امشب از خانه حسین خضری نیز صدای مویه ی ریز ریزِ زنی می آمد. برادرش نیز همچنان بی خبر بود و می گفت خبر اعدام حسین را از رسانه ها شنیده ام و تا صبح باید منتظر باشیم تا ببینیم چه باید کرد....
زینب دختر زهرا بهرامی همان زن جوانی که پس از عاشورای سال گذشته دساگیر شده است، نیز نگران ِ مادرِ محکوم به اعدامِ خویش است .
دختر زهرا بهرامی، ماجرای تکان دهنده ای را در مورد وعده های دادستان تهران مبنی بر آزادیِ مادرش، در این مصاحبه بازگو می کند که شخصا آن را بار ها و بارها از زبان خانواده های زندانیان گمنام شنیده ام. خانواده هایی که در اوج نگرانی سکوت کرده بودند تا بنا بر وعده جعفری دولت آبادی فرزندان آنها آزاد شوند اما برایشان ابتدا حکم اعدام و سپس احکام طولانی مدت زندان صادر شد.
صحبت های ختری که برای نجات جان مادرش از همه مردم مدد خواسته است را بخوانید:
جرس: بنفشه نایب پور، دختر زهرا بهرامی، بانویی که پس از راهپیمایی عاشورای سال گذشته دستگیر، ولی به اتهام نگهداری مواد مخدر به اعدام محکوم شده است، به شدت نسبت به غیرسیاسی جلوه دادن پرونده مادرش اعتراض کرد و گفت: صدور حکم اعدام برای مادرم کاملا سیاسی است و من از مردم، رسانه ها و تمامی فعالین حقوق بشر خواهش می کنم اتهام واهی و کاذبی که در مورد نگهداری موادر مخدر مطرح می شود را باور نکنند، این اتهامات فقط برای منحرف کردن ذهن جامعه است تا مردم باور کنند که حکم اعدام برای مادرم به دلیل نگهداری مواد مخدر است و هرگز به ما کمک نکنند.
زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی است که به گفته خانواده وی دو روز پس از عاشورای سال گذشته در خیابان شادمانِ تهران با خشونت توسط ماموران دستگیر شد و سپس بر اساس حکم دادگاه انقلاب به اتهام نگهداری مواد مخدر، کلیه اموال وی مصادره و محکوم به اعدام شده است
.
به گفته برخی از خانواده های زندانیان سیاسی، در جریان اعتراضات عاشورای سال گذشته و همچنین پیش از آن شمار زیادی از زندانیان با انگیزه های سیاسی اما با اتهامات غیرسیاسی به اعدام محکوم شده اند. حکم برخی از این این محکوم شدگان، تا کنون لغوشده و پرونده برخی دیگر در کمیسیون عفو و بخشودگی است و شماری دیگر نیز در مرحله تجدید نظر قرار دارد. در عین حال خانواده بسیاری از این زندانیان از مردم و نهادهای حقوق بشری درخواست می کنند تا آنها را در توقف اجرای حکم اعدام یاری کمک کنند
.
الهه لطیفی خواهر حبیب لطیفی فعال سیاسی کرد که اعدام او هم اکنون به طور موقت متوقف شده است پیش از این به جرس گفته بود: از نهادهای حقوق بشری و هر کسی که هر کاری بر می آید می خواهیم کمک کنند اما باز هم فکر می کنم باید از داخل ایران کاری برای برادرم انجام دهیم.
رودابه اکبری همسر جعفر کاظمی،که به اتهام «محاربه از طریق همکاری و ارتباط با گروه مجاهدین خلق » به اعدام محکوم شده است به جرس گفته است: ما دست مان را به سمت کل هم وطنان مان دراز کرده ایم تا کمک کنند که همسرم اعدام نشود، با اعدام همسرم انگار من و فرزندانم هم اعدام می شویم و این منصفانه نیست همسرم را که مشغول زندگی اش بوده و دیگر هیچ فعالیت سیاسی نداشت تنها به خاطر سلیقه سیاسی فرزندش اعدام کنند
.
فاطمه افتخاری همسر سعید ملک پور که همسر وی نیز تحت عنوان جرایم اینرنتی به اعدام محکوم شده است، به جرس گفته است: بازجوها در اعتراف گیری از فردی به اتهام ” مسائل اخلاقی” آنهم در فضای مجازی و اینترنت، متهم را برهنه کنند و تهدید به … وحشتناک است، نمی توانم بگویم. واقعا چه توجیه شرعی و قانونی برای اعمال چنین روش هایی دارند، مردم ما خودشان فهیم هستند.
.
و اینبار بنفشه نایب پور به جرس می گوید: برای مادر من که یک هنرمند است و حتی سیگار هم نمی کشد اتهاماتی در مورد مواد مخدر مطرح کرده اند تا هیچ کس به داد ما نرسد.
.
متن کامل این گفتگو در پی می آید:
خانم نایب پور اخیرا خبر مربوط به صدور حکم اعدام برای مادر شما بازتاب رسانه ای وسیع یافته است، ممکن است به این سوال پاسخ دهید که چرا پس از دستگیری مادرتان از عاشورای سال گذشته تا کنون، چندان کار خبری و رسانه ای انجام نشده است؟
در روزهای نخست که مادرم دستگیر شد ما اصلا خبر نداشتیم ایشان کجا هستند، یعنی حتی فکر کردم مادرم دیگر ایران نیست. خیلی نگران بودم که مادرم کجاست و چرا هیچ تماسی نمی گیرد . بعد از گذشت سه ماه مادرم از زندان تماس گرفت و ما تازه بعد از سه ماه فهمیدیم که ایشان را دستگیر کردند
.
بعد از اینکه متوجه شدید مادرتان دستگیر شد آیا باز هم سکوت کردید؟ می خواهم بدانم آیا سکوت خانواده دلیل خاصی داشت؟
بله تهدید شده بودم به سکوت. یعنی بعد از اینکه مطلع شدم سعی کردم از طریق دولت هلند پیگیر شوم. از طریق سفارت هلند و رسانه های هلند و از طریق وکیل مادرم در هلند. ولی وزارت اطلاعات مرا دو سه بار تهدید کرد و از من هم تعهد گرفت که به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی با رسانه های هلند مصاحبه نکنم و هیچ ارتباطی با سفارت و دولت هلند برقرار نکنم. من هم تعهد دادم و امضا کردم که حرفی نزنم. گفته بودند اگر مصاحبه کنی تو را هم بازداشت می کنیم. یک هفته بعد ازآخرین باری که من تهدید شدم، از دادستانی با من تماس گرفتند و خود آقای دولت آبادی به همراه منشی ایشان مرا به اوین بردند و جلوی مادرم و همچنین منشی ایشان که فکر می کنم اسم شان جعفری بود، به من گفت من به شما قول می دهم در صورتی که هیچ مصاحبه ای نکنید نهایت سعی خودم را بکنم که مادرتان آزاد شود ، من هم قول دادم که مصاحبه ای نکنم ولی مادرم آزاد نشد و در عوض برایش حکم اعدام صادر شد.
و آیا بعدها همین نکته را به آقای دادستانی گفتید؟
اتفاقا آقای دولت آبادی به من همان موقع گفته بودند اگر هر موقع کمکی خواستید در مورد پرونده می توانید بیایید دادستانی و بگویید که می خواهید مرا ببینید و مستقیم وارد شوید اما بعد از آن دیداری که خودشان مرا خواستند، هر بار که رفتم دیگر مرا تحویل نگرفتند و هیچ پاسخی هم به من ندادند و بعد از آن هم حکم اعدام برای مادرم صادر کردند، برای همین بعد از این تصمیم گرفتم با همه مصاحبه کنم چون آنها به قول شان عمل نکردند. دادستان حتی به مادرم هم قول داده بود که اگر ایشان اعتراف کند او را آزاد خواهند کرد. مادرم هم گفت باشه من برای اینکه از این شرایط نجات پیدا کنم هرچیزی که بخواهید می گویم و اعتراف می کنم و الان مادرم واقعا پشیمان هست.
آیا مادر شما در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی هم علیه خودش اعتراف کرد؟
در تلویزیون فکر می کنم اوایل دستگیری اش بود، یعنی نه ماهِ پیش شبکه شش یک برنامه ای پخش کرد که مادرم را نشان دادند و او علیه خودش اعتراف کرد. من خیلی ناراحت شدم حتی به آقای دادستان گفتم القابی که به مادرم در تلویزیون نسبت دادند خیلی خجالت آور بود. مادر من یک هنر مند است و در هلند سه ، چهار سال درسِ موسیقی خوانده است آنوقت شما لقبی را به مادرم نسبت داده اید که شرم آور است. همان اعتراف تلویزیونی کاملا نشان می داد که مادرم تحت فشار و شکنجه بوده و به ایشان گفته بودند که اگر مصاحبه کند آزاد می شود. حتی خود آقای دادستان به من گفته بود که « بله من به مادر شما گفته بودم که اگر در تلویزیون مصاحبه کند آزاد می شود ولی بعدها شرایطی پیش آمد که نتوانستیم آزادش کنیم. »
یعنی با آقای دولت آبادی دیداری داشتید و ایشان خودشان این نکته را به شما گفتند؟
بله من با دادستان صحبت کردم. و ایشان به من گفتند چرا به من اطمینان نمی کنید؟ من به ایشان گفتم : آقای دولت آبادی برای چی باید شما اطمینان کنم؟ شما به مادرم هم قول داده بودید که اگر مصاحبه کند و علیه خودش اعتراف کند او را آزاد می کنید ولی حالا ماه ها گذشت و شما او را آزاد نکردید، بعد ایشان به من گفتند قرار بود آزاد شوند ولی بعد مشکلاتی پیش آمد که ما نتوانستیم آزادش کنیم.
در مورد اینکه پرونده مادر شما در مورد نگهداری مواد مخدر را بررسی کردند اما در مورد موارد اتهامی دیگر هیچ بحثی را مطرح نکرده اند ارزیابیِ خود شما چیست؟
جالب اینجاست که تازه چند ماه پیش مادر من منتقل شد به بند عمومی. یعنی مادرم ماه ها در بند امنیتی ۲۰۹ بود و این نشان می دهد که پرونده مادر من کاملا سیاسی بود ولی اینها اول از همه به اتهام مواد مخدر رسیدگی کردند، در حالی که سوال اینجاست که اگر اتهام مربوط به مواد مخدر انقدر سنگین تر بود پس چرا ده ماه او را در بند امنیتی نگاه داری کردند؟
پرونده مادر من کاملا سیاسی است. مادرم اساسا به جرم سیاسی دستگیر شد، از همان ابتدا کلی اتهام سیاسی در مورد دستگیری مادرم مطرح کردند؛ اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام ارتباط با انجمن پادشاهی، محاربه ولی به اتهام واهی مواد مخدر مطرح کردند که افکار عمومی را منحرف کنند و همه بگویند این فرد پرونده اش اصلا سیاسی نیست .
دستگیری مادر شما چگونه بود؟
مادرم در راهپیمایی شرکت کرد اما وابستگی به هیچ انجمنی نداشت. مادرم را دو روز بعد از عاشورا یعنی نه دی، در خیابان دستگیر کردند. به همراه دوستانش بود که می گفت ماشین وزارت اطلاعات به آنها فرمان ایست داد، مادرم می گفت موهای مرا کشیدند و مرا از ماشین بیرون آورند و دستگیرم کردند. همه کسانی که با مادرم دستگیر شده بودند را آزاد کرند در همان یک ماهه اول بعد به مادرم اتهام تشکیل گروهک علیه نظام زدند. مورد اتهامی دیگری که در مورد مادرم مطرح کردند عضو فعال انجمن پادشاهی است که خود انجمن پادشاهی بیانیه داده و گفته خانم زهرا بهرامی هیچ ارتباطی با این انجمن ندارد. مادر من واقعا هیچ ارتباطی نداشت. اتهامات سنگین سیاسی به مادرم زدند، حتی تشکیل گروهک و محاربه هم حکمش اعدام است ولی اینها ناگهان بحث مواد مخدر را به عنوان دلیل برای صدور حکم اعدام مطرح کردند تا دست همه را از این پرونده کوتاه کنند.
وکلای مادر شما برای دفاع از پرونده درچه مرحله ای هستند؟
خانم ستوده وکیل خیلی خوبی برای مادرم بودند که متاسفانه دستگیر شدند. ایشان شجاعانه از مادرم دفاع کرد و اولین کسی بود که با روزنامه هلندی مصاحبه کرد و گفت موارد مربوط به نگهداری مواد مخدر واهی است و فکر می کنم همین خبررسانی ها و دفاع های ایشان از موکلان شان برایش دردسر ساز شد و دستگیرش کردند. .
و در حال حاضر از طریق وکیل دیگری پیگیر پرونده مادرتان هستید؟
بله اما مایل بودیم وکیل با تجربه تری بگیرم تا بتواند خوب از مادرم دفاع کند و جان ایشان را نجات دهد. با یکی از وکلای خوب صحبت کردیم. مبلغی که ایشان به ما گفتند را نتوانستیم تهیه کنیم. من اینجا تنها هستم و توانایی مالی ام آنقدر نیست که بتوانم هزینه وکیل را بپردازم.
آیا برای تهیه این مبلغ در خواست کمک از کسی کرده اید؟
اول سراغ خود دادستان رفیتم چون مادرم منزل و ماشین دارد اما همه اموالش را مصادره کردند. به دادستانی گفته ایم حداقل پولی از اموالِ مادرم را به ما بدهید تا ما یک وکیل خوب بگیریم که بتواند از مادرم دفاع کند. بعد از طریق دولت هلند پیگیر شدیم.
آیا دولت هلند در این زمینه کمک کرد؟
دولت هلند هم اول قبول نکرد، لابد فکر نمی کردند اینجا به مادرم حکم اعدام بدهند اما وقتی حکم اعدام که صادر شد، تازه قرار شد کمک کنند. هنوز که هیچ کمکی در این زمینه نکرده اند وضعیت ما خیلی بغرنج است. من اینجا خودم تنها هستم و اصلا نمی دانم صدای من به گوش کسی می رسد. هر کسی که بتواند برای نجات جان مادرم کاری بکند.
می توانم بپرسم اعضای دیگر خانواده شما در چه شرایطی هستند؟
برادر ۲۲ ساله ام کاری نمی تواند بکند. من خودم هم ازدواج کردم، همسرم و پدرم شاید بتوانند از لحاظ روحی به من کمک کنند ولی همه امید ما اموال مادرم بود که همان را هم توقیف کردند و ما حتی نمی توانیم یک وکیل خوب بگیریم تا جانش را نجات دهیم.
حرفی برای مردم و یا مسولان دارید؟
راستش وقتی فکر می کنم همه مردم به خاطر موسوی و کروبی در راهپیمایی شرکت کردند، آما آیا آنها کمکی به ما کردند؟ مادرم وابسته به هیچ انجمن و هیچ حزبی نبود امیدوارم با اتهام کذایی مواد مخدر دست مردم را از این پرونده کوتاه نکنند، به تمام فامیل ما که مادرم را می شناسند شوک وارد شده است و اصلا باور نمی کنند چطور ممکن است برای کسی که حتی سیگار هم نمی کشد به اتهام نگهداری مواد مخدر حکم اعدام صادر کنند. از همه مهمتر اینکه هفته پیش سفیر هلند می گفت، سفیر ایران در هلند به ایشان گفته است جرم مادر من نگهداری یک کیلو کوکایین است در حالی که در پرونده مادرم گفته اند نیم کیلو مواد مخدر یعنی حتی خودشان هم با این حرف های متناقض دارند نشان می دهند که پرونده مادر من کاملا سیاسی است ولی می خواهند کاری کنند که ما تنها بمانیم و هیچ کسی به داد ما نرسد کاش مجامع حقوق بشری و مردم صدای ما را بشنوند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید