رفتن به محتوای اصلی

ای رهبران سابق فداییان اکثریت وحامیان دیروز وامروز رژیم ملا تاریا به صف !

ای رهبران سابق فداییان اکثریت وحامیان دیروز وامروز رژیم ملا تاریا به صف !

ای رهبران سابق فداییان اکثریت و حامیان دیروز و امروز رژیم ملاتاریا به صف !

روزنامه شرق رژیم برای ناسز گویی به خاندان پهلوی ، نیاز دارد. روزنامه شرق فقط برای مصاحبه با شما یک شرط دارد :
از جنایات ۴۷ساله رژیم یک کلمه نگویید وفقط به خاندان پهلوی به تازید
تاکنون فرخ  نگهدار،بهزاد کریمی ونقی حمیدیان در مصاحبه با روزنامه شرق تا توانستند علیه خاندان پهلوی گفتند ولی در مورد  جنایات رژیم ملاها  عهد به وفا کرده سکوت کامل کردند

بی انصاف ها، شما انقدر شیفته مصاحبه هستید، که حتی حاضر شدید، شرط اعلام نشده روزنامه حکومتی ملاها را که همانا سکوت درباره جنایات رژیم می باشد ،را به پذیرید
از فرخ نگهدار من انتظاری جز حمایت از رژیم ملاها ندارم ولی جناب بهزاد ونقی آخر ناسلامتی ما دریک جبهه بودیم وکلی جنگیدیم تا سیاست حمایت از جمهوری اسلامی را نقد کرده وآنرا محکوم کنیم 
حالا چی شده که شما دربازگشت شرمگینانه به آن سیاست باهم مسابقه گذاشته اید؟

شما اینقدر به سرطان بدخیم ضد خاندان ایرانساز پهلوی گرفتارشده اید که حاضرید با روزنامه شرق مصاحبه  کرده وفقط علیه پهلوی حرف بزنید
آیا بلایی که رژیم ملاها برسر ایران وایرانی آورده ومی آورد ،وجدان شمارا آزار نمی دهد؟
آیا واقعا هنوز هم فکر می کنید مشکل ایران خاندان پهلوی  است، که ۴۷سال پیش با اتحاد سرخ وسیاه ودولت های غربی ازقدرت ساقط شدند؟
نگارنده هم مانند شما در فاجعه بهمن ۱۳۵۷علیه شاه فقید ایران شرکت داشت 
اما گذر زمان ،ویرانی ایران وکشتار جوانان کشورم، مرا به بازبینی تفکرات سابق ومهمتر از آن باز خوانی تاریخ معاصر میهنم ایران واداشت

نتیجه این شد که  با صدای بلند اعلام کنم که ما در سمت نادرست تاریخ ایستاده بودیم که با ارتجاع سیاه جهت سرنگونی حکومت ملی محمد رضاشاه فقید همکاری کردیم

ولی شما با اینکه درنقد خط مشی اتحاد وانتقاد از رژیم ملاها  تلاش کردید اما به دودلیل نتوانستید ویا نخواستید از نقد خط مشی فراتر رفته وبه ریشه ها بپردازید
ان دو دلیل به قرار زیر است:
الف :
به سرطان بدخیم ضد پهلوی گرفتارید
ب:انقلاب ۵۷علیه شاه  فقید را همچنان درست می دانید
ودرست به همین خاطر است که با ارکستر رژیم علیه خاندان پهلوی  که باهدف خدشه وارد کردن خدشه بر چهره شاهزاده رضا پهلوی همنوایی می کنید
اگر قدری کشور ومردمتان را دوست می دارید ،حداقل با ارکستر رژیم علیه خاندان پهلوی همنوایی نکنید

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

هوشنگ اسدی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

فرامرز حیدریان
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله:
خسها و خاشاکهایی که محو میشوند

مجددا دروود بر آقای سلیمی گرامی،
نکته ای دیگر.

همانطور که گفتم، این سه نفر ثابت کرده اند که هیچکسانند و مردم ایران نیز تکلیف خودشان را با اینگونه اشخاص میدانند. در نظر بگیرید همین چند وقت پیش زنده یاد «امامعلی حبیبی» معروف به ببر مازندان فوت کرد. این انسان با تمام آن ابّهتی که داشت، هیچوقت در هیچ مجلسی، یادی از او نمیشد. امّا زنده یاد «تختی»، هنوز که هنوز است به نام «پهلوان تختی» در قلب و مغز مردم جا دارد.

همینطور ببینید که چند نفر شاعره زن از دوران مشروطه تا همین امروز پا به عرصه گذاشته اند، ولی مردم ایران میگویند: «پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی». همینطور دهها داستان نویس با استعداد در عرصه ادبیات معاصر به وجود آمدند و الحق، داستانها و رمانهای ارزشمندی نوشتند، ولی چرا مردم ایران، اینقدر «صادق هدایت» را دوست دارند که حتّا داستانهایش و همان بوف کورش در سطح یک نویسنده درجه چهار اروپایی نیز محسوب نمیشوند؟. چرا؟. در وجود اینها چه چیزی شعله ور بود که مردم ایران، اینقدر دوستشان میدارند و برایشان ارزش و احترام قائلند؟. ما اینهمه غزلسرای بیهمتا و نامدار در تاریخ میهنمان داریم، مردم ایران چرا دست روی حافظ گذاشته اند؟ در وجود حافظ و غزلهایش، چه چیزهایی نهفته است که مردم را شیفته خود کرده اند؟. ما اینهمه رباعی سرا داریم، مردم چرا، دست روی «خیّام» گذاشته اند؟. ما چندین شاعران تراژدی نویس وحماسی سرا داشته ایم، چرا مردم ایران، دست روی «فردوسی» گذاشته اند؟. در وجود اینهمه نامداران و بزرگان و عزیران و متفکّران و پهلوانان و سلحشوران ایرانی، چه چیزی میجوشید و آتشفشان وار میدرخشید که ملّت ایران را عاشق آنها و دلباخته آنها کرده است؟. چرا هیچکس در باره علّت دوام و پایداری و تاثیر و نفوذ اینهمه نامداران نمی اندیشد و پرسشی از خودش نمی کند؟. چرا و الی آخر .
این سه نفری که گفتید؛ یعنی «نگهدار، حمیدیان، کریمی»، از غربال ملّت ایران، رد نخواهند شد. هرگز.
او سئتّارخان ایدی کی دییه‌دی:«من ایسته‌رَم یئدی دولت ایران بایراقی آلتیندا اولسون، من بیگانه بایراقی آلتیندا گئتمرم.» بو بی‌پرنسیپ‌لر هیچ زامان وطن مردمینین دردینی، رنجینی، غمینینی نه آنلادیلار، نه دا تانیدیلار. بو بی‌رگ‌لر، زمانین دردینه دایانمیش، آما نه اوز تجربه‌لریندن بیر شئی اویرندیلر، نه ایران و دنیا حقیقتلریندن. بو‌لار هیچ‌کسن‌دیر، آقای سلیمی عزیز. بلاهت‌لری، او پوسیده فقهی حکومتین آویلیب قالدیغی ایپ‌دیر. فقاهت حکومتین ده، بو مطیع‌لارین، بو توسَرخور‌لوقلارینین ده دوری گئچه‌جک. ایشیندان آلاب اولون، مطمئن اولون.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

پ., 09.10.2025 - 19:47 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله:
عقده نه سر پیاز بودن، نه ته پیاز بودن

من بیش از سی سال آزگار است که فریادها زده ام و هشدارها داده ام و استدلالها آورده ام و پته تمام جیک و بک حضرات مدّعو را بر روی آب ریخته ام. گفته ام و نوشته ام که نه تنها «عصر پهلویها» در محاق کامل است؛ بلکه تاکید مبرم کرده ام که تاریخ ایران تا کنون هرگز و هیچگاه نوشته نشده است و هیچکس نیز نمیداند که تاریخ ایران چیست و بُنمایه های آن کدامینند؟. نه بیگانگان چیزی میدانند، نه خودیهای مقلّد بیگانگان.

تاریخ ایران همچنان در محاق کامل است. بنابر این افاضات حضراتی امثال این سه نفر، تعیین کننده بُنمایه های زایشی-پیدایشی تاریخ ایران نیستند که نیستند؛ بلکه حضرات همچون خس و خاشاکهایی هستند که بر کناره ها ریخته و پخشند بدون هیچ تاثیری و ارزشی و بهایی.
3- این سه نفر اگر «شخصیّت و وجدان فردی و شعور تمییز و تشخیص» داشتند، بی شک به ذکر تجربیات خود از دوران چریکبازی اکتفا نمیکردند تا فقط علیه دوران پهلوی دوم حرف بزنند؛ بلکه همزمان در باره تجربیات خودشان از جنایتها و تبهکاریها و خونریزیها و تجاوزات و سرکوبها و غارتگریها و ویرانگریها و نابود کردن کامل ایران در وجب به وجب آن از طرف «حکومت ولایت فقیه» با دلیری سخن میگفتند. ولی رای حضرات به دلیل حقارتی که تار و پوشان را پی ریخته است، ترجیح داده اند که همچنان «لباس چریکی» را به مغز و روح و روان خودشان آویخته داشته باشند و در سنگر جنگ علیه پهلویها در کنار برادران معمّم و مکلّای خود بایستند و با شعار الله اکبر، خمینی رهبر و همچنین از سر تفنّن و تمسخر، برای فریب دادن رفقای ساده دل در زیر لب، سرود «سر اومد زمستون، شکفته بهارون ...» را بخوانند و در خفا قهقهه بزنند به ریش رفقای سازمانی.
سخت نگیر آقای سلیمی گرامی!. ایران و مردمش، غربالی دارند که میدانند چه چیزهایی و چه کسانی لایقند که از آن غربال عبور کنند و چه چیزهایی و چه کسانی هرگز و هیچگاه ارزش تف انداختن بر مرده شان و پوسیدشان نیز ندارند. معمولا آنانی و چیزهایی که از غربال مردم ایران عبور نمیکنند، هیچگاه و هرگز نیز در هیچ دورانی از تاریخ بقای ایران و ایرانیان از وجودشان اثری و ردّپایی نمیماند.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

پ., 09.10.2025 - 14:46 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله:
عقده نه سر پیاز بودن، نه ته پیاز بودن

دروود بر آقای سلیمی گرامی!
صحبتی از فراسوی جنگل آفتابکاران تاریک مغز!
من، دلایل خشم شما را میفهمم. گلایه شما را نیز از «رفقای سابق» میفهمم. امّا پتک خشمتان هر چقدر نیز به حقّ باشد، در آهن سرد «رفقای سابق» کاری و تاثیری نخواهد داشت. اندکی توضیح میدهم.

بر «نگهدار» ایرادی نیست؛ زیرا از اول رهبری سازمان فدائیان، متعه و رکابدار بوده و تخصّصش نیز رکابداری و آفتابه دارچی است. «حمیدیان» نیز هیچکاره بوده است از اول. اندکی جای تعجّب آقای «کریمی» دارد که گویا اصلا عرق ایرانی که ندارد هیچ، حتّا عرق ترکی اش نیز در دیگ مذاب ایدئولوژی، ذوب و نابود شده است.
1- این سه نفری که نام بردید، در جهان سیاست از اول عمر مبارزاتی خودشان تا الان که جفت پاهایشان، نه لب گور؛ بلکه داخل گور است، نه سر پیاز بودند نه ته پیاز. اینها همانطور که خودشان نیز اذعان دارند، «چریک» بودند و کوچکترین شناخت کودکستانی نیز از مقوله ای به نام سیاست تا همین ثانیه های جاری، عمرا و ابدا نداشتند که نداشتند؛ زیرا اگر بویی از «سیاست» به مشام آنها رسیده بود، هرگز به اسلحه و چریکبازی، متوسّل نمیشدند و اگر هم احتمالا از سر محاسباتی غلط به اسلحه دست میبردند، به دلیل مثلا اندکی بو بردن از سیاست، فوری اسلحه را کنار میگذاشتند و میکوشیدند که در درجه نخست، گذشته خود را نقد بی محابا کنند وسپس بیندیشند که سیاست چیست و آیا مرد میدان سیاست هستند یا نیستند و بهتر است که به جای فضولیهای بی جا کردن در عرصه سیاست و بر باد دادن حیثیّت خود، به کاشتن درختی در کویر میهن همّت کنند تا حتّا اگر بار و بری نداد، دست کم پرندگان بتوانند بر شاخسارهایش، لانه سازند و آواز بخوانند. بنابر این از بی مایگان سترون، توقّع زایش داشتن، خبط و خطایی عظیم است آقای سلیمی گرامی. اینان همینی هستند که عرض وجود می کنند و شما ملاحظه میفرمایید و خودشان را از سال پنجاه و هفت تا امروز در حرف و عمل نشان داده و اثبات کرده اند. توقع شق القمر کردن داشتن از حضرات؛ یعنی نشناختن رفتار و گفتار و کردار حضرات در طول تقریبا نیم قرن آزگار.
2- مشکل این سه نفر و کثیری امثال اینها، به هیچ وجه من الوجوه، ایران و مردم و سرنوشتشان اصلا و ابدا از روز اول مبارزات چریکیشان نبوده و نیست و هرگز نیز نخواهد بود؛ بلکه مشکل عمده و اساسی و کلیدی حضرات، از روزی که شاششان کف کرد و «چریکبازی» در آوردند فقط و فقط «قدرت و شهرت» بوده است که سفت و سخت، مشغولیّت ذهن و مشاعر آنها را در چنگال گرفته و حضرات نیز برای مطرح شدن و مدام ورد زبانها بودن به هر خفّتی با کمال میل و رضایت قلبی تن میدهند و تسلیم و مطیع هستند عین کثیری از «سلبریتیها». اینها خودشان میدانند که هیچ مقبولیّتی و وجهه ای و فرّی و هنری و خصال ارزشمندی ندارند و عملا هیچ کاره اند. ولی خارش تحریک کننده «قدرت و شهرت» همچون کبکی است که سالیان سال است در تنبان آنها افتاده و رهایشان نمیکند تا روزی که در قبر درازکش شوند.

(.... ادامه)

پ., 09.10.2025 - 14:43 پیوند ثابت