شاید لازم بود که من عمق استراتژیک را در گیومه " " می گذاشتم تا با مفاهیمی مثل امنیت ملی، یگانه تصور نشود. عمق استراتژیک اساسا یک مفهوم نظامی است که در دکترین سیاست خارجی کاربردی ندارد و
شاید لازم بود که من عمق استراتژیک را در گیومه " " می گذاشتم تا با مفاهیمی مثل امنیت ملی، یگانه تصور نشود. عمق استراتژیک اساسا یک مفهوم نظامی است که در دکترین سیاست خارجی کاربردی ندارد و ج.ا. سعی کرد تا به آن بار سیاسی تزریق بکند که در عمل به دخالت نظامی گسترده در سوریه و لبنان منجر شد و در واقع یک پروژه مشخصی است که در آن ایران خود را تا حد ممکن به مرزهای اسرائیل نزدیک می کند تا بتواند برای شعار "مرگ بر اسرائیل" سپر دفاعی ایجاد کند. جدای از اهداف توسعه طلبانه و ائدیولوژک صدور انقلاب، آنچه امنیت ایران را تهدید می کند همین شعار مرگ بر اسرائیل است. حالا معادلات منطقه ای به زیان ج.ا. به هم خورده و حضور در سوریه نه تنها سپر دفاعی نیست، بلکه بلای جان حکومت شده است. اسرائیل با اسد و مسکو بر سر زدن پایگاه ها و نفرات سپاه قدس کنار آمده و این بیچاره ها هر روز بمباران و کشته می شوند و دردناک این است که خونریزی در سکوت جریان دارد. نه اسرائیل از آن حرف می زند و نه حکومت ایران! یعنی سیاست مشخصی که عمق استراتژیک نامیده میشد و کارت برنده سرداران در معادلات قدرت بود، حالا به آخر خط رسیده است. در مورد امنیت ملی، می توان بحث کرد. به طور بسیار فشرده، امنیت ملی در گروی "قدرت هوشمند" است که در آن "قدرت نرم" شامل "فرهنگ، ارزش های سیاسی و سیاست خارجی" نقش اصلی را بازی می کند، اقتصاد عامل دوم است و در انتها قدرت نظامی بازدارنده هم هنوز نقش بازی می کند. به این بحث،که به درستی مورد تاکید توست، می توان جداگانه پرداخت.
: behradours گذشته اپوزسيون به قدری مملوع از انتشار اخبار وشایعات دروغ بوده. که در نهایت منتج به تثبیت نظام فاسد اسلامی فعلی گردید. که این عمل با همکاری خود اپوزسيون فعلی بوده.
تاریخ گذشته اپوزسيون به قدری مملوع از انتشار اخبار وشایعات دروغ بوده. که در نهایت منتج به تثبیت نظام فاسد اسلامی فعلی گردید. که این عمل با همکاری خود اپوزسيون فعلی بوده. که توسط آخوندها از گاری فاجعه 57پیاده گردیدند. خیالتان را راحت کنم مردم به اپوزسيون کاسب ودروغگو هیچ اعتمادی ندارد. در ثانی علی جوانمردی شالتانی بیش نبوده ونیست. وهمواره ار بیشترین خبرهای دروغ برای فریب مخاطب استفاده می کند. واخرین هم در باه خود آقای توکلی ودختران بوده که بسیار وقیحانه ورذیلانه بود. ومن متعجب هستم آن میهمان کچل چه اصراری بر مبرا. بودن جوانمردی از دروغگویی وشیادی میباشد. ویا اصرار بر توجیه اخبار دروغ مرگ بهرنگی یا تختی، فکر کنم مرتیکه کچل ریشه وپیشینه وابستگی به حزب خاعن توده داشته باشد ویا مخالف منافع ملی میهنمان میباشد.
من حدود ۵۰ سال است که کیانوش را می شناسم.از سال ۱۳۵۲ که وارد دانشگاه شد من هم وارد دانشگاه شدم و از عجایب روزگار که ما هردو در یک رشته تحصیلی بودیم.
سعید ثانی
من حدود ۵۰ سال است که کیانوش را می شناسم.از سال ۱۳۵۲ که وارد دانشگاه شد من هم وارد دانشگاه شدم و از عجایب روزگار که ما هردو در یک رشته تحصیلی بودیم.
او از همان دوره پیش دانشگاهی طراحی یک اعتصاب و تظاهرات دانشگاهی را داشت و مطرح می کرد و در آذر ماه همان سال خود او با همراهی من و چند دانشجوی دیگر طرحش را در رستوران دانشجویان به عمل در آورد و اولین تظاهرات دانشگاهی در مشهد،که تا ان زمان یکی از دانشگاههای آرام ایران معروف بود،شروع شد و از آن سال به بعد مشهد دیگر آرام نشد.او که فراری شده بود، حدود یک ماه بعد دستگیر شد و به یک سال زندان محکوم شد که من هم حدود ۲ ماه بعد دستگیر شدم و دوباره در. زندان مشهد با هم هم‌بند شدیم.بعد از آزادی از زندان که تا حدودی اختلافاتی بین ما هم برای چگونگی شیوه مبارزه برای رسیدن به دموکراسی وجود داشت ، او خیلی زود به سازمان چریکهای فدایی خلق پیوست و من هم چنین بعد دستگیر و در حدود دی ۵۷ از زندان آزاد شدم.در تهران او را ملاقات و با به سازماندهی تظاهرات مردم با شعار های غیر مذهبی و غیر آخوندی.که بطور عمده تهرانی ها که مردمی غیر مذهبی و در آن زمان مدرن بودند،مورد استقبال مردم تهران قرار گرفت. حوادث بعدی و شکست‌های پیاپی ما را به راه های متفاوتی کشاند.
آنچه که من بطور کلی در مورد این ۵۰ سال می توانم بگویم این است که در این سالها من عجایب زیادی دیدم و یکی از آن اعجوبه ها هم همین کیانوش است.
این شخص تومان زیادی در سازماندهی مردم دارد، همیشه در هر گروه یا سازمانی زیربنای محکمی را برای گسترش و پیشرفت آن فراهم کرده است و حدود ۱۵ سال پیش متوجه شد اکثریت و جریان همسوی راه به آسیاب دشمن می برد و از آن فاصله گرفت.
و نکته آخر ، برای افرادی نظیر آقای جوانمردی و غیره که به اخیرا حملاتی کرده اند، اینکه کیانوش فرد رهبری طلبی نیست.همیشه او زمینه را فراهم کرده است و کسانی بر روی پشت او ،حق یا ناحق،به رهبری رسیدند و او همانی است که بود
از دوستاني كه به اشكال مختلف نظرات خود را بيان كردند خيلي ممنون. من فقط يك نكته ي ديگر را هم
از دوستاني كه به اشكال مختلف نظرات خود را بيان كردند خيلي ممنون. من فقط يك نكته ي ديگر را هم بايد بگويم. دليل اينكه مثال مولرمن را زدم اين بود كه در آن دوره اصلا براي جامعه يعني براي مردم عادي اهميت چنداني نداشت كه ماجرا چيست. با زندگي روزمره ي آنان ربطي نداشت. خيلي ها تراكت هاي دفاع از فلسطين و مخالفت با سياست هاي دولت حاكم را حتي نخوانده ريختند دور. ماجراي كرونا فرق مَي كند. اين بار جامعه درگير أست. گروهي از پا در آمده اند و ديگران به شدت درگيرند. عده ي زيادي از مردم ديگر هيچگاه به محل كار خود بازنخواهند گشت. بسياري از سالمندان در هايم ها عملا زنداني هستند. سلامت رواني جامعه به خطر افتاده.به همين دليل مردم خيلي بيشتر به سياست و تصميمات سياسي حساسيت نشان مَي دهند. راستش من هم دلم مَي خواهد بدانم به راستي همه ي اين كارها درست است؟ اين آزمايش و خطاي مداوم كه براي بخش قابل توجهي از جامعه به معناي نابودي زندگي شان است، ضروري است؟ به نظرم اين سوالها مردم را به سياست كشانده. اين اولين بار است كه از مشتري هايم مَي شنوم كه سياست دولت شان را زير علامت سوال مَي برند.
این هم یک ویدوی سینه زنی مجاهدین در یوتوب. آیا این رقت انگیز و ترحم برانگیز نیست؟ به کامنتهایی که مردم زیر این ویدیو و ویدیوهای دیگر گذاشته اند بنگرید.
سازمان مجاهدین خلق نیرویی رقت انگیز و ترحم برانگیز است. خطاست اگر تصور کنیم بخش «جوانان روشنفکر دینی» گوشه چشمی به اینان داشته باشد. جوان روشنفکر دینی راهش آن نیست که مجاهدین تصور.. ادامه نظر
جوان روشنفکر دینی اگر اهل پیروی از رهبر خلق و رهبری دینی در قالب روسری و پوشش مجاهدینی باشد که نظام فعلی همه چیز را دارد و در اختیارش میگذارد چه نیازی به سازمان مجاهدین؟ فقط برای آنکه کراوات میزنند و زنان شان روسری به سر میکنند؟ کدام سازمان سیاسی آزادیخواه در داخل را دیده اید که کنفرانس و تجمع سینه زنی محرم برقرار کند؟ سینه زنی و محرم بوسیله تشکیلات سازمانی؟ اینش دیگر واقعا نوبر بود و بیش از پیش سکت بودن و نامربوط بودن سازمان مجاهدین به جامعه امروز ایران را نشان میدهد. امروز اگر در ایران محرم مردم سوگواری میکنند نه برای آن است که رژیم تبلیغ و سازمان دهی میکند. اگرچه رژیم در باد محرم میدمد که رژیم پیشین هم تا حدی رعایت میکرد اما مردم خودشان بر اساس باورهای شان مراسم برگزار میکنند و خرج محرم را میدهند. سازمان مجاهدین روشی را نشان میدهد که بر اساس آن اگر روی کار بیاید سوگواری محرم ملی و تشکیلاتی خواهیم داشت و شرکت در آن نشان وفاداری به سازمان یا دولت است. از اینجاست که سخن آقای محققی در مورد مجاهدین صدق میکند که اینها نامربوط به زمان خود شده اند. اگر در میان سازمان مجاهدین کوچکترین انتقادی منجر به اخراج یا رسوایی معترض میشود اما در میان چپ چنین نیست. شاید این خوش شانسی چپ بود که به اندازه سازمان مجاهدین توان مالی نداشت و نتوانست در عراق و آلبانی یا روسیه اردوگاههایی برقرار کند اگرنه شاید سرنوشت آنها هم کم از مجاهدین نمیداشت. حتا در میان سلطنت طلبان نیز اگر نیرویی سازمانیافته و فداکار مانند چپ و مجاهد با توان مالی مانند مجاهدین بود نیز ممکن بود به همین راه مجاهدین بروند. قدرت مالی بعلاوه یک ایدئولوژی که بتواند عقل حامیان عوام را قانع کند (هرچند فلسه ای پرت هم باشد) میتواند مجاهد، داعشی، طالبانی و حتا لائیک ها را حول یک اندیشه دلخواه اقلیتی ناچیز جمع کند.
گفته میشه نفرات سپاه و بسیج برای زدن واکسن داوطلب رفتن به سوریه و عراق و لبنان شدن.
سبزعلی رضایی هم نشسته گوشه ی رینگ و بقیه را خواننده اضافه کنه.
مردم آزاده و روشن ایران که شوربختانه در اقلیت بوده و هستند از روز نخست میدانستند که به آخوند با عمامه یا با کلاه و کراوات نمیشه اطمینان کرد.
همین بازرگان و صباغیان و طالقانی بودند که این آش را پختند و در کاسه ی ملت ایران گذاشتند. حالا این بی نمکی هم گیج میخوره نمیدانه طرف علمی که آموخته را بگیره یا طرف سنت پیامبرش را.
نمیشه فقط بگیم خدا بیامرزتش و تمام. هرازچندگاه یکی میاد و دوباره موضوع را زنده میکنه.
اولا نویسنده قسم جلاله میخوره که آن مرحوم مخالف رژیم بوده.که یک جوراپی آدم یاد روباهه و شاهدش میافته.
شاید آن مرحوم این اواخر ضد رژیم شده بود نمیدانم شاید ولی از اول چنین نبوده و مثل سایر اصلاح طلبان دیگر در برپایی و ساخت نظام متعفن اسلامی کمی تا قسمتی سهیم بوده. واز رانت تبار آخوندی خود بهره جسته. چرا نادر گلچین و عبدالوهاب شهیدی چنین فرصتی نداشتن؟حالا از بانوان ذکری نمیکنم که اگر غیرتی وجود میداشت ایشان هم باید اعتصاب میکرد بخاطر همکاران خانم خود.
کاش میشد که عکسهایی را میتوانستم ضمیمه کنم تا خود ببینید که آن مرحوم بسیار استاد؛ آنقدرها هم ضد رژیم نبوده.
یادآوری کنم که دکتر سمیعی هم دکتر استادیست.همانی که در آلمان کلینیک داره را میگم.
سطح درک برخی از عاشقان ایرانی ترامپ از یک گلوبالیست با درک پدران و مادران آنها از یک کمونیست به عنوان گوینده جمله «خدا نیست» شباهت غریبی دارد. برخی از هموطنان در فضای مجازی به گونه ای
سطح درک برخی از عاشقان ایرانی ترامپ از یک گلوبالیست با درک پدران و مادران آنها از یک کمونیست به عنوان گوینده جمله «خدا نیست» شباهت غریبی دارد. برخی از هموطنان در فضای مجازی به گونه ای «بایدن گلوبالیست» را لعن میکنند که گویی تمام اعضای خانواده شان را در جبهه های نبرد حق علیه گلوبالیسم از دست داده اند. این فحاشی آنها به گلوبالیسم همیشه مرا به یاد حکایت آن درویش در مثنوی می اندازد که بلندتر از دیگر درویشان «خر برفت و خر برفت» را فریاد میکشید بی انکه بداند چه شعار احمقانه ای را درحال سردادن است. آنتی گلوبالیسم بنن (و به دنبال او ترامپ) دو ویژگی مهم دارد: نخست عقب کشیدن آمریکا از هرگونه تعهد بین المللی و جهانی (اعم از اقتصادی، زیست محیطی، نظامی و امنیتی) و اولویت دادن به منافع مردمان آمریکا و به ویژه مردم عادی و کارگران. دفاع از این ایده برای افرادی که در آمریکا زندگی میکنند و به مشاغلی خرد و سطح پایین اشتغال دارند میتواند قابل فهم باشد. البته آنها احتمالا نمیدانند که آمریکا را گلوبالیسم پس از جنگ جهانی به قدرتمندترین کشور جهان بدل کرده است و اگر گلوبالیسم نباشد در بلندمدت آمریکایی هم نخواهد بود بلکه نهایتا شاهد دولت-ملتی محصور در جزیره با تنوع فرهنگی وسیع و فاقد هویت ملی مستحکم خواهیم بود. نکته ای که باید توجه داشت این است که گلوبالیسم تقدیر آمریکاست و نه یک انتخاب. بهرحال اگر کسی در هرجای دنیا فکر میکند ترامپ برای حقوق بشر یا براندازی و یا هر چیزی که ممکن است ذره ای به سود او تمام شود تلاشی خواهد کرد باید گفت درخطایی بزرگ است و تنها با احساسات به مسائل پیچیده مینگرد.
ویژگی دوم آنتی گلوبالیسم توجه به اجتماعات سنتی و ارگانیک است که بر سنتهای ریشه دار و سلسله مراتبی و نفی فردیت و حقوق طبیعی مدرن استوارند. سنتهایی که پیشرفت را فضیلت نمیدانند و به درک دوری از تاریخ قائل اند. از دید این نگرش طالبان نماینده سنت «ریشه دار» قبیله ای در افغانستان است: باید تقویت اش کنیم، با آن گفتگو کنیم، به رسمیت اش بشناسیم و به دولت آنها فشار بیاوریم که 5500 تروریست آدمکش را آزاد کند و بگذاریم تا خود اهالی افغانستان به نظم سنتی خود بازگردند. در چنین نظمی سنگسار و گردن زدن بخشی از سنتهای یک جامعه سلسله مراتبی است که با ارزشهای فردگرای مدرن نمیتوان آنها را مورد قضاوت قرار داد و اگر هم بتوان، خوب و بد آن به آمریکا مربوط نیست. اما اگر از فروش سلاح و یا میانجیگری سودی به جیب آمریکاییها برود بد نیست ایالات متحده وارد عمل شود و زود هم صحنه را خالی کند. عاشقان ایرانی ترامپ باید با کنار گذاشتن احساسات و هیجانات مقطعی کمی مطالعه و تامل کنند و قیاس بگیرند که مداخله ایالات متحده ترامپ در دیگر کشورهای منطقه ازجمله ایران از چه نوعی خواهد بود و چرا دل بستن بر عهد چنین سیاستمداری بسان تکیه بر بادصبا خواهد بود. ترامپ ممکن است رفتنی باشد یا بماند. اما وجود و وفور چنین ذهنیتهایی در کشورمان، به ویژه درمیان گروهی از تحصیل کرده گان، باید ما را به تاملی جدی وادارد. آینده کشور به هرجا برود با این گونه قضاوتهای سیاسی فرجامی نیکو نخواهد داشت
جناب فرشاد قربان‌پور , در ک غلطی از "تفاوت ترامپیسم و گلوبالیسم" ارائه می کند؛ فعلا به دو نمونه از طرز فکر اشتباه ایشان اشاره می کنم تا در فرصت دیگر بیشتر به آن بپردازم :
نویسنده ادعا می کند_"نتیجه... اکنون بسیاری از خرده فرهنگ‌ها در حال اضمحلالند و از سویی فرهنگ آمریکایی استیلا دارد. امروزه سینمای هالیوود و زبان انگلیسی در جهان دست بالا دارد. در این شرایط پول یعنی دلار، شهر یعنی نیویورک، انتخابات هم یعنی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا. به ویژه اگر بین ترامپ و بایدن باشد." در حالی که به کمک ابزار دیجیتالی بسیار از زبانها ی در حال انقراض نجات یافتند و خورده فرهنگ جان گرفته اند و...
"_اکنون آنچه از گلوبالیسم و گلوبالیست‌ها در رسانه‌ها گفته میشود و اشاره‌ای است به بایدن و حامیانش کمی با آن مفهوم سابق جهانی‌شدن تفاوت‌هایی دارد. دستکم مخالفین “گلوبالیسم‌نو” دیگر مفهوم فرهنگی آن را مورد اشاره قرار نمی‌دهند.بلکه اعتراض‌شان سرمایه‌دارانه و میلیتاریستی است.
امروز مخالفین گلوبالیسم در آمریکا هم در میان جمهوری‌خواهان و هم در میان دموکراتها طرفدارانی دارند. " بعبارت دیگر نویسنده اعتراض ترامپیست ها علیه "سرمایه‌دارانه و میلیتاریستی" می پندارد.
