بررسی وقضاوت درموردهر موضوعی، ميبايست براساس اصول و مبنای آن موضوع صورت گيرد ، تا مشخص گردد كدام شخصيت حقيقی يا حقوقی خارج ازاصول عمل نموده يا می نمايند ؛ تا براساس ميزان خطا ، حدود برخورد با متخلف مشخص گردد . درفرهنگ كشورهای جهان از جمله ايران، خيانت يكی ازخطاهای بزرگ محسوب ميگردد. و درقوانين ( ديروز و امروز ) كشور، به تفصيل مانند: خيانت به كشور، خيانت درعهد و پيمان، خيانت درامانت، خيانت به همسر، مورد بررسی قرار گرفته است . اما يكی از موارد بسيار مهمی كه تاكنون ازسوي فعالان عرصه سياست ، بطور مشخص و به تفصيل صورت نگرفته است ، طرح مبانی و اصولی كه بواقع بتواند مشخص كننده خائن و خيانت پيشگان دراین عرصه باشد ، ميباشد . ازآنجائيكه اين موضوع بسيار با اهميت است و ميتواند موجب افزايش و يا تكميل آگاهی عامه مردم و فعالان سياسی ازيكسو، و ازسوی ديگر موجب شناسايی خائنين به اهداف وآرمانهای عدالت طلبانه و آزاديخواهانه فعالان صديق و راستين عرصه سياست بشود، همچنين عرصه را برای نفوذ عوامل وابسته محدود ويا حتی مسدود نمايد، برآن شدم تا با اعلام ديدگاههای خود، ضمن آنكه به يكی از وظايف خود (روشنگری) عمل مينمايم، موجب شوم تا ديگر فعالان سياسی را برای تدوين اصولی مشخص ومعين دراين ارتباط ، تشویق وترغيب نمايم . من براين باورهستم كه: 1_ عدم رعایت اصول کاربردی ، بدلیل نداشتن دانش مطلوب در زمینه های مربوط به انجام کار . 2_ وجود مشکل فرهنگی ( خودمحوری ، قدرت طلبی ، جاه طلبی و فرصت طلبی ، عدم انعطاف پذیری ، عدم انطباق پذیری ، داشتن تعصبهای بدون منطق ،عدم انتقاد ازخود ، عدم مدارا و تحمل مخالف خود ،عدم مسئولیت پذیری و.... ) و بعبارتی نهادینه نشدن فرهنگ دمکراسی . 3_ حضور و نفوذ عوامل وابسته به نظام درصفوف اپوزیسیون راستین ، و حتی برخی ازکشورهایی که منافعشان با منافع حاکمان ایران گره خورده است . سه عامل اصلی عدم تحقق خواستها وآرمانهای آزاديخواهانه ، عدالت طلبانه ، و ترقيخواهانه فعالان صديق عرصه سياست بوده و ميباشد . ازاينرو،براين باورم، ميبايست با طرح مسائل وبا اتخاذ شيوه هايی مناسب ، نقاب را از چهره های چنين اشخاص حقيقی و حقوقی برداريم . آنچه مسلم است درعرصه سياست ، نيروهايی وابسته به نظام و حتی برخی ازکشورها حضور دارند ، كه طبيعتاً درجهت اهداف و منافع آنان اقدام مينمايند،و تاكنون نيز به دليل ضعف نيروهای صديق و راستين عرصه سياست ، توانسته اند در اهداف ضد مردمی خود موفق باشند . و دراين امر نيروهای قدرت طلب ، خودمحور و خودخواه ، يكسو نگر و متعصب ( تعصب بدون خرد و منطق ) ، فرصت طلب و غيرمسئول ، بيشترين صدمات و لطمات را به پيكره جنبش مبارزاتی وارد آورده اند . امروز هرچند دير، اما ميبايست مشخص شود چه نيروهايی در لباس دوست ، مانع تحقق خواسته ها و آرمانهای آزاديخواهانه و عدالت طلبانه مردم زجركشيده و ستمديده ميباشند . اين اشخاص ، نه تنها به قيمت زندگی و حيات سياسی ما ، بلكه به جنبش مبارزاتی لطمات جدی وارد کرده ومينمايند . مدارا كردن با اين اشخاص ، آنهم در چنين شرايطی ازاوضاع و احوال كشور و مردم ، نه تنها خيانت به خود، بلكه شایدخيانت به مردم نیز محسوب گردد. چراكه هرفعال سیاسی باید این را بداند ، با وارد شدن به عرصه سياست ، در واقع مسئوليت بسیارسنگينی را بعهده گرفته است . اگرسياست يك علم است ، كه هست ؛ پس ، آنچه كه ميبايست درگام نخست ، هرفردی برای حضور درعرصه سياست بدان توجه نمايد ، رعايت اصول مقدماتی و فراگيری الفبای اصول سياست و مبارزه است . اصولاً تنها به لحاظ آزاديخواهی و عدالت طلبی و .... ، نميتوان مدعی داشتن آگاهی سياسی ( نظريه پرداز) و يا سياستمداری شد و به تبليغ و ترويج نظرات جمعبندی نشده پرداخت . بلكه مسائل ديگری لازمه و مكمل كننده اين ادعا ميبايست باشد، تا بتوان به سرانجام مقصود رسيد . تنها نگاهی به مراكزعلمی ، اين اصل را اثبات ميكند كه كسی يك شبه نميتواند مدارج عالی را طی نمايد ، تا بتواند در بالاترين جايگاه ممكن قرارگيرد . درهمين حوزه های مذهبی درايران ، هرفرد حوزوی ، ميبايست ازدوران مقدماتی طلبه گی آموزش را شروع ، و با گذراندن بسياری از مبانی فقهی و فلسفه ای و .... ، به مدارج بالاتری نائل گردد . درصورتيكه درعرصه سياست ايران مشاهده ميشود شخصيت های حقيقی و حقوقی ، بدون داشتن دانش سیاسی و افكارجمعبندی نشده ، نظرات و عملكردهايی را ترويج مينمايند كه موجب سردرگمی و به انحراف كشاندن مردم ميشوند . به اعتقاد من ، اولين نكته مهم ازاصول مقدماتی ، خودشناسی است ؛ و هرفردی بايد بداند چه عواملی موجب شده است ، فعاليت سياسی نمايد . اينكه چگونه ميتوان به اين خودشناسی رسيد و درچه سطح ازدانش برای تشخيص خودشناسی هستيم ، نكته ايی است كه ميبايست درعرصه مبارزات و شناخت لازم ازاصول و مسائل سياسی به آن رسيد ؛ و برای اشخاصی كه تازه دراين راه گام نهاده اند ، دقت و كسب اطلاعات و تجربه تعيين كننده ميباشد . اما اشخاصی كه اين دوران را طی نموده اند وهمچنان درعرصه سياست فعال ميباشند، ميبايست به اين شناخت رسيده باشند؛ و اگرنرسيده اند و يا نميتوانند برسند ، آنگاه درصدخطاهايشان بسيارخواهد بود. و بهترآن است كه ازعرصه سياست كناره گيری نمايند، یا جایگاه خود را در قامت نظریه پرداز و سیاستمدار ندانند ؛ و اين بزرگترين خدمتی است كه ميتوانند به خود و مردم بنمايند . چراكه تا بدين روز نشان داده اند كارآيی ندارند و بعد ازاين هم ، با آن ديد و نگرش نخواهند داشت . اشخاصي كه درعرصه سياست ، برای تحقق آرمانهای آزاديخواهانه ، عدالت طلبانه و ترقيخواهانه فعاليت مينمايند ، جدا از خودشناسی ، و داشتن آگاهی سیاسی ، جدی ومسئوليت پذيرهم ميبايست باشند ؛ و اين كليد رمزی است كه ميتوانند ناجی ملتی زجر كشيده و ستمديده باشند . غالباً اشخاصی كه با آگاهی كامل به فعاليت ميپردازند ، بدرستی به وظايف و مسئوليت خودآگاه ميباشند؛ و با توجه به سطح آگاهی وتوان و مسئوليت پذيری شان، جايگاه خويش را درعرصه سياست مشخص مينمايند . لذا اصول را رعايت خواهند كرد و موجب تقويت و يا استمرارحيات نيروهاي ضدملی و ضد مردمی نخواهند شد . اهميت خودشناسی درآن است كه : اشخاصی كه به اين اصل توجه مينمايند به اين نتيجه خواهند رسيدكه : 1 – چرا و به چه دليل روحيه آزاديخواهی و عدالت طلبی نسبت به بی تفاوتی ، برآنان غلبه دارد . 2 – در راهی كه گام گذاشته اند چه مسئوليت خطيری را بردوش خواهند داشت . 3 - صداقت را اساس تصميم گيريهای خود قرارخواهند داد ، و يكسو نگری ، جزم انديشی ، خودمحوری و گروه گرايی و باندبازی را ، مانعی بزرگ برای تحقق خواستهای آزاديخواهانه و عدالت طلبانه خود ، ارزيابی خواهند كرد . 4 – از تبليغ و ترويج كوركورانه و نظرات جمعبندی نشده ، پرهيز خواهندكرد . 5 - نقش و فعاليت خود را براساس توان و دانش خود ، به پيش خواهند برد . 6 - بدرستی به وظايف خود آشنا خواهند بود، و وظايفشان را درهرشرايطی از زمان و مكان ، با حداكثر توان انجام خواهند داد . و دريك كلام ، اصول را برای تحقق آرمانها و خواسته هايشان رعايت خواهندكرد. درنتيجه قابل پيش بينی و بديهی خواهد بود ، مردم به آنان اعتماد نمايند ، و دستيابی به اهداف و آرمانهای ملی و مردمی امكانپذير شود . اما براي آنكه بتوان دانش و آگاهيهای سياسی را كسب نمود، ميبايست مراحل ذيل را تا مرحله رهبری ، با دقت و حساسيت لازم پيگيری شود . بايد بدانند چه ميخواهند و تا چه مرحله ای از مبارزه پيش خواهند رفت . ( درسطح هواداران ) هوادار : به افرادی اتلاق ميشود كه براين باوراوليه است ، برنامه های اين يا آن نيروی سياسی ميتواند تأمين كننده خواسته و يا آرزوهايش باشد. هواداريك فعال سياسی است ، اما درمقام نظريه پردازی نيست، و حتی نميتواند ارزيابی صحيحی از مواضع نيروی موردتأئيد خود داشته باشد . دراين مرحله، هوادار ميبايست برای اخذ پاسخهای خويش كنجكاو و جستجوگر باشد ، و درمورد هرموضوع و نكته ايی كه از آن اطلاع يقين ندارد، اظهارنظر قاطع ننمايد. چنين افرادی ، نميبايست تعصب خشك ( تعصب بدون خرد و منطق ) از نيروی مورد حمايتشان از خود نشان بدهند . اصول آن است ، هواداران با شنيدن دلايل منتقدين و مخالفين ، ميبايست با پرسش ازنيروی متبوع خويش ، پاسخهای لازم را برای قانع شدن دريافت نمايد، تا به جمعبندی افكارو نظرات خود برسد؛ و شايد به اين نتيجه برسند كه نيروی مورد حمايتشان، آن نيروی دلخواه نيست . بايدآگاهانه بدانند برای آنچه كه تلاش و تبليغ و ترويج مينمايند ، (حداقل درتئوری ) امكانپذير و قابل اجرا ميباشد ، و در چارچوب نظام سياسی مورد نظرشان قابل تحقق خواهد بود . ( درسطح هسته های مقدماتی تشكيلات ) هسته های مقدماتی تشكيلات برای اشخاصی است كه ميخواهند فراتراز يك هوادار بدانند و عمل نمايند . اين اشخاص با حضورخود دراين هسته ها ، تا مرحله باوريقين نسبت به طرح و برنامه ها و راه كارتحقق آن ،گام برميدارند و يا درنيمه راه ( بدليل عدم توان برای ادامه راه ، قانع نشدن و .... ) باقی ميمانند . بايد تصوير روشنی ( طرح و برنامه)ازآنچه كه بدنبال آن هستند ، برای فراخوانی مردم داشته باشند . و دلايل مستحكم و قابل تضمينی را ارائه دهند . ( درسطح هسته های پيشرفته و كادرتشكيلات ) هسته های پيشرفته تشكيلاتی ، برای اشخاصی است كه به اين باوريقين رسيده اند كه انتخابی مناسب داشته و ميخواهند به تبليغ و ترويج طرح و برنامه ها ، برای جلب نظر و حمايت مردم اقدام نمايند . دراين مرحله ، ضمن كسب آموزش علم سياست ، با قبول مسئوليتهايی درچارچوب هسته های تشكيلاتی ، توانايی خود را برای كادر تشكيلاتی نشان ميدهند . بايد با درك و شناخت از متحدان ، كارشكنان و دشمنان ، و با درك و شناخت از اصول سياست و مبارزه ، برای تحقق اهداف ، تلاش و فعاليت نمايند . ( كادرتشكيلات ) كادرتشكيلاتی ، كادرحرفه ايی و نيمه حرفه ايی درجهت تحقق اهداف وآرمان يك تشكل سياسی است . اين اشخاص ، به علم و اصول سياست آگاه ، و درك و شناخت صحيح را ازمسئوليت و وظايف خود، ميبايست داشته باشند ؛ وباتوجه به توانائيهايشان ، مسئوليتهايی را دربخشهای مختلف تشكيلاتی عهده دارهستند . دركادرتشكيلاتی ، ممكن است هرفردعضؤ ، درهرموضوعی صاحب نظرنباشند ، اما ميبايست حداقل صاحب نظردرمسائل سياسي ـ اجتماعی باشد ؛ و در بخشهای ديگر ازاطلاعات و درك مبسوطی برخوردارباشد ، تا درتصميم گيريهای تشكيلاتی به آنچه كه اصولی ميداند ، رأی دهد . بايدبادرك وشناخت ازاصول رهبری، توانمندی لازم را برای تحقق اهداف ، هوشمندانه و مدبرانه بكار ببرند . ( سیاستمداران و کادر رهبری ) كادررهبری ؛ مجموعه ايی ازكادرتشكيلاتی است كه نقش راهبری تصميمات اتخاذ شده ، دركل تشكيلات را بعهده دارد .اين اشخاص درمجموع ميبايست از توانمنديهای بهتری برای پيشبرد اهداف برخوردار باشند . نتيجه اينكه : روشنفكرسياسی مسئول و آگاه ، بدرستی اصول سياست و سياستمداری را ميشناسد . وظيفه خودرا درهرشرايطی از زمان و مكان بدرستی انجام ميدهد . در مسير انحرافی حركت نمی نمايد ، چراكه مسير را باداشتن هدف و طرح و برنامه بخوبی ميشناسد ، و تمام زوايای موارد ممكن را پيش بينی ، و شرايط و امكانات مناسب آن را فراهم نموده و يا مينمايد . در برابر وقايع و شرايط احتمالی برخورد و مواضع آگاهانه خواهد داشت . با دورانديشی ، هوشياری و درايت ، موقع شناسی و اصول رهبری ، مبارزات خود را همگام و همراه با مردم و براساس توان آنان ، برای تحقق آرمانهای آزاديخواهانه ، عدالت طلبانه و ترقيخواهانه پيش خواهند برد . اكنون تا حدودی ديدگاههای خود را درمورد كليات اصول و وظايف روشنفكران ( نيروهای ) سياسی مطرح نمودم، كه تا حدودی ميتواند برای شناخت اوليه و اهمیت موضوع ، آگاهيهايی را دنبال داشته باشد ؛ و درجمعبندی نظرات دیگرفعالان مفید و موثر باشد. براین باورهستم روشنفکران ، محورحرکت و متحول کننده جامعه میباشد ، و ميتوانند جامعه را به رشد و پويايی هدايت نمايند . ازاینرو، میبایست با آگاهی و مسئولانه عمل نمایند. فرجادفر