ادامە بحث شکاف میان نسلها
در ادامە مصاحبەای کە سایت ایران گلوبال در مورد شکاف میان نسلها در ایران با تعدادی از فعالین داشت، مورد دیگری کە در رابطە با این بحث می تواند مطرح باشد این سئوال است کە "شکاف میان کدام نسلها؟"
با تاکید بر اینکە شکاف امری عادیست و آنچە در ایران شاهد آن هستیم انقطاع است و این انقطاع در نوع خود یک فاجعە است، بحث را ادامە می دهیم.
آنچە مشخص است اساسا بحث بر سر انقطاع میان نسلهای مشخصی در ایران است، از جملە شکاف میان نسلی کە در سالهای ١٣٢٠ تا ١٣٣٢ در ایران فعالیت سیاسی، نظری و ارگانی (در همە زمینەها) داشت با نسلهای بعد از خود، و یا نسلی کە در مقطع انقلاب ١٣٥٧ تا زمانیکە این نسل از هر طیف آن کاملا سرکوب و از میدان بدر نشدەبود است با نسلهای بعد از خود (و از جملە تا بە امروز).
و این نسل عمدتا نسلی از طیف چپ با گرایشات متنوع درون آن است تا ملی ها، و باید گفت با تمرکز ویژە بر ماهیت چپ آن. در حقیقت شکاف بین نسلها در ایران معرف بازداشتن چپ ایران هم از تماس با هم نسل خود و هم با نسلهای دیگر. می گوئیم با نسل خود زیرا کە درست است این نسل توانستە حال بنابر هر شرایطی در مقطعی موجود باشد، اما نە از امکانات خوبی برای این تماس برخوردار بودە و نە این تماس آنچنان عمیق و ادامەدار بودە کە بتواند بە تاثیرات قاطع و درک متقابل در سطح معقول بیانجامد.
پس می توان گفت آنگاە کە بحث انقطاع میان نسلها در کشور مطرح است شکاف میان نسلهای خاصی در مقاطع خاصی با نسلهای دیگری است. در واقع نسلی کە نمی تواند تجارب خود را منتقل کند نسلی است با مشخصات زیرین:
ـ در مقاطع کوتاهی از لحاظ زمانی حضور دارد،
ـ این نسل حتی نمی تواند بە علت کوتاهی زمان حضور خود، نسل همزمان خود را هم بخوبی پوشش دهد،
ـ این نسل حامل ایدهای رادیکال از جملە در حوزە علوم اجتماعی مدرن است،
ـ دهەها بطول می انجامد تا این نسل دوبارە بتواند در حوزە اجتماعی حضور دوبارە بیابد.
با این حساب آیا می توان از انقطاع بین نسلها در معنای متعارف آن گفت؟ یعنی از شکاف میان دو نسل پیاپی و یا نسلهائی کە پیاپی در طول زمان پشت سر هم می آیند؟ بی گمان نە. در اینجا در واقع بحث بر سر نسلهائیست کە در مقاطع کوتاهی ظاهر می شوند و برای مقاطع طولانی تری از صحنە گم می شوند.
برای همین انقطاع بین نسلها در خود حامل معنای ویژەتری است کە باید بە آن توجە نشان داد.
و شاید همین ویژگی خاص باشد (اندک بودن این نسل و ظهور مقطعی آن) کە باعث شدە سرکوب آنها و راندنشان از صحنە برای سرکوبگران آسانتر باشد. در واقع مقطعی بودنشان این تصور را القاء کردەاست کە می توان بدون آنها هم زیست و جامعە بە زندگی خود بدون مشکل خاصی ادامە دهد.
اما درست همینجاست ماجرا برعکس می شود، زیرا کە عدم حضور مداوم یک نسل خاص کە اساسا مرتبط با علوم مدرن است و بخش مهمی از جامعە را در گرایشات خود نمایندگی می کند، بە معنای یک نقص اساسی است. در واقع حضور چپ در گستردەترین معنای خود معیار اساسی وجود آزادی و دمکراسی در جامعە است. حتی در جوامع بورژوائی و لیبرال دمکراسی هم آنگاە می توان ادعای دمکراسی و آزادی کرد کە طیف چپ وجود داشتە باشد.
در واقع انقطاع میان نسلها در ایران تنها انقطاع میان نسلهای مشخصی نیست آنچنانکە انقطاع در پراکتیزەکردن ایجاد و ادامە یک جامعە مدرن است. درست است عدم حضور آن نسل مورد نظر، و انقطاع و جلوگیری از آنها برای انتقال تجارب بشیوە طبیعی بە نسلهای بعد از خود تنها جلوگیری از شمارە خاصیست، اما آنگاە کیفیت مطرح است بحث اساسا متفاوت می شود. بنابراین طیف چپ راندەشدە، باخود بسیاری از مشخصات یک جامعە مدرن را هم بردەاست.
جامعە ایران می تواند کماکان بدون آن نسل زندگی کند و بە آن ادامە بدهد، اما یک زندگی نصف شدە. و سئوال این است آیا اساسا یک ارگان زندە را می توان دو نصف کرد و کماکان ادعای ادامە زندگی آن را داشت!؟
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
فرخ نعمتپور
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید