از نشست مونیخ تا امروز، نام عبدالستار دوشوکی در هیچ نوشتهای جز حمله به شاهزاده رضا پهلوی و مشروطهخواهان دیده نشده است. هر مقالهاش، بهجای نقد، تیری بوده در خدمت همان تبلیغاتی که رسانههای حکومتی شبانهروز تکرار میکنند. شاید خود نداند، اما نتیجهٔ کارش روشن است: همکاری — خواسته یا نخواسته — با پروژهای که هدفش بیاعتبار کردن تنها جریان ملی، سکولار و ضداستبدادی ایران است.
اگر واقعاً از سیاست کنار کشیدهای آقای دوشوکی، چرا هنوز هر هفته برای تخریب کسانی مینویسی که هدفشان آزادی ایران است؟ چرا هیچگاه کلامی علیه قاتلان مردم ایران، علیه خامنهای، علیه سپاه یا مزدوران نایاک نمینویسی؟ چرا تمام تیرهایت فقط سوی پهلویخواهان را نشانه رفته؟
پاسخ ساده است: یا دانسته در زمین جمهوری اسلامی بازی میکنی، یا از سر حسادت و انتقام شخصی قلمت را به خدمت آنها گرفتهای.
۱. جعل روایت بهجای مدرک
دوشوکی در مقالهٔ اخیرش مدعی شده سعید قاسمینژاد، مشاور شاهزاده رضا پهلوی، از نبود حکم اعدام در اسرائیل ابراز ناراحتی کرده است. اما هیچ سندی، هیچ نقلقولی، هیچ ویدیویی ارائه نکرده است. فقط ادعا، آنهم از نوع کهنهاش. این شیوهٔ معمول اوست: جملهای میسازد، بعد همان را «نقل قول» مینامد، سپس با خشم و هیاهو روی آن میتازد.
واقعیت؟ قاسمینژاد هرگز از اعدام دفاع نکرده است. او دربارهٔ برخورد با تروریستهایی حرف زده که غیرنظامیان را سلاخی میکنند. فرق میان عدالت کیفری و اعدام حکومتی را دوشوکی عمداً نادیده میگیرد؛ چون حقیقت، مانع حرفهٔ قدیمیاش یعنی «تحریف» است.
۲. مغلطه و وارونهسازی حقیقت
در یک جملهٔ مضحک، دوشوکی نوشته «دفترچه دوران گذار» یعنی «قانون گذار به سلطنت مطلقه»! این از همان دست تحریفهایی است که رسانههای امنیتی جمهوری اسلامی منتشر میکنند تا پروژهٔ گذار دموکراتیک را تخریب کنند.
طرح دوران گذار شاهزاده رضا پهلوی دقیقاً بر اصل «حاکمیت مردم» و انتخابات آزاد استوار است، نه بازگشت به سلطنت مطلقه. اما دوشوکی، که سالهاست دشمنیاش با واژهٔ «پهلوی» از منطق فراتر رفته، هر طرحی را با همان چوب میزند.
۳. تناقض رفتاری؛ «کنارهگیری از سیاست» یا «بازوی تبلیغاتی رژیم»؟
او مدعی است سالها پیش از سیاست کنار کشیده است، اما همچنان با حرارت و نظمِ دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی، هر هفته مقالهای علیه شاهزاده منتشر میکند. اگر از سیاست کنار کشیدهای، پس چرا چنین فعالانه در خدمت خط تخریب مشروطهخواهان هستی؟
واقعیت این است که دوشوکی نه بازنشستهٔ سیاست، که مأمورِ بازتولیدِ نفرت است. کنارهگیریاش فقط از حقیقت بوده، نه از قلمفروشی.
۴. استفاده از واژگان رژیم برای زدن مخالفان رژیم
در متنهای دوشوکی واژههایی چون «فرقه»، «تشنه به خون» و «سلطنتطلب افراطی» تکرار میشوند — همان واژگانی که خبرگزاری فارس و کیهان خامنهای برای حمله به اپوزیسیون بهکار میبرند.
او ناخودآگاه یا آگاهانه، زبان دشمن مردم ایران را وام گرفته است تا بر مخالفان رژیم بتازد. این یعنی مشارکت در پروژهٔ تبلیغاتی جمهوری اسلامی؛ حتی اگر خودش نامش را «نقد» بگذارد.
۵. بحران شخصی و عقدهٔ دیدهنشدن
سالهاست دوشوکی خود را «مشاور پیشین» یا «همکار قدیمی» رضا پهلوی معرفی میکند. حقیقت این است که او هرگز از حلقهٔ تصمیمگیری یا مشاورهٔ اصلی نبوده، و همین عقدهٔ دیدهنشدن، امروز به نفرتی کور بدل شده است.
مشکل او با رضا پهلوی سیاسی نیست؛ روانی است. از زمانی که دیگر کسی دعوتش نکرد، تصمیم گرفت «منتقد» شود. و حالا هر مقالهاش سندی است بر رنجی که از فراموششدن میبرد.
۶. پایان ماجرا: از اپوزیسیون تا ابزار تخریب
عبدالستار دوشوکی نه تحلیلگر است و نه منتقد صادق. او نویسندهای است که در میانسالی، برای زندهماندن در رسانهها، دروغ را به تحلیل بدل کرده است. مقالهاش علیه مشاوران رضا پهلوی چیزی جز بازتولید تبلیغات سپاه و نایاک نیست.
هرکس قلمش را فقط علیه آزادیخواهان بهکار ببرد، حتی اگر نیت خیر داشته باشد، در زمین دشمن مینویسد. و دوشوکی، خواسته یا نخواسته، سالهاست در همان زمین قدم میزند.
نتیجه:
شاهزاده رضا پهلوی دشمن جمهوری اسلامی است، و هرکس امروز با دروغ و تحریف به تخریب او بپردازد، چه بداند چه نداند، یار خامنهای است. تاریخ این را قضاوت خواهد کرد.
مقاله عبدالستار دوشوکی https://iranianuk.com/20251015085133009/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D8%B4…
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!