رفتن به محتوای اصلی

چند نکته در باره “مانیفست مهران بهاری“ آقای قره جه لو
21.10.2012 - 08:52

 آقاي علی قره جه لو  مقاله اي تحت عنوان  “مانیفست مهران بهاری“ در سايت ايران گلوبال انتشار داده که در آن در ادامه جرو بحث هاي اخير، نکاتي را نيز مطرح کرده است که جای تامل دارد.

هدف اين يادداشت نشان دادن تناقضات نوشته آقاي قره جه لو و برجسته کردن چند نکته اي است که به کليت حرکت ملي آذربايجان مربوط ميشود.

1-      ماهیت حرکت هاي اعتراضي در آذربايجان

 آقاي قره جه لو در مقاله خود حرکت هاي اعتراضي در آذربايجان را از نظر ماهیتی در ردیف جنبش های مرکز گرا قرارداده است. وي ميگويد : “ در چند سال اخیر دو جنبش اجتماعی بزرگ در ایران، که بزرگترین جنبش های بعد از انقلاب بودند بوقوع پیوستند. حرکت خرداد 1385 آذربایجان و جنبشی در تهران و مناطق مرکزی ایران (1388) که جنبش سبز نام گرفت. دلیل عمده فرا گیر نشدن و عدم موفقیت هر دو جنبش ناهمزمانی وقوع آنها بود. رژیم قبل از این که جنبش در تهران آغاز گردد حرکت خرداد آذربایجان را سرکوب و مهار کرده بود و زمانی که جنبش در تهران آغاز شد تلاش کرد تا از تسری آن به آذربایجان و دیگر مناطق ملی جلوگیری کند. “

قاعدتا تفسير اين حرف آقاي قره جه لو اين است که حرکت خرداد  1385 آذربايجان و جنبش موسوم به سبز از یک سنخ بودند و اهداف و مشخصات همساني داشته اند و صرفا به اين دليل موفق نشدند که با داشتن فاصله از هم اتفاق افتاده اند. بايد ياد آوري کرد که نه تنها اين دو حرکت ماهيتي مطلقا متفاوت داشتند بلکه برخورد طرفهاي درگير به حرکت آن ديگري نيز از اساس در تضاد هم بود. ميدانيم که حرکت خرداد 1385 براي اعتراض به ستم ملي و فرهنگي به ترکها به راه افتاد و اينرا هم ميدانيم که اين حرکت کلا توسط مديا و محافل فارس محور بايکوت گرديد و در خيلي موارد مورد تمسخر و تقبيح واقع شد. اما در مقابل آن، هدف اولیه جنبش سبز به کرسي نشاندن يک جناح هيئت حاکمه به جاي جناح ديگر بود  که طبعا از نظر ماهیت قابل مقايسه با قيام خرداد آذربايجان نبود. این جنبش حتي در مراحل بعد نيز که بدنه اش به دنبال شعارها و اهداف رادیکال حرکت کرد، نه تنها با خواسته هاي آذربايجانيها همسو نبود بلکه با اصرار به ملي گرائي ايراني، حتي در تضاد با اهداف آذربايجانيها نيز بود. اين تفاوت را هم نبايد از نظر دور داشت که برخلاف مخالفت و تخطئه آشکار قيام خرداد آذربايجان توسط محافل مرکزگرا، اصولا آذربايجانيها در مقابل جنبش سبز موضع مخالف نگرفتند، هر چند هم که حاضر نشدند خود را فداي جابجائي جناح هاي هيات حاکمه اي بکنند که در ماهيت ضد ترک خود تفاوتي با هم ندارند.

توضیح آقاي قره جه لو مبنی بر اینکه  “انتشار نوار جوک خاتمی در باصطلاح سر بزنگاه، وسعت و حدت گرفتن تبلیغات "ارتش سایبری" اطلاعات به قصد جلوگیری از پیوند جنبش سبز با مناطق ملی“ صورت گرفته، در عین اینکه ممکن است حقیقتی را در بر داشته باشد چنين نشان میدهد که گويا اعتراض به خاتمي به دليل جوک مبتذل نژادپرستانه اش کاري بر خلاف منافع حرکت ملي آذربايجان بوده است.  در رابطه  با این نظر ایشان میشود پرسید که مگر حرکت خرداد 1385در اعتراض به يک کاريکاتور شکل نگرفت؟  مگر به بهانه آن کاريکاتور، کليت نظام فرهنگي و سياسي ضد ترک در ايران مورد هجوم واقع نشد؟ مگر فرياد “هاراي هاراي من تورکم” شعار اصلي آن حرکت نبود؟ مگر اعتراض به نوار جوک خاتمي نيز به دليل ماهيت ضد ترک آن نبود و مگراين عمل در ماهيت خود در مسير اهداف حرکت خرداد 1385 قرار نميگرفت؟  پس اعتراض به نوار جوک خاتمي چرا بايستي جدا از آن حرکت ارزيابي شود و تقبيح گردد؟ آيا اعتقاد بر این است که نبايد اعتراضي د راين مورد صورت ميگرفت تا کار انتقال قدرت به خاتمی بدون مزاحمت انجام ميشد؟  آيا اعتقاد بر این است که هر حرکت اعتراضي در آذربايجان بايستي در جهت خواستهای مناطق فارس نشين تنظيم گردد؟ اگر چنين است پس چرا خود آقاي قره جه لو در دوره اعتراضات به کاريکاتور سوسک، با محافل مرکز گرا که معتقد بودند آن حرکت ارتجاعي است جر و بحث ميکرد؟. از آن گذشته اصلا چرا به خاتمي که جوک را گفته بوده اعتراض نميشود و يا سوال نمیشود که چرا خاتمي نيامده و از آذربايجانيها عذرخواهي نکرده است  و اساسا چرا در برنامه هاي سران جنبش سبز – به غير از تعارفات بي پايه - چيزي از مطالبات آذربايجانيها نبوده است؟

2-      رو در رو قراردادن خلقهاي فارس و ترک

ايشان در جاي ديگر نوشته اشان ميگويند که : “نسخه ای که شبکه مهران بهاری می پیچد کاملا آگاهانه و در جهت منحرف کردن این مسیر از طریق نفرت پراکنی و ایجاد رویاروئی در بین ملیت هاست. این شبکه با فورموله کردن: "سوا کردن، جدا کردن و رو در رو قرار دادن خلق ترک و خلق فارس" به عنوان وظیفه اصلی که حتی نباید در کمپین کمک به زلزله زدگان نیز فراموش شود، ماهیت رو یا روئی و صف بندی جامعه که تقابل حقوق برابر شهروندی و حقوق برابر ملی با استبداد و نژاد پرستی حاکم است، را عوض می کند و با قلب واقعیت آنرا به طرف تقابل"خلق ترک" با "خلق فارس" کانالیزه کرده و نهایتا جنبش را به شکست می کشاند. “

در اينجا بحث من بر سراين نيست که  “شبکه مهران بهاري”  چه قصدي دارد و چه قصدي ندارد. همچنين به مباحث انحرافی نظير تعاريف خلق ترک و ملت ترک و ملت آذربايجان نيز نميپردازم.  بحث در اينجا اينست که آيا در مساله زلزله زدگان آذربايجان و مساله درياچه اورميه و مسائل ديگر آذربايجان چيز متفاوتي در مقايسه با موارد مشابه در مناطق فارس نشين دیده میشود يا خير؟ مسلم است که وجود چنین تفاوت هائی نمیتواند  انکار شود  چرا که  در مقاله خود آقاي قره جه لو نیز چند مورد از آنها رديف شده است. پس اگر اين تفاوت ها هست چرا برجسته کردن اين تفاوت ها توسط فعالان حرکت ملي آذربايجان، به رو در رو قراردادن خلقهاي فارس و ترک تعبیر میشود. برجسته کردن موضوع بي عدالتي های فرهنگي، سياسي و اجتماعي در حق آذربايجانيها بخشی از مبارزه براي رفع آنها است و طبعا به اين گمان که خلق فارس آزرده ميشود و ترک ها با فارس ها رو در رو قرارميگيرند، نباید تعطیل شود و الا حرکت ملي آذربايجان دیگر چه تفاوتی باجريانات ريز و درشت محافل مرکز گرا و فارس محور خواهد داشت.

3-      زلزله زدگان آذربایجان یا زلزله زدگان ایران

آقاي قره جه لو با اشاره به مقاله آقاي مهران بهاري که در آن به عدم درج نام آذربايجان در پلاکارد مربوط به زلزله اخير آذربايجان اعتراض شده بود مينويسد: “ خط گذاری شبکه مهران بهاری برای حرکت ملی - دموکراتیک آذربایجان که آنرا در پس تهمت و فحاشی به یکی از نوشته ها و پلاکآردهای ما: "برای کمک به زلزله زدگان ایران - که به زعم این شبکه می بایستی آذربایجان نوشته می شد - پنهان کرده است به کدام سیاست خدمت می کند؟ “

با نقل قول بالا خواننده متوجه ميشود که در اينجا اعترض" شبکه" مورد اشاره بر اين بوده که چرا به جاي نام آذربايجان، نام ايران قيد شده بود. اما جالب توجه است که چند سطر پائين تر،  آقاي قره جه لو ادعائي ميکند که در تناقض با حرف قبلي ايشان ميباشد: “در منطق این شبکه هر آنچه نشانی از آذربایجان و آذربایجانی دارد دشمن تلقی شده و برای از میدان بدر کردن آن دشمن نیز، هر دروغ و هر تهمت و سفسطه ای جایز شمرده می شود.”

با در نظر گرفتن اين دو نقل قول از یک مقاله، مشخص نمیشود که اگر شبکه مورد نظر آقاي قره جه لو هر آنچه نشانی از آذربایجان و آذربایجانی دارد را دشمن تلقی ميکند، پس به چه دليل به پلاکآرد “زلزله زدگان ایران”  آقاي قره جه لو اعتراض ميکند.

البته در کنار ذکر اين تناقض، نبايد اصل مساله را فراموش کرد که به هر حال نام آذربايجان درعنوان زلزله در پلاکارد آقاي قره جه لو غايب بود و اين در روزهائي بود که در جو ناشي از حضور همه جانبه آذربايجانيها براي افشاگري سياست ضد ترک حکومت ايران در زلزله قاراداغ، حتي قسم خورده ترين دشمنان آذربايجان نيز در بيانات خود از عنوان  “زلزله آذربايجان” نام میبردند .

 

4-      هدف حرکت ملي آذربايجان

آقاي قره جه لو هدف حرکت ملي آذربايجان را چنين تعريف ميکند: “هدف مبارزه، بالا بردن شعور ملی و افشای سیاست های ضد ملی و نژاد پرستانه رژیم از یک طرف و ارتقاء آگاهی دموکراتیک نسبت به ستم ملی در میان هم وطنانی که خود در معرض ستم ملی نیستند، از طرف دیگر است. طرح مطالبات ملی زمانی نهادینه خواهد شد که اندیشه و برنامه ما در برنامه کسانی که تا دیروز مخالف حقوق ملی و حتی موجودیت ملیت ها بودند، به درجات مختلف منعکس شود. در این مسیر، تنها در چند سال اخیر، راه درازی طی شده و همین موفقیت، دشمنان آزادی و حقوق برابر ملیت ها را به تکاپو و چاره اندیشی واداشته است. “

اين پاراگراف را چنين ميشود تفسير کرد که هدف حرکت ملي آذربايجان آگاه سازی هم وطناني که خود در معرض ستم ملي نيستند، يعني فارسها، بصورت دموکراتيک است و توضیح اینکه به نفع آنها به غير فارس ها ستم ملي ميشود. ( براي ادامه صحبت در اينجا لازم است ابتدا يک فرض بکنيم و آن اينکه آقاي قره جه لو وقتي مينويسد  “هدف مبارزه”  منظورش احتمالا  "یکی از ابزار مبارزه"  بوده است. اين باورکردني نيست که کسي هدف مبارزه ضد استعماري کنوني در آذربايجان را به آشنا سازي کساني که در معرض ستم ملي نيستند تقلیل دهد.)

چنین به نظر میرسد که آقاي قره جه لو فرض ميگيرد که هموطنان فارس از ستم ملي آگاهي ندارند، مثلا نميدانند که ترکها حق تحصيل به زبان مادري اشان را ندارند، نميدانند که خیلی از آذربايجانيها بدليل تضييقات اقتصادي از خانه و شهرهاي خود کنده شده و به فارسستان مهاجرت میکنند و نميدانند که حکومت ايران سرمست از کوير کردن درياچه اورميه، به دنبال انتقال آب خزر به کوير مرکزي است و صد البته این را هم نميدانند که  ترک ها و عرب ها را روز و شب در معرض اهانت قرار میدهند. اما مشکل آنجاست که حتی با صحت این فرض، وقتي پاي عمل ميرسد خود آقای قره جه لو معتقد است که نباید دراين زمينه ها افشا گري شود. وی ميگويد که “شبکه مهران بهاري” سوا کردن، جدا کردن و رو در رو قرار دادن خلق ترک و خلق فارس" به عنوان وظیفه اصلی که حتی نباید در کمپین کمک به زلزله زدگان نیز فراموش شود، ماهیت رو یا روئی و صف بندی جامعه که تقابل حقوق برابر شهروندی و حقوق برابر ملی با استبداد و نژاد پرستی حاکم است، را عوض می کند و با قلب واقعیت آنرا به طرف تقابل"خلق ترک" با "خلق فارس" کانالیزه کرده و نهایتا جنبش را به شکست می کشاند.“

صورت ساده مساله اين است که هموطناني هستند که در معرض ستم ملي هستند و هموطناني هم هستند که نه تنها در معرض اين ستم قرار ندارند، بلکه از قبل دسته اول،  صاحب امتيازات فرهنگي، سياسي و اقتصادي ميباشند. ظاهرا آقای قره جه لو معتقد است که نبايد طوري اين هموطنان راجدا کنيم که رو در رو قرار بگيرند، بلکه بايد به آنها آگاهی دموکراتيک بدهيم که همه باهم با استبداد و نژاد پرستي حاکم مبارزه کنند. بطوریکه حتي وقتی رژيم زلزله زدگان آذربايجان را زنده بگور میکند مبادا از اين موضوع ذکري بکنيم که دل نازک هموطنان رانت خوارمان نشکند و اگر بدنبال جمع کردن کمک های ایرانیان هستیم مبادا با آوردن نام آذربایجان مساله را به رو در رو قرار دادن خلق ترک و خلق فارس بکشانیم.

البته آقاي قره جه لو دلايلي مياورد که اين شیوه کار به جائي خواهد رسيد. وي ميگويد: “ طرح مطالبات ملی زمانی نهادینه خواهد شد که اندیشه و برنامه ما در برنامه کسانی که تا دیروز مخالف حقوق ملی و حتی موجودیت ملیت ها بودند، به درجات مختلف منعکس شود. در این مسیر، تنها در چند سال اخیر، راه درازی طی شده و همین موفقیت، دشمنان آزادی و حقوق برابر ملیت ها را به تکاپو و چاره اندیشی واداشته است. “

