|
|
و جغرافیای رستگاری من تبریز است |
|
|
سه تکه از آزادی |
|
|
از این می ترسم که در احاطۀ اندیشه های کوچک بمیرم |
|
|
با محیطی که احاطه ام کرده است |
|
|
به رویاهای چشمان سیاه تو تجاوز شد |
|
|
غیر فارس های موجود در ایران و فلسفۀ اسارت و آزادی آنها |
|
|
دموکراسی گشادگی نیست گشودگی است حاج آقا |
|
|
افتخار پارس، نژاد پرستی و دیگر هیچ |
|
|
تمام شد، تبریز دیگر برایتان تاریخ نخواهد نوشت |
|
|
چاخانیسم همزاد پان فارسیسم |
|
|
اندوه انسان ترک و اندوه انسان فارس |
|
|
اندوه بردگان اسارت آنها نیست ترس آنهاست |
|
|
خوانش جدید ده ده قورقود، قسمت دوم ( به غارت رفتن خانۀ سالور قازان ) |
|
|
دختر در اساطیر ما آتش است و خون و خورشید |
|
|
بوی " مورات ککیللی " و حریم سلطان و سلطه |
|
|
انسان شما یا شمشیر رستم خواهد شد و یا گلنگدن کلاشینکف حسنی |
|
|
مردگانم مواظبم هستند ویسلاوا شیمبورسکا |
|
|
"علی معلم" ملغمه ای از مداحی و هتاکی |
|
|
جواد طباطبایی ترکیبی از تحقیر و خود بزرگ بینی |
|
|
چشمهایت را بردار برویم آیسودا |
|
|
شاهنامه یک اثر اسطوره ای نیست |
|
|
" سهراب کشون " فرهنگی و سیاسی پان فارسیسم |
|
|
و تو چه می دانستی که باکو چاقو خواهد کشید ؟ |
|
|
مثل اولین روزهای جمهوریت |
|
|
که آذربایجان می سوزد و می میرد از تشنگی و گرسنگی |
|
|
کشتی دومرول با مرگ به اضافۀ سارای |
|
|
هنر، آذربایجان، اخلاق، پروانه، قورباغه و آرامش در متن |
|
|
زبان و هویت فراتر از امر و نهی ها |
|
|
آذربایجان، هویت و مبارزه |
|
|
جمهوریت زیر عبا |