گسترش پیاپی چپاول میلیاردها و ناچاری آشوب های اعتراضی کارگران و زحمتکشان به نداری یک شکم سیر همینک دو قطب متضاد نیروهای انفجاریند، که در یکسو حکومتیان درشت و ریز، و در برابرشان فریاد دادخواهی از زور و ستم و بیدادرسی برپاست. و همزمان با اوجگیری روزانه ی سرکوب کارگران و بیکاران و به بند کشیدن پیشروان کارگران در سراسر کشور می باشد، که کوس لورفتن و رسوائی ها، فسادها و غارت یا اختلاس های نجومی آقا، پسرش مجتبی، باندها و مافیاهای کل رژیم هم ساعتی گشته و زبان زد همگانی می باشد. به گواه روشنگری ها و افشاگری ها و لودادن رسانه های خود کشور و نه اپوزیسیون، بلکه بیشتر توسط سران حاکم از همدیگر، حالا دیگر می توان با اطمینان گفت که هیچ ارگان و دستگاهی دولتی وجودندارد که خشتکش در این تاراج ها بوگند نداشته باشد. همچون همیشه ما که از پشت پرده نظام ولائی خبری نداریم؛ این تنها خود حکومتیان رودررو همند که اندکی از پشت عبا و عمامه بیرون می ریزند و آن منایع آگاهی ما می باشند. اگرچه بخش هائی از نیروی مسلط بر رژیم افشاگری ها را کذب می خوانند، همچنانکه خود آنها هم انکارکنندگان دیگر را افشا کرده اند؛ در این میان مردم در حال کباب شدن در آتش هردوسو گرفتارند. هماکنون با اینهمه افشاگری های مستند می بینیم جسارت قضائی، قلدری منطقه ای و کلک بازی سیاسی و ترفندهای اقتصادی بی شرمانه ی آقا و آقازاده ها، ملاها و مکلاها و لابی های هردوسوی نظام نیز همچنان با نام خدا و پیامبر و امامزمان و ... اوج گرفته و بر فریبکاری آنها پایانی ندارد. آیا صادرکردن حکم 33 سال زندان و 148 ضربه شلاق برای نسرین ستوده بیشتر ناشی از ترس مرگ رژیم نیست؟
از همینرو پرسش تاریخنگاران ایران از فجایع سیاست مذهبی هم می باید از دل همین واقعیت ها و بی آبروئی های چهل سال سیاه حاکمیت مطلق مذهبی درآید و با اینچنین جوک چندشناکی آغازشود! دین خوب است یا دانش؟ البته تا پیش از پیدائی دولت مذهبی، در مدارسِ شاهان خائن پهلوی و ملاپناه مرسوم بود که برای تشویق دانش آموزان به فراگیری علوم و بیشتر تکیه آنها پیش از همه بر خردورزی تاریخی و شناخت عینی که هدف آموزش بود قرارداشت. همه می دانیم که یکی از محورهای انشاء در آن روزگاران این بود که پرسیده می شد: علم خوب است یا ثروت!؟ و حالا در این نظام مقدس و الهی که چهل سال از طاعونش می گذرد، من با جرأت می گویم که در دوره ی تحصیل ما پاسخ به پرسش بالا جز دانش نبود. ولی حالا چطور؟ برای آخوند جماعت دینمداری ست! و برای مردم کسب راه دانش و شناخت چگونگی جدائی دین از دولت. چراکه با استعداد فریبخوری همگانی از دروغ های مذهبی و وعده های آغازین خمینی و با آمدن او بنام فرشته رستگاری و سپس برپائی دکان تباهی دینسالاری در سیاست، و تسخیر آسان قدرت رهبری و چیرگی مطلق استبدادمذهبی ولائی بر همه عرصه های اجتماعی، فرهنگی، حقوقی، قانونگذاری، نظامی، سیاسی و اقتصادی آنهم توسط مشتی( ملاها و مکلاها) که شکوفائی گل بهشت این دو گروه، تنها یک کاست حکومتی بی هویت طبقاتی اجتماعی شد و بود که عملا آنها توانستند با دیدگاه ها و خاستگاه های ناشناخته و فرقه ای خویش روان و وجدان اجتماعی مات، تسخیر و بر اراده ی کلان آنان خواست سروری دین دولتی را کارگر سازند و ساختند. و نچندان دور یک دگرگونی ساختار اجتماعی را بوجودآوردند که جز بسود سرکردگی و سروری و منافع مذهبی ها و دلال ها و لابی های آنها نبود و انباشت ثروت و تمرکز فوق قدرت با شتاب فسادزاشد و انگل پروری، سراپای رژیم را گرفت و غارت روزمره گشت و کسی هم چندان نمی دانست و تازه پاسگوئی در برابر کارگران و مردم هم لزومی نداشت؛ چراکه امام خمینی و خامنه ای ولی امر یا جانشین خدا بر روی زمین بودند. و بتدریج همین شد که می بینیم و وعده های بهشت آخرت شان برای مردم بود، خود بجای بهشت نسیه، جنت نقد امروزیش را دارند که برای آنان چنان مجال ساختش آسان شد که بی نیاز از بهشت آسمانی باشند و براستی در همین زمین صاحبش شدند.
بنابرین، آشکارا مومن و مذهبی بودن الگوی ساختار فاسد و تبهکاری شد که برابر هیچکس جز باند و مافیای خود پاسخگو نیازهای نیازمندان نبود و نیست. دسته بندی اصولگرا و اصلاحجو، مگر در درون خود و در برابر باندها و مافیاهای حکومتی ارزش و جایگاهی داشته باشد و دارد؛ تا بیشتر قدرت و سرمایه بچاپند و آنها هیچگاه متوجه فقر و بیکاری و ویلانی توده ها پی لقمه ای نان و آب نبوده اند. شگفت انگیزتر از همه اینکه وجود همین چند گروه و فرقه "مذهبی خانوادگی" در همه جا دست بالا یافتند و توانستند بسادگی سرکردگی سیاسی و آمال اقتصادی خویش را با برجستگی ویژه ای که نامش "دینمداری" بود و باشد در ناخودآگاه توده های ساده دل جاسازی کنند و کردند و برای خویش از دین پناهگاه و مأمن امنی بسازند و بهشت گونه و بی مانند ساختند. تنها ثروت و اراده اقتصادی رهبری مسلط بر 94 میلیارددلار می باشد! وز همینرو برای آنها میسرشد بنام خدا و دین، و حکومت عدل علی و امامزمانی، که ناظر به عمل پاکدامنه ی آنهاست، دار و ندار مردم را بربایند و اراده فرهنگی سیاسی اقتصادی سران شیعی و این گروه ها وابسته به آنها را 40 سال آزگار به مردم و کشور بچربانند و بی مزاحم تا همینک کشور ویران مان را یکپارچه به دست و دندان دینداران خبره و کلاشی بسپارند که هیچ دشمنی نمی توانست چنین قاتل جان و مال شود. در زیر به دارائی یا بهشت زمینی یکی از این آخوندهای شریف نگاهی بیندازیم تا از "خوابِ خودفریبی" چهل ساله یکبار برای همیشه بیدارشویم و خود را برای سرنگونی دولت دینی آماده کنیم؛ فردا دیر است.
بهنام چنگائی 22 اسفند 1397
دارایی های روحانی ساده زیست آیت الله نور مفیدی و فرزندانش، پرسیدنی ست! امام جمعه شهر گرگان ، اینهمه را از کجا درآورده و یا بهتر بگویم ربوده است"!
(( این لیست اسامی بخشی از شرکتها و دارایی این آخوند و آخوندزاده هاست:
سبزگستر فاضل آباد ملچ
صنایع کیمیا چوب گلستان
صنایع چوب سندل گرگان
سبزگستر نوچمن گرگان
حوزه علمیه امام خمینی
سبزگستر بلوط گرگان
سبزگستر راش گرگان
شایان راه گلستان
کشتارگاه صنعتی طیور گلستان
بنیاد نورگرگان
دام و طیور گرگان
تخته فشرده ممتاز گلستان
راش بینه گرگان
و ....
یک امام جمعه از کجا حق دارد در این حجم وارد فعالیتهای اقتصادی بشود و از همه مهمتر از کجا آورده است؟ و چه کلاشانه تمام این شرکتها را به نام سه فرزندانش: مصطفی، مجتبی و علی نورمفیدی زده است!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید