رفتن به محتوای اصلی

اسلام ستیزی 'سینمایی' آمریکا
17.09.2012 - 17:48

برای ریشه یابی این مسأله ابتدا به شش مورد از مواردی که در سال ۲۰۱۲ رخ داده بنگرید: انتشار خبر قرآن سوزی نظامیان آمریکا در افغانستان، انتشار تصاویر ادرار کردن تفنگداران دریایی آمریکا بر اجساد افغان ها، آتش زدن قرآن توسط یک کشیش آمریکایی، افشای استفاده از متنی برای تدریس به نظامیان در در کالج ستاد مشترک ارتش آمریکا مبنی بر دشمن بودن اسلام و شبیه سازی بمباران شهرهای مقدس مکه و مدینه، افشای استفاده ی از تصویر زن با حجاب و قرآن به عنوان سیبل تیراندازی در یک پایگاه نظامی آمریکا، انتشار بخش هایی از فیلم دو ساعته ی "بی گناهی مسلمان ها" روی یوتیوب. این کنش ها و واکنش ها را چگونه می توان تحلیل کرد؟

یکم- اهانت به ادیان اخلاقاً کنشی ناموجه است. خشونت و تروریسم نیز واکنشی ناموجه به اهانت به مقدسات است. عقلانیت نظری و عملی این داوری را روا به شمار می آورد. نمی توان به بهانه ی اهانت به مقدسات مرتکب جنایت شد.

دوم- اسلام ستیزی و اسلام هراسی یک صنعت است. صنعتی که تولیدکنندگان زیادی را در خود جمع کرده است. مهندسان و کارگرانی که در این صنعت مشغول به کارند، آگاهانه این نوع کالاها را تولید می کنند. آنان به خوبی از واکنش ها آگاهاند.

سوم- تجربه ی واکنش های گسترده به رمان سلمان رشدی، حاضر است. بر مبنای این تجربه، به قرآن و پیامبر اسلام اهانت می شود تا مسلمان ها خشمگینانه به خیابان ها بریزند و رفتارهای خشونت آمیز از خود بروز دهند. صنعت اسلام هراسی، سیمایی ضدعقلانی و وحشی از اسلام و مسلمان ها به تصویر می کشد. واکنش خشونت آمیز بعدی گروهی از مسلمانها به این کنش، به عنوان شاهد و تأییدی بر وحشی بودن مسلمان ها دوباره به کار گرفته می شود. گفته می شود: دیدید ما راست گفتیم که مسلمان ها وحشی هستند.

چهارم- مسلمانان وقتی با ده ها و صدها مورد از این نوع کنش ها مواجه می شوند ، بر مبنای تئوری توطئه، آنها را برنامه ریزی شده از مرکز واحدی به شمار می آورند. بنیادگرایان مسلمان این تلقی را می پراکنند که دولت آمریکا در پشت همه ی این کنش ها و صنعت قرار دارد. این تلقی از سوی میلیون ها مسلمان در کشورهای اسلامی پذیرفته شده است. مواردی که نظامیان و سیاستمداران آمریکا در آن درگیر هستند، مهمترین شاهد آنان است.

پنجم- تحلیل های تک علتی ایدئولوژیک و در اغلب موارد کاذبند. فروکاستن اعتراض ها و خشم مسلمان ها به یک فیلم، یا یک عمل، تحلیلی سطحی و ایدئولوژیک است. حقیقت این است که خشم نهفته، به دنبال بهانه ای است تا خود را عیان سازد. خشم از غرب و آمریکا علل و دلایل عدیده ای دارد. مسلمان ها احساس می کنند که توسط دولت های غربی به رهبری دولت آمریکا تحقیر شده اند.

یهودستیزی کنش مسیحیان غربی بود. یهودکشی و فاجعه ی هوکاست هم کار آلمانی های مدرن بود. غربیان برای این که احساس عذاب وجدان و دین خود به یهودیان را جبران سازند، سرزمین فلسطین ها را به یهودیان هدیه دادند. دولت اسرائیل میلیون ها فلسطینی را از سرزمین ها ی خود بیرون راند و مابقی را هم از حقوق انسانی محروم ساخت. در تمامی جنگ هایی که میان دولت اسرائیل و اعراب در گرفت، دولت های غربی به رهبری دولت آمریکا پشتیبان دولت اسرائیل بودند. مطابق قراردادی که میان دولت اسرائیل و دولت آمریکا امضا گردیده و به قانون تبدیل شده است، دولت آمریکا متعهد گردیده که برتری استراتژیک اسرائیل بر کل منطقه ی خاورمیانه را همیشه تضمین کند.

طرح چهارجانبه ی آمریکا، روسیه،اروپا و سازمان ملل- مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل در بخش بسیار کوچکی از خاک فلسطین (یعنی سرزمین های خودشان)- به دلیل عدم پذیرش دولت اسرائیل، به کلی کنار گذاشته شده است. درخواست پذیرش دولت فلسطین به وسیله ی سازمان ملل، توسط دولت آمریکا وتو می شود. این سیاست یک جانبه ی آمریکا، نه تنها ناعادلانه که بسیار تحقیرآمیز است. دولت اسرائیل از سال ۲۰۰۷ تاکنون غزه را محاصره کرده و به تصویب شورای حقوق بشر سازمان ملل در آنجا مرتکب "جنایات جنگی" شده است. دولت آمریکا در این مورد هم اجازه نداد تا پرونده در شورای امنیت سازمان ملل رسیدگی شود. مسأله ی فلسطین و اسرائیل، مادر مسائل خاورمیانه است و بدون حل و فصل عادلانه ی این زخم دردناک ، مسائل دیگر درمان نخواهد شد. در این نزاع، آمریکا در جانب ستمگر و اشغالگر ایستاده است.

ششم- تحقیر شدید دیگر مسلمانها، حمله ی نظامی آمریکا به افغانستان و عراق بود. صدها هزار کشته و زخمی و آواره، و نابودی بسیاری از زیرساخت ها، نتیجه ی این تجاوزها بود. بمباران لیبی و کشته شدن دست کم ۳۰ هزار تن، مصداق دیگری از نظامی گری آمریکا بود. هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا دائماً مناطقی از خاک پاکستان و یمن را موشک باران می کنند. در اثر این تجاوزها، علاوه ی بر نیروهای القاعده و "مظنوین"، تاکنون صدها غیرنظامی به قتل رسیده اند. دولت آمریکا دائماً از روی میز بودن سناریوی حمله ی نظامی به ایران سخن می گوید. مسلمان ها خود را با ارتش قدرتمند آمریکا مواجه می بینند.

هفتم- در سال ۱۹۷۹ دولت آمریکا- با کمک عربستان سعودی، قطر و پاکستان- نیروهای جهادی منطقه را به افغانستان گسیل داشت. هدف نابودی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. طالبان و القاعده محصول آن کنش جمعی است. بعد به افغانستان حمله شد تا این نیروها را نابود شوند. پروژه ی مبارزه ی با تروریسم آمریکا موجب نابودی القاعده و طالبان نشد. القاعده همچنان فعال بوده و فعالیت خود را در کشورهای مختلف گسترش داده است. حمله به لیبی پای القاعده را به آن کشور گشود. سلفی ها دقیقاً در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۲ چهار دیپلمات آمریکایی را در لیبی ترور کردند. پروژه ی سرنگونی رژیم جنایتکار بشاراسد نیز بخش دیگری از افغانیزه کردن منطقه است.

در تمامی موارد رژیم های سرکوبگر سکولار از طریق تهاجم نظامی سرنگون می شوند، اما کمترین پیامد آن رشد فزاینده ی نیروهای سلفی و القاعده و قدرت گرفتن اسلام گرایان بوده است. سوریه اینک به معدن این گونه نیروها تبدیل شده است.

هشتم- میت رامنی در شبی که مهمترین گردهمایی جمهوری خواهان برای انتخابات برگزار شد، گفت خدا جزو برنامه های جمهوری خواهان باقی خواهد ماند،اما دموکرات ها می خواهند خدا را حذف کنند. او افزود: "من نام خدا را از روی سکه ها و قلب خود پاک نمی کنم. ما ملتی هستیم که خداوند به ما هستی بخشیده است".

جمهوری خواهان اوباما را فردی قلمداد می کنند که قصد دارد خدا را از قلمرو عمومی براند، اما آنها خدا را همه جا حاضر خواهند کرد. فراموش نکرده ایم که جرج بوش چگونه خدا را وارد سیاست کرد. او مدعی شد که برای حمله ی به عراق با "پدر آسمانی" مشورت کرده است. نابخردانه از "جنگ های صلیبی" هم سخن گفت. حالا میت رامنی مورمون آمده تا دوباره خدای نظامی اش را به سیاست بازگرداند.

او از تقویت ارتش آمریکا برای بسط آزادی سخن می گوید. اوباما را می کوبد که چرا سفارتش در مصر با صدور بیانیه در برابر مسلمان ها عقب نشینی کرده است. می گوید: "شرم آور است که اولین واکنش دولت اوباما به حمله ی به سفارتمان این بوده که به جای محکوم کردن مهاجمان، با مهاجمان ابراز همدردی کرده است". می گوید: "موقعیت وحشتناکی است که آمریکا خود را در وضعیت عذرخواهی از ارزش های خود قرار دهد. عذرخواهی از ارزش‌هایمان، هیچ گاه درست نیست".

آزادی بیان یکی از ارزش های آمریکا است، ولی اهانت به ادیان و اسلام ستیزی جزو ارزش های آمریکا نیست. در رقابت های انتخاباتی، اوباما هم در مقابل این گونه فشارها عقب نشینی کرده و در نطق ۲۵ سپتامبر خود مهاجمان را "اراذل و اوباش خشمگین" می نامد. این نوع موضع گیری به جای آرام کردن، بر خشم طرف مقابل می افزاید. اوباما می گوید: می‌دانم که تصاویر تلویزیونی از تظاهرات خشونت آمیزِ ضد آمریکایی در کشورهای اسلامی ناراحت کننده است، اما بگذارید هیچ گاه فراموش نکنیم در مقابل اراذل و اوباش خشمگین، میلیون ها انسان آرزومند آزادی، شان و کرامت، و دل بسته به امید نیز وجود دارند که پرچم ما مظهر و معرف آنهاست".

نهم- رویداد اخیر فرصت مناصبی برای آیت الله خامنه ای آفرید. اولاً: دولت آمریکا و اسرائیل را مسئول این عمل قلمداد کرد و کوشید تا مسلمان ها را علیه این دو دولت بشوراند. او گفت: "پشت صحنه ی این حرکت شرارت بار، سیاست های خصمانه ی صهیونیسم و آمریکا و دیگر سران استکبار جهانی است...متهم اول در این جنایت، صهیونیسم و دولت آمریکا است". ثانیاً: مریدانش گفتند که نه تنها نظریه ی "بیداری اسلامی" رهبر فرزانه اثبات شد، بلکه "بیداری اسلامی دوم" آغاز شده است.

دهم- برخی با مدعیاتی چون "مسلمانان روادار نیستند" مسأله را تحلیل می کنند. اما این متغیری نیست که فقط و فقط با آن بتوان نزاع را تبیین کرد. اولاً: اگر نیم درصد از یک و نیم میلیارد مسلمان جهان در این حرکت های اعتراضی شرکت می جستند، شاهد ۷.۵ میلیون تظاهرکننده بودیم. آیا از نامتساهل بودن آن نیم درصد فرضی می توان "نامتساهل بودن کل مسلمانان جهان" را استنتاج کرد؟ ثانیاً: فرض کنید ۲ میلیون نفر در اعتراض ها حضور داشتند. چند درصد آنها دست به خشونت زدند؟ آیا خشونت ورزی تعداد کمی از معترضان را می توان به همه ی آنان تعمیم داد؟ ثالثاً: چند تن از معترضان در ترور چهار دیپلمات آمریکایی شرکت داشتند؟ آیا از تروریست بودن چند تن می توان تروریست بودن همه را نتیجه گرفت؟ یک احتمال قوی آن است که ترور ۴ دیپلمات کار القاعده باشد. رابعاً: اکثر کشته ها و زخمی ها از معترضان بوده اند.

نزاع جهان اسلام و جهان غرب معلول صدها دلیل و علت است. بخشی از مسأله به مسأله ی شمال- جنوب ، نابرابری های عمیق و روابط بین الملل ناعادلانه باز می گردد. بخش دیگری به حمایت جهان غرب از رژیم های استبدادی فاسد غارتگری چون عربستان سعودی، قطر، کویت،امارات متحده، اردن و...باز می گردد. بخش دیگری از تفاوت های فرهنگی ناشی می شود. حداقل بخشی از مسلمان‌ها بر این باورند که "عقیده مهم تر از آدمیان است".

* اکبر گنجی روزنامه نگار و فعال سیاسی مقیم آمریکاست.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
بی بی سی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.