رفتن به محتوای اصلی

عروس تشنه
20.09.2012 - 16:56

 

 Missing media item.

عروس تشنه pdf

...

دراین خلا، در میان بی چهرگان، تصاویر زیبای نفَسمهایمان رهایم نمیکنند. و مرهم زخمهای خون چکانم هستند...
از گره تو در اعماق وجودم بگویم. از تو که چون صخره در میانهء دریا از تشنگی فریاد میزنی. و نه از گودال، که آنقدر بو میدهد، که نیازی به شامه سگ گونه نیست.

گاهی چنان نزدیکی که گرمای نفست را روی صورتم احساس میکنم. و گاهی چنان دوری که حتی فریادم نیز بگوشت نمیرسد. نه، گاهاً من ترا در خلاء  فریاد میزنم . به رؤیاهای دوران کودکیم میمانی، که در لابلای مه غلیظ زمان گمشده اند. میتوانی یکی از آنها را بخاطر بیاوری؟ من ترا از این میانه، بیرون کشیده ام. از میان همان رؤیایی که "سریه" دختر ایلاتی فریاد میزد.

نمیدانم تولدت کی بود. یعنی هیچکس نمیداند. خیلی پرسیده ام . ولی بودنت را ، همیشه بودنت را ، میدانم. و همواره با هم بودنمان را میبینم. نام حقیقی ات را به هیچکس و هیچ چیز نخواهم گفت. حتی پیش خودم نیز آنرا تکرار نخواهم کرد، تا طلسم و جادویش نشکند، و همیشه تسخیر ناپذیر باقی بمانی.
 یادم هست همان موقع که با تو آشنا شدم ، هر وقت کسی چیزی از تو میپرسید،همواره پاسخت با کلمه "جان" همراه بود.

...جانم بگو!... جان! چه گفتی؟...جانم برایت بگوید...  
بعد ها فهمیدم همه ترا بدین نام صدا میزنند. دیگر نامی جز این بر زبانها نبود.
تو جانت را در قالب همه میدیدی، و من هستیم را در جان تو . در معصومیتت کودکان را میبینم، و در بزرگی و شکوهت صخره ها و کوههای بلندم را. آن ظرافت و زیبایی و طراوتت، که به زیبایی سیل زنبق های کنار دریاچه، در بهار میماند؛ بگذار جاودانه بماند. آخر مگر نگفته اند  که تو شگفت انگیز زیبایی!...

 
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
ویژه ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!