چین ، هند ؛ برزیل , کره جنوبی به برکت گلوبالیسم به قدرت های بزرگ مبدل شده اند در حالی که ترامپ می گوید اول امریکا در حالی که گلوبالیست‌ها می گویند امریکا برای جهان و جهان برای امریکا ...
صحنه کتک خوردن بافقی از رضاشاه در سریالی که در جمهوری اسلامی ساخته شده آوردند. رضاشاه نقش رضاشاه را بخوبی اجرا کرد. همچنین صحنه کتک خوردن و چهره غضبناک رضاشاه را بخوبی ترسیم کرد ادامه نظر..
تصور جمهوری اسلامی این بود که مردم با دیدن این صحنه دلشان به درد بیاید و رضاشاه را نفرین کنند. اما قضیه کاملا بر عکس شد. پس از سالها مردم از تماشای صحنه کتک خوردن یک آخوند آنهم بدست رضاشاه لذتی بسیار بردند بطوری که در ویدیوهایی که از این صحنه در یوتوب و سایر صفحات اینترنتی آمده، در بخش کامنتها مردم مینوشتند ای ددستت درد نکنه رضاشاه و از این قبیل. جالب آنکه این نسل جوان و تحصیلکرده و تجربه دار امروز ایران است که چنین نظری میدهد اگرنه فسیلهای مخالف پهلوی ها هرگز چنین رفتاری ندارند. اگر نسل جوان چنین به پهلوی ها علاقمند است نه برای آن است که تجربه نسل قبلی مخالف شاه را ندارد برعکس، بسیار هم با فیلم و سریال و کتابهای درسی هرچه توانسته در خدشه دار کردن چهره پهلوی ها کوشیده. اما نسل امروز که بدنبال حقیقت و نه «ایدئولوژی» است بدون کینه تاریخ را بررسی میکند و این نسل است که سرنوشت آینده ایران را رقم میزند. نسل امروز ایران خدمات شاهان پهلوی را علیرغم معایبی که داشتند در مجموع داوری میکند و نتیجه میگیرد که حکومت پهلوی بهترین اتفاق ممکن، در بهترین زمان ممکن بود. افسوس که نسل کینه جو و ایدئولوژی زده قبلی درک کافی نداشت و حتا نخواست درکی داشته باشد. کینه جای عقل نشسته بود و حاصلش این آوار انقلاب بود. تشکر از جناب مستوفی بابت مقالات تاریخی روشنگرانه شان.
در آستانه انقلاب نوشتن پیش نویس یک قانون اساسی مهمترین اولویت انقلاب بود که انجام شد و بعدها خمینی کلا آنرا کنار نهاد. نفس در دست داشتن پیش نویس یک قانون اساسی امری لازم است. این که محتوای آن .. ادامه
این که محتوای آن چه باشد را میتوان رویش بحث کرد. بگذار پیشنهادات ارائه شود. 5 فقره یا ده یا بیشتر. مهم آن است که چیزی در دست باشد و نیروهای سیاسی اهداف شان را در آن بگنجانند. هر نیرویی و گروهی قانون اساسی پیشنهادی خودش را بدهد. از جدایی طلب و فدرالیست گرفته تا کسانی که خواهان حفظ تمامیت ارضی کشور هستند. اگرچه مقوله تمامیت ارضی از نگاه اکثریت غیر قابل مذاکره است و حتا فدرالیسم هم جایی در آینده ایران ندارد، اما میتوان با در کنار هم نهادن پیش نویس ها، اول نکات مشترک را بیرون کشید مانند دمکراسی و سیستم قضایی کشور. به باور من ما ایرانیان، از جدایی طلب گرفته تا طرفداران تمامیت ارضی، در 99 درصد موارد باهم همنظر هستند. یک درصد باقی مانده که مسلما صحبت تمامیت ارضی یا فدرالیسم است را مجلس موسسان تکلیفش را روشن خواهد کرد. هرچند من بعنوان فرد کلا با طرح مقوله ای به اسم فدرالیسم در مجلس موسسان مخالفم اما این من یا یک فرد مشخص طرفداری فدرالیسم یا جدایی طلب نیست که تکلیف را روشن میکند بلکه نمایندگان مردم در مجلس موسسان تکلیف را روشن میکنند. لذا بهتر آن است که اهل سیاست از نیروها گرفته تا منفردین هم پیشنویس یک قانون اساسی را ارائه کنند و هم تکلیفی برای آینده و راه خروج از جمهوری اسلامی معین کنند. شجریان درست میگوید که قضات به کار شان ادامه دهند. ما نمیتوانیم یک شبه کل دستگاه اداری نظام را که مشغول گرداندن امور است را برداریم چرا که چیزی نداریم بجایش بنشانیم. اما میتوانیم از روز اول تغییراتی که از قبل تعیین شده را با بخشنامه هایی یک شبه اجرا کرد. مثلا میتوان امور مربوط به حقوق خانواده را از قوانین قبل از انقلاب ایده گرفت و بلافاصله اجرا کرد. این که دختر زیر 15 سال تنها با نظر قاضی میتواند شوهر کند. این که کلیه قوانین جزایی اسلامی از قبیل قصاص و قطع دست و شلاق و غیره حذف و بر اساس قوانین جزایی قبل از انقلاب اجرا گردد. حال بتدریج کمیسیونهای مربوطه در مجلس میتوانند موارد را بر ررسی کنند و تغییرات را اعمال کنند. امروز شوراهای اسلامی شهر و استان مشغول بکار و اجرای امورات شهر و استان هستند. نمیتوان و نباید آنها را یکشبه از جا کند. مطمئن باشید که از روز قبل از سقوط آخوندها اعضای این شوراها ریش ها را تراشیده و آماده خدمت دولت موقت کراواتهای شان را نیز احیانا خواهند زد.
آقای توکلی اولا این کار را نکن؛ این از ضعف شما خواهد بود؛ بگذار بگویند
دوم متهم به دریافت کمک مالی شده اید سرتان را بالا بگیرید. این بمعنی سرسپردگی نیست؛ بمعنی اثرگذاری شماست. اگر کمک
آقای توکلی اولا این کار را نکن؛ این از ضعف شما خواهد بود؛ بگذار بگویند
دوم متهم به دریافت کمک مالی شده اید سرتان را بالا بگیرید. این بمعنی سرسپردگی نیست؛ بمعنی اثرگذاری شماست. اگر کمک مالی نگرفته اید یعنی هنوز کارتان اهمیت پشتیبانی مالی ندارد.
سوم سعی کن خوشتیپ و خوب در برنامه هایت دیده بشی؛ نصف حواس من میره به اینکه الان عینکت داره از نک دماغت میافته.
Siamak Naderi
آيا شخصی یافت میشود از تهمت و دروغپردازی علی جوانمردی به میدان بیاد و پاسخگوی عملکرد وی نسبت به این اتهامات زنی ها شود؟. تاکنون شخصتی یافت نشده و اگر وجود دارد بنظر من آقای توکلی
Siamak Naderi
آيا شخصی یافت میشود از تهمت و دروغپردازی علی جوانمردی به میدان بیاد و پاسخگوی عملکرد وی نسبت به این اتهامات زنی ها شود؟. تاکنون شخصتی یافت نشده و اگر وجود دارد بنظر من آقای توکلی می تواند و می باید هم در ایران گلوبال و هم در رسانه های دیگر از چنین شخص شجاعی دعوت بعمل آورد تا به دفاع حقوقی، سیاسی، انسانی و اجتماعی در صحت تهمت ها و دروغپردزای های علی جوانمردی دفاع نماید. این گوی و این میدان، همچنین پیشنهاد می کنم آقای توکلی برخلاف رسم معمول، دو برابر زمان یک برنامه را به مدافع شجاع علی جوانمردی اختصاص دهد فقط بدلیل همین « شجاعتی» که انجام داده است. با تشکر و احترام
Siamak Naderi
خطاب به همه تهمت پراکنان و مخدوش کنندگان اصول و ارزشهای انسانی، اجتماعی، سیاسی،
Siamak Naderi
خطاب به همه تهمت پراکنان و مخدوش کنندگان اصول و ارزشهای انسانی، اجتماعی، سیاسی، مبارزاتی و بویژه خبرنگاری! باید با صدای محکم و رسا گفت:«به استناد قوانین حقوقی و جزایی در هر کشور و قوانین حقوقی و کیفری بین المللی: 1/ بنابر یک اصلِ حقوقی، اصل بر برائت است مگر اینکه بر اساس مدارک و مستندات قویِ حقوقی خلاف آن در دادگاه ثابت گردد؛ 2/ مدعی کسی است که ادعا می کند، بنابراین بار اثبات دلیل برعهده مدعی است؛ 3/ ورود افتراء، تهمت و... ... بدون اسناد و مدارکِ محکمه پسند، به فردی، غیرقانونی و به ویژه قابل تعقیب قضایی است.» هر شخص و گروه و یا خبرنگاریکه خارج از قوانین مشخص شده اقدام به اتهام زدن و نسبت دادن دروغ و... بکند قانون در مقابل اوست و خواه ناخواه محتوا و ماهیّت خود را بنمایش می گذارد. و در اینصورت باید در برابر این دُمل چرکین برپشت مناسبات سیاسی و رسانه واکنش نشان داد. نوع واکنش به ظرفیت سیاسی و سلامت ما و پایبندی ما به مبارزه و اصول ...برمی گردد.
بنظر من مستقل از آقای کیانوش توکلی و خانم ژاله توکلی، می بایست این مسئله را تا انتها پیش رفت. مقولاتی اینچنینی هنگامی که مقوله ای سیاسی است، نه خاص و عطف به یک شخص، بلکه عام هستند،
Kommentarer
Siamak Naderi
بنظر من مستقل از آقای کیانوش توکلی و خانم ژاله توکلی، می بایست این مسئله را تا انتها پیش رفت. مقولاتی اینچنینی هنگامی که مقوله ای سیاسی است، نه خاص و عطف به یک شخص، بلکه عام هستند، هرگونه روابط و ملاحظاتی از این دست که مانع از روشنگری و وارد شدن شخصیت ها و ...میشود، نشان از خارج شدن از اصول و پرنسیب ها و کمرنگ شدن آن و حفظ خود و روابط خود است. مبارزه و کار سیاسی مهمانی نیست که کسی بخواهد هیچگونه پُرزی بر گرد او ننشیند، در ورود به میدان مبارزه است که این گردو خاک ها می خوابد و حقیقت مثل روز روشن در مقابل دید ما قرار می گیرد. هر فردی به نسبت سطح و کارایی خود در این امر مسئول است. با تشکر و احترام
من عاشق این پشتکار شما هستم - تا خوب مفتضح نشود ولش نمیکنید - با بد کسی طرف شده - دیوانه شده رفته - میگه 98 درصد نویسندگان ایران گلوبال عامل رژیمن - یک نگاهی به نویسنده ها بکنه میفهمه که از راست راست
من عاشق این پشتکار شما هستم - تا خوب مفتضح نشود ولش نمیکنید - با بد کسی طرف شده - دیوانه شده رفته - میگه 98 درصد نویسندگان ایران گلوبال عامل رژیمن - یک نگاهی به نویسنده ها بکنه میفهمه که از راست راست تا چپ چپ اینجا مینویسن و از همه طیفها هستن - من خودم اخبار اپوزیسیونو از تو ایران گلوبال پیگیری میکنم و انجا مینویسم چون همه انجا هستند و ارشیو کامل ریز ترین فعالیتهای اپوزیسیونو میشه انجا رد یابی کرد
انتشار سند مالی ایران گلوبال از سوی بانک ...نشانه سلامت و کریستالی بودن یک شخص و سایت و ...است. بنابر این برغم اینکه از آغاز نیز این وجه مسئله روشن بود،اما با اتکا به همین سند می توان تمام
انتشار سند مالی ایران گلوبال از سوی بانک ...نشانه سلامت و کریستالی بودن یک شخص و سایت و ...است. بنابر این برغم اینکه از آغاز نیز این وجه مسئله روشن بود،اما با اتکا به همین سند می توان تمام گفته های جوانمردی را زیر سوال کشید که هدف از این دروغپردازی آشکار و عریان و پشت پرده آن چیست؟. اینک توپ در زمین علی جوانمردی و ...است، و طبعا با روشن شدن این موضوع ، سایر دروغپردازی های دیگر ها سریالی روی میز او خواهد آمد؟
فرمایشات جناب آقای Babek Azad گرامی کاملا منطقی و درست است اما یک نقیصه کوچک، یعنی آرام حرف زدن، بزرگترینِ عامل کم توجهی به کلیپ‌های ایشان میباشد. اگر به‌توانند با ایجاد هیجان، این
فرمایشات جناب آقای Babek Azad گرامی کاملا منطقی و درست است اما یک نقیصه کوچک، یعنی آرام حرف زدن، بزرگترینِ عامل کم توجهی به کلیپ‌های ایشان میباشد. اگر به‌توانند با ایجاد هیجان، این نقصیه‌ی کوچک را جبران نمایند، بی‌تردید توجهات زیادی را جلب خواهند کرد.
مطلبی تاریخی و مستند و با اشارات پیرامونی کافی. همه خانمهای کمونیست و ضد رضاشاه بدانند که اگر امروز فعالیت سیاسی دارند و برقه به سر ندارند مدیون رضاشاه هستند. ادامه..
این زنان اگر هنگامی که مهمان برای شان می آید زنانه مردانه جدا نیستند و وقتی شوهرش صدایش میکند: مجتبا و او انگشت در دهان میگوید بعله حاج آقا... این را مدیون رضاشاه است. همان رضاخان قلدری که بزور چادر از سر مادربزرگهای مان کشید. آن مادربزرگها بسیار رضاشاه را ناله و نفرین کردند. کشف حجاب برای شان شوک بود. اما نیشتری در آور به این دمل برای جامعه ایرانی لازم بود. حال هرکس از کار رضاشاه ناراضی است امروز آزادی است. لچک به سر بکشد و برود در اندرونی انگشت را به دهان کند و وقتی شوهرش او را صدا میزند بگوید بوووله.. حا ... آغا...
اگر یک مرد در خانواده رفسنجانی پیدا بشه، اون فائزه است که بی پروا به محسن شون تو دهنی می زنه که خواستار عذرخواهی او شده بود.
اگر یک مرد در خانواده رفسنجانی پیدا بشه، اون فائزه است که بی پروا به محسن شون تو دهنی می زنه که خواستار عذرخواهی او شده بود.
-منتقدینی که واویلا برای معیشت مردم براه انداخته اند، آیا خطاب شعارها و رفتارها در صدها صحنه اعتراضی، تحصن، اعتصاب و تجمعات اقشار مختلف حداقل در سه سال اخیر را نشنیدند و ندیدند که متوجه مدیران و مسئولان در داخل بود؟ به نظر می رسد درک مردم با تمامی مشکلات از خواص بیشتر است.
- کسانی بایستی عذر خواهی کنند که کم یا زیاد، مستقیم یا غیر مستقیم، با منافع یا بی منافع، با درک و یا از روی نا آگاهی همراه جریانی می شوند که به بن بست رساندن مطالبات عمومی و اصلاحات، نابود کردن منافع ملی، تضییع حقوق مردم، انحراف جدی از اهداف انقلاب، فاصله گرفتن از اسلام واقعی را برای حفظ خود به جای حفظ نظام سالهاست دنبال می کنند.
پاسخ فائزه به برادرش را در کامنت اول ببینید.
دقیقا کیانوش، صرف داشتن فالوئر فراوان دال بر صحت عقل «شاخ» نیست. اگر یک چهارم جامعه مشکل روانی دارد طبیعی است که میلیونها نفر آماده جذب شدن به شاخ های مشکل دار است.
کارگران و رنجبران و دهقانانی که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و از بام تا شام کار می کنند اما حتی توان خریدن نان ساده را هم ندارند سراغ سرگرمی های بورژواها و خرده بورژواهای مرفه نمی روند!
فاطمه خویشوند، معروف به سحر تبر، زمانی که بازداشت شد ۱۸ سال داشت.
به دلیل شهرت بالایی که در شبکه‌های اجتماعی ایران داشت، بازداشت او انعکاس زیادی پیدا کرد و رسانه‌های داخلی و خارجی آن را پوشش دادند. بازداشت او باعث این سوال شده بود که چرا یک دختر جوان به دلیل انتشار صورت گریم شده با کلاه‌گیس، زندانی شده است.
حدود دو هفته پس از بازداشت، "اعترافات" او از تلویزیون ایران پخش شد که در آن گفت همیشه آرزوی معروف شدن داشته و علاقه‌اش به شخصیت امیلی در انیمیشین "عروس مردگان" ساخته تیم برتون باعث شده که با عمل‌های جراحی، گریم‌های فراوان و فتوشاپ عکس‌ها، خودش را شبیه او کند و از این طریق طرفداران بیشتری پیدا کند.
'آنجلینا جولی ایران ''
بسیاری از رسانه‌ها او را کپی بازیگر سرشناس هالیوود می‌خوانند که سعی کرده با عمل جراحی شبیه آنجلینا جولی شود. اما در بسیاری از عکس‌ها چهره او برای اغراق بیشتر، فوتوشاپ شده است.
وکلای خانم خویشوند میگویند که او سابقه بیماری روحی و نیاز به مراقبت‌های ویژه پزشکی دارد و "در زمان ارتکاب افعال مورد نظر فاقد سن قانونی رشد بوده است." از این رو آنها در لایحه‌ای "مستند و مستدل" از دادگاه خواستند که "قرار بازداشت را به قرار وثیقه" تبدیل و او را آزاد کنند.
سعید دهقان گفته بود که "تمام اسناد و مدارک روانپزشکی موجود در مورد موکل نشان میدهد که حتی سالها پیش از رسیدن به سن قانونی رشد، مبتلا به «افسردگی عمده» و «سایکوز» بوده و به همین دلیل، در سال ٩٤ در بیمارستان الغدیر بستری بوده است."
به گفته آقای دهقان، او بعد از آن اتفاق و باز هم پیش از رسیدن به ١٨ سالگی به دلایل مشابه در بیمارستان روانپزشکی ٥٠٥ نیروی انتظامی و بیمارستان روانپزشکی میمنت بستری بوده است.
محمد حسینی و اپوزیسیون ری استارتی‌ها که چند میلیون دنبال کننده داشت ؛ امروز کجاست؟
محمد حسینی از سال ۱۳۹۴ خورشیدی از طریق رادیو پستو، یک برنامۀ درس‌گفتار به نام ری‌استارت را تولید و اجرا میکند. این برنامۀ رادیویی شامل مباحث عرفانی-فلسفی میشود که ناظر بر نوعی ردّیه بر ساختار رسمی تمام ادیان است و به جای آن بر شکلی از عرفان و تصوف با محوریت ترمی به نام انسان کامل می‌پردازد. شکل و فرم ارائۀ مباحث به صورت هم‌پرسهٔ سقراطی است که به صورت مینیمالیستی با دستمایه‌ای از طنز و کمدی ارائه میشود. محمد حسینی بارها در این برنامه اعلام کرده که از خود چیزی نمی‌گوید بلکه فقط از متون نو و کهن اهل تصوف و عرفان، نظیر مولوی، عطار، سعدی، فردوسی، حافظ، نیچه، چخوف و ... سخن میگوید.
او ادعا دارد سرگروه و لیدر اپوزسیونی است که دارای ۴۰ میلیون نفر طرفدار است.از چالش‌های وی به «چالش فحش» که هدفش صفحات افراد سیاسی بود و «چالش سنگ»، «چالش رنگ»، «چالش آتش»، «چالش حملۀ خِرَد به نادانی» و «چالش سکوت» میتوان اشاره کرد که باعث جنجال‌هایی بسیار در ایران شده‌است. در پی دعوت طرفداران و مردم به این چالش از سوی ایشان، افرادی به خسارت زدن به برخی از ساختمان‌های عمومی مانند بانک‌ها و همچنین مسجد جوادالائمه در شرق تهران اقدام نمودند.
چالش بعدی، چالش آتش بوده‌است. به‌طور مثال در یکشنبه شب ۵ آذر ۱۳۹۶ عده‌ای از طرفداران وی اقدام به آتش زدن ساختمان باشگاه پرسپولیس نمودند.
برای آشنایی "دکتر"«سعید سکویی» مطلب محسن کردی را بخوانید:
اولین آنها که برخورد داشتم شخصی بود بنام «سعید سکویی». او با نام مستعار «کاپیتان هادوک» در اتاقهای بحث پالتاک حضور می یافت. اوایل با توجه به حضورمساوی با سایرین رفتار معقولانه ای داشت. اما بر مثال آب گندیده گودال را زود پیدا میکند چند نفری هم نظر پیدا کرد اتاق بحث خودش را در پالتاک براه انداخت. نام مستعارش را برداشت و با نام حقیقی خودش سعید سکویی یا با عنوان «دکتر سعید سکویی» حضور یافت. او آدمی عامی و بیسواد بود و مشخص بود که کتاب هم نخوانده بود. گرفتن مدرک دکترا از یک موسسه خصوصی در آمریکا با پر کردن چند ورقه سوال کار آسانی است و به همین جهت از این رقم دکترها در آمریکا زیاد داریم. سعید سکویی در عمل دکترای هیچ چیز بجز لمپنیزم نداشت و الحق خوب فحش میداد. .سوال اینجاست که روشنفکری که در ملاء عام عارش میامد حتا نام سکویی را ببرد برای چه با نام مستعار و ناشناس در اتاق بحث سکویی شرکت میکرد. آیا از او چیزی یاد میگرفت؟ مباحث او را علمی و قابل بحث میدانست یا چه؟ پاسخ این است که هیچکدام! سعید سکویی به مخالفانش و بسیار بیش از آن به آخوندها فحش های آبداری میداد. این فحاشی ها به آخوندها دل روشنفکرانی را خنک میکرد که اگرچه در دل رکیک ترین فحشها را نثار آخوند میکردند اما نزاکت سیاسی باعث میشد هرگز در گفتار و نوشتار از چارچوب ادب خارج نشوند و این خشم فرو خورده در طی سالیان در دل آنها آتش بپا میکرد. این بخش از دق دلی این روشنفکران را سکویی خالی میکرد و به آنها خوراک میداد و دل شان را خنک میکرد و مقداری تسکین روحی می یافتند
یاد آوری اتاق پالتاکی سعید سکویی و داستان «سیزیف» خیلی جالب بود!
یکی از دلایل خوش شیفتگی در نزد صاحبان فالوئر و هندوانه هایی که زیر بغل آنان گذاشته و موجب گشته که آنان هر گز جایگاه خود در دنیا واقعی خود را درنیابند. وحید خزایی و تعداد دنبال‌کننده‌های او (فالوئر) به بیش از یک میلیون رسیده بود، هنگام بازگشت به ایران در فرودگاه بازداشت شد و آب از اب هم در ایران تکان نخورد و همچنین تجربه تاثیر مخرب پوپولیسم دنیای مجازی و جذب افکار مردم ساده لوح و کم تجربه توسط دنیای مجازی، انتخاب ترامپ بود که دیدیم چه افتضاحی توسط هوادارانش در مجلس سنای آمریکا به بار آورد، و چگونه مهد دمکراسی را در دنیا به مخاطره انداخت، و امروز همان مرد قدرتمند حق ندارد در تویتر پیام بگذارد.....
نقد زیر را شخصی بنام نقی اصغریی توسط امیل فرستاده که درج می شود :
اکثریت ، وحدت چپ ، موضوع اصلی اختلافات
ظاهرا در این شرایط که حکومت آخرین دسته گل شاخدار را به آب داده و جان میلیونها ایر
اکثریت ، وحدت چپ ، موضوع اصلی اختلافات
ظاهرا در این شرایط که حکومت آخرین دسته گل شاخدار را به آب داده و جان میلیونها ایرانی را با تحریم واکسن های مهم خارجی بهخطر می اندازد، موضوعات دیگر اهمیت بسیار کمتری دارند. اما دقیقا به همین دلیل باید تلاش کسانی را که نه در پی تغییر حکومتهستند، بلکه به قول خودشان تغییر در حکومت - بخوان تلطیف، توجیه و مشاوره آن و تبلیغ برای انتخابات انحصاری حکومتی - را دربرنامه خویش دارند، افشا کرد.
از همین زاویه می توان به تلاش های که در سازمان اکثریت برای به بن بست کشاندن وحدت چپ دمکرات و تاثیر گذار پرداخت. تصمیم یابی تصمیمی اتخاذ شده در کنگره ۱۸ اکثریت برای جلوگیری از پیشبرد امر وحدت یک گام بزرگ به پس و ضربه بزرگی به اعتبار چپدمکرات در ایران است. هر چند افراد مختلف با انگیزه های متفاوت به این موقعیت پات و بی تصمیمی برای وحدت در تشکیل حزب چپ وتقویت آن رای داده اند، اما نقش اصلی را طرفداران خط شکوفایی جمهوری اسلامی در این سازمان دارند، که دوباره فعال شده اند. نمایندگان شاخص خط شکوفایی و فعال در وسایل ارتباط جمعی که مدتهاست خودکشی سیاسی کرده اند، می خواهند مهر سیاست بیاعتبار و آبروباخته خود را بر پیشانی اکثریت و چپ بزنند. نگاه کنید به آخرین مصاحبه کذایی فرخ نگهدار با روزنامه ًمستقل ً و مجبورشدن حزب چپ به دادن اطلاعیه که ایشان عضو حزب چپ نیست و موضع او ربطی به این حزب ندارد. این در حالی است که که بدرستی سالها پیش دراولین کنگره سازمان اکثریت خط شکوفایی جمهوری اسلامی محکوم شده و کنار گذاشته شده است.
مقاله هایی اخیرا توسط آقایان وطن آبادی ، نعمتی و فرهادی قسمتا در پلمیک با آقای اژدر بهنام در مخالفت با وحدت در حزب چپ وتایید بی تصمیمی کنگره ۱۸ و تکذیب تلاش ده ساله فعالین اکثریت بعنوان نیروی اصلی همگرایی چپ دمکرات و تشکیل حزب چپنگارش شده اند. به نظر من این مقالات سعی در منحرف کردن از موضوع اصلی که همان نبش قبر سیاست شکوفایی جمهوری اسلامیبه نام ً تغییر در حکومت ً است. تمام این تلاش ها در ضدیت با همگرایی در چپ دمکرات است و این را این دوستان باید شفاف اعلامکنند.
این در حالی است که بسیاری از فعالین اکثریت که نقش زیادی در پروژه وحدت چپ دمکرات داشته اند و اکنون از مسئولین حزب چپهستند ، در محظوریت اخلاقی قرار دارند و از ابراز نظر امتناع می کنند و یا می خواهند برخی رفقای خود را در بحث های درونی قانعکنند که حاجتی به این امام زاده نیست و ضرورت تغییر حکومت برای مردم کوچه و بازار ما مدتهای زیادی که عیان شده است. فقطبرخی ًپیشروان ً ما هستند که هنوز لنگ می زنند. برای تغییر حکومت از جمله به یک چپ مدرن و تاثیر گذار نیاز است ، که زحمتکشان واقشار پایین را نمایندگی کند و در عین حال پایبند دموکراسی و توسعه باشد ، و نه نیروهای پراکنده چپ در دسته جات مختلف. یا اینکهشاید دلیل سکوت فعالین مشترک حزب چپ و اکثریت از پاسخ گویی به این مقالات، پرهیز از برخوردهای تفرقه افکنانه و انشعاب گراباشد.
در هر صورت حال که این میدان خالی برای این دوستان پیدا شده که یک طرفه به قاضی بروند و هر چه دل تنگ شان می خواهد بگویندو در نفی وحدت چپ بنویسند ، لااقل شفاف بنویسند. چرا با وحدت در حزب چپ بعد از تدارک ده ساله مخالفند. چرا برخلاف اکثریتقریب به اتفاق مردم ما نه به تغییر حکومت بلکه هنوز به تغییر در حکومت ، بخوان توجیه آن، اعتقاد دارند.
جالب است.. واقعا جالب است! اگر درصد پایینی از دستکاری آمریکایی ها در این ماجرا بود آخوندها فرصت طلب تر از آن هستند که بگذارند شما چنین تحلیلی بکنید. همان روزهای اول تلاش شان را کردند که قضیه را ادامه.
تلاش کردند که پای آمریکا را وسط بکشند. ترامپ اگر قضیه را غیر عمد به حساب آورد کاملا آگاه بود که یک مساله انسانی بوده. خود دولت ایران و حسن روحانی صحبت از محاکمه فرد مقصر در این ماجرا می کنند. شما از کجا یک دفعه پیدای تان شد و همچی دایی جان ناپلئونی پازلهایی را از این جیب و آن جیب کنار هم گذاشتید که اثبات کنید کار آمریکا بوده؟ بابا ارتش سایبری هم با همه نامربوط گویی هایش نزد شما لنگ میاندازد. میلیونها نفر در ایران موبایل بدست هستند و از یک جرقه هم میرسند فیلم و ویدیو تهیه کنند. نزدیک به یک دقیقه ماجرا طول کشیده یعنی این ملت هشیار از این میلیونها تهرانی که موبایل دارند نمیشود بطور اتفاقی چند نفری این ماجرا را ضبط کرده باشند؟ حالا یکی از انها آرامشش را حفظ کرده بقیه چی؟ از کی تابحال تصویر برداری با آرامش با موبایل شده شراکت در جرم؟ من شما را نمی شناسم و نمیخواهم شما را به ارتش سایبری وصل کنم اما نوع برخورد شما و نیز دیگری که با فیسبوک پای نوشته شما پیام گذاشته یک هماهنگی ارتش سایبری را بیاد می آورد. کامنت فیسبوکی هم باز بازی های جیمز باندی را سر هم کرده که اسرائیل در هواپیما سنسور گذشته بود و چه. اگر سپاه از چنین امری باخبر بوده که هواپیما را زده.. باید خیلی احمق باشد! سپاه راهش نادرست است اما در نابکاری احمق نیست! عقل سلیم میگوید که اگر سپاه بوی از حضور دوربین و سنسور در هواپیماها میبرد حتا یک هواپیما را بدون بازرسی فنی کافی از فرودگاه خمینی اجازه پرواز نمیداد و اگر کوچکترین مدرکی در این باب بدست می آورد جنجالی بین المللی براه میانداخت. وانگهی.. با وجود ماهواره هایی که از گذر انسان از خیابان روی زمین با روزنامه ای زیر بغل حدود 40 سال قبل میتوانستند عکس برداری کنند مغز خر خورده اند که نیاز به عکس برداری از فاصله نزدیک داشته باشند؟ من یکی از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی هستم اما احمق نیستم. تصور نکنید که صرف مخالف جمهوری اسلامی بودن باعث شود که خوانندگان این سایت تحمیق را بپذیرند.
کتابی بغایت ارزشمند که دکتر آجودانی گرامی زحمت بسیاری برای تالیف آن کشیده اند و میتوان گفت که عصاره اطلاعات و منابع تاریخ مشروطه و نیز تفسیرهای آگاهانه ایشان کتاب را بسیار خواندنی کرده است.
رژیم از آینده خود بشدت بیمناک است و میداند که ریال بازهم به سقوط ادامه خواهد داد برای همین با استفاده از جو موجود و امید موهوم تلاش دارد که ریالهای زیادی را تبدیل به دلار کند. رژیم دلارها را که مردم
دلارهایی را که مردم از ترس پایین آمدن قیمت شان میفروشند میخرد تا بعدها برای ادامه عمرش استفاده کند چرا که نیک میداند که بایدن امتیازاتی را که ترامپ بدست آورده و برایش مفت باقی گذاشته از دست نخواهد داد و آنها را بر علیه رژیم ادامه خواهد داد و دلار این بار صعودی بمراتب باورنکردنی خواهد داشت.
خانم پاندورا نوری :شکی نیست ، شخصی که بصورت ناجوانمردانه مورد تهمت قرار میگیرد ، وظیفه جواب گویی و یا ارائه مدرک برای رفع اتهام بی پایه را ندارد . اگر جناب کیانوش توکلی داوطلبانه
پاندورا نوری : شکی نیست ، شخصی که بصورت ناجوانمردانه مورد تهمت قرار میگیرد ، وظیفه جواب گویی و یا ارائه مدرک برای رفع اتهام بی پایه را ندارد . اگر جناب کیانوش توکلی داوطلبانه اقدام به رفع اتهامات با ارائه سند میشود میتواند سه هدف هم زمان داشته باید : رو سیاه کردن هر چه بیشتر شخص جوانمردی ، هشدار به تمام کسانی که از شیوه جوانمردی استفاده میکنند و از همه مهم تر شرمنده کردن و بیدار کردن کسانی که پای سخنان بی پایه این افراد مینشینند !
شاید تلاش براب رسیدن به دو هدف اولی بی فرجام بماند ولی لااقل میتوان امیدوار بود که به هدف سوم که تلنگری به همه ما برای قبول مسئولیت شهروندی است برسد
از آنجا که مدارک ارائه شده از طرف آقای توکلی سال ها قبل از اتهامات جوانمردی ارائه شده بود و جوانمردی از آنها مطلع بود میتوان به این باور رسید که جوانمردی اشتباه نکرده بلکه آگاهانه به نشر اکاذیب دست زده . پس تلاش جناب توکلی برای هدایت امثال جوانمردی به راه راست شاید بی ثمر بماند
نقش شهروند در روند پیشرفت و یا رکود انتشار اکاذیب
در مقابل این رویداد ما به دو دسته تقسیم شده ایم : بخشی که همچنان دنبال کننده اخبار جنجالی بدون سند و پشتوانه هستند و بخش دیگری که مخالفت خود را با سکوت و پوزخند بیان میکنند .
آیا در بخش اخبار ، شهروند فقط یک مصرف کننده است و یا وظیفه دارد خبرنگار را در مقابل انتشار اخبار پاسخگو کند ؟
آیا تنها قربانی اخبار نادرست شخص “متهم “ شده است و یا کل جامعه با قبول این روند در آلودگی غوطه ور میشود و آسیب میبیند ؟
گویا تا زمانی که اجحاف ، دروغ ، ظلم و غیره گربیان ما را بصورت شخصی نگیرد ، ترجیح میدهیم سیاست سکوت را پیشه بگیریم . در حالی که این برخورد مصلحت اندیش و غیر مسئولانه باعث مصون ماندن ما نشده ، چرا کماکان به آن ادامه میدهیم و متوجه نیستیم که به تدریج ما را از کرامت انسانی تهی کرده ؟
ما همانقدر در مقابل زیان هایی که با مصرف خوراک فاسد به بدن ما میرسد مسئولیم که در برابر اخبار کذب که خوراک معنوی ما هستند
با مهر و به امید گوش شنوا/ولی دوستانه به شما یاد آور میشوم که یکی از اختلاف نظر های بنده با شما این بود که تا شما تا آخرین دقیقه باور نداشتید که روح الله زم در عین حال که مزدور مستقیم ج. ا نیست ولی فرهنگ غیر اخلاقی او از هر چه مزدور است مخرب تر است .
حالا نوبت جوانمردی است .
شما هم باید اصولا از کسانی که از تعادل روحی و استحکام اخلاقی کافی برخوردار نیستند دوری کنید . صحنه مبارزه جای تعارف و کنار آمدن با افرادی که از تر زهری مهلک تر هستند نیست
حربه اصلی ما استحکام اخلاقی و هم نشین نشدن با افراد خود شیفته ای ایت که ممکن ایت برای مطرح سدن دیت به هر کاری بننند
با مهر
پاندورا نوری
اما ما سکوت نمی کنیم زیرا ؛ گروه اینترنتی فرهنگ گفتگو وسایت ایران گلوبال از روز نخست تاسیس سایت در سال 2004 بر مبنای روش و منش دمکراتیک و شفافیت مالی استوار بود بعبارت دیگر ...
_اما ما سکوت نمی کنیم زیرا ؛ گروه اینترنتی فرهنگ گفتگو وسایت ایران گلوبال از روز نخست تاسیس سایت در سال 2004 بر مبنای روش و منش دمکراتیک و شفافیت مالی استوار بود بعبارت دیگر هزینه های سالانه و کمک های دریافتی خود را با جزییات منتشر می کرد(با ذکر اسامی مستعار و یا واقعی کمک کنندگان مالی ) .
_ علی جوانمردی همچنین بی شرمانه ادعا نمود :" 99 درصد از افرادی که در وب سایت ایران گلوبال مقاله می نویسند مزدوران خود فروخته رژیم هستند ..." در حالی 85 نویسنده اسامی مجهول نیستند . آنان مبارزان شناخته شده مخالف جمهوری اسلامی اند.
فرمایشات آقای جیلو کاملا متین و منطقیست.
پس افکارعمومی باید آموزش داده شود. یعنی هیچ خبری را بدون مدرک معتبر نپذیرد. وتا امری ثابت نشده هو جنجال و بازنشر ندهد. این باید بعنوان یک فرهنگ جابیفتد.
وهمچنین ضرب المثل معروف و عمیانه ی (سکوت علامت رضاست) را از فرمت فکری خود پاک کرده و جواب ابلهان خاموشیست را جای گزین کنند.
درعین حال باید ترفندی را اندیشید تا خائنین و خاطیان نتوانند پشت این سنگر مخفی شوند.
از چی سر در نمیاری؟
خیلی واضح جهت و نیتش معلومه. دقیقا طبق برنامه ی توافق شده ی خمینی با غرب داره پیش میره.
جمعیت ایران زیاده باید کم بشه.
حالا با آب و هوای آلوده و غذای مسموم به انواع مضرات و وسایل نقلیه ی معیوب و هواپیماهای تاریخ گذشته نشد؛ شاید با کرونا بشه کاری کرد که نصف بیشتر امت شهید پرور هرچه زودتر زحمت را کم کرده روانه ی بهشت گردند.
تا چندسال دیگر یک ایرانی خواهد ماند با ملتی کوچک شده و اکثرا خودی و پاچه خوار خودیها, که خودیها یک تکه نان جلوشان میاندازند و ملت متملق آریائی هم دم تکان میدن. مگر نمیبینید هم اکنون میروند و با وجود کرونا در انواع صف واریز پول برای پیش خرید ماشین و ملک غصبی و سودبانکی و سهام بورس میاستند و بعد که پولشان ملاخورشد فغان برمیاورند که «تاپولمان را پس نگیریم از پا نمینشینیم».
مغزهامان را هم که باز طبق همان قرارداد راهی غرب کردن. حالا یک ملتی مانده با پائین ترین آی کیو در تاریخ.
ولی مقامات(چون خود را مقام میدانند ولی مسئول نمیدانند) ج.ا. معمولا برای بکرسی نشاندن حرف خود از واقعیات تاریخی استفاده ی ابزاری هم میکنند. ازقبیل کودتای 28 مرداد. درمورد بی اعتمادی به واکسن هم اشاره به تاریخ عمل کرد غرب وتعاملشان با مردمان جهان سوم دارد که فراوان است در تاریخ که چگونه جهان سومی ها موش آزمایشگاهی بوده اند برای تحقیقات دانشمندان غربی و شرقی.
علی جوانمردی در آوا تودی بی شرمانه ادعا نمود :" 99 درصد از افرادی که در وب سایت ایران گلوبال مقاله می نویسند مزدوران خود فروخته رژیم هستند ..." نظر شماچیست؟
آنچه در این کتاب آمده را من ده سال قبل در مقالاتی در ایران گلوبال و نیز وبلاگ خودم آوردم. متاسفانه آن وبلاگ در دسترس نیست اما در آرشیو ایران گلوبال یکی دوتا هست. عنوان یکی از آنها: آمریکا درس .. ادامه
عنوان یکی از این مقالات در ده سال قبل: «آمریکایی ها درس خود را بلد نیستند».
در مورد رضاپهلوی.. تلاش کنید خود را مثلا حدود 80 ساله یک پا لب گور به حساب بیاورید. و تصور کنید که رضاپهلوی را ترور کرده اند. این ترور به نفع جمهوری اسلامی تمام شد یا فداییان و حزب چپ و آزادی ایران؟
در مورد این مقاله سخن بسیار است. متاسفانه وقت کافی برای پاسخ ندارم ولی تا جایی که برسم. ادامه نظر:
نوشته اید: قبل از فداییان، مبارزان دیگری از جمله حزب توده و جبهه ملی پا به عرصه مبارزه گذاشتند. آنها مبارزه شان را نه مسلحانه، بلکه بصورت سیاسی و یا حتی از طریق موعظه به شاه شروع کردند. آنها حتی شعار سرنگونی نمی‌دادند و فقط خواستار آزادی های بیشتر بودند. آنها خواستار آزادی مطبوعات و آزادی انتخابات بودند. آنها میخواستند که کتاب و روزنامه آزادانه چاپ شود. آنهم نه کتابهای سیاسی ضد حکومتی، بلکه کتابهای ادبی ترجمه شده و ...
جواب حکومت شاه به آنها چه بود؟ زندان، شکنجه، پیگرد قضایی و ..
جنان اسدی... اینجا هم باز بخشی از واقعیت را آورده اید. از سوم شهریور 20 و خروج رضاشاه، تا 28 مرداد 32 به گفته دوست و دشمن کشور ایران یک دمکراسی بود. پادشاه هیچ قدرتی نداشت. گاهی او را میتوانستید در خیابانها سوار بر سواری روباز اش ببینید که بدنبال تفریح اش بود و سیاست را به سیاستمداران واگذار کرده بود. همه آزاد بودند. حزب توده و سایر احزاب. حزب توده با استفاده از موقعیت مشغول اجیر کردن ارتشیان بود. آیا این صحیح است که در یک کشور دمکراسی یکی از احزاب در ارتش رسوخ کند؟ این رسوخ بجز برای کودتا برای چه میتوانست باشد؟ در همان زمانها که حزب توده آزاد بود، این پادشاه خارج از گود سیاست و جوان ساعت ۳ بعد از ظهر ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در مقابل دانشکدۀ حقوق از اتومبیل پیاده شد و هدف ۵ گلوله ناصر میرفخرایی قرار گرفت! هرگز در هیچ دادگاهی اثبات نشد که کار حزب توده بوده است. اما اگر پازلها را کنار هم بنهیم، ترور محمد مسعود روزنامه نگار و سایر ترورها، جای تردید دستکم برای من یکی نمیگذارد که سوء قصد بجان شاه کار حزب توده بود. حال شما پاسخ بدهید که این پادشاه نحیف و بی قدرت چه جای ترور کردن داشت؟ پس این شاه نبود که خشونت را شروع کرد بلکه خشونت از جانب مخالفانش بخصوص حزب توده به او تحمیل شد. و اگر قرار است که من ترور شوم چرا حزب توده ترور نشود؟ من به شاه حق میدهم که مخالفانش را قلع و قمع کرد. مخالفان شاه نشان دادند که بویی از آزادی نبرده بودند و آزادی بهانه ای برای رسیدن دیکتاتوری پرولتاریا بود.
راستی..این بخش از نظر شما شایسته یک پاسخ جانانه است. خطاب به آقای محققی نوشته اید: آقای محققی، آیا شما در آن دوران، کسی را سراغ دارید که راه صحیح را میدانست و نگفت و ادامه..
آقای محققی، آیا شما در آن دوران، کسی را سراغ دارید که راه صحیح را میدانست و نگفت و یا راه صحیح را میدانست و عمل نکرد؟ آیا در آن شرایط، راه صحیحی و مشخصی ارائه شد و کسی به آن گوش فرا نداد؟»...
بله جناب اسدی.. راه دیگری بود. اما کو گوش شنوا؟ این که چشم و گوش شما را فیدل کاسترو و انورخوجه و مارشال تیتو و مائو و رفیق استالین بخود جذب کرده بودند دال بر این نیست که راه دیگری نبود. اما رفقا نخواستند ببینند و چه بسیار وصله ها که به پیامبر آن راه.. نبستند. لابد مانده اید که کدام راه و چه کسی را میگویم. ناگفته مشخص است: زنده یاد خلیل ملکی! سوسیالیست میهن پرست و مستقل. بله.. او در نیروی سوم راه صحیح و درست را نشان داد اما توده ای های هوچی گر و جوانان جویای نام و هیجان زده چشم شان راه درست ملکی را ندید. یا نخواستند ببینند. میدانید، طعنه لغز ها را بجای تعریف و تمجید بجان خریدن هزینه ای دارد که فقط دوستداران واقعی حقیقت و مردم حاضرند آنرا بپردازند. و شما و همراهان و گمراهانی مانند شما نخواستند راه درست خلیل ملکی را ببینند. آنچنانکه راه درست بختیار را ندیدید و امروز میگویید دیگر دیر شده بود! حرفی مفت و بی ارزش! امروز اگر حسن روحانی بخواهد مثل بختیار عمل کند میگویید دیر شده سرجایت بمان تا سرنگونت کنیم یا بدو بدو برای فشردن دستش میدوید؟ بله.. شرایط با زمان بختیار تفاوت دارد. میپذیرم. اما این دال بر آن نیست که رد کردن بختیار امری صحیح بوده. رد کردن بختیار اشتباهی بود که اگرچه در مورد چپ میتواند قابل درک باشد اما جبهه ملی... جبهه ملی کارنامه ای بس شرم آور در مورد همراهی نکردن با بختیار دارد.
نویسنده در این مقاله می کوشد اعمال تروریستهای فدایی خلق در زمان شاه را توجیه کند با این دستاویز که زمانه آن گونه ایجاب میکرد. و اگر امروز آن مشی پیگیری نمیشود از آن روست که .. ادامه
دوستان چپ امیدوارم از دادن صفت «تروریست» از جا در نروند. تروریست کسی است که به هر دلیلی دست به ترور میزند. این که نظام گذشته استبدادی بوده و رسم مبارزه آن زمان ترور مخالف بوده مجوزی برای توجیه یا مشروع دانستن ترور و تروریست نیست. لذا اگر افتخاری هست باید با افتخار گفت آری من تروریست بودم. و اگر جای انتقاد از خود است، باید گفت آری از این که آن گذشته تروریستی را دارم مفتخر نیستم اما شرمگین هم نیستم. نیتم نیک بود و بهتر از آن راه به ذهنم نرسید و رسم آن دوران بود. من بعنوان یک سلطنت طلب توجیهات نویسنده آقای اسدی را درک میکنم. اما جای سوال اینجاست که چرا آقای اسدی و همگنان ایشان انتقادات سلطنت طلبان و مشروطه خواهان از دوران شاه را نمی بینند!! عجیب است! اتفاقا ملموس ترین انتقادات را دست اندرکاران نظام پادشاهی از آن نظام بعمل آورده اند منتها چون رفقای چپ سرشان تنها در گاهنامه کار و راه توده و امثال آنها بوده هرگز نخواستند «پاکی» پرولتری شان را به کتابها و خاطرات «بورژوایی» آلوده کنند لذا کتابخوان بار نیامدند و یکطرفه بار آمدند. از همین روست که آقای اسدی میگویند که دست اندرکاران رژیم گذشته انتقاد از خود نکرده اند. البته من درک میکنم.. انتقاد از خود از نظر رفقای چپ این است که مثلا رضاپهلوی بیاید در تلویزیون بگوید: من گه خوردم که ساواک زمان پدرم زندانیان سیاسی را در تپه های اوین تیرباران کرد. برفرض هم که رضاپهلوی سخت ترین انتقادات را به پدرش روا دارد آیا شما چپها راضی میشوید و همانگونه از گذشته سلطنت طلبان گذشت کنید که از گذشته خودتان گذشتید و خودتان را بخشیدید؟ میگویید سخت ترین انتقادات را فداییان از گذشته خود کرده اند. اولا باید چنین میکردند. هیچ گذشته قابل افتخاری نیست که شعار بدهید سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید یا برای رژیم جاسوسی کنید. این گناهی بمراتب سیاه تر از ساواکی بودن است. تازه خیلی زرنگی کردید که از خودتان انتقاد کردید. لااقل چیزی در دست تان دارید که وقتی گذشته شرم آور تان را به رخ تان میکشند بگویید آقا ما از خودمان انتقاد کرده ایم. نه برادر.. نه رفیق... شمایی که رضاپهلوی را به جرم فرزند شاه بودند به چالش و دادگاه میکشید باید بهتر درک کنید که فامیل و کسان آن کسانی که در اثر جاسوسی شما گیر رژیم افتادند و اعدام شدند شاکی خصوصی شما هستند و روزی در دادگاه باید پاسخگو باشید و نمیتوانید به قاضی بگویید که مرا ببخش چرا که از گذشته ام پشیمانم و از خودم انتقاد کرده ام. در حالی که همان دادگاه هیچ چیزی بر علیه رضاپهلوی ندارد. و عجیب است که شما با این سابقه رضاپهلوی را پاسخگوی پدرش میدانید اما خود را می بخشید!
نکته دیگر در مطلب شما که گفتم آنرا درک میکنم این که بهتر از آن بلد نبودید. تروریسم تنها راه باقی مانده برای شما برای رسیدن به دمکراسی که البته اعتقاد نداشتید اما برای رسیدن به حکومت پرولتری بود. بسیار خوب. درک تان می کنیم. اما این روش را برای دفاع طرف مقابل را نیز مشروع بدانید. شاه و ساواک بهتر از آن که کردند بلد نبودند. اگر من رئیس ساواک بودم هرگز حتا یک توهین کوچک هم به شما نمیکردم. هزاران بیش از آن که تروریستهای مخالف شاه کشتند در تصادفات جاده ها کشته میشدند. یک جامعه باید هزینه فرزندان نادانش را میداد تا مرور زمان به آنها تجربه بهتری بدهد. متاسفانه رژیم شاه و کارگزارانش هم تجربه نداشتند. به قول خود شما زمانه آنچنان بود. آن زمان «چوب معلم گل بود و هرکی نمیخورد خل بود». کتک در مدارس و خانه بسیار عادی بود. سیلی زدن به زیر دست و مافوق عادی بود. جامعه خشن بود. همدیگر را باید درک کنیم. و از غلو کردن هم به هنگام نگاه به گذشته بپرهیزیم. این که به جرم خواندن کتاب مادر ماکسیم گورکی کسی را به 5 سال زندان محکوم میکردند یک دروغ بزرگ توده ای بود. یک هوچی گری و بزرگنمایی بود. هرگز و هرگز کسی را به جرم داشتن و خواندن کتاب به زندان محکوم نکرده اند. ساواک احمق البته به هنگام دستگیری یک تروریست از خانه اش کتابهایی را می آورد و ضمیمه پرونده میکرد. طرف به جرم تروریست بودن به 5 سال زندان محکوم میشد اما به هنگام نقل واقعه فقط به همان کتاب ماکسیم گورکی بسنده میکرد و بخش تروریستی اش را برای نسلهای بعد سانسور میکرد. گفتن تنها بخشی از حقیقت خیانت به حقیقت و خیانت به نسلهای آینده است آقا! نکنید. کتابهای داریوش همایون و سایر دست اندرکاران نظام پیشین را بیابید و نقد رژیم گذشته را از آنها یاد بگیرید و مظلوم نمایی و شعار دادن را کنار بگذارید.
نامه بانک براساس یک پاراگراف چنین می نویسد : "بانک بخاطر سیاست خود بانک در قبال ایران حساب بانکی «انجمن ابران گلوبال» را بخاطر ریسک داشتن آن بسته است.
اول بین من و بانک کلی نامه نگاری صورت گرفته است که در انجا
بانک به موضوع تحریم بانکی ایران از سوی امریکا اشاره می کند و بعد همچنین اضافه می کند که انجمن شما گردش مالی چندانی ندارد و پس از نامه نگاری سرانجام این نامه را بعنوان تصمیم نهایی بانک به ما ابلاغ می کنند؛ معمولا بانک از ترس شکایت و دادگاه؛ نامه رابگونه ای تنظیم می کنند که مشتری نتواند در دادگاه علیه بانک استفاده نماید اگر بانک تحریم بانکی ایران را طرح می کرد و یا گردش کم مالی را عنوان می کرد در آن صورت می توانستیم شکایت کنیم که ما اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستیم ور ربطی به حکومت ملا ها در ایران نداریم . اگر دقت کرده باشید تنها دلیل موضوع ریسک پذیری را عنوان می کنند و مشخص نمی کنند یعنی چی ؟ امروز نامه ای را برای بانک نوشتم که گزارشی از گردش مالی و کمک های نا چیزی که دریافت کرده ایم را با مشخص شدن نام کشور و میزان پول را به ما بدهد که ان را در جریان عموم قرار خواهیم داد در ضمن در سیستم دانمارک و کشورهای دمکراتیک یک نفر بعنوان صندوق دار .و دیگری بعنوان مسئول انجمن حق برداشت دارند بزودی همه اینها روشن خواهد و روسیاه شود انکه که گقت پول های کلان از بیت علی خامنه ای به حساب ایران گلوبال واریز شده است در ضمن دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی هیجگاه احمق نیستند بخواهند برای کسی از ایران به طریق بانکی پول واریز کنند تازه شما باید به خروجی سایت ایران گلوبال در 17 سال گذشته نگاه کنید که تماما علیه جمهوری اسلامی و شخصی علی خامنه ای بوده است حالا علی جوانمردی می گوید خامنه ای پول های کلان برای کیانوش واریز می کردند مگر اینقدر خامنه ای دمکرات شده است که به شخصی که علیه شان شب و روز تبلیع می کند "پاداشت" چند میلیونی بدهند تازه مثلا من چه اطلاعاتی جز اخبار و مطالبی که در سایت منتشر می شود در اختیار دارم که ان ها برایم پول های کلان واریز کنند . حرف های جوانمردی پروپاگاندا محض است و متاسفم که هوداران سازمان مجاهدین در دام علی جوانمردی افتاده اند.
ســـالام دوســـلار..
آقای کیانوش توکلی , جاسوس و میلیونر عزیز
لطفآ وقتتان را بیش از حد در باره این تازه به دوران رسیده های دنیای مجازی تلف نکنید. ما بهتر از آقایان جوان مردی ها , شما را میشناسیم
و به شما و به ایران گلوبال احترام میگذاریم. همانطوری که خوب اشاره کردید متاسفانه ما ها دست آورد یک فرهنگ « استبدادی » هستیم. حتی کسانی که بیش از 40 در کشور های دموکراتیک زندگی کرده اند متاسفانه هنوز درگیر همین فرهنگ هستند. ( کسی که مخالف عقاید من است, پس دشمن من است ) . کمک به اشخاص و یا به انجمن های فرهنگی را بایستی از یهودیان یاد بگیریم. کافی است یک یهودی میلیونر امریکایی, ورشکسته شود و تقاضای کمک مالی بکند , یک یهودی نسبتآ فقیر افریقائی حتمآ برای ایشان کمک مالی خواهد کرد. تمام داشجویان یهودیان دنیا که دوره دکترا را می گذرانند , یک نسخه از تز تحصیلیشان را به اسرائیل می فرستند. ما در طی این چند سال شما و گرداننده گان محترم ایران گلوبال را می شناسیم و همیشه از کمک های عاطفی و مالی پرهیز نخواهیم کرد. هرچند که این کمک های مالی خیلی خیلی کمتر از ارزش وقت گذاشتن شما و گرداننده گان عزیزان می باشد. فرا رسیدن سال نو مسیحی را برای شما و کارکنان محترم ایران گلوبال تبریک گفته و موّفقیت شما را در زندگی و همچنین مدیریّت ایراگلوبال آرزومندیم...
شاید لازم بود که من عمق استراتژیک را در گیومه " " می گذاشتم تا با مفاهیمی مثل امنیت ملی، یگانه تصور نشود. عمق استراتژیک اساسا یک مفهوم نظامی است که در دکترین سیاست خارجی کاربردی ندارد و
شاید لازم بود که من عمق استراتژیک را در گیومه " " می گذاشتم تا با مفاهیمی مثل امنیت ملی، یگانه تصور نشود. عمق استراتژیک اساسا یک مفهوم نظامی است که در دکترین سیاست خارجی کاربردی ندارد و ج.ا. سعی کرد تا به آن بار سیاسی تزریق بکند که در عمل به دخالت نظامی گسترده در سوریه و لبنان منجر شد و در واقع یک پروژه مشخصی است که در آن ایران خود را تا حد ممکن به مرزهای اسرائیل نزدیک می کند تا بتواند برای شعار "مرگ بر اسرائیل" سپر دفاعی ایجاد کند. جدای از اهداف توسعه طلبانه و ائدیولوژک صدور انقلاب، آنچه امنیت ایران را تهدید می کند همین شعار مرگ بر اسرائیل است. حالا معادلات منطقه ای به زیان ج.ا. به هم خورده و حضور در سوریه نه تنها سپر دفاعی نیست، بلکه بلای جان حکومت شده است. اسرائیل با اسد و مسکو بر سر زدن پایگاه ها و نفرات سپاه قدس کنار آمده و این بیچاره ها هر روز بمباران و کشته می شوند و دردناک این است که خونریزی در سکوت جریان دارد. نه اسرائیل از آن حرف می زند و نه حکومت ایران! یعنی سیاست مشخصی که عمق استراتژیک نامیده میشد و کارت برنده سرداران در معادلات قدرت بود، حالا به آخر خط رسیده است. در مورد امنیت ملی، می توان بحث کرد. به طور بسیار فشرده، امنیت ملی در گروی "قدرت هوشمند" است که در آن "قدرت نرم" شامل "فرهنگ، ارزش های سیاسی و سیاست خارجی" نقش اصلی را بازی می کند، اقتصاد عامل دوم است و در انتها قدرت نظامی بازدارنده هم هنوز نقش بازی می کند. به این بحث،که به درستی مورد تاکید توست، می توان جداگانه پرداخت.: behradours گذشته اپوزسيون به قدری مملوع از انتشار اخبار وشایعات دروغ بوده. که در نهایت منتج به تثبیت نظام فاسد اسلامی فعلی گردید. که این عمل با همکاری خود اپوزسيون فعلی بوده.
تاریخ گذشته اپوزسيون به قدری مملوع از انتشار اخبار وشایعات دروغ بوده. که در نهایت منتج به تثبیت نظام فاسد اسلامی فعلی گردید. که این عمل با همکاری خود اپوزسيون فعلی بوده. که توسط آخوندها از گاری فاجعه 57پیاده گردیدند. خیالتان را راحت کنم مردم به اپوزسيون کاسب ودروغگو هیچ اعتمادی ندارد. در ثانی علی جوانمردی شالتانی بیش نبوده ونیست. وهمواره ار بیشترین خبرهای دروغ برای فریب مخاطب استفاده می کند. واخرین هم در باه خود آقای توکلی ودختران بوده که بسیار وقیحانه ورذیلانه بود. ومن متعجب هستم آن میهمان کچل چه اصراری بر مبرا. بودن جوانمردی از دروغگویی وشیادی میباشد. ویا اصرار بر توجیه اخبار دروغ مرگ بهرنگی یا تختی، فکر کنم مرتیکه کچل ریشه وپیشینه وابستگی به حزب خاعن توده داشته باشد ویا مخالف منافع ملی میهنمان میباشد.من حدود ۵۰ سال است که کیانوش را می شناسم.از سال ۱۳۵۲ که وارد دانشگاه شد من هم وارد دانشگاه شدم و از عجایب روزگار که ما هردو در یک رشته تحصیلی بودیم.
سعید ثانی
من حدود ۵۰ سال است که کیانوش را می شناسم.از سال ۱۳۵۲ که وارد دانشگاه شد من هم وارد دانشگاه شدم و از عجایب روزگار که ما هردو در یک رشته تحصیلی بودیم.
او از همان دوره پیش دانشگاهی طراحی یک اعتصاب و تظاهرات دانشگاهی را داشت و مطرح می کرد و در آذر ماه همان سال خود او با همراهی من و چند دانشجوی دیگر طرحش را در رستوران دانشجویان به عمل در آورد و اولین تظاهرات دانشگاهی در مشهد،که تا ان زمان یکی از دانشگاههای آرام ایران معروف بود،شروع شد و از آن سال به بعد مشهد دیگر آرام نشد.او که فراری شده بود، حدود یک ماه بعد دستگیر شد و به یک سال زندان محکوم شد که من هم حدود ۲ ماه بعد دستگیر شدم و دوباره در. زندان مشهد با هم هم‌بند شدیم.بعد از آزادی از زندان که تا حدودی اختلافاتی بین ما هم برای چگونگی شیوه مبارزه برای رسیدن به دموکراسی وجود داشت ، او خیلی زود به سازمان چریکهای فدایی خلق پیوست و من هم چنین بعد دستگیر و در حدود دی ۵۷ از زندان آزاد شدم.در تهران او را ملاقات و با به سازماندهی تظاهرات مردم با شعار های غیر مذهبی و غیر آخوندی.که بطور عمده تهرانی ها که مردمی غیر مذهبی و در آن زمان مدرن بودند،مورد استقبال مردم تهران قرار گرفت. حوادث بعدی و شکست‌های پیاپی ما را به راه های متفاوتی کشاند.
آنچه که من بطور کلی در مورد این ۵۰ سال می توانم بگویم این است که در این سالها من عجایب زیادی دیدم و یکی از آن اعجوبه ها هم همین کیانوش است.
این شخص تومان زیادی در سازماندهی مردم دارد، همیشه در هر گروه یا سازمانی زیربنای محکمی را برای گسترش و پیشرفت آن فراهم کرده است و حدود ۱۵ سال پیش متوجه شد اکثریت و جریان همسوی راه به آسیاب دشمن می برد و از آن فاصله گرفت.
و نکته آخر ، برای افرادی نظیر آقای جوانمردی و غیره که به اخیرا حملاتی کرده اند، اینکه کیانوش فرد رهبری طلبی نیست.همیشه او زمینه را فراهم کرده است و کسانی بر روی پشت او ،حق یا ناحق،به رهبری رسیدند و او همانی است که بود
از دوستاني كه به اشكال مختلف نظرات خود را بيان كردند خيلي ممنون. من فقط يك نكته ي ديگر را هم
از دوستاني كه به اشكال مختلف نظرات خود را بيان كردند خيلي ممنون. من فقط يك نكته ي ديگر را هم بايد بگويم. دليل اينكه مثال مولرمن را زدم اين بود كه در آن دوره اصلا براي جامعه يعني براي مردم عادي اهميت چنداني نداشت كه ماجرا چيست. با زندگي روزمره ي آنان ربطي نداشت. خيلي ها تراكت هاي دفاع از فلسطين و مخالفت با سياست هاي دولت حاكم را حتي نخوانده ريختند دور. ماجراي كرونا فرق مَي كند. اين بار جامعه درگير أست. گروهي از پا در آمده اند و ديگران به شدت درگيرند. عده ي زيادي از مردم ديگر هيچگاه به محل كار خود بازنخواهند گشت. بسياري از سالمندان در هايم ها عملا زنداني هستند. سلامت رواني جامعه به خطر افتاده.به همين دليل مردم خيلي بيشتر به سياست و تصميمات سياسي حساسيت نشان مَي دهند. راستش من هم دلم مَي خواهد بدانم به راستي همه ي اين كارها درست است؟ اين آزمايش و خطاي مداوم كه براي بخش قابل توجهي از جامعه به معناي نابودي زندگي شان است، ضروري است؟ به نظرم اين سوالها مردم را به سياست كشانده. اين اولين بار است كه از مشتري هايم مَي شنوم كه سياست دولت شان را زير علامت سوال مَي برند.این هم یک ویدوی سینه زنی مجاهدین در یوتوب. آیا این رقت انگیز و ترحم برانگیز نیست؟ به کامنتهایی که مردم زیر این ویدیو و ویدیوهای دیگر گذاشته اند بنگرید.
https://www.youtube.com/watch?v=eli4nHeCdjU
سازمان مجاهدین خلق نیرویی رقت انگیز و ترحم برانگیز است. خطاست اگر تصور کنیم بخش «جوانان روشنفکر دینی» گوشه چشمی به اینان داشته باشد. جوان روشنفکر دینی راهش آن نیست که مجاهدین تصور.. ادامه نظر
جوان روشنفکر دینی اگر اهل پیروی از رهبر خلق و رهبری دینی در قالب روسری و پوشش مجاهدینی باشد که نظام فعلی همه چیز را دارد و در اختیارش میگذارد چه نیازی به سازمان مجاهدین؟ فقط برای آنکه کراوات میزنند و زنان شان روسری به سر میکنند؟ کدام سازمان سیاسی آزادیخواه در داخل را دیده اید که کنفرانس و تجمع سینه زنی محرم برقرار کند؟ سینه زنی و محرم بوسیله تشکیلات سازمانی؟ اینش دیگر واقعا نوبر بود و بیش از پیش سکت بودن و نامربوط بودن سازمان مجاهدین به جامعه امروز ایران را نشان میدهد. امروز اگر در ایران محرم مردم سوگواری میکنند نه برای آن است که رژیم تبلیغ و سازمان دهی میکند. اگرچه رژیم در باد محرم میدمد که رژیم پیشین هم تا حدی رعایت میکرد اما مردم خودشان بر اساس باورهای شان مراسم برگزار میکنند و خرج محرم را میدهند. سازمان مجاهدین روشی را نشان میدهد که بر اساس آن اگر روی کار بیاید سوگواری محرم ملی و تشکیلاتی خواهیم داشت و شرکت در آن نشان وفاداری به سازمان یا دولت است. از اینجاست که سخن آقای محققی در مورد مجاهدین صدق میکند که اینها نامربوط به زمان خود شده اند. اگر در میان سازمان مجاهدین کوچکترین انتقادی منجر به اخراج یا رسوایی معترض میشود اما در میان چپ چنین نیست. شاید این خوش شانسی چپ بود که به اندازه سازمان مجاهدین توان مالی نداشت و نتوانست در عراق و آلبانی یا روسیه اردوگاههایی برقرار کند اگرنه شاید سرنوشت آنها هم کم از مجاهدین نمیداشت. حتا در میان سلطنت طلبان نیز اگر نیرویی سازمانیافته و فداکار مانند چپ و مجاهد با توان مالی مانند مجاهدین بود نیز ممکن بود به همین راه مجاهدین بروند. قدرت مالی بعلاوه یک ایدئولوژی که بتواند عقل حامیان عوام را قانع کند (هرچند فلسه ای پرت هم باشد) میتواند مجاهد، داعشی، طالبانی و حتا لائیک ها را حول یک اندیشه دلخواه اقلیتی ناچیز جمع کند.گفته میشه نفرات سپاه و بسیج برای زدن واکسن داوطلب رفتن به سوریه و عراق و لبنان شدن.
مردم آزاده و روشن ایران که شوربختانه در اقلیت بوده و هستند از روز نخست میدانستند که به آخوند با عمامه یا با کلاه و کراوات نمیشه اطمینان کرد.سبزعلی رضایی هم نشسته گوشه ی رینگ و بقیه را خواننده اضافه کنه.
همین بازرگان و صباغیان و طالقانی بودند که این آش را پختند و در کاسه ی ملت ایران گذاشتند. حالا این بی نمکی هم گیج میخوره نمیدانه طرف علمی که آموخته را بگیره یا طرف سنت پیامبرش را.
نمیشه فقط بگیم خدا بیامرزتش و تمام. هرازچندگاه یکی میاد و دوباره موضوع را زنده میکنه.
شاید آن مرحوم این اواخر ضد رژیم شده بود نمیدانم شاید ولی از اول چنین نبوده و مثل سایر اصلاح طلبان دیگر در برپایی و ساخت نظام متعفن اسلامی کمی تا قسمتی سهیم بوده. واز رانت تبار آخوندی خود بهره جسته. چرا نادر گلچین و عبدالوهاب شهیدی چنین فرصتی نداشتن؟حالا از بانوان ذکری نمیکنم که اگر غیرتی وجود میداشت ایشان هم باید اعتصاب میکرد بخاطر همکاران خانم خود.اولا نویسنده قسم جلاله میخوره که آن مرحوم مخالف رژیم بوده.که یک جوراپی آدم یاد روباهه و شاهدش میافته.
کاش میشد که عکسهایی را میتوانستم ضمیمه کنم تا خود ببینید که آن مرحوم بسیار استاد؛ آنقدرها هم ضد رژیم نبوده.
یادآوری کنم که دکتر سمیعی هم دکتر استادیست.همانی که در آلمان کلینیک داره را میگم.
سطح درک برخی از عاشقان ایرانی ترامپ از یک گلوبالیست با درک پدران و مادران آنها از یک کمونیست به عنوان گوینده جمله «خدا نیست» شباهت غریبی دارد. برخی از هموطنان در فضای مجازی به گونه ای
سطح درک برخی از عاشقان ایرانی ترامپ از یک گلوبالیست با درک پدران و مادران آنها از یک کمونیست به عنوان گوینده جمله «خدا نیست» شباهت غریبی دارد. برخی از هموطنان در فضای مجازی به گونه ای «بایدن گلوبالیست» را لعن میکنند که گویی تمام اعضای خانواده شان را در جبهه های نبرد حق علیه گلوبالیسم از دست داده اند. این فحاشی آنها به گلوبالیسم همیشه مرا به یاد حکایت آن درویش در مثنوی می اندازد که بلندتر از دیگر درویشان «خر برفت و خر برفت» را فریاد میکشید بی انکه بداند چه شعار احمقانه ای را درحال سردادن است. آنتی گلوبالیسم بنن (و به دنبال او ترامپ) دو ویژگی مهم دارد: نخست عقب کشیدن آمریکا از هرگونه تعهد بین المللی و جهانی (اعم از اقتصادی، زیست محیطی، نظامی و امنیتی) و اولویت دادن به منافع مردمان آمریکا و به ویژه مردم عادی و کارگران. دفاع از این ایده برای افرادی که در آمریکا زندگی میکنند و به مشاغلی خرد و سطح پایین اشتغال دارند میتواند قابل فهم باشد. البته آنها احتمالا نمیدانند که آمریکا را گلوبالیسم پس از جنگ جهانی به قدرتمندترین کشور جهان بدل کرده است و اگر گلوبالیسم نباشد در بلندمدت آمریکایی هم نخواهد بود بلکه نهایتا شاهد دولت-ملتی محصور در جزیره با تنوع فرهنگی وسیع و فاقد هویت ملی مستحکم خواهیم بود. نکته ای که باید توجه داشت این است که گلوبالیسم تقدیر آمریکاست و نه یک انتخاب. بهرحال اگر کسی در هرجای دنیا فکر میکند ترامپ برای حقوق بشر یا براندازی و یا هر چیزی که ممکن است ذره ای به سود او تمام شود تلاشی خواهد کرد باید گفت درخطایی بزرگ است و تنها با احساسات به مسائل پیچیده مینگرد.ویژگی دوم آنتی گلوبالیسم توجه به اجتماعات سنتی و ارگانیک است که بر سنتهای ریشه دار و سلسله مراتبی و نفی فردیت و حقوق طبیعی مدرن استوارند. سنتهایی که پیشرفت را فضیلت نمیدانند و به درک دوری از تاریخ قائل اند. از دید این نگرش طالبان نماینده سنت «ریشه دار» قبیله ای در افغانستان است: باید تقویت اش کنیم، با آن گفتگو کنیم، به رسمیت اش بشناسیم و به دولت آنها فشار بیاوریم که 5500 تروریست آدمکش را آزاد کند و بگذاریم تا خود اهالی افغانستان به نظم سنتی خود بازگردند. در چنین نظمی سنگسار و گردن زدن بخشی از سنتهای یک جامعه سلسله مراتبی است که با ارزشهای فردگرای مدرن نمیتوان آنها را مورد قضاوت قرار داد و اگر هم بتوان، خوب و بد آن به آمریکا مربوط نیست. اما اگر از فروش سلاح و یا میانجیگری سودی به جیب آمریکاییها برود بد نیست ایالات متحده وارد عمل شود و زود هم صحنه را خالی کند. عاشقان ایرانی ترامپ باید با کنار گذاشتن احساسات و هیجانات مقطعی کمی مطالعه و تامل کنند و قیاس بگیرند که مداخله ایالات متحده ترامپ در دیگر کشورهای منطقه ازجمله ایران از چه نوعی خواهد بود و چرا دل بستن بر عهد چنین سیاستمداری بسان تکیه بر بادصبا خواهد بود. ترامپ ممکن است رفتنی باشد یا بماند. اما وجود و وفور چنین ذهنیتهایی در کشورمان، به ویژه درمیان گروهی از تحصیل کرده گان، باید ما را به تاملی جدی وادارد. آینده کشور به هرجا برود با این گونه قضاوتهای سیاسی فرجامی نیکو نخواهد داشت
جناب فرشاد قربان‌پور , در ک غلطی از "تفاوت ترامپیسم و گلوبالیسم" ارائه می کند؛ فعلا به دو نمونه از طرز فکر اشتباه ایشان اشاره می کنم تا در فرصت دیگر بیشتر به آن بپردازم :
نویسنده ادعا می کند_"نتیجه... اکنون بسیاری از خرده فرهنگ‌ها در حال اضمحلالند و از سویی فرهنگ آمریکایی استیلا دارد. امروزه سینمای هالیوود و زبان انگلیسی در جهان دست بالا دارد. در این شرایط پول یعنی دلار، شهر یعنی نیویورک، انتخابات هم یعنی انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا. به ویژه اگر بین ترامپ و بایدن باشد." در حالی که به کمک ابزار دیجیتالی بسیار از زبانها ی در حال انقراض نجات یافتند و خورده فرهنگ جان گرفته اند و..."_اکنون آنچه از گلوبالیسم و گلوبالیست‌ها در رسانه‌ها گفته میشود و اشاره‌ای است به بایدن و حامیانش کمی با آن مفهوم سابق جهانی‌شدن تفاوت‌هایی دارد. دستکم مخالفین “گلوبالیسم‌نو” دیگر مفهوم فرهنگی آن را مورد اشاره قرار نمی‌دهند.بلکه اعتراض‌شان سرمایه‌دارانه و میلیتاریستی است.
امروز مخالفین گلوبالیسم در آمریکا هم در میان جمهوری‌خواهان و هم در میان دموکراتها طرفدارانی دارند. " بعبارت دیگر نویسنده اعتراض ترامپیست ها علیه "سرمایه‌دارانه و میلیتاریستی" می پندارد.
چین ، هند ؛ برزیل , کره جنوبی به برکت گلوبالیسم به قدرت های بزرگ مبدل شده اند در حالی که ترامپ می گوید اول امریکا در حالی که گلوبالیست‌ها می گویند امریکا برای جهان و جهان برای امریکا ...
منظورم از ایفای نقش: سعید راد نقش رضاشاه را بخوبی بازی کرد. اگر طالب تماشای این صحنه و نظر مردم هستید این هم لینکش https://www.youtube.com/watch?v=AZFYPqY7zv4
صحنه کتک خوردن بافقی از رضاشاه در سریالی که در جمهوری اسلامی ساخته شده آوردند. رضاشاه نقش رضاشاه را بخوبی اجرا کرد. همچنین صحنه کتک خوردن و چهره غضبناک رضاشاه را بخوبی ترسیم کرد ادامه نظر..
تصور جمهوری اسلامی این بود که مردم با دیدن این صحنه دلشان به درد بیاید و رضاشاه را نفرین کنند. اما قضیه کاملا بر عکس شد. پس از سالها مردم از تماشای صحنه کتک خوردن یک آخوند آنهم بدست رضاشاه لذتی بسیار بردند بطوری که در ویدیوهایی که از این صحنه در یوتوب و سایر صفحات اینترنتی آمده، در بخش کامنتها مردم مینوشتند ای ددستت درد نکنه رضاشاه و از این قبیل. جالب آنکه این نسل جوان و تحصیلکرده و تجربه دار امروز ایران است که چنین نظری میدهد اگرنه فسیلهای مخالف پهلوی ها هرگز چنین رفتاری ندارند. اگر نسل جوان چنین به پهلوی ها علاقمند است نه برای آن است که تجربه نسل قبلی مخالف شاه را ندارد برعکس، بسیار هم با فیلم و سریال و کتابهای درسی هرچه توانسته در خدشه دار کردن چهره پهلوی ها کوشیده. اما نسل امروز که بدنبال حقیقت و نه «ایدئولوژی» است بدون کینه تاریخ را بررسی میکند و این نسل است که سرنوشت آینده ایران را رقم میزند. نسل امروز ایران خدمات شاهان پهلوی را علیرغم معایبی که داشتند در مجموع داوری میکند و نتیجه میگیرد که حکومت پهلوی بهترین اتفاق ممکن، در بهترین زمان ممکن بود. افسوس که نسل کینه جو و ایدئولوژی زده قبلی درک کافی نداشت و حتا نخواست درکی داشته باشد. کینه جای عقل نشسته بود و حاصلش این آوار انقلاب بود. تشکر از جناب مستوفی بابت مقالات تاریخی روشنگرانه شان.در آستانه انقلاب نوشتن پیش نویس یک قانون اساسی مهمترین اولویت انقلاب بود که انجام شد و بعدها خمینی کلا آنرا کنار نهاد. نفس در دست داشتن پیش نویس یک قانون اساسی امری لازم است. این که محتوای آن .. ادامه
این که محتوای آن چه باشد را میتوان رویش بحث کرد. بگذار پیشنهادات ارائه شود. 5 فقره یا ده یا بیشتر. مهم آن است که چیزی در دست باشد و نیروهای سیاسی اهداف شان را در آن بگنجانند. هر نیرویی و گروهی قانون اساسی پیشنهادی خودش را بدهد. از جدایی طلب و فدرالیست گرفته تا کسانی که خواهان حفظ تمامیت ارضی کشور هستند. اگرچه مقوله تمامیت ارضی از نگاه اکثریت غیر قابل مذاکره است و حتا فدرالیسم هم جایی در آینده ایران ندارد، اما میتوان با در کنار هم نهادن پیش نویس ها، اول نکات مشترک را بیرون کشید مانند دمکراسی و سیستم قضایی کشور. به باور من ما ایرانیان، از جدایی طلب گرفته تا طرفداران تمامیت ارضی، در 99 درصد موارد باهم همنظر هستند. یک درصد باقی مانده که مسلما صحبت تمامیت ارضی یا فدرالیسم است را مجلس موسسان تکلیفش را روشن خواهد کرد. هرچند من بعنوان فرد کلا با طرح مقوله ای به اسم فدرالیسم در مجلس موسسان مخالفم اما این من یا یک فرد مشخص طرفداری فدرالیسم یا جدایی طلب نیست که تکلیف را روشن میکند بلکه نمایندگان مردم در مجلس موسسان تکلیف را روشن میکنند. لذا بهتر آن است که اهل سیاست از نیروها گرفته تا منفردین هم پیشنویس یک قانون اساسی را ارائه کنند و هم تکلیفی برای آینده و راه خروج از جمهوری اسلامی معین کنند. شجریان درست میگوید که قضات به کار شان ادامه دهند. ما نمیتوانیم یک شبه کل دستگاه اداری نظام را که مشغول گرداندن امور است را برداریم چرا که چیزی نداریم بجایش بنشانیم. اما میتوانیم از روز اول تغییراتی که از قبل تعیین شده را با بخشنامه هایی یک شبه اجرا کرد. مثلا میتوان امور مربوط به حقوق خانواده را از قوانین قبل از انقلاب ایده گرفت و بلافاصله اجرا کرد. این که دختر زیر 15 سال تنها با نظر قاضی میتواند شوهر کند. این که کلیه قوانین جزایی اسلامی از قبیل قصاص و قطع دست و شلاق و غیره حذف و بر اساس قوانین جزایی قبل از انقلاب اجرا گردد. حال بتدریج کمیسیونهای مربوطه در مجلس میتوانند موارد را بر ررسی کنند و تغییرات را اعمال کنند. امروز شوراهای اسلامی شهر و استان مشغول بکار و اجرای امورات شهر و استان هستند. نمیتوان و نباید آنها را یکشبه از جا کند. مطمئن باشید که از روز قبل از سقوط آخوندها اعضای این شوراها ریش ها را تراشیده و آماده خدمت دولت موقت کراواتهای شان را نیز احیانا خواهند زد.آقای توکلی اولا این کار را نکن؛ این از ضعف شما خواهد بود؛ بگذار بگویند
آقای توکلی اولا این کار را نکن؛ این از ضعف شما خواهد بود؛ بگذار بگوینددوم متهم به دریافت کمک مالی شده اید سرتان را بالا بگیرید. این بمعنی سرسپردگی نیست؛ بمعنی اثرگذاری شماست. اگر کمک
دوم متهم به دریافت کمک مالی شده اید سرتان را بالا بگیرید. این بمعنی سرسپردگی نیست؛ بمعنی اثرگذاری شماست. اگر کمک مالی نگرفته اید یعنی هنوز کارتان اهمیت پشتیبانی مالی ندارد.
سوم سعی کن خوشتیپ و خوب در برنامه هایت دیده بشی؛ نصف حواس من میره به اینکه الان عینکت داره از نک دماغت میافته.
Siamak Naderi
Siamak Naderiآيا شخصی یافت میشود از تهمت و دروغپردازی علی جوانمردی به میدان بیاد و پاسخگوی عملکرد وی نسبت به این اتهامات زنی ها شود؟. تاکنون شخصتی یافت نشده و اگر وجود دارد بنظر من آقای توکلی
آيا شخصی یافت میشود از تهمت و دروغپردازی علی جوانمردی به میدان بیاد و پاسخگوی عملکرد وی نسبت به این اتهامات زنی ها شود؟. تاکنون شخصتی یافت نشده و اگر وجود دارد بنظر من آقای توکلی می تواند و می باید هم در ایران گلوبال و هم در رسانه های دیگر از چنین شخص شجاعی دعوت بعمل آورد تا به دفاع حقوقی، سیاسی، انسانی و اجتماعی در صحت تهمت ها و دروغپردزای های علی جوانمردی دفاع نماید. این گوی و این میدان، همچنین پیشنهاد می کنم آقای توکلی برخلاف رسم معمول، دو برابر زمان یک برنامه را به مدافع شجاع علی جوانمردی اختصاص دهد فقط بدلیل همین « شجاعتی» که انجام داده است. با تشکر و احترام
Siamak Naderi
Siamak Naderiخطاب به همه تهمت پراکنان و مخدوش کنندگان اصول و ارزشهای انسانی، اجتماعی، سیاسی،
خطاب به همه تهمت پراکنان و مخدوش کنندگان اصول و ارزشهای انسانی، اجتماعی، سیاسی، مبارزاتی و بویژه خبرنگاری! باید با صدای محکم و رسا گفت:«به استناد قوانین حقوقی و جزایی در هر کشور و قوانین حقوقی و کیفری بین المللی: 1/ بنابر یک اصلِ حقوقی، اصل بر برائت است مگر اینکه بر اساس مدارک و مستندات قویِ حقوقی خلاف آن در دادگاه ثابت گردد؛ 2/ مدعی کسی است که ادعا می کند، بنابراین بار اثبات دلیل برعهده مدعی است؛ 3/ ورود افتراء، تهمت و... ... بدون اسناد و مدارکِ محکمه پسند، به فردی، غیرقانونی و به ویژه قابل تعقیب قضایی است.» هر شخص و گروه و یا خبرنگاریکه خارج از قوانین مشخص شده اقدام به اتهام زدن و نسبت دادن دروغ و... بکند قانون در مقابل اوست و خواه ناخواه محتوا و ماهیّت خود را بنمایش می گذارد. و در اینصورت باید در برابر این دُمل چرکین برپشت مناسبات سیاسی و رسانه واکنش نشان داد. نوع واکنش به ظرفیت سیاسی و سلامت ما و پایبندی ما به مبارزه و اصول ...برمی گردد.
بنظر من مستقل از آقای کیانوش توکلی و خانم ژاله توکلی، می بایست این مسئله را تا انتها پیش رفت. مقولاتی اینچنینی هنگامی که مقوله ای سیاسی است، نه خاص و عطف به یک شخص، بلکه عام هستند،
KommentarerSiamak Naderi
بنظر من مستقل از آقای کیانوش توکلی و خانم ژاله توکلی، می بایست این مسئله را تا انتها پیش رفت. مقولاتی اینچنینی هنگامی که مقوله ای سیاسی است، نه خاص و عطف به یک شخص، بلکه عام هستند، هرگونه روابط و ملاحظاتی از این دست که مانع از روشنگری و وارد شدن شخصیت ها و ...میشود، نشان از خارج شدن از اصول و پرنسیب ها و کمرنگ شدن آن و حفظ خود و روابط خود است. مبارزه و کار سیاسی مهمانی نیست که کسی بخواهد هیچگونه پُرزی بر گرد او ننشیند، در ورود به میدان مبارزه است که این گردو خاک ها می خوابد و حقیقت مثل روز روشن در مقابل دید ما قرار می گیرد. هر فردی به نسبت سطح و کارایی خود در این امر مسئول است. با تشکر و احترام
من عاشق این پشتکار شما هستم - تا خوب مفتضح نشود ولش نمیکنید - با بد کسی طرف شده - دیوانه شده رفته - میگه 98 درصد نویسندگان ایران گلوبال عامل رژیمن - یک نگاهی به نویسنده ها بکنه میفهمه که از راست راست
من عاشق این پشتکار شما هستم - تا خوب مفتضح نشود ولش نمیکنید - با بد کسی طرف شده - دیوانه شده رفته - میگه 98 درصد نویسندگان ایران گلوبال عامل رژیمن - یک نگاهی به نویسنده ها بکنه میفهمه که از راست راست تا چپ چپ اینجا مینویسن و از همه طیفها هستن - من خودم اخبار اپوزیسیونو از تو ایران گلوبال پیگیری میکنم و انجا مینویسم چون همه انجا هستند و ارشیو کامل ریز ترین فعالیتهای اپوزیسیونو میشه انجا رد یابی کردانتشار سند مالی ایران گلوبال از سوی بانک ...نشانه سلامت و کریستالی بودن یک شخص و سایت و ...است. بنابر این برغم اینکه از آغاز نیز این وجه مسئله روشن بود،اما با اتکا به همین سند می توان تمام
انتشار سند مالی ایران گلوبال از سوی بانک ...نشانه سلامت و کریستالی بودن یک شخص و سایت و ...است. بنابر این برغم اینکه از آغاز نیز این وجه مسئله روشن بود،اما با اتکا به همین سند می توان تمام گفته های جوانمردی را زیر سوال کشید که هدف از این دروغپردازی آشکار و عریان و پشت پرده آن چیست؟. اینک توپ در زمین علی جوانمردی و ...است، و طبعا با روشن شدن این موضوع ، سایر دروغپردازی های دیگر ها سریالی روی میز او خواهد آمد؟فرمایشات جناب آقای Babek Azad گرامی کاملا منطقی و درست است اما یک نقیصه کوچک، یعنی آرام حرف زدن، بزرگترینِ عامل کم توجهی به کلیپ‌های ایشان میباشد. اگر به‌توانند با ایجاد هیجان، این
فرمایشات جناب آقای Babek Azad گرامی کاملا منطقی و درست است اما یک نقیصه کوچک، یعنی آرام حرف زدن، بزرگترینِ عامل کم توجهی به کلیپ‌های ایشان میباشد. اگر به‌توانند با ایجاد هیجان، این نقصیه‌ی کوچک را جبران نمایند، بی‌تردید توجهات زیادی را جلب خواهند کرد.مطلبی تاریخی و مستند و با اشارات پیرامونی کافی. همه خانمهای کمونیست و ضد رضاشاه بدانند که اگر امروز فعالیت سیاسی دارند و برقه به سر ندارند مدیون رضاشاه هستند. ادامه..
این زنان اگر هنگامی که مهمان برای شان می آید زنانه مردانه جدا نیستند و وقتی شوهرش صدایش میکند: مجتبا و او انگشت در دهان میگوید بعله حاج آقا... این را مدیون رضاشاه است. همان رضاخان قلدری که بزور چادر از سر مادربزرگهای مان کشید. آن مادربزرگها بسیار رضاشاه را ناله و نفرین کردند. کشف حجاب برای شان شوک بود. اما نیشتری در آور به این دمل برای جامعه ایرانی لازم بود. حال هرکس از کار رضاشاه ناراضی است امروز آزادی است. لچک به سر بکشد و برود در اندرونی انگشت را به دهان کند و وقتی شوهرش او را صدا میزند بگوید بوووله.. حا ... آغا...اگر یک مرد در خانواده رفسنجانی پیدا بشه، اون فائزه است که بی پروا به محسن شون تو دهنی می زنه که خواستار عذرخواهی او شده بود.
اگر یک مرد در خانواده رفسنجانی پیدا بشه، اون فائزه است که بی پروا به محسن شون تو دهنی می زنه که خواستار عذرخواهی او شده بود.-منتقدینی که واویلا برای معیشت مردم براه انداخته اند، آیا خطاب شعارها و رفتارها در صدها صحنه اعتراضی، تحصن، اعتصاب و تجمعات اقشار مختلف حداقل در سه سال اخیر را نشنیدند و ندیدند که متوجه مدیران و مسئولان در داخل بود؟ به نظر می رسد درک مردم با تمامی مشکلات از خواص بیشتر است.
- کسانی بایستی عذر خواهی کنند که کم یا زیاد، مستقیم یا غیر مستقیم، با منافع یا بی منافع، با درک و یا از روی نا آگاهی همراه جریانی می شوند که به بن بست رساندن مطالبات عمومی و اصلاحات، نابود کردن منافع ملی، تضییع حقوق مردم، انحراف جدی از اهداف انقلاب، فاصله گرفتن از اسلام واقعی را برای حفظ خود به جای حفظ نظام سالهاست دنبال می کنند.
پاسخ فائزه به برادرش را در کامنت اول ببینید.
دقیقا کیانوش، صرف داشتن فالوئر فراوان دال بر صحت عقل «شاخ» نیست. اگر یک چهارم جامعه مشکل روانی دارد طبیعی است که میلیونها نفر آماده جذب شدن به شاخ های مشکل دار است.
کارگران و رنجبران و دهقانانی که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و از بام تا شام کار می کنند اما حتی توان خریدن نان ساده را هم ندارند سراغ سرگرمی های بورژواها و خرده بورژواهای مرفه نمی روند!
فاطمه خویشوند، معروف به سحر تبر، زمانی که بازداشت شد ۱۸ سال داشت.
به دلیل شهرت بالایی که در شبکه‌های اجتماعی ایران داشت، بازداشت او انعکاس زیادی پیدا کرد و رسانه‌های داخلی و خارجی آن را پوشش دادند. بازداشت او باعث این سوال شده بود که چرا یک دختر جوان به دلیل انتشار صورت گریم شده با کلاه‌گیس، زندانی شده است.حدود دو هفته پس از بازداشت، "اعترافات" او از تلویزیون ایران پخش شد که در آن گفت همیشه آرزوی معروف شدن داشته و علاقه‌اش به شخصیت امیلی در انیمیشین "عروس مردگان" ساخته تیم برتون باعث شده که با عمل‌های جراحی، گریم‌های فراوان و فتوشاپ عکس‌ها، خودش را شبیه او کند و از این طریق طرفداران بیشتری پیدا کند.
'آنجلینا جولی ایران ''
بسیاری از رسانه‌ها او را کپی بازیگر سرشناس هالیوود می‌خوانند که سعی کرده با عمل جراحی شبیه آنجلینا جولی شود. اما در بسیاری از عکس‌ها چهره او برای اغراق بیشتر، فوتوشاپ شده است.
وکلای خانم خویشوند میگویند که او سابقه بیماری روحی و نیاز به مراقبت‌های ویژه پزشکی دارد و "در زمان ارتکاب افعال مورد نظر فاقد سن قانونی رشد بوده است." از این رو آنها در لایحه‌ای "مستند و مستدل" از دادگاه خواستند که "قرار بازداشت را به قرار وثیقه" تبدیل و او را آزاد کنند.
سعید دهقان گفته بود که "تمام اسناد و مدارک روانپزشکی موجود در مورد موکل نشان میدهد که حتی سالها پیش از رسیدن به سن قانونی رشد، مبتلا به «افسردگی عمده» و «سایکوز» بوده و به همین دلیل، در سال ٩٤ در بیمارستان الغدیر بستری بوده است."
به گفته آقای دهقان، او بعد از آن اتفاق و باز هم پیش از رسیدن به ١٨ سالگی به دلایل مشابه در بیمارستان روانپزشکی ٥٠٥ نیروی انتظامی و بیمارستان روانپزشکی میمنت بستری بوده است.
محمد حسینی و اپوزیسیون ری استارتی‌ها که چند میلیون دنبال کننده داشت ؛ امروز کجاست؟
محمد حسینی از سال ۱۳۹۴ خورشیدی از طریق رادیو پستو، یک برنامۀ درس‌گفتار به نام ری‌استارت را تولید و اجرا میکند. این برنامۀ رادیویی شامل مباحث عرفانی-فلسفی میشود که ناظر بر نوعی ردّیه بر ساختار رسمی تمام ادیان است و به جای آن بر شکلی از عرفان و تصوف با محوریت ترمی به نام انسان کامل می‌پردازد. شکل و فرم ارائۀ مباحث به صورت هم‌پرسهٔ سقراطی است که به صورت مینیمالیستی با دستمایه‌ای از طنز و کمدی ارائه میشود. محمد حسینی بارها در این برنامه اعلام کرده که از خود چیزی نمی‌گوید بلکه فقط از متون نو و کهن اهل تصوف و عرفان، نظیر مولوی، عطار، سعدی، فردوسی، حافظ، نیچه، چخوف و ... سخن میگوید.او ادعا دارد سرگروه و لیدر اپوزسیونی است که دارای ۴۰ میلیون نفر طرفدار است.از چالش‌های وی به «چالش فحش» که هدفش صفحات افراد سیاسی بود و «چالش سنگ»، «چالش رنگ»، «چالش آتش»، «چالش حملۀ خِرَد به نادانی» و «چالش سکوت» میتوان اشاره کرد که باعث جنجال‌هایی بسیار در ایران شده‌است. در پی دعوت طرفداران و مردم به این چالش از سوی ایشان، افرادی به خسارت زدن به برخی از ساختمان‌های عمومی مانند بانک‌ها و همچنین مسجد جوادالائمه در شرق تهران اقدام نمودند.
چالش بعدی، چالش آتش بوده‌است. به‌طور مثال در یکشنبه شب ۵ آذر ۱۳۹۶ عده‌ای از طرفداران وی اقدام به آتش زدن ساختمان باشگاه پرسپولیس نمودند.
برای آشنایی "دکتر"«سعید سکویی» مطلب محسن کردی را بخوانید:
اولین آنها که برخورد داشتم شخصی بود بنام «سعید سکویی». او با نام مستعار «کاپیتان هادوک» در اتاقهای بحث پالتاک حضور می یافت. اوایل با توجه به حضورمساوی با سایرین رفتار معقولانه ای داشت. اما بر مثال آب گندیده گودال را زود پیدا میکند چند نفری هم نظر پیدا کرد اتاق بحث خودش را در پالتاک براه انداخت. نام مستعارش را برداشت و با نام حقیقی خودش سعید سکویی یا با عنوان «دکتر سعید سکویی» حضور یافت. او آدمی عامی و بیسواد بود و مشخص بود که کتاب هم نخوانده بود. گرفتن مدرک دکترا از یک موسسه خصوصی در آمریکا با پر کردن چند ورقه سوال کار آسانی است و به همین جهت از این رقم دکترها در آمریکا زیاد داریم. سعید سکویی در عمل دکترای هیچ چیز بجز لمپنیزم نداشت و الحق خوب فحش میداد. .سوال اینجاست که روشنفکری که در ملاء عام عارش میامد حتا نام سکویی را ببرد برای چه با نام مستعار و ناشناس در اتاق بحث سکویی شرکت میکرد. آیا از او چیزی یاد میگرفت؟ مباحث او را علمی و قابل بحث میدانست یا چه؟ پاسخ این است که هیچکدام! سعید سکویی به مخالفانش و بسیار بیش از آن به آخوندها فحش های آبداری میداد. این فحاشی ها به آخوندها دل روشنفکرانی را خنک میکرد که اگرچه در دل رکیک ترین فحشها را نثار آخوند میکردند اما نزاکت سیاسی باعث میشد هرگز در گفتار و نوشتار از چارچوب ادب خارج نشوند و این خشم فرو خورده در طی سالیان در دل آنها آتش بپا میکرد. این بخش از دق دلی این روشنفکران را سکویی خالی میکرد و به آنها خوراک میداد و دل شان را خنک میکرد و مقداری تسکین روحی می یافتندیاد آوری اتاق پالتاکی سعید سکویی و داستان «سیزیف» خیلی جالب بود!
یکی از دلایل خوش شیفتگی در نزد صاحبان فالوئر و هندوانه هایی که زیر بغل آنان گذاشته و موجب گشته که آنان هر گز جایگاه خود در دنیا واقعی خود را درنیابند. وحید خزایی و تعداد دنبال‌کننده‌های او (فالوئر) به بیش از یک میلیون رسیده بود، هنگام بازگشت به ایران در فرودگاه بازداشت شد و آب از اب هم در ایران تکان نخورد و همچنین تجربه تاثیر مخرب پوپولیسم دنیای مجازی و جذب افکار مردم ساده لوح و کم تجربه توسط دنیای مجازی، انتخاب ترامپ بود که دیدیم چه افتضاحی توسط هوادارانش در مجلس سنای آمریکا به بار آورد، و چگونه مهد دمکراسی را در دنیا به مخاطره انداخت، و امروز همان مرد قدرتمند حق ندارد در تویتر پیام بگذارد.....نقد زیر را شخصی بنام نقی اصغریی توسط امیل فرستاده که درج می شود :
اکثریت ، وحدت چپ ، موضوع اصلی اختلافات
ظاهرا در این شرایط که حکومت آخرین دسته گل شاخدار را به آب داده و جان میلیونها ایر
اکثریت ، وحدت چپ ، موضوع اصلی اختلافاتظاهرا در این شرایط که حکومت آخرین دسته گل شاخدار را به آب داده و جان میلیونها ایرانی را با تحریم واکسن های مهم خارجی بهخطر می اندازد، موضوعات دیگر اهمیت بسیار کمتری دارند. اما دقیقا به همین دلیل باید تلاش کسانی را که نه در پی تغییر حکومتهستند، بلکه به قول خودشان تغییر در حکومت - بخوان تلطیف، توجیه و مشاوره آن و تبلیغ برای انتخابات انحصاری حکومتی - را دربرنامه خویش دارند، افشا کرد.
از همین زاویه می توان به تلاش های که در سازمان اکثریت برای به بن بست کشاندن وحدت چپ دمکرات و تاثیر گذار پرداخت. تصمیم یابی تصمیمی اتخاذ شده در کنگره ۱۸ اکثریت برای جلوگیری از پیشبرد امر وحدت یک گام بزرگ به پس و ضربه بزرگی به اعتبار چپدمکرات در ایران است. هر چند افراد مختلف با انگیزه های متفاوت به این موقعیت پات و بی تصمیمی برای وحدت در تشکیل حزب چپ وتقویت آن رای داده اند، اما نقش اصلی را طرفداران خط شکوفایی جمهوری اسلامی در این سازمان دارند، که دوباره فعال شده اند. نمایندگان شاخص خط شکوفایی و فعال در وسایل ارتباط جمعی که مدتهاست خودکشی سیاسی کرده اند، می خواهند مهر سیاست بیاعتبار و آبروباخته خود را بر پیشانی اکثریت و چپ بزنند. نگاه کنید به آخرین مصاحبه کذایی فرخ نگهدار با روزنامه ًمستقل ً و مجبورشدن حزب چپ به دادن اطلاعیه که ایشان عضو حزب چپ نیست و موضع او ربطی به این حزب ندارد. این در حالی است که که بدرستی سالها پیش دراولین کنگره سازمان اکثریت خط شکوفایی جمهوری اسلامی محکوم شده و کنار گذاشته شده است.
مقاله هایی اخیرا توسط آقایان وطن آبادی ، نعمتی و فرهادی قسمتا در پلمیک با آقای اژدر بهنام در مخالفت با وحدت در حزب چپ وتایید بی تصمیمی کنگره ۱۸ و تکذیب تلاش ده ساله فعالین اکثریت بعنوان نیروی اصلی همگرایی چپ دمکرات و تشکیل حزب چپنگارش شده اند. به نظر من این مقالات سعی در منحرف کردن از موضوع اصلی که همان نبش قبر سیاست شکوفایی جمهوری اسلامیبه نام ً تغییر در حکومت ً است. تمام این تلاش ها در ضدیت با همگرایی در چپ دمکرات است و این را این دوستان باید شفاف اعلامکنند.
این در حالی است که بسیاری از فعالین اکثریت که نقش زیادی در پروژه وحدت چپ دمکرات داشته اند و اکنون از مسئولین حزب چپهستند ، در محظوریت اخلاقی قرار دارند و از ابراز نظر امتناع می کنند و یا می خواهند برخی رفقای خود را در بحث های درونی قانعکنند که حاجتی به این امام زاده نیست و ضرورت تغییر حکومت برای مردم کوچه و بازار ما مدتهای زیادی که عیان شده است. فقطبرخی ًپیشروان ً ما هستند که هنوز لنگ می زنند. برای تغییر حکومت از جمله به یک چپ مدرن و تاثیر گذار نیاز است ، که زحمتکشان واقشار پایین را نمایندگی کند و در عین حال پایبند دموکراسی و توسعه باشد ، و نه نیروهای پراکنده چپ در دسته جات مختلف. یا اینکهشاید دلیل سکوت فعالین مشترک حزب چپ و اکثریت از پاسخ گویی به این مقالات، پرهیز از برخوردهای تفرقه افکنانه و انشعاب گراباشد.
در هر صورت حال که این میدان خالی برای این دوستان پیدا شده که یک طرفه به قاضی بروند و هر چه دل تنگ شان می خواهد بگویندو در نفی وحدت چپ بنویسند ، لااقل شفاف بنویسند. چرا با وحدت در حزب چپ بعد از تدارک ده ساله مخالفند. چرا برخلاف اکثریتقریب به اتفاق مردم ما نه به تغییر حکومت بلکه هنوز به تغییر در حکومت ، بخوان توجیه آن، اعتقاد دارند.
نقی اصغری
جالب است.. واقعا جالب است! اگر درصد پایینی از دستکاری آمریکایی ها در این ماجرا بود آخوندها فرصت طلب تر از آن هستند که بگذارند شما چنین تحلیلی بکنید. همان روزهای اول تلاش شان را کردند که قضیه را ادامه.
تلاش کردند که پای آمریکا را وسط بکشند. ترامپ اگر قضیه را غیر عمد به حساب آورد کاملا آگاه بود که یک مساله انسانی بوده. خود دولت ایران و حسن روحانی صحبت از محاکمه فرد مقصر در این ماجرا می کنند. شما از کجا یک دفعه پیدای تان شد و همچی دایی جان ناپلئونی پازلهایی را از این جیب و آن جیب کنار هم گذاشتید که اثبات کنید کار آمریکا بوده؟ بابا ارتش سایبری هم با همه نامربوط گویی هایش نزد شما لنگ میاندازد. میلیونها نفر در ایران موبایل بدست هستند و از یک جرقه هم میرسند فیلم و ویدیو تهیه کنند. نزدیک به یک دقیقه ماجرا طول کشیده یعنی این ملت هشیار از این میلیونها تهرانی که موبایل دارند نمیشود بطور اتفاقی چند نفری این ماجرا را ضبط کرده باشند؟ حالا یکی از انها آرامشش را حفظ کرده بقیه چی؟ از کی تابحال تصویر برداری با آرامش با موبایل شده شراکت در جرم؟ من شما را نمی شناسم و نمیخواهم شما را به ارتش سایبری وصل کنم اما نوع برخورد شما و نیز دیگری که با فیسبوک پای نوشته شما پیام گذاشته یک هماهنگی ارتش سایبری را بیاد می آورد. کامنت فیسبوکی هم باز بازی های جیمز باندی را سر هم کرده که اسرائیل در هواپیما سنسور گذشته بود و چه. اگر سپاه از چنین امری باخبر بوده که هواپیما را زده.. باید خیلی احمق باشد! سپاه راهش نادرست است اما در نابکاری احمق نیست! عقل سلیم میگوید که اگر سپاه بوی از حضور دوربین و سنسور در هواپیماها میبرد حتا یک هواپیما را بدون بازرسی فنی کافی از فرودگاه خمینی اجازه پرواز نمیداد و اگر کوچکترین مدرکی در این باب بدست می آورد جنجالی بین المللی براه میانداخت. وانگهی.. با وجود ماهواره هایی که از گذر انسان از خیابان روی زمین با روزنامه ای زیر بغل حدود 40 سال قبل میتوانستند عکس برداری کنند مغز خر خورده اند که نیاز به عکس برداری از فاصله نزدیک داشته باشند؟ من یکی از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی هستم اما احمق نیستم. تصور نکنید که صرف مخالف جمهوری اسلامی بودن باعث شود که خوانندگان این سایت تحمیق را بپذیرند.کتابی بغایت ارزشمند که دکتر آجودانی گرامی زحمت بسیاری برای تالیف آن کشیده اند و میتوان گفت که عصاره اطلاعات و منابع تاریخ مشروطه و نیز تفسیرهای آگاهانه ایشان کتاب را بسیار خواندنی کرده است.
رژیم از آینده خود بشدت بیمناک است و میداند که ریال بازهم به سقوط ادامه خواهد داد برای همین با استفاده از جو موجود و امید موهوم تلاش دارد که ریالهای زیادی را تبدیل به دلار کند. رژیم دلارها را که مردم
دلارهایی را که مردم از ترس پایین آمدن قیمت شان میفروشند میخرد تا بعدها برای ادامه عمرش استفاده کند چرا که نیک میداند که بایدن امتیازاتی را که ترامپ بدست آورده و برایش مفت باقی گذاشته از دست نخواهد داد و آنها را بر علیه رژیم ادامه خواهد داد و دلار این بار صعودی بمراتب باورنکردنی خواهد داشت.خانم پاندورا نوری :شکی نیست ، شخصی که بصورت ناجوانمردانه مورد تهمت قرار میگیرد ، وظیفه جواب گویی و یا ارائه مدرک برای رفع اتهام بی پایه را ندارد . اگر جناب کیانوش توکلی داوطلبانه
پاندورا نوری : شکی نیست ، شخصی که بصورت ناجوانمردانه مورد تهمت قرار میگیرد ، وظیفه جواب گویی و یا ارائه مدرک برای رفع اتهام بی پایه را ندارد . اگر جناب کیانوش توکلی داوطلبانه اقدام به رفع اتهامات با ارائه سند میشود میتواند سه هدف هم زمان داشته باید : رو سیاه کردن هر چه بیشتر شخص جوانمردی ، هشدار به تمام کسانی که از شیوه جوانمردی استفاده میکنند و از همه مهم تر شرمنده کردن و بیدار کردن کسانی که پای سخنان بی پایه این افراد مینشینند !شاید تلاش براب رسیدن به دو هدف اولی بی فرجام بماند ولی لااقل میتوان امیدوار بود که به هدف سوم که تلنگری به همه ما برای قبول مسئولیت شهروندی است برسد
از آنجا که مدارک ارائه شده از طرف آقای توکلی سال ها قبل از اتهامات جوانمردی ارائه شده بود و جوانمردی از آنها مطلع بود میتوان به این باور رسید که جوانمردی اشتباه نکرده بلکه آگاهانه به نشر اکاذیب دست زده . پس تلاش جناب توکلی برای هدایت امثال جوانمردی به راه راست شاید بی ثمر بماند
نقش شهروند در روند پیشرفت و یا رکود انتشار اکاذیب
در مقابل این رویداد ما به دو دسته تقسیم شده ایم : بخشی که همچنان دنبال کننده اخبار جنجالی بدون سند و پشتوانه هستند و بخش دیگری که مخالفت خود را با سکوت و پوزخند بیان میکنند .
آیا در بخش اخبار ، شهروند فقط یک مصرف کننده است و یا وظیفه دارد خبرنگار را در مقابل انتشار اخبار پاسخگو کند ؟
آیا تنها قربانی اخبار نادرست شخص “متهم “ شده است و یا کل جامعه با قبول این روند در آلودگی غوطه ور میشود و آسیب میبیند ؟
گویا تا زمانی که اجحاف ، دروغ ، ظلم و غیره گربیان ما را بصورت شخصی نگیرد ، ترجیح میدهیم سیاست سکوت را پیشه بگیریم . در حالی که این برخورد مصلحت اندیش و غیر مسئولانه باعث مصون ماندن ما نشده ، چرا کماکان به آن ادامه میدهیم و متوجه نیستیم که به تدریج ما را از کرامت انسانی تهی کرده ؟
ما همانقدر در مقابل زیان هایی که با مصرف خوراک فاسد به بدن ما میرسد مسئولیم که در برابر اخبار کذب که خوراک معنوی ما هستند
با مهر و به امید گوش شنوا/ولی دوستانه به شما یاد آور میشوم که یکی از اختلاف نظر های بنده با شما این بود که تا شما تا آخرین دقیقه باور نداشتید که روح الله زم در عین حال که مزدور مستقیم ج. ا نیست ولی فرهنگ غیر اخلاقی او از هر چه مزدور است مخرب تر است .
حالا نوبت جوانمردی است .
شما هم باید اصولا از کسانی که از تعادل روحی و استحکام اخلاقی کافی برخوردار نیستند دوری کنید . صحنه مبارزه جای تعارف و کنار آمدن با افرادی که از تر زهری مهلک تر هستند نیست
حربه اصلی ما استحکام اخلاقی و هم نشین نشدن با افراد خود شیفته ای ایت که ممکن ایت برای مطرح سدن دیت به هر کاری بننند
با مهر
پاندورا نوری
اما ما سکوت نمی کنیم زیرا ؛ گروه اینترنتی فرهنگ گفتگو وسایت ایران گلوبال از روز نخست تاسیس سایت در سال 2004 بر مبنای روش و منش دمکراتیک و شفافیت مالی استوار بود بعبارت دیگر ...
_اما ما سکوت نمی کنیم زیرا ؛ گروه اینترنتی فرهنگ گفتگو وسایت ایران گلوبال از روز نخست تاسیس سایت در سال 2004 بر مبنای روش و منش دمکراتیک و شفافیت مالی استوار بود بعبارت دیگر هزینه های سالانه و کمک های دریافتی خود را با جزییات منتشر می کرد(با ذکر اسامی مستعار و یا واقعی کمک کنندگان مالی ) ._ علی جوانمردی همچنین بی شرمانه ادعا نمود :" 99 درصد از افرادی که در وب سایت ایران گلوبال مقاله می نویسند مزدوران خود فروخته رژیم هستند ..." در حالی 85 نویسنده اسامی مجهول نیستند . آنان مبارزان شناخته شده مخالف جمهوری اسلامی اند.
مخالفت پدرایشان هم از جنس مخالفت حمله به تظاهرات مردم بوده که در آن مناظره ی ریاست جمهوری بین قالیباف و روحانی پی بردیم.
فرمایشات آقای جیلو کاملا متین و منطقیست.
وهمچنین ضرب المثل معروف و عمیانه ی (سکوت علامت رضاست) را از فرمت فکری خود پاک کرده و جواب ابلهان خاموشیست را جای گزین کنند.پس افکارعمومی باید آموزش داده شود. یعنی هیچ خبری را بدون مدرک معتبر نپذیرد. وتا امری ثابت نشده هو جنجال و بازنشر ندهد. این باید بعنوان یک فرهنگ جابیفتد.
درعین حال باید ترفندی را اندیشید تا خائنین و خاطیان نتوانند پشت این سنگر مخفی شوند.
از چی سر در نمیاری؟
حالا با آب و هوای آلوده و غذای مسموم به انواع مضرات و وسایل نقلیه ی معیوب و هواپیماهای تاریخ گذشته نشد؛ شاید با کرونا بشه کاری کرد که نصف بیشتر امت شهید پرور هرچه زودتر زحمت را کم کرده روانه ی بهشت گردند.خیلی واضح جهت و نیتش معلومه. دقیقا طبق برنامه ی توافق شده ی خمینی با غرب داره پیش میره.
جمعیت ایران زیاده باید کم بشه.
تا چندسال دیگر یک ایرانی خواهد ماند با ملتی کوچک شده و اکثرا خودی و پاچه خوار خودیها, که خودیها یک تکه نان جلوشان میاندازند و ملت متملق آریائی هم دم تکان میدن. مگر نمیبینید هم اکنون میروند و با وجود کرونا در انواع صف واریز پول برای پیش خرید ماشین و ملک غصبی و سودبانکی و سهام بورس میاستند و بعد که پولشان ملاخورشد فغان برمیاورند که «تاپولمان را پس نگیریم از پا نمینشینیم».
مغزهامان را هم که باز طبق همان قرارداد راهی غرب کردن. حالا یک ملتی مانده با پائین ترین آی کیو در تاریخ.
ولی مقامات(چون خود را مقام میدانند ولی مسئول نمیدانند) ج.ا. معمولا برای بکرسی نشاندن حرف خود از واقعیات تاریخی استفاده ی ابزاری هم میکنند. ازقبیل کودتای 28 مرداد. درمورد بی اعتمادی به واکسن هم اشاره به تاریخ عمل کرد غرب وتعاملشان با مردمان جهان سوم دارد که فراوان است در تاریخ که چگونه جهان سومی ها موش آزمایشگاهی بوده اند برای تحقیقات دانشمندان غربی و شرقی.
علی جوانمردی در آوا تودی بی شرمانه ادعا نمود :" 99 درصد از افرادی که در وب سایت ایران گلوبال مقاله می نویسند مزدوران خود فروخته رژیم هستند ..." نظر شماچیست؟
این هم مطلبی دیگر در همین زمینه که سالها قبل نگاشته شده با عنوان «شغال بیشه مازندران را، ندرد جز سگ مازندرانی»
https://iranglobal.info/node/13753
آنچه در این کتاب آمده را من ده سال قبل در مقالاتی در ایران گلوبال و نیز وبلاگ خودم آوردم. متاسفانه آن وبلاگ در دسترس نیست اما در آرشیو ایران گلوبال یکی دوتا هست. عنوان یکی از آنها: آمریکا درس .. ادامه
عنوان یکی از این مقالات در ده سال قبل: «آمریکایی ها درس خود را بلد نیستند».https://iranglobal.info/node/3211
عنوان مطلب دیگر
امروز مردم لیبی به سرنوشت ما دچار شدند
https://iranglobal.info/node/26037
این مقالات ده سال قبل نوشته شده اند.
امروز شانزدهم دی ماه سال ۱۳۹۹ است، این روز را نباید فراموش کرد (به لینک زیر نگاه کنید)
http://iranglobal.info/node/58343
در مورد رضاپهلوی.. تلاش کنید خود را مثلا حدود 80 ساله یک پا لب گور به حساب بیاورید. و تصور کنید که رضاپهلوی را ترور کرده اند. این ترور به نفع جمهوری اسلامی تمام شد یا فداییان و حزب چپ و آزادی ایران؟
در مورد این مقاله سخن بسیار است. متاسفانه وقت کافی برای پاسخ ندارم ولی تا جایی که برسم. ادامه نظر:
نوشته اید: قبل از فداییان، مبارزان دیگری از جمله حزب توده و جبهه ملی پا به عرصه مبارزه گذاشتند. آنها مبارزه شان را نه مسلحانه، بلکه بصورت سیاسی و یا حتی از طریق موعظه به شاه شروع کردند. آنها حتی شعار سرنگونی نمی‌دادند و فقط خواستار آزادی های بیشتر بودند. آنها خواستار آزادی مطبوعات و آزادی انتخابات بودند. آنها میخواستند که کتاب و روزنامه آزادانه چاپ شود. آنهم نه کتابهای سیاسی ضد حکومتی، بلکه کتابهای ادبی ترجمه شده و ...
جواب حکومت شاه به آنها چه بود؟ زندان، شکنجه، پیگرد قضایی و ..
جنان اسدی... اینجا هم باز بخشی از واقعیت را آورده اید. از سوم شهریور 20 و خروج رضاشاه، تا 28 مرداد 32 به گفته دوست و دشمن کشور ایران یک دمکراسی بود. پادشاه هیچ قدرتی نداشت. گاهی او را میتوانستید در خیابانها سوار بر سواری روباز اش ببینید که بدنبال تفریح اش بود و سیاست را به سیاستمداران واگذار کرده بود. همه آزاد بودند. حزب توده و سایر احزاب. حزب توده با استفاده از موقعیت مشغول اجیر کردن ارتشیان بود. آیا این صحیح است که در یک کشور دمکراسی یکی از احزاب در ارتش رسوخ کند؟ این رسوخ بجز برای کودتا برای چه میتوانست باشد؟ در همان زمانها که حزب توده آزاد بود، این پادشاه خارج از گود سیاست و جوان ساعت ۳ بعد از ظهر ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ در مقابل دانشکدۀ حقوق از اتومبیل پیاده شد و هدف ۵ گلوله ناصر میرفخرایی قرار گرفت! هرگز در هیچ دادگاهی اثبات نشد که کار حزب توده بوده است. اما اگر پازلها را کنار هم بنهیم، ترور محمد مسعود روزنامه نگار و سایر ترورها، جای تردید دستکم برای من یکی نمیگذارد که سوء قصد بجان شاه کار حزب توده بود. حال شما پاسخ بدهید که این پادشاه نحیف و بی قدرت چه جای ترور کردن داشت؟ پس این شاه نبود که خشونت را شروع کرد بلکه خشونت از جانب مخالفانش بخصوص حزب توده به او تحمیل شد. و اگر قرار است که من ترور شوم چرا حزب توده ترور نشود؟ من به شاه حق میدهم که مخالفانش را قلع و قمع کرد. مخالفان شاه نشان دادند که بویی از آزادی نبرده بودند و آزادی بهانه ای برای رسیدن دیکتاتوری پرولتاریا بود.
راستی..این بخش از نظر شما شایسته یک پاسخ جانانه است. خطاب به آقای محققی نوشته اید: آقای محققی، آیا شما در آن دوران، کسی را سراغ دارید که راه صحیح را میدانست و نگفت و ادامه..
آقای محققی، آیا شما در آن دوران، کسی را سراغ دارید که راه صحیح را میدانست و نگفت و یا راه صحیح را میدانست و عمل نکرد؟ آیا در آن شرایط، راه صحیحی و مشخصی ارائه شد و کسی به آن گوش فرا نداد؟»...بله جناب اسدی.. راه دیگری بود. اما کو گوش شنوا؟ این که چشم و گوش شما را فیدل کاسترو و انورخوجه و مارشال تیتو و مائو و رفیق استالین بخود جذب کرده بودند دال بر این نیست که راه دیگری نبود. اما رفقا نخواستند ببینند و چه بسیار وصله ها که به پیامبر آن راه.. نبستند. لابد مانده اید که کدام راه و چه کسی را میگویم. ناگفته مشخص است: زنده یاد خلیل ملکی! سوسیالیست میهن پرست و مستقل. بله.. او در نیروی سوم راه صحیح و درست را نشان داد اما توده ای های هوچی گر و جوانان جویای نام و هیجان زده چشم شان راه درست ملکی را ندید. یا نخواستند ببینند. میدانید، طعنه لغز ها را بجای تعریف و تمجید بجان خریدن هزینه ای دارد که فقط دوستداران واقعی حقیقت و مردم حاضرند آنرا بپردازند. و شما و همراهان و گمراهانی مانند شما نخواستند راه درست خلیل ملکی را ببینند. آنچنانکه راه درست بختیار را ندیدید و امروز میگویید دیگر دیر شده بود! حرفی مفت و بی ارزش! امروز اگر حسن روحانی بخواهد مثل بختیار عمل کند میگویید دیر شده سرجایت بمان تا سرنگونت کنیم یا بدو بدو برای فشردن دستش میدوید؟ بله.. شرایط با زمان بختیار تفاوت دارد. میپذیرم. اما این دال بر آن نیست که رد کردن بختیار امری صحیح بوده. رد کردن بختیار اشتباهی بود که اگرچه در مورد چپ میتواند قابل درک باشد اما جبهه ملی... جبهه ملی کارنامه ای بس شرم آور در مورد همراهی نکردن با بختیار دارد.
نویسنده در این مقاله می کوشد اعمال تروریستهای فدایی خلق در زمان شاه را توجیه کند با این دستاویز که زمانه آن گونه ایجاب میکرد. و اگر امروز آن مشی پیگیری نمیشود از آن روست که .. ادامه
دوستان چپ امیدوارم از دادن صفت «تروریست» از جا در نروند. تروریست کسی است که به هر دلیلی دست به ترور میزند. این که نظام گذشته استبدادی بوده و رسم مبارزه آن زمان ترور مخالف بوده مجوزی برای توجیه یا مشروع دانستن ترور و تروریست نیست. لذا اگر افتخاری هست باید با افتخار گفت آری من تروریست بودم. و اگر جای انتقاد از خود است، باید گفت آری از این که آن گذشته تروریستی را دارم مفتخر نیستم اما شرمگین هم نیستم. نیتم نیک بود و بهتر از آن راه به ذهنم نرسید و رسم آن دوران بود. من بعنوان یک سلطنت طلب توجیهات نویسنده آقای اسدی را درک میکنم. اما جای سوال اینجاست که چرا آقای اسدی و همگنان ایشان انتقادات سلطنت طلبان و مشروطه خواهان از دوران شاه را نمی بینند!! عجیب است! اتفاقا ملموس ترین انتقادات را دست اندرکاران نظام پادشاهی از آن نظام بعمل آورده اند منتها چون رفقای چپ سرشان تنها در گاهنامه کار و راه توده و امثال آنها بوده هرگز نخواستند «پاکی» پرولتری شان را به کتابها و خاطرات «بورژوایی» آلوده کنند لذا کتابخوان بار نیامدند و یکطرفه بار آمدند. از همین روست که آقای اسدی میگویند که دست اندرکاران رژیم گذشته انتقاد از خود نکرده اند. البته من درک میکنم.. انتقاد از خود از نظر رفقای چپ این است که مثلا رضاپهلوی بیاید در تلویزیون بگوید: من گه خوردم که ساواک زمان پدرم زندانیان سیاسی را در تپه های اوین تیرباران کرد. برفرض هم که رضاپهلوی سخت ترین انتقادات را به پدرش روا دارد آیا شما چپها راضی میشوید و همانگونه از گذشته سلطنت طلبان گذشت کنید که از گذشته خودتان گذشتید و خودتان را بخشیدید؟ میگویید سخت ترین انتقادات را فداییان از گذشته خود کرده اند. اولا باید چنین میکردند. هیچ گذشته قابل افتخاری نیست که شعار بدهید سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید یا برای رژیم جاسوسی کنید. این گناهی بمراتب سیاه تر از ساواکی بودن است. تازه خیلی زرنگی کردید که از خودتان انتقاد کردید. لااقل چیزی در دست تان دارید که وقتی گذشته شرم آور تان را به رخ تان میکشند بگویید آقا ما از خودمان انتقاد کرده ایم. نه برادر.. نه رفیق... شمایی که رضاپهلوی را به جرم فرزند شاه بودند به چالش و دادگاه میکشید باید بهتر درک کنید که فامیل و کسان آن کسانی که در اثر جاسوسی شما گیر رژیم افتادند و اعدام شدند شاکی خصوصی شما هستند و روزی در دادگاه باید پاسخگو باشید و نمیتوانید به قاضی بگویید که مرا ببخش چرا که از گذشته ام پشیمانم و از خودم انتقاد کرده ام. در حالی که همان دادگاه هیچ چیزی بر علیه رضاپهلوی ندارد. و عجیب است که شما با این سابقه رضاپهلوی را پاسخگوی پدرش میدانید اما خود را می بخشید!نکته دیگر در مطلب شما که گفتم آنرا درک میکنم این که بهتر از آن بلد نبودید. تروریسم تنها راه باقی مانده برای شما برای رسیدن به دمکراسی که البته اعتقاد نداشتید اما برای رسیدن به حکومت پرولتری بود. بسیار خوب. درک تان می کنیم. اما این روش را برای دفاع طرف مقابل را نیز مشروع بدانید. شاه و ساواک بهتر از آن که کردند بلد نبودند. اگر من رئیس ساواک بودم هرگز حتا یک توهین کوچک هم به شما نمیکردم. هزاران بیش از آن که تروریستهای مخالف شاه کشتند در تصادفات جاده ها کشته میشدند. یک جامعه باید هزینه فرزندان نادانش را میداد تا مرور زمان به آنها تجربه بهتری بدهد. متاسفانه رژیم شاه و کارگزارانش هم تجربه نداشتند. به قول خود شما زمانه آنچنان بود. آن زمان «چوب معلم گل بود و هرکی نمیخورد خل بود». کتک در مدارس و خانه بسیار عادی بود. سیلی زدن به زیر دست و مافوق عادی بود. جامعه خشن بود. همدیگر را باید درک کنیم. و از غلو کردن هم به هنگام نگاه به گذشته بپرهیزیم. این که به جرم خواندن کتاب مادر ماکسیم گورکی کسی را به 5 سال زندان محکوم میکردند یک دروغ بزرگ توده ای بود. یک هوچی گری و بزرگنمایی بود. هرگز و هرگز کسی را به جرم داشتن و خواندن کتاب به زندان محکوم نکرده اند. ساواک احمق البته به هنگام دستگیری یک تروریست از خانه اش کتابهایی را می آورد و ضمیمه پرونده میکرد. طرف به جرم تروریست بودن به 5 سال زندان محکوم میشد اما به هنگام نقل واقعه فقط به همان کتاب ماکسیم گورکی بسنده میکرد و بخش تروریستی اش را برای نسلهای بعد سانسور میکرد. گفتن تنها بخشی از حقیقت خیانت به حقیقت و خیانت به نسلهای آینده است آقا! نکنید. کتابهای داریوش همایون و سایر دست اندرکاران نظام پیشین را بیابید و نقد رژیم گذشته را از آنها یاد بگیرید و مظلوم نمایی و شعار دادن را کنار بگذارید.
آخوند منفور و فاسد و جنایتکار و ضد کمونیست، محمدتقی مصباح یزدی مرد! (ای کاش پنجاه سال پیش می مرد!)
https://www.isna.ir/news/99101208832
نامه بانک براساس یک پاراگراف چنین می نویسد : "بانک بخاطر سیاست خود بانک در قبال ایران حساب بانکی «انجمن ابران گلوبال» را بخاطر ریسک داشتن آن بسته است.
اول بین من و بانک کلی نامه نگاری صورت گرفته است که در انجابانک به موضوع تحریم بانکی ایران از سوی امریکا اشاره می کند و بعد همچنین اضافه می کند که انجمن شما گردش مالی چندانی ندارد و پس از نامه نگاری سرانجام این نامه را بعنوان تصمیم نهایی بانک به ما ابلاغ می کنند؛ معمولا بانک از ترس شکایت و دادگاه؛ نامه رابگونه ای تنظیم می کنند که مشتری نتواند در دادگاه علیه بانک استفاده نماید اگر بانک تحریم بانکی ایران را طرح می کرد و یا گردش کم مالی را عنوان می کرد در آن صورت می توانستیم شکایت کنیم که ما اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستیم ور ربطی به حکومت ملا ها در ایران نداریم . اگر دقت کرده باشید تنها دلیل موضوع ریسک پذیری را عنوان می کنند و مشخص نمی کنند یعنی چی ؟ امروز نامه ای را برای بانک نوشتم که گزارشی از گردش مالی و کمک های نا چیزی که دریافت کرده ایم را با مشخص شدن نام کشور و میزان پول را به ما بدهد که ان را در جریان عموم قرار خواهیم داد در ضمن در سیستم دانمارک و کشورهای دمکراتیک یک نفر بعنوان صندوق دار .و دیگری بعنوان مسئول انجمن حق برداشت دارند بزودی همه اینها روشن خواهد و روسیاه شود انکه که گقت پول های کلان از بیت علی خامنه ای به حساب ایران گلوبال واریز شده است در ضمن دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی هیجگاه احمق نیستند بخواهند برای کسی از ایران به طریق بانکی پول واریز کنند تازه شما باید به خروجی سایت ایران گلوبال در 17 سال گذشته نگاه کنید که تماما علیه جمهوری اسلامی و شخصی علی خامنه ای بوده است حالا علی جوانمردی می گوید خامنه ای پول های کلان برای کیانوش واریز می کردند مگر اینقدر خامنه ای دمکرات شده است که به شخصی که علیه شان شب و روز تبلیع می کند "پاداشت" چند میلیونی بدهند تازه مثلا من چه اطلاعاتی جز اخبار و مطالبی که در سایت منتشر می شود در اختیار دارم که ان ها برایم پول های کلان واریز کنند . حرف های جوانمردی پروپاگاندا محض است و متاسفم که هوداران سازمان مجاهدین در دام علی جوانمردی افتاده اند.
ســـالام دوســـلار..
و به شما و به ایران گلوبال احترام میگذاریم. همانطوری که خوب اشاره کردید متاسفانه ما ها دست آورد یک فرهنگ « استبدادی » هستیم. حتی کسانی که بیش از 40 در کشور های دموکراتیک زندگی کرده اند متاسفانه هنوز درگیر همین فرهنگ هستند. ( کسی که مخالف عقاید من است, پس دشمن من است ) . کمک به اشخاص و یا به انجمن های فرهنگی را بایستی از یهودیان یاد بگیریم. کافی است یک یهودی میلیونر امریکایی, ورشکسته شود و تقاضای کمک مالی بکند , یک یهودی نسبتآ فقیر افریقائی حتمآ برای ایشان کمک مالی خواهد کرد. تمام داشجویان یهودیان دنیا که دوره دکترا را می گذرانند , یک نسخه از تز تحصیلیشان را به اسرائیل می فرستند. ما در طی این چند سال شما و گرداننده گان محترم ایران گلوبال را می شناسیم و همیشه از کمک های عاطفی و مالی پرهیز نخواهیم کرد. هرچند که این کمک های مالی خیلی خیلی کمتر از ارزش وقت گذاشتن شما و گرداننده گان عزیزان می باشد. فرا رسیدن سال نو مسیحی را برای شما و کارکنان محترم ایران گلوبال تبریک گفته و موّفقیت شما را در زندگی و همچنین مدیریّت ایراگلوبال آرزومندیم...آقای کیانوش توکلی , جاسوس و میلیونر عزیز
لطفآ وقتتان را بیش از حد در باره این تازه به دوران رسیده های دنیای مجازی تلف نکنید. ما بهتر از آقایان جوان مردی ها , شما را میشناسیم
ســـالام دوســـلار..
رقص روبات های شرکت بوستون با آهنگ Do You Love Me..بهترین رقص سال 2020..
https://www.youtube.com/watch?v=fn3KWM1kuAw&feature=emb_logo&ab_channel…
سال نو مبارک.
امروز دهم دی ماه سال ۱۳۹۹ است، این روز را نباید فراموش کرد (به لینک زیر نگاه کنید)
http://iranglobal.info/node/28508