به حاشیه هایی که برای کارتن نیک آهنگ کوثر، همکار و دوست خوبم از چهره ی من در برنامه پرگار بی بی سی راه افتاده است کاری ندارم چون به نظرم کارتون نمی تواند توهین تلقی شود و حداقل از خودمان شروع می کنیم تا به جامعه محدود پیرامون خودمون این تمرین را بدهیم که از کاریکاتور تلقیِ توهین نداشته باشند.
این یک کیفرخواست علیه خاتمی و اصلاح طلبان است
کشیدن کاریکاتور از طرف نیک آهنگ کوثر برای همکاران هم اصلا یک موضوع جدید نیست که کسی بخواهد از او که واقعا چیزی در دلش نیست، برنجد. امروز در صفحه فیسبوک دیدم، نیک آهنگ پیش از این وقتی به هادی حیدری کاریکاتوریست روزنامه های ایران هم نقد داشت، سرِ همکار خود را بر بدن یک لاشخور طراحی کند اما به جرات می شود گفت نه من و نه آقای حیدری از کاریکاتور او نرنجیدیم و در عرصه های مجازی و عمومی هم خطاب به مخاطبان خود نوشته ایم که به کاریکاتوریست نباید خرده گرفت تا حداقل این بحث همیشگی، کارکاتور توهین آمیز است را یک جایی خودمان تمامش کنیم.
در برنامه پرگار مجبور بودم مباحث را مصداقی بررسی کنم چون اساسا هیچ اختلاف نظری با اصول حرفه ای مطرح شده از سوی نیک آهنگ نداشتم و همه حرف بر سر اجرای آن اصول بود که من به عنوان یک روزنامه نگار و نیک آهنگ به عنوان یک کارتونیست( به عنوان دو مثال، چون نمی شود دیگران را در برنامه ای که حضور ندارند به عنوان مثالی برای رعایت نکردن اصول حرفه ای مطرح کرد) خودمان در ایران و حتی دور از ایران قادر به جدا سازی مواضع سیاسی مان از کار حرفه ای مان نبوده و نیستیم. ( با این تفاوت که من اعتراف می کنم و او انکار) .
این سو و آن سو مورد نقد قرار گرفته ام که چرا به عنوان یک روزنامه نگار نقد رهبران اصلاح طلب را ممنوع می دانم. یعنی دوست دیگری هم کاملا مصداقی خود مرا مورد اشاره قرار داده و مقاله بلندی هم نوشته است که مسیح علی نژاد جز در مدح و ثنای اصلاح طلبان و خاتمی چیزی ننوشته است و حالا بی بی سی به او فرصت داده تا به دروغ بگوید که او و روزنامه نگاران اصلاح طلب، خودشان منتقد خاتمی بوده اند.
گمان می کنم همانگونه که خودم هم در برنامه مصداقی سخن گفتم تا شیوه های عملگرایانه آرمان های اصولی که نیک آهنگ عزیز مطرح کرد در یک بستر استبداد زده روشن شود، پس نمی شود به این دوستان که مصداقی مرا هدف قرار می دهند هم خرده گرفت.
خطاب به این منتقدان می نویسم: این مطلب قدیمی ام در روزهای اصلاحات را در که در اینجا بازنشر می کنم تنها یک مثال از نقد ما در رسانه های اصلاح طلب است با تند ترین ادبیات.
بخوانید و بعد به این پرسش ساده پاسخ دهید که آیا رونامه نگارانی که در خلا وجود روزنامه های مستقل، برای روزنامه های حزبی و یا رسانه های اصلاح طلبان قلم می زنند و در آن امکان نقد خودِ اصلاح طلبان را هم می یابند، تا مادامی که با آن احزاب برای ورود به منصب های سیاسی و حزبی خیز برندارند، نمی توان آنها را روزنامه نگارانی دانست که در خلا آزادی ، برای مفاهیم از دست رفته ای چون رسانه آزاد ناگزیر می شوند که ابتدا مبارزه کنند؟
خاتمی . دو مواجهه: استیضاح یا شورای نجات ملی :
این یک کیفرخواست است علیه سید محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور و همه مردان ریز و درشت اش در داخل و خارج حاکمیت.
متهم ردیف اول: سید محمد خاتمی
آقای خاتمی شما متهمید.
متهم ردیف دوم: آقای عبدی، شما متهمید، آقای علوی تبار، شما متهمید، آقایان مهاجرانی، محمدرضا خاتمی، شکوری راد، آرمین، نبوی شما هم متهم هستید. مهتم به سخره گرفتن بیست و دو میبیون رای، متهم به از دست دادن فرصت ها.
این روزها زمزمه هایی از اطراف و اکناف و دوستان و یاران صدیق آقای خاتمی می شنویم در باب خروج و گریز از حاکمیت و وانهادن گیوه فرسوده قدرت و حکومت به اهل و یا نا اهلانش و این بار نیز تئوری های نخ نما شده دیگر از محافل نزدیک به خاتمی ساطع شده است از طرف یارانی که با همان خرده فراست شان دریافتند که مردم در حال فاصله گرفتن از خاتمی هستند و آن بوی کبابی که می آمد فقط از بوی داغ و درفش است و برای دوری جستن از خشمِ در راهِ مردم، چاره ای ندیدند جز آنکه دامن ترِ خود از این معرکه ی واویلا خارج سازند غافل از آنکه مردم خط فاصلی بین آنان و خاتمی نمی بینند و دیگر همه دستاویز ها برای تبری جستن از خاتمی و اعمالش دیر و دور است چرا که همین حضرات تا دیروز در پاسخ هجمه ی راستیانِ راست مسلک پیرامون پروژه « عبور از خاتمی » می گفتند و باور داشتند که خاتمی تنها لیدر اصلاحات نیست و می شود از او گذشت.
اکنون شما نمی توانید حسابتان را از او جدا کنید. شما هم متهم هستید، ضعف و سکوت های دل آزار و مشی اعتدالِ شکست خورده خاتمی را در سیاهه کردار و گفتار شما می دانیم و می نویسیم. خاتمی رییس جمهوری که در همه بحران های چند روز یکبارش، سکوت پیشه کرد و به نعل و میخ زدن هایش از اسب چموش سیاست، یابویی لنگ و ملول ساخت.
در جریان کوی دانشگاه او سکوتش را بعد از چند هفته در یک سخنرانی در یکی از شهرستان های دور شکست! روزنامه های نوپا را که تنها نماد روشن جامعه مدنی بود، گروهی خاموش کردند، یکی یکی به مناسبت روز خبرنگار ذبح شدند.( همبستگی و آینه جنوب) و گاه متولد نشده داغ زندگی بر دلشان می ماند( روز نو) و او نمی دانم بر اساسِ کدام مصلحت سکوت کرد. همراهان خاتمی نیز در بیرون و داخل حاکمیت بیکار ننشستند؛ با تئوری های ناکار آمد « آرامش فعال»، « بازدارندگی فعال»، « مشی اعتدال»، و کذا و کذا، آن چنان آرامشی به خرج دادند که جملگی، فعالانِ بازدارنده محبوس ( عبدالله نوری، اکبر گنجی، عماد باقی و…) فعالان بازدارنده ی معترف ( علی افشاری، مسعود بهنود) و معتکف ( موسوی خویینی و…) شدند.
اینک ما ماندیم و طوماری از وعده های محقق نشده ی مشارکتی ها، سازمان مجاهدینی ها، منادیان همبستگی با مردم برای توسعه، عدالت و…
بگویید در این چند سالی که به بطالت رفت چه طرح و قانون و لایحه تضمینی به مردمتان داده اید تا پس از رفتن تان، ارتجاعی به ماقبل دوم خرداد نداشته باشند؟
با این آش یک وجب روغنی که شورای محترم نگهبان قانون اساسی، برای انتخابات آینده تان تدارک دیده اند به کدامین قانون تمسک می جویید؟ قانون مطبوعات که در نطفه خفه شد، قانون انتخابات و آزادی احزاب و گروه ها همچنان با همان تفسیر سابق است و تنها مجریان آن اندکی مدنی تر شده اند.
قانون مطبوعات جناب آقای میرسلیم بر عرصه فرهنگ حکم می راند و در عین حال از مشرب آن آقای مسجد جامعی و خلق همراهش، مطبوعه های رنگارنگ زاییدند. من و ما هم مثل شما اعتقاد داریم که گیوه قدرت و حکومت را به درستی و کامل به شما تقدیم نکردند اما نکته اینجاست؛ پس این همه سماجت و اصرار بر ماندن برای چیست؟
آقایان، حضرات! همه آمال مردم را هزینه ماندن تان نکنید. بگویید که به تئوری بقا اعتقاد دارید یا تئوری فدا؟ آیا باید کاری کنید تا بمانید یا باید بمانید تا کاری کنید؟
آقایان اصلاح طلب! همه شما خوب می دانید آنجا که آقای عباس عبدی دم از خروج از حاکمیت می زند، زیرکانه گوشه چشمی دارد به حضور و تظاهر توده ای از مردم در حمایت از اصلاحات.
همه شما خوب می دانید که ترسِ رقیبانِ راست اندیش تان از تئوریِ خروج از حاکمیت، علی رغم همه شعار، تحدید و تهدید و حرف و حدیث هایی که در مذمتِ « گیوه غصبی» دارد، تنها به همین دلیل است. هراس از مردمِ همیشه در صحنه.
آقای علوی تبار در پاسخ به خبرنگاری که از او می پرسد اصلاح طلبان تا به امروز برای مردم چه کاری انجام داده اند، می گوید مگر مردم چه کرده اند، یک رای دادند و دیگر پیگیری نکردند.( نقل به مضمون) . از شما می پرسم آقای عبوی تبار شما که تا این اندازه چشم به حضور و حمایت مردم دارید چرا در این تنگنا از آنان تقاضای عرضِ حضور نمی کنید؟ .
به خاطر دارم همپالگی شما آقای جلایی پور در یکی از سخنرانی هایشان در حسینیه ارشاد در پاسخ به اهالی اتوبوس که خواهان نمایشِ خیابانیِ حمایتِ مردم شده بود به سخره گفته بود این حرکات غیر مدنی کار مخالفانِ ماست، ما راه های مدنی تری را به مردم نشان می دهیم، انتخابات، مجلس، شوراها….
آقایانِ اصلاح طلب! شما چه دیر دریافته اید که رقیبانِ شما پیام پرفریادِ انتخابات را در نمی یابند و سرِ تسلیم در برابر رای مردم را ندارند.
حضور مدنی ۲۲ میلیونیِ مردم را در برابر حضور چند صد هزار نفریِ اعوان و انصار خویش در خیابان ناچیز و نامشروع می انگارند.
مخاطبم شمایید آقایان! چرا در این پنج سال حتی یک بار خلق و رعایای خود را به حضور این چنین نخوانده اید؟ چرا تنها گروهی می توانند با مجوز و کاملا خودجوش! همه خیابان های آزادی تا انقلاب را فتح کنند اما خاتمی با ۲۲ میلیون ایرانی سهمی از پس کوچه های بن بست انقلاب نداشته باشد؟
شاید ریش سفیدان چپ و راست خیل میلیونی را جوان و خام و آشوبگر می دانند و بیم دارند که اگر خیابانی را در یک نیم روز گرم تابستان به آنها بسپارند بانک و دکان و مغازه هایشان را به آتش کشند و اموالشان را به یغما برند که صد البته این هم راه چاره دارد و فکر: ایران بیابان بسیار دارد ، اصلا بیایید خیل معترضان را به یکی از همین بیابان های ایران فرا بخوانید تا غیبت دیرین خویش را عقده بگشایند که در آن صورت کسی نگران امنیت شهر و تصرف صدا و سیما و..نخواهد شد. یک بیابان است و یک ملت! من هم به عنوان یک خبرنگار نحیف و بی آزار دیگر نیمه جان و با پای کبود به خانه نمی رسم و خاطره دردناک آن پوتین های معروف مجالِ فکر کردن به مقاله فردا را از ذهنم نمی روبد.
آقایان اصلاح طلب ! مردم در آن حضور شما را هم مورد خطاب قرار خواهند داد.
شما را متهم می کنند. برای همه فرصت های از دست رفته. برای نادیده گرفتن شان، برای نان، فرهنگ، آزادی، دوست داشتن، ایمان، برای تحقیرها. مردم تحقیر شده اند، از سوی همه شما، راست و چپ تروریستی که گلوله بر سر حجاریان شلیک می کند آزاد می شود و در نشریه اش آخرین متدهای ترور و ارزش ها را آموزش می دهد اما گنجی، نوری و باقی حتی لایق عفو مشروط هم نیستند. زندان مکانی برای غسل تعمید می شود و افتخار می آورد و به قول آقای میردامادی، دیگر زندان از مد افتاده باید به فکر اعدام بود.
آری ملتِ ما ملتِ تحقیر است. همیشه یکی به جای آنها فکر کرد و حرف زد و همه دایه دلسوز تر از مادر بودند برای آنان. اکنون مسئله شما در ماندن یا نماندن است، مردم می گویند خاتمی راس خواسته های ما نبود، خاتمی سقف حداقلی از مطالبات ما بود.
حال این حد ناچیز هم به مقصد نمی رسد. بیش از این ملت را تحقیر نکیند. تحقیر شما در مجلس و دولت، تحقیر ۲۲ میلیون رای است.
حضرات مجلس نشین! شما در همان گام اول، همچون مرادتان خاتمی در تعیین کارگزاران خود به مصلحت اندیشیدید. خاتمی حبیبی و دیگران را ابقا کرد و شما آقای کروبی را و حال بعد از دو سال کارآمدی و توان او را پشت درهای بسته قوه قضاییه و شورای نگهبان مشاهده می کنید، دموکراسی او هدایت شده و کدخدا منشانه بود، ریش سفیدمآبانه و چانه زنی پشت درهای بسته است. بر این اساس دادفر مدیر مسول روزنامه تازه متولد شده و تازه قربانی شده آینه جنوب، از نا کار آمدی مجلس ششم در اصلاح قانون مطبوعات در روز خبرنگار از جماعت مایوس مطبوعات عذر می خواهد و ملتمسانه زار می زند که روزنامه نگاران دربند تنها امیدشان به وساطت های آقای کروبی است.
آقای دادفر! پیام امید کدامین روزنامه نگار محبوس را التماس کردید؟ پس بگویید به جای اصلاح قانون مطبوعات « لایه وساطت» را ارایه می دهید.
آقایان اصلاح طلب! اینک شمایید و مردم. مردم و خواسته هایی که شما را برای آن به کرسی های قرمز مجلس نشانده اند. تنها راهی که پیش روی شماست برای تشفی خاطر مردم، برای فراموش نشدن وعده های پیش از انتخابات، برای بخشوده شدن از طرف مردم، برای جدا کردن پرونده خود و کیفرخواستی که مردم علیه ضعف و سکوت و نامحرم دانستن خود از سوی خاتمی در ذهن دارند، برای ایران و آینده اش، برای مردم و به نام مردم که شما نمایندگی آنها را بر عهده دارید، خاتمی را برای قصور در وظایف محوله اش استیضاح کنید.
شاید با این اقدام خاتمی به بهانه اعتدال ، تنها جانب رقیبانش را نگیرد و شما و مردم تان را زیر پای رقیبان تان با خنجر سکوت قربانی نکند و از طرفی خاتمی نیز دیگر بهانه ای نخواهد داشت و در مواجهه با حریف می تواند با تحت فشار بودن از طرف مجلی و مردم تمسک جوید و عاقبت قدمی و حرکتی! و البته بدانید که خاتمی این روزها از جانب اکثر رای دهندگان خویش استیضاح شده است.
آقایان اصلاح طلب! این کیفرخواستی است علیه شما و روزی در کویر لوت، دشت نمک و یا شاید همین میدان آزادی بریاتان خوانده می شود و شما که در جایگاه متهمین نشسته اید بگویید با رای مردم چه کردید؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید