رفتن به محتوای اصلی

گزارش برنامه گرامیداشت جان باختگان دهه شصت بنیاد اسماعیل خویی- آتلانتا هفتم اکتبر 2012
11.10.2012 - 05:13

 مراسم با  خوش آمد و اعلام برنامه  شروع شد و اولین سخنران برنامه خانم رضوان مقدم معرفی گردید.

 "رضوان  مقدم زندانی دهه شصت  از زنده‌مانده‌گان  و شاهدان کشتار تابستان سال 67 هستند که بسیاری از جنایات این دوران را  دیده اند و همسرشان را در این فاجعه از دست داده اند. ایشان سخنرانی ها و گفتگوهای رادیو تلویزیونی بسیاری  در رابطه با کشتار تابستان67 درسراسر جهان داشته اند .

 ایشان  مقیم آلمان، محقق و فعال حقوق زنان اند ومقالات زیادی در مورد حقوق زنان و آسیب های اجتماعی منتشرکرده اند".

پس از معرفی ، خانم  رضوان مقدم  سخنرانی خودرا  با اشعار زیر آغاز کردند

" هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است
كه مزد گور كن
از بهای آزادی آدمی افزون باشد"

 وسپس در مورد فرمان خمینی وچگونگی اجرای  فرمان سخن گفتند. کمیسیون تشخیص،  اسامی شرکت کنندگان در کمبسیون وسوالاتی که از گروه های مختلف زندانیان سیاسی پرسیده شده بود را بطور دقیق توضیح دادند ،  بر روی عمق فاجعه تاکید کردند و  در مورد راه های پیشگیری ازچنین فجایعی گفتند:

"در طی این سالها دردی جانکاه و زخمی عمیق بر جان و جسم و روان خانواده های اعدام شدگان وبخشی از انهایی که جان سالم به در برده اند هنوز پابر جاست .این درد را چگونه می توان التیام داد ؟ایا کمترین کار به رسمیت شناختن این جنایت از طرف مجامع رسمی دولتی ،بین المللی و همگان نیست؟ خواسته بر حق شناسایی آمران و عاملان این جنایت عامل مهمی برای  پیشگیری از تکرار چنین  فجایعی است وبرگزاری یک دادگاه بی طرف کمک می کند تا ابعاد این فاجعه بر همگان روشن شود. جلوگیری از به فراموشی سپردن نه تنها وظیفه بازماندگان است که با بیان خاطرات به صورت کتاب و مقاله و سخنرانی جامعه ر ا در آنچه باید دانسته شود سهیم کنند  بلکه مربوط به تمامی مردم است که با پیگیری ، نهاد سازی و بنا کردن بناهای های یاد بود در گوشه و کنار جهان و نهایتا ساختن  بنای  یادبود عظیمی که اسامی همه جان باختگان  را در بر داشته باشد تا عمق فاجعه را همیشه  یاد آورباشد"

 سخنرانی خانم رضوان مقدم با ارایه خواسته های زیر به پایان رسید:

به رسمیت شناختن فاجعه ملی.

شناسایی ومحاکمه آمران و عاملان کشتارهای دهه 60 و فاجعه ملی 67 وپس از آن.

اعلام اسامی اعدام شدگان.

 دادن وصیت نامه اعدام شدگان به باز ماندگان.

حفظ گورستان خاوران به عنوان سندی تاریخی از جانب نهادهای محلی و بین المللی و چلوگیری ازتخریب ان( متن کامل سحنرانی در پایین گزارش موجود است *).

 پس از پایان سخنان خانم مقدم آقای آرمان شیرازی اشعاری را که به مناسبت کشتار  67 سروده بودند خواندند وسخنران دوم برنامه خانم بانو صابری معرفی گردید

"بانو صابری از زندانیان ، باز مانداگان و شاهدان کشتار ده شصت است که همسرش را در فاجعه کشتار 67 از دست داده و پس از تحمل چند سال اذیت و آزار از طرف مامورین جمهوری اسلامی برای سلامت روح و روان کودکانش  به اجبار از میهن راهی  ترکیه شده است .  ا و پس از 2  سال تلاش بهمراه فرزندانش به آمریکا آمد ومقیم آمریکا است. بانو،  سخنرانی ها و گفتگوهای بسیاری  در رابطه با کشتار تابستان67 در رادیو و تلویزیون و نهادهای حقوق بشری  داشته است."

خانم  بانو صابری با کدی ازسخنان جفری رابرتسون وکیل دادگستری سخنرانی را آغازکرد.

"این که ملتها باید با فجایعی که در گذشته ی سرزمینشان رخ داده روبرو شوند و به جبرانش بپردازند بعنوان یکی از اصل های حقوق بشر بین المللی پذیرفته شده است و "مصونیت ابدی از کیفر" نباید وجود داشته باشد. در مورد ایران نیز مرتکبان جنایت تا زنده اند نباید از مجازات مصون بمانند."
 و سپس به  وضع زندان در سال 1365 زمانی که اوبهمراه همسر و دو فرزندِ خردسالش دستگیر شد پرداخت و شرایط سخت فرزندانش را در زندان تشریح کرد. او از خاطره دودوست زندانی خود ، شیدا و سعید گفت که چگونه  شیدا درزیر شکنجه و رنج در زندان خود کشی کرد  و  سعید به صف جانباحتگان تابستان 67 پیوست.

بانو درپایان سخنان خود از مشخصه های  کشتار 67  که آنرا از بقیه کشتارها جدا می کند این چنین گفت:

”_ این تنها کشتاری است که خمینی فتوایش را صادر می کند و دستور اعدام زندانیانی را می دهد که هنوز به باورهای خود پافشاری می کنند.

_ این کشتار در سکوت کامل انجام شد و حتی پس از اعتراض منتظری به اعدام ها این فتوا علنی نشد.

_ زندانیان اعدام شده از سالها پیش دستگیر شده و همه حکم گرفته بودند ویا  در حال گذراندن دوران محکومیت خود بودند و بعضی از آنها دوران حبس شان سپری شده بود.

_ اعدام ها خودسرانه و بدون محاکمه منصفانه انجام شد. زندانیان پیش از هر مصاحبه یا بازجویی و یا محاکمه از آن آگاهی نداشتند و از حق دفاع محروم بودند. شکنجه می شدند و و حشیانه کتک می خوردند.

_ مجاهدین را محارب نامیدند و چپگرایان را مرتد نام نهادند و برای آنها حد نماز اجرا کردند.

_ در این کشتار مفاهیم و جرمهای حقوقی مطرح نشد. تفتیش عقاید شدند و به خاطر باورهای مذهبی شان و عقاید سیاسی شان اعدام شدند و نه بخاطر فعالیت هایشان.

_جمهوری اسلامی تا کنون مسئولیت این اعدامها را به عهده نگرفته چه رسد به اینکه برای آنها یک توجیه قانونی و حقوقی بیاورد.

_ قربانیان دسته جمعی اعدام و در گورهای دسته جمعی دفن شدند.  

_ این جنایت در 20 زندان در سراسر کشور روی داد و برنامه و نحوه ی انجام آن در روزهای پس از ششم  مرداد 1367 تهیه و زمان بندی شده بود چرا که :_

ملاقات با زندانیان رااز تیر ماه قطع کردند،

_ندانیان دسترسی به رسانه ها نداشتند.

_ خودداری از افشای محل دفن.

 ممانعت از برگزاری مراسم ترحیم و یادبود"(**کامل سخنرانی در پایین گزارش موجود است ).

پس از پایان سخنان خانم صابری ویدیو کوتاهی ار کار زار ایران تریبونال و دادگاه مردمی لندن نشان داده شد و بدنبال آن خانم لیلا قلعه بانی معرفی گردید.

لیلا قله بانی خواهر دو جانباخته راه آزادی محمد و رضا قلعه بانی دانشجویان دانشگاه مشهد هستند که در شهریور ماه 1360 ( با قصله 2 هفته از یکدیگر ) به اتهام محاربه با جمهوری اسلامی اعدام شدمد. لیلا یکی از شاهدین شهادت دهنده  در مقابل کمیسیون حقیفت یاب در لندن بوده و در حال حاضر یکی ازفعالین و سخنگویان کارزار ایران تریبونال هستند:

خانم لیلا قلعه بانی ابتد ا در مورد برادران جانباخته خود سخن گفتند و دلایل پیوستن خود را به کارزار توضیخ دادند وسپس در مورد چگونگی شرو ع فعالیت کارزار ایران تریبونال  اظهار داشتند که:

  ایران تریبونال از  فعالان سیاسی و اجتماعی، زندانیان سیاسی سابق و بخشی از خانواده های جانباختگان دهه شصت با اعتقادات گوناگون سیاسی تشکیل شده  و هدف ان  بطور خلاصه رسیدگی به موارد زیر است:

- تلاش برای بد ست آوردن آمار دقیق کشته شدگان در زندان های رژیم جمهوری اسلامی -

-ثبت هدفمند مدارک و شواهد به شیوه ای که قابل ارائه به محاکم با شد -

-ثبت اعدام های دسته جمعی و کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت، در تاریخ -

--محاکمه مردمی رژیم جمهوری اسلامی به جرم جنایت علیه بشریت، براساس موازین حقوقی شناخته شد بین المللی

--عقیم گذاشتن تلاش جانیان حاکم برایران برای پنهان کردن این جنایت هولناک-

-متوقف کردن مجازات اعدام و جلوگیری از تکرار این جنایت، که مهمترین دلیل و هدف بحث دادخواهی است.

   طی چهارسال و اندی  تلاش و کوشش بی وقفه کارزار تریبونال توانست برای اولین بار یک پروژه عملی را که میتوان گفت در نوع خود بی نظیر بود به اجرا درآورد ومرحله نخست دادگاه رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه ٦٠ به مدت پنچ روز، از ١٨ ژوئن تا ٢٢ ژوئن ٢٠١٢ در مرکز اقدام حقوق بشر سازمان عفو بین الملل در لندن  برگزار کند. در این مرحله از دادگاه، قضات تحقیق عضو کمیسیون حقیقت یاب، متشکل از شش حقوقدان و شخصیت برجسته و مترقی جهانی، پروفسور اریک دیوید، حقوقدان بلژیکی، خانم مری لوئیز اسمال، همکار برجسته کمیسیون حقیقت یاب آفریقای جنوبی، پرفسور دانیل تورپ، حقوقدان کانادائی از مونترال، خانم آن بورکلی، محقق سازمان عفو بین الملل، پرفسور ویلیام شاباز، حقوقدان ایرلندی و پرفسور موریس کوپیتورن، گزارشگر سابق شورای حقوق بشری سازمان ملل در امور ایران، هشتاد تن از اعضای خانواده های جان سپردگان دهه شصت و جان به در بردگان از اعدام های دسته جمعی و کشتار زندانیان سیاسی در این دهه را، به دادگاه فراخواندند و از آنان تحقیق به عمل آوردند. شاهدان، از چهل شهر و استان ایران و از میان همه ی گرایشات سیاسی انتخاب شده بودند که رژیم جمهوری اسلامی عزیزان شان را در دهه شصت اعدام و یا زندانی و شکنجه کرده بود . مرحله  دوم دادگاه  محکومیت جمهوری اسلامی است که در تاریخ 25 تا 28 اکتبر برگزار میشود.

لیلا در پایان سخنان خود  ازهمه  درخواست کرد که اگر امکان شرکت دارند در دادگاه  لاهه شرکت کنند وبرای  هزینه مالی نیز کمک کنند، زیرا که قسمت اعظم بودجه مالی که براساس منابع مالی مردمی جمع آوری شده برای مرحله اول هزینه شده و برای مرحله دوم احتیاج بسیار برای کمک مالی است .  ایران تریبونال داری حساب بانکی در کشورهای اروپا و امریکا  است و علاقمندان برای کمک میتوانند شماره حساب  بانکی را از طریق مراجعه به سایت ایران تریبونال  دریافت  دارند http://www.irantribunal.com/.

  پس از سخنان خانم لیلا قلعه بانی  پیام بنیاد اسماعیل خویی بوسیله اقای سیاوش عبقری خوانده شد:

"هم میهنان آزادی خواه، بانوان و آقایان گرامی: 

با سپاس فراوان از شما که در این مراسم گرامی داشت جان باختگان فاجعه ی ملی شرکت کردید.

24 سال پیش خمینی فرمان داد "کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند". با این فتوای جنایت کارانه ی مخفی، هزاران زندانیان سیاسی از زن و مرد و نوجوان با گرایش های مختلف سیاسی به فجیع ترین نحو ممکن، قتل عام گردیدند. این جانباختگان که اکثرا  محاکمه شده و دوران  زندان خود را می گذراندند، و بخشی از آنان نیز دوران زندان خود را طی کرده بودند و در انتظار آزادی بودند، دوباره  محکوم بمرگ و اعدام گردیدند! بخش عمده ی آنان را در گورهای جمعی بخاک سپردند و مکان آنها را از بستگان آنها پنهان کرده اند!

بازماندگان جانباختگان این جنایت هولناک، پس از 24 سال هنوز از انسانی ترین حق خود، در مورد چگونگی و دلایل  اعدام عزیزان شان، محل دفن آنها، وصیت نامه هایشان، محروم نگاهداشته شده اند! با این خیال باطل که، با مرور زمان ، آن جنایت بزرگ تاریخی را با غبار سیاه تاریخی ی اسلامی لاپوشانی کنند!

آری، خون ریخته شده توسط رژیم سیاه کار حاکم، سیاه میشود، ولی هرگز غبار فراموشی بخود نخواهد گرفت. سکوت عاملان این جنایت در جناح های حکومتی، از جمله میرحسین موسوی نخست وزیر آن دوره، به جزیی از خود جنایت تبدیل شده است. سکوت سردمداران گذشته و حال حکومت درباه این جنایت تاریخی، موجب ادامه ی این جنایت گردیده است.

مگر ملتی میتواند یک چنین جنایت بزرگ در حق فرزندان اش را به فراموشی سپرد؟ همان زندان ها، امروز بار دیگر مملو از زندانیان سیاسی است، و این نشانه ی مقاومت و مبارزه برای آزادی از استبداد سیاه وخونین اسلامی است. این نشان گذر از نطام  ضحاک منش و فاسد فرمانفرمایی آخوندی در آینده ی نزدیک است.

هم اینک، نسل های جدید ایران، آرمان های انسان گرایانه ی جانباختگان فاجعه ی ملی را پی گرفته اند و تا زمانی که آرمان آزادی و دادگری در میهن مان زنده است، خاطره جانباختگان فاجعه ی ملی سال 1367 نیز زنده است و زنده خواهد ماند.

ما خواهان آزادی تمامی زندانیان سیاسی هستیم و به یاد جان باختگان راه آزادی و برای پاسخگویی به فرزندان، مادران، پدران، برادران، خواهران و همسران این جانباختگان و ملت ایران، و همچنین برای ثبت و ضبط در تاریخ، بنیاد اسماعیل خویی بار دیگر خواهان میگردد که، کلیه اسناد، گزارش ها، خاطرات و غیره بصورت های نوشتاری، شنیداری و دیداری جمع آوری شود، و در پی گذر از این نظام و برقراری حاکمیت مردم و تبدیل تاسیسات گور خمینی به موزه ی جنایات جمهوری اسلامی، به این موزه تحویل و برای آینده گان نگاهبانی شود.

به امید فرارسیدن هرچه زودتر آن روز.

زنده باد آزادی، درود بر همگی جانباختگان راه آزادی

بنیاد اسماعیل خویی

 در خلال سخنرانی ها چند نما آهنگ پخش گردید و برنامه  با  پرسش و پاسخ و قدر دانی از سخنرانان به اتمام رسید

7 اکتبر 2012

 *متن کامل سخنرانی خانم رضوان مقدم:

Missing media item.

 با درود به حضار گرامی  و با سپاس فراوان از عزیزانی که با برگزاری چنین جلساتی فضایی برای بحث و گفتگو ایجاد کرده سکوت سی ساله ای را می شکنند و به پروسه دادخواهی  یاری می رسانند.به خانواده این فضا را می دهند که دانسته های خود را که تنها  گوشه کوچکی از فاجعه ای دهشتناک است با جامعه و نسل امروز تشنه آگاهی در میان بگذارند

" هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است
كه مزد گور كن
از بهای آزادی آدمی افزون باشد"

خمینی در تابستان 1367حکم اعدام زندانیانی را صادر کرد که به اصطلاح سر موضع نامیده می شدند خمینی  چنین فرمان داد:
... کسانی که در زندان های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می ‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می باشندرحم بر محاربين ساده ‌انديشی است. قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول ترديد‌ناپدير نظام اسلامی است. اميدوارم با خشم و کينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضايت خداوند متعال را جلب نماييد. آقايانی که تشخيص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند.

 به دنبال فرمان خمینی، کمیسیونی تشکیل شد که نامش" هیت تشخیص موضوع بود" در این کمیسیون، نمایندگانی از قوه‌قضاییه، دفتر دادستانی، و وزارت اطلاعات حضور داشتند. در کمیسیون تهران، جعفر نیری، مرتضی اشراقی، و مصطفی پورمحمدی. وظیفه‌کمیسیون آن بود که تعیین کند آیا زندانی «محارب» است یا «مرتد»، حکم اعدام هر دو گروه را صادر کند. بازجویی زندانیان بسیار کوتاه چند دقیقه ای بود.در جلسه ایبا حضور این سه نفر با طرح سه سئوال از زندانی بستگی به پاسخ های زنادنی رای به مرگ یا زنده ماندن زندانی داده می شد.در تابستان 67عمدتا  دو دسته زندانی بودند مجاهدین و یا زندانیان سیاسی چپ.

آن ها قبلا  در دادگاه های فرمایشی  بدون داشتن حق وکیل دادگاهی شده و احکامی برایشان صادر شده بود . برخی از ان ها حکم زندانشان سپری شده بود و در انتظار ازادی بودند به این ها ملی گش گفته می شد ان ها را به این دلیل اازد نمی کردند که حاضر به نوشتن توبه نامه و انزجار نامه نمی شدند. در جریان فاجعه ملی بسیاری از ان را اعدام کردند.

از زندانیان مجاهدسئوال می شد از کدام گروه هستید واگر پاسخ میدادند مجاهدین حکم به اعدامشان داده می شد .  در مورد سازمان های مختلف چپ، کمیسیون مرگ از اعتقادات مذهبی شان سئوال می کرد: «آیا شما مسلمان هستید؟»، «نماز می‌خوانید؟» و از گروهی که متعلق به ان هستید انزجار می دهید؟ از برخی افراد سئوالات بیشتری می شد تا به اصطلاح اورا گیر بیاندازند.و حکم اعدام بدهند . در طول اعدام پاسداران و بازجوها همراه با پخش شيرينی به يکديگر تبريک می‌گفتند. حال این افراد کجا هستند و چه می کنند؟ 

در طول دو ماه، چند هزار زندانی سیاسی در سراسر ایران  قتل عام شدند. به گفته آیت ‌الله منتظری، تعداد زندانیان اعدام  شده بین 2800 تا 3800 است.اما تاکنون اسامی  بیش از 4600 نفر از  قربانیان فاجعه ملی منتشر شده است که  در گورهای دسته جمعی مختلفی در سراسر ایران دفن شده اند.گلزار خاوران که معروف ‌ترین آن‌ها ست در  جاده خاوران در20 کیلومتری  تهران  ودر مجاورت گورستان بهائیان قرار دارد.پس از گذشت 24 هنوز هم خانواده ها نه تنها  از محل گور فرزندانشان بی خبرند.بلکه اجازه برگزاری هیچگونه مراسمی را ندارند .خانواده ها همه ساله در شهریور ماه با سیل احضار و تهدید تلفنی مواجه اند و در این 24 سال هرگز برای برگزاری مراسم در امان نبوده اند . تاکنون حکومت جمهوری اسلامی  به طوررسمی انجام اعدام های دسته جمعی  را به عهده نگرفته و یا اطلاعاتی را مبنی بر این که این زندانیان چگونه کشته شده اند فراهم نکرده است. از طرفی هنوز برای شناساندن ابعاد این فاجعه بشری تلاشی در خور صورت نه گرفته . عاملان و امران این جنایت هنوز هم وزیر و کیل می شوندو پست و مقام می گیرند و به راحتی در مجا مع بین المللی حاضر می شوند .

راه های پیشگیری از چنین فجایعی چیست؟

گروهی با پیش کشیدن بحث های انحرافی سعی بر توجیه کردن این جنایت  دارند که بر اساس قوانین بین المللی «جنایت علیه بشریت» است.و با مطرح کردن  شیوه های  مجاهدین وعملیات فروغ جاودان (مرصاد) بحث را به انحراف کشانده و سعی در توجیه این جنایت دارند .

در پاسخ به این افراد باید گفت

زندانیان در زندان بوده  قبلا در دادگاه به طور نا عادلانه دادگاهی شده بودند و حکم گرفته  بودند وعده ای از آن ها  حکم شان پایان یافته بود چرا و به په دلیل اعدام شدند ؟ برخلاف ادعا ی عوامل جمهوری  افراد اعدام شده هیچ نقشی در عملیات موسوم به مرصاد نداشتند. آ نها  کسانی بودند که دروان محکومیت خود را سپری کرده بودند و سپری  می کردند .نکته دیگر این که در طی این سالها بر جان و جسم و روان

خانواده های اعدام شدگان وبخشی از انهایی که جان سالم به در برده اند دردی جانکاه و زخمی عمیق است   

این درد را چگونه می توان التیام داد ؟ایا کمترین کار به رسمیت شناختن این جنایت از طرف مجامع رسمی دولتی ،بین المللی و همگان نیست؟

 خواسته بر حق شناسایی آمران و عاملان این جنایت برای پیشگیری از تکرار جنایت  است .

برگزاری یک دادگاه بی طرف کمک می کند  تا ابعاد این فاجع بر همگان روشن شود .دانستن که  این بر عزیزان ما چه گذشته است نه تنها حق خانواده ها که یک حق عمومی است چون بخشی از تاریخ خونبار سرزمین ایران است . جلوگیری از به فراموشی سپردن  بخشی از وظیفه بازماندگان  است که با بیان خاطرات به صورت کتاب و مقاله و سخنرانی جامعه را درانچه باید دانسته شود سهیم کنند و بخش دیگر ان مربوط به مردم و نهاد ها است که با پیگیری و نهاد سازی با بنا کردن بناهای های یاد بود در گوشه و کنار جهان هر کجا که ممکن است تا زمانی که درایران بشود یک بنای عظیم با حک کردن اسامی همه جان باختگان بر روی ان  عمق فاجعه را نشان داد .

برای پیشگیری از چنین جنایاتی چه در سطح ایران و جهان نه انکار، نه توجیه و نه فراموشی چاره ساز  است .راه در روشنگری و باز کردن ابعاد فاجعه است .زنده نگه داشتن یاد انسان های آزاده ای که قربانی جاه طلبی ها و ا فکار قرون وسطایی گروهی متحجر شدند، یک وظیفه ملی است .بحث همسرمن و فرزند دیگری ومادر و پدر ان دیگری نیست بحث نسلی است که قربانی شده اند .بحث بر سر آن است که هیچ کس در هر پست و مقامی حق نداشته باشد جرات نداشته باشد  دیگری را به جرم دگراندیشی تحت تعقیب قرارداده زندانی و شکنجه و اعدام کند .

وقتی خانواده  ها می گویند ما نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم این به معنی انتقام جویی نیست . بلکه سخن ازبرگزاری دادگاه عادلانه و بی طرف است .بخشش یا قصاص  اجرای عدالت نیست . ان هایی که فکر می کنند منظور از نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم به معنی انتقام جویی است به این دلیل است که در پس ذهن خود  هنوز هم تحت تاثیر حکم بخشش یا قصاص  هستند .

لازم است این نکته را نیز  یاد اور شوم که پروژه اعدام زندانیان سایسی از سال 1366 برنامه ریزی شده و با اعدام های دسته جمعی سال 67 هم پایان نیافت . بلکه پس از اجرای فاز اول یعنی اعدام ها از شیوه های دیگری برای حذف فیزیکی دگر اندیشان و روشنفکران و نویسندگان  استفاده می شود که به «قتل ‌های زنجیره‌ای» موسوم است پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری، مجید شریف فجعفر پویندهف پیروز دوانی و ده ها تن دیگر.همچنین

کشتار مخالفان و دگراندیشان محدود به در داخل ایران نبوده است. بلکه تا کنون ده ها چهره سیاسی مخالف در خارج از کشور به قتل رسیده اند.  مواردی مانند قتل شاهپور بختیار، کشتار سه رهبر کرد در رستوران میکونوس در آلمان،به قتل رساندن فریدون فرخزاد و ده ها چهره شناس و  ناشناس  که به شیوه های مختلف به قتل رسیده اند .وچنانچه از این قتل ها پرده بر داشته نمی شد چه بسا تما م کسانی که نامشان در لیست بوده کشته می شدند .

اعتراض های  گسترده اجتماعی در داخل و خارج کشورسبب شد تا وزارت اطلاعات به ترور های  خود در این موارد  اقرار کنند.

دلایل بسیار هست که نشان می دهد کشتار های دسته جمعی سال 67 بر طبق یک برنامه از پیش تعیین شده انجام شده است .  اواخر زمستان 66 به ملاقات همسرم رفتم .او گفت که هفته پیش می خواستند ان ها را به گوهر دشت منتقل کنند که منصرف شده اند . اما در بهار 67 برخی از زندانیان راکه غالبا ملی کش بودند به گوهر دشت منتقل کردند و بدو ورود و بدون مقدمه به ضرب وشتم زندانیان پرداختند انچنان زندانیان را زده بودند که برخی از انها قادر به ایستادن سرپا نبودند برای مدت شاید یک ماه ملاقات های ما را قطع کردند .پس از اولین ملاقات زندانیان از این حمله وحشیانه ای که به ان ها شده بود پرده بر داشتند و ماجرا را به خانواده ها گفتند .همسر من که چشمش بر اثر ضرباتی که پیش از این به او وارد شده در معرض نا بینایی بود . پس از نوشتن نامه به آقای منتظری وی دونفر را برای بررسی به زندان فرستاده بود و ان ها نظر داده بودند که همسرم باید ازاد شود . اما به جای ان که  ازادش کنند  اورا به اوین و به انفرادی فرستادند . اخرین ملاقات ما قرار بود 28 تیر باشد وقتی برای ملاقات رفتیم گفتند فعلا ملاقات ندارید . خودمان خبرتان می کنیم .

خواسته های خانواده های جان باختگان روشن است .

به رسمیت شناختن فاجعه ملی

شناسایی ومحاکمه امران و عاملان کشتارهای دهه 60 و فاجعه ملی 67 وپس از ان

اعلام اسامی اعدام شدگان  
دادن وصیت نامه اعدام شدگان به باز ماندگان

حفظ گورستان خاوران به عنوان سندی تاریخی از جانب نهادهای محلی و بین المللی و چلوگیری ازتخریب ان

 هنوز پس از گذشت 24 سال از فاجعه ملی حق برگزاری مراسم نداریم هنوز نمی دانیم چرا به چه دلیل عزیزانمان را کشتند .کجا دفنشان کردند؟چرا خاک خاوران را زیر ورو کی کنند .چرا پس از گذشت 24 سال هنوز هم حکومت جمهوری اسلامی از مرده  عزیزان ما می ترسد و در صدد محو خاوران است؟

**متن کامل سخنرانی خانم بانوصابر

 

 Missing media item.

 

 "این که ملتها باید با فجایعی که در گذشته ی سرزمینشان رخ داده روبرو شوند و به جبرانش بپردازند بعنوان یکی از اصل های حقوق بشر بین المللی پذیرفته شده است و "مصونیت ابدی از کیفر" نباید وجود داشته باشد. در مورد ایران نیز مرتکبان جنایت تا زنده اند نباید از مجازات مصون مانند.

«جفری رابرتسون وکیل دادگستری»

با درود به حضار محترم و سپاس از بنیاد خویی که هر سال با تلاش خانم و آقای دکتر عبقری یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه شصت و فاجعه قتل عام زندانیان سیاسی تابستان 67 را برگزار می کنند.

در ابتدا می خواهم اشاره ای داشته باشم به وضع زندان در سال 1365 زمانی که من همراه با همسر و دو فرزندِ خردسالم دستگیر شدم و به یکی از سلولهای انفرادیِ انجمن توحید همان کمیته مشترک سابق منتقل شدم. تمام سلولها پر بود از زندانیان زن که با بچه آنجا بودند. بچه ها هم چون ما محدودبتِ رفتن به دستشویی و هواخوری داشتند و بعدها که متوجه شدند این شیوه برای بچه ها کارساز نیست سطلی برای استفاده کودکان به من دادند که موقع رفتن به دستشویی باید می بردم و آنرا خالی می کردم. از هیاهو و صدای کودکان مشخص بود که اکثر زندانیان همراه با بچه هایشان دستگیر شده اند. من پس از مدتی از صدای دوستم شیدا بهزادی که دخترش شیرین را صدا می زد متوجه شدم که شیدا نیز همراه با دخترش در آنجا حضور دارد. شیرین عادت داشت که موقع خوابیدن انگشتانش را به هم بچسباند و در دهان شیدا بگذارد تا بخوابد. اولین بارصدای شیدا را با لهجه ی زیبای اصفهانیش شنیدم که می گفت: شیرین دستتو از دهنم در بیار خسه کردی منو...و بعد از آن هم ما با بهانه های مختلف حضور خود را اعلام می کردیم و همین در آن غمکده شور بود، عشق بود و صدای زندگی. پس از مدتی صدای شیدا قطع شد و من فکر کردم که یا منتقل شده است و یا شیرین را تحویل خانواده اش داده اند و دیگر بهانه ای برای اینکه بگوید: من هنوز هستم ندارد. پس از چند ماه که من به اصفهان منتقل شدم خواهرم مرتب از شیدا می پرسید و من همین اطلاعاتی را که داشتم بازگو می کردم. عاقبت یکروز خواهرم با چسباندن یک تکه کاغذ به شیشه ی کابین به من اطلاع داد که به خانواده ی شیدا گفته اند: او در 19 شهریور یعنی حدود 40 روز پس از دستگیری خودکشی کرده است. بعدها سعید با گرفتن 3 سال حکم و اعتراض همیشگی به خودکشی شیدا به گوهردشت منتقل و در حالی که 2 سال از دوران حبس خود را گذرانده بود در تابستان سال 67 به خیل جانباختگان پیوست. یاد و نامِ سعید و شیدا همواره گرامی و عزیز است. سرگذشت شیدا و سعید و دختر خردسالشان سرگذشت یکی از هزاران است. حال می خواهم به کشتار 67 اشاره کنم. کشتار با فتوای خمینی شروع شد و از 5 مرداد زندانیان مجاهدی را در بر گرفت که از سالها پیش دستگیر شده بودند و به حبس های کوتاه مدت و بلند مدت محکوم شده بودند و داشتند دوران محکومیت خود را می گذراندند و یا سالها ازپایان حبسشان گذشته و آزادیشان را انتظار می کشیدند.

کشتار 67 دارای چند مشخصه است که آنرا از بقیه کشتارها جدا می کند:

_ این تنها کشتاری است که خمینی فتوایش را صادر می کند و دستور اعدام زندانیانی را می دهد که هنوز به باورهای خود پافشاری می کنند.

_ این کشتار در سکوت کامل انجام شد و حتی پس از اعتراض منتظری به اعدام ها این فتوا علنی نشد.

_ زندانیان اعدام شده از سالها پیش دستگیر شده و همه حکم گرفته بودند ویا  در حال گذراندن دوران محکومیت خود بودند و بعضی از آنها دوران حبسشان سپری شده بود.

_ اعدام ها خودسرانه و بدون محاکمه منصفانه انجام شد. زندانیان بیش از هر مصاحبه یا بازجویی و یا محاکمه از آن آگاهی نداشتند و از حق دفاع محروم بودند. شکنجه می شدند و و حشیانه کتک می خوردند.

_ مجاهدین را محارب نامیدند و چپگرایان را مرتد نام نهادند و برای آنها حد نماز اجرا کردند.

_ در این کشتار مفاهیم و جرمهای حقوقی مطرح نشد. تفتیش عقاید شدند و به خاطر باورهای مذهبی شان و عقاید سیاسی شان اعدام شدند و نه بخاطر فعالیت هایشان.

جمهوری اسلامی تا کنون این اعدامها را به عهده نگرفته چه رسد به اینکه برای آنها یک توجیه قانونی و حقوقی بیاورد.

_ قربانیان دسته جمعی اعدام و در گورهای دسته جمعی دفن شدند. کشف اولین گور دسته جمعی در بهشت زهرا بود که از یک منبع موثق یه اطلاع سازمان ملل متحد رسیده بود که در روزهای 25-23 مرداد 860 جسد را به این گورستان برده بودند.

 این جنایت در 20 زندان در سراسر کشور روی داد و برنامه و نحوه ی انجام آن در روزهای پس از 6 مرداد 1367 تهیه و زمان بندی شده بود چرا که»:

ملاقات با زندانیان رااز تیر ماه قطع کردند،

زندانیان دسترسی به رسانه ها نداشتند

  آنها مجددا بازپرسی شده بود و به دار کشیدن زندانیان و شلاق زدن آنها و وادار کردن زندانی به ضرب شلاق برای خواندن نماز همه و همه  از اجزا و مراحل از قبل برنامه ریزی شده برای انجام این جنایت بود.

به باور قاضی جفری رابرتسون کشتن واژه غیرمناسبی برای قتلی است که به حکم دادگاه صورت می گیرد ولی آنچه در این مراحل روی داد از مصادیق بارز "نابودسازی" است. زیرا در این واژه هم دشمنی علیه گروهی از انسانها مستتر است و هم عنصرنابود کردن گروه، آزار و اذیت فرد به دلایل سیاسی و مذهبی نیز توصیف دقیقی از سرنوشت زندانیان مجاهد و چپگرایی است که دچارش شدند.

 

مرحله آخر کشتار از اوایل آبان ماه شروع شد و آن آگاه کردن خانواده ها و بازگرداندن وسایل جامانده از اعدام شدگان بود. در این مرحله نیز:

_ خودداری از افشای محل دفن

_ ممانعت از برگزاری مراسم ترحیم و یادبود

_ و خودداری جمهوری اسلامی از پاسخ به پرسش هایی ست که در مورد این کشتار مطرح است.

طبق ماده 32 پروتکل کنوانسیون ژنو یعنی" حق خانواده را به دانستن سرنوشت اعضای خود" نقض کرده است. خودداری جمهوری اسلامی از آگاه کردن خانواده های قربانیان از محل دفن عزیزانشان نیز ناقض همین اصل و مجازات والدین است که به خاطر گناهانی که ظاهراً فرزندانشان مرتکب شده اند و نقض اصل ناظر بر منع رفتار غیرانسانی و تحقیر آنهاست. من به عنوان یکی از این خانواده ها خواهان به رسمیت شناختن حقوق خود و قربانیانم هستم و  تا زمانی که جمهوری اسلامی از دادن پاسخ روشن به پرسشها پیرامون این جنایت خودداری کند به تدوام شکنجه روحی ما خانواده ها  ادامه می دهد.  

    خانم لیلا قلعه بان یکی از سخنگویان ایران تریبونال

 Missing media item.

 

 برای اطلاع بیشتر در مورد کارزار ایران تریبونال و دادگاه مردمی لندن و دادگاه لاهه میتوانید و کمک مالی  با سایت ایران تریبونال( آدرس زیر)  مراجعه ویا با ای میل زیر تماس بگیرید

www.irantribunal.com

irantribunal.com @info

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.