دمکراسی نمایندگی و منافع ملی
در نظامهای دمکراتیک افراد از طریق انتخابات بە مجلس راە می یابند و با تسخیر کرسی های مورد نظر بە نمایندگی از افراد و جریانهائی می پردازند کە اقدام بە انتخاب آنان کردەاند. معمولا در اینگونە نظامها بعلت وجود نظام حزبی و تعدد آن، هر فرد، طبقە و جریانی بر اساس خواستەهای خود بە انتخاب آن افرادی دست می زنند کە احساس می کنند منافع آنها را منعکس کردە و از توان نمایندگی آنان برخورداراند.
در مورد دمکراسی نمایندگی بحث های زیادی صورت گرفتە است، بعنوان نمونە اینکە این یک نظام دمکراسی غیرمستقیم و یا نمایندگی غیرمستقیم است و بنابراین فرد انتخابی نمی تواند منعکس کنندە خوب خواستەها و منافع افراد باشد. بە بیانی دیگر یک فرد چونکە نمی تواند همزمان چندین و چندین فرد باشد در واقع از توان نمایندگی دیگران برخوردار نیست. بر این مبنا فرد تنها می تواند نمایندە منافع خود باشد و بس. این افراد در ادامە انتقاد خود، بە دمکراسی مستقیم بعنوان تنها شکل واقعی دمکراسی می رسند، یعنی اینکە هر فرد باید فرصت آن را داشتە باشد کە خود نمایندە و معرف منافع خود باشد. البتە بە این انتقاد هم انتقاد وارداست! منتقدین دمکراسی مستقیم می گویند بعلت جمعیت زیاد بشر، دیگر امکان اجتماع آنها در یک محل و یا محلات امکان پذیر نیست و بنابراین انسان بناچار باید بە دمکراسی غیرمستقیم تن دردهد.
البتە ناگفتە نماند کە یک انتقاد پیشامدرن هم از دمکراسی نمایندگی وجود دارد. آن هم انتقاد جریانهائی است کە حق انتخاب مدیر و یا مدیران کشور را نە مربوط بە مردم بلکە مربوط بە خداوند می دانند، و بنابراین یک درک الهی ـ نخبەای از مقولە نمایندگی دارند. چنین افرادی حق نمایندگی را امر میان نمایندە و خدا (الوهیت) فرض می کنند کە ملت حق تداخل چندانی در آن ندارد!
اما در مورد دمکراسی نمایندگی غیر مستقیم بحث های دیگری می توانند مطرح باشند: از جملە اینکە یک نمایندە بمحض انتخاب شدن تا چە حد می تواند نمایندە خودش هم باشد، و یا اینکە آیا می تواند تحت هر شرایطی تنها بە امر پیشبرد خواستەهای انتخاب کنندگان خود پایبند باشد؟
بە بیانی دیگر یک نمایندە انتخابی، بعنوان یک فرد، دارای نظر و منافع خود هم می باشد، همچنین آنگاە کە بە مجلس راە می یابد متوجە می شود کە منافع یک کشور تنها عبارت از منافع آن افراد و طبقەای نیست کە او از آنها دفاع می کند. سوما اینکە در درون مجلس نمایندگان دیگری وجود دارند کە از منافع دیگری دفاع می کنند. بنابراین چنین نمایندەای بناچار سە مورد دیگر را باید وارد مقولە نمایندەبودن خود بکند، یا اینکە با آنها وارد یک تعامل دمکراتیک بشود: اول اینکە او بعنوان یک فرد دارای خواستە و نظر است، دوم اینکە باید بە سخنان و گفتەهای جریانهای دیگر در مجلس گوش بدهد و بنوعی خواستەها و منافع طبقە خود را با آنان هماهنگ کند، سوم اینکە در سطح ملی و کشوری منافعی وجود دارند کە فراتر از طبقات و جریانهای سیاسی عمل می کند (منافعی کە در یک بازی بین المللی وجود خود را بە اثبات می رساند) و او باید بە آن هم توجە نشان بدهد (البتە با این تاکید کە منافع ملی هم از ماهیت دینامیک برخوردار است و می تواند برآمدهای متفاوتی داشتەباشد).
بنابراین درست است کە در هنگام مبارزە انتخاباتی، تمرکز بر روی منافع طبقاتی و سیاسی خاصی می رود، اما بە محض قرار گرفتن نمایندە در مجلس سە فاکتور دیگر بە موضوع اضافە می شوند کە کل روند را بسیار دشوارتر و غامض تر از آنی می کنند کە ابتدا تصور می شد.
می توان گفت پروسە زندگی یک نمایندە در نهایت عبارت از سنتز این سە عامل بە اضافە عامل چهارم یعنی طبقە و گروهی است کە نمایندە از آنجا می آید. او باید مرتب بە هر چهار مورد نظر داشتە باشد تا بتواند از آنها چنان موضعی استخراج کند کە بتواند جوابگوی کل روند باشد. اینکە نە منافع ملی را فداکردەباشد، نە بە خود رای بودن در مقابل دیگر جریانها متهم شود و نە منافع انتخاب کنندگان خود را هم بە فراموشی سپردەباشد، همچنین توان ابتکار شخصی از شخص خودش هم گرفتە نشدە باشد.
البتە بعلت وجود دمکراسی و آزادی در چنین نظامهائی، معمولا نمایندگان حتی در هنگام مبارزات انتخاباتی هم وعدەهای آنچنانی نمی دهند و سعی می کنند بنوعی متعادل عمل کنند. آنان از این لحاظ تجربە خوبی دارند. اما می توان گفت کە در مرحلە مبارزات انتخاباتی امر وعدەدادن بە انتخاب کنندگان بارزتر از هر زمان دیگریست. برای همین معمولا بعد از شروع کار مجلس، بسیاری، نمایندگان را بە دروغگوئی و خلف وعدە متهم می کنند.
بهرحال جامعە محل اجتماع منافع متفاوت گروهی و طبقاتی است، و بنابراین پیداکردن یک راەحل میانی همیشە از دشوارترین امور بودەاست.
البتە مواردی کە ذکر شدند مختص بە جوامع دمکراتیک و آزاد است، و وضعیت در مورد کشورهای غیردمکراتیک کاملا بگونەای دیگر است.
اما در کشوری مانند ایران کە جامعەای با مختصات مابین یک جامعە دمکراتیک و جامعە کاملا استبدادیست (البتە با گرایش بیشتر بە استبداد)، ما شاهد آنیم، کە در مقاطعی بعلت حضور قوی جریانهای متفاوت سیاسی در مجلس شورای اسلامی، بنوعی مختصاتی کە بدان اشارەکردیم خودی نشان می دهند. چنین نمایندەای وعدە می دهد، اما آنگاە کە بە داخل مجلس می رود عمدتا تحت تاثیر دو روند دیگر، یعنی وجود جناحهای دیگر و اعمال سلیقە نهادهای فرامجلسی قرار می گیرد کە ظاهرا منافع ملی را نمایندگی می کنند. یعنی بر خلاف کشورهای دمکراتیک، هم شخصیت وجودی و مستقل چنین نمایندەای بەشدت بە محاق می رود و هم تفاهم با جریانهای دیگر درون مجلس کە بشدت خودرای هستند عملا منتفی می شود، و رابطەای کاملا غیرعادلانە حاکم می شود. رابطەای کە نهادهای فرامجلسی هم بە تقویت بیشتر آن می پردازند.
پس در ایران، روند انتخاباتی تنها از طریق عدم وجود استانداردهای متعارف برای وجود یک نظام نمایندگی ضربە نمی بیند، بلکە در روندهای بعدی هم اعمال حق نمایندگی بطرق دیگر کاملا مخدوش می شوند.
با پیروزی اصولگرایان در مجلس یازدهم، چنین روندی سرعت بیشتری گرفتە و آنچە خروجی چنین مجلسی خواهدبود عبارت از پیشبرد منافع جناحهائی خاص با چاشنی منافع ملی خواهد بود کە آن هم از قبل توسط نهادهای فرامجلسی تعریف شدەاست. با این حساب اگر منافع ملی بنوعی سنتز تفاهم جریانهای گوناگون درون یک مجلس یا یک نظام است، اما این بار این کمتر از بار سنتزی برخوردار خواهدبود.
حق نمایندگی آنجائیست کە نە تنها منافع خاص گروهها و طبقات متفاوت بشیوە منطقی تدوین و تئوریزە می شوند، بلکە حتی از این رهگذر مقولەای مانند منافع ملی هم خصلت دینامیکی خود را وسعت می دهد و جنبەهای بیشتری از منافع آحاد ملت بە درون آن منقتل می شود.
در کشوری کە مردم نمایندە واقعی نداشتەباشند، منافع ملی هم شکل واقعی خود را نخواهدیافت.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
فرخ نعمتپور
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید