"خاطرات مهاجرت "قسمت چهل وپنجم
قد وهیکل من بسیار بلند تر وقوی تر از دیگر بچه ها بود .دوست داشتم در خط حمله باشم وگل بزنم .اما همه می گفتند کسی نمی تواند مثل یاشین توپ بگیرد .تو داخل دروازه به ایست .اما من دوست نداشتم! دروازه ایستادن مهم شمرده نمی شد و هیچ کس حاضر به ایستادن داخل دروازه نبود!همه می خواستند مطرح شوند فوتبال یعنی دویدن دنبال توپ! شگرد زدن ، نمایش دادن توانائی ها ونهایت گل زدن .من این را می خواستم اما هر بار که بازی کردیم من را داخل دروازه قرار دادند.