جمعی از فعالان دانشجویی، سیاسی و مدنی ایرانی مقیم اسکی شهیر ترکیه، به مناسبت تولد ضیاء نبوی دانشجوی محروم از تحصیل و زندانی که دو سال است در زندان کارون اهواز محکومیت خود را می گذراند، مراسمی برگزار کردند.
در این مراسم حاضران پس از برگزاری نمادین جشن تولد ضیاء نبوی،در یکی از پارک های اسکی شهیر تجمع کرده و پیامی خطاب به این دانشجوی ستاره دار خواندند.
ویدئو کلیپ خواندن این پیام توسط برگزارکنندگان مراسم را از این لینک ببینید
http://youtu.be/XD4SaUzWGQI
متن پیام
ضیاء عزیز
سلام
امسال دومین سالی بود که مهرماه، دانشگاه منتظر قدم های نازک و نازنین تو بود و کلاسهای درس لبخندهای همیشگیات را انتظار میکشید. امسال دومین تولد تو است که در زندان میگذرد، آن هم زندان کارون اهواز با روایت تو که باید دل سنگ را به درد میآورد اما چه سود که گویی دل حاکمان ما از سنگ هم سختتر شده است. ضیاءمهربان، که مهربانانه حتی قاضیای که حکم به در زندان بودن تو داده را میبخشی و بر او خرده نمیگیری که دستور از جایی دیگر گرفته است، صبور و آرام، نوشتن برای تو که هر نامه ات از درون زندان هم ما را به گریه می دارد و هم لبخندی از سر شوق که این نوشتهها نشان از روحیهی خوب تو دارد و نگاه انسان مدارنهات، سخت دشوار است .تو که همچنان از درون زندان کارون اهواز و با همهی دردها و رنجهایت، قهرمانانه ایستادهای تا حقت را بستانی و امیدوارانه روشنایی را انتظار می کشی، چه می توانیم به تو بگوئیم جز این که ما همیشه به یادت هستیم، صدای تو خواهیم شد در این سوی مرزها، پیامت و ظلمی را که بر تو و یکایک دانشجویان سرزمینمان می رود را فریاد خواهیم زد و به گوش جهانیان خواهیم رساند.خواهیم گفت که آئین تو مهربانی بود، خواهیم گفت که حق انسانی تو را از تو گرفتند. آری عزیز همه ایران نیستی تا در کنار هم جشن زاد روزت را با خنده و شادی سپری کنیم، اما فرسنگها دورتر ما به یاد تو و به خاطر همهی خوبیها و مهربانیهایت، به خاطر همه مقاومتهایت، جشنی کوچک در سالروز تولدت برگزار کردهایم تا به تو و همه بگوئیم که فراموشی تو ممکن نیست و همیشه به یادت خواهیم بود. ضیاء دوست داشتنی زمستان رسیده، سرد و سخت، گویی صدایی نیست، تگرگی نیست، صدایی گر میشنوی صحبت سرما و دندان است، اما این سرما و زمستان ماندنی نیست، میرود، برفها آب میشوند، درختان جوانه میزنند، سبز میشوند، گلها از زیر خاک سر بر میآورند، تو باز می گردی، قفل زندان می شکند، بهار میرسد... بهار میرسد ... امشب شب یلدا است، شب زایش نور و امید، شب پیروزی روشنایی و صبح بر تاریکی و شب، شب تولد تو، چه تقارن مبارکی، چه نیکو تولدی که تو فرزند صبحی و امید و روشنایی.تولدت مبارک عزیز همه ما!
بهزاد مهرانی - رضا قاضی نوری - حمید مافی - سیاوش صفوی - دنیا اکبری - سحر رضازاده - پری نشاط - رضا مبین - نوید محبی – علی نظری – مریم اکبری – علیرضا موسوی- اشکان منفرد
=================
توزیع تراکت درباره وضعیت دانشجویان محروم از تحصیل به زبان ترکی
توزیع تراکت هایی در خصوص وضعیت دانشجویان محروم از تحصیل که به زبان ترکی ترجمه شده بود از دیگر اقداماتی بود که این گروه از فعالان ایرانی در شهر اسکی شهیر ترکیه انجام دادند. در این تراکت ها که در میان شهروندان ترکیه ای پخش شد، آمده است:
در شش سال گذشته و پس از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، هزاران دانشجو به دلایل عقیدتی ، مذهبی و سیاسی از تحصیل محروم و یا بازداشت شده اند. یکی از آنها “ضیا نبوی” از دانشجویان نخبه ای ست که از ادامه تحصیل منع و بعد ازکودتا سال 1388 بازداشت و به ده سال زندان محکوم شد و دوران حبس خود را بدون حتی یک روز مرخصی و در اسف بارترین شرایط در یکی از مخوف ترین زندان ها می گذراند . ضیا به دلیل مقاومتش در برابر ظلمی که جمهوری اسلامی بر جوانان آن سرزمین روا داشت و همچنین شجاعتش در بیان عقاید به سمبل دانشجویان محروم از تحصیل بدل شده است. امروز ما اینجا جمع شده ایم تا تولد این دوست دربندمان را جشن بگیریم و یادی کنیم از تمامی دانشجویانی که از ادامه تحصیل منع گشته اند و یا در زندان به سر می برند.
در بخش دیگری از این تراکت، قسمت هایی از نامه های دانشجویان در بند به زبان ترکی ترجمه و منتشر شده است:
اینکه میبایست برای دفاع از حق تحصیل ده سال در زندان بمانم برایم بیشتر شبیه یک شوخی احمقانه و شاید هم یک خواب ناخوشایند است.اما زندگی حتی اگر یک خواب هم باشد فکر میکنم ارزش آن را دارد که برای زیباتر شدن آن کوشید» (بخشی از نامه ضیا از زندان)
امین دلم برای همه چیز تنگ شده..برای همه چیز..بند بند وجودم از این دلتنگی درد می کند..خسته ام از این همه آرزوهای کوچک که خفه ام می کند...حسرت، حسرت(بخشی از نامه بهاره هدایت دانشجوی زندانی با حکم 10 سال حبس به همسرش)
چنين است که اميد مردم به دانشگاه است و گويا مردم از دانشجويان پيمانی گرفته اند. آنها پيمان گرفته اند که آزادی بايد زنده بماند (بخشی از نامه مجید توکلی دانشجوی دربند با حکم 7 سال و 6 ماه حبس)
دانشجو! دانشگاه! دلم برایتان تنگ شده و قلبم از دوریتان می تپد. (بخشی از نامه مجید دری، دانشجوی زندانی با حکم شش سال حبس)