نکته جالب اينست که آقاي قره جه لو ميخواهد اين نرمش مختصر آن کسان راهم به حساب “آگاهي دموکراتيک” بگذارد و به نفع روش خود از آن بهره برداري کند. در حاليکه همين قيام خرداد آذربايجان، فرياد هاي تبريز- باکي- آنکارا، هاراي هاراي من تورکم و ياشاسين آذربايجان ها و بي اعتنائي به جنبش مرکز گراي سبز بوده که باعث شده خواب اصحاب کهفی آن کسانی که تا ديروز مخالف حقوق ملي و حتي موجوديت مليتها بودند آشفته شود و حرفهائي –البته سطحي و گول زنک - در برنامه اشان منعکس شود. اگر قرار بر اجراي نصايح آقاي قره جه لو بود نه چيزي منعکس ميشد و نه کسي به تکاپو ميافتاد.

5-      چپ و حرکت ملي آذربايجان

آقاي قره جه لو در نوشته خود ميگويد : "جنبش ملی - دموکراتیک در آذربایجان بطور تاریخی جنبشی ماهیتا چپ بوده است، زیرا صرف نظر از نیروهائی که در آن شرکت داشتند،  دارای رهبری چپ و برنامه ای چپ و مترقی بوده است. وی ادعا ميکند که دشمني با چپ در درون حرکت ملی با دست عواملی از قبیل "شبکه مهران بهاری" دامن زده می شود."

اينکه در طول سالهاي گذشته و پيش از اوجگيري حرکت اخير، مطالبات ملي در آذربايجان عمدتا مورد توجه چپ هاي آرمان گراي آذربايجاني بوده و در طول دوره حکومت فرقه دموکرات آذربايجان نیز، رهبري چپ و برنامه هاي چپ در بطن برنامه اصلي ملي،  دست بالا را داشته است محل ترديد نيست اما واقعيت اينست که در حال حاضر نيروهائي که بدنه حرکت ملي آذربايجان را تشکيل ميدهند خود را در قالب چپ و راست قرارنميدهند. از آن گذشته اهداف اصلي حرکت ملي آذربايجان نيز در عين حال که در ذات خود مترقي و برابري خواه است در قالب چپ و راست شاخه بندي نميشود. اگر آقاي قره جه لو بيانيه آمستردام را مطالعه کند، سندي که هم امضاي استقلال طلبان و هم امضاي فدراليست هاي آذربايجاني از جمله سازمان متبوع ايشان را نيز در پاي خود دارد، ميبيند که در کنار خواست بنيادي حاکميت ملي در آذربايجان که لازمه آن بريدن از تفکر مرکز محوري ايران است،  اصول مترقي که بخشي از آرمانهاي چپ را نيز شامل میشود در آن گنجانده شده است.

 نکته اصلي اما اينست که اگر دشمني با اهداف عدالت خواهانه چپ زمينه اي در ميان فعالان آذربايجاني پيدا ميکند بيش از آنکه محصول فتنه گري و تبليغ محافل ضد چپ باشد، ناشي از عملکرد کساني است که با آويختن به دگم هاي منجمد در اذهان خود اصرار دارند که افکار ضد ترک را به حرکت ملي آذربايجان تزريق کنند.  در ذهنيت اينها که ناشی از رسوبات ضرورت هاي بلوک بندي هاي دوران جنگ سرد است، مرثيه خواني از ستمي که در ترکيه به کردها ميرود و زنده کردن ماجراي قتل عام ادعائي ارامنه در ترکيه مهمتر ازاعتراض به نقشه های محافل توسعه طلب کرد نسبت به اراضی آذربایجان و اشغال قره باغ است.  بر اساس انديشه آنها در حالیکه رو در رو قرار دادن کردها و ارمني ها با ترک ها مذموم نيست، اگر نابرابري مناطق ترک نشين و فارس نشين برجسته شود و اگر در کمپین کمک به زلزله زدگان بحث ستم ملي طرح شود، رو در رو قرار دادن خلق ترک و فارس به حساب ميايد. در پراتيک اينها فقر و فلاکت طبقه کارگر آذربايجاني لزوما نبايستي به مساله ائتنيکي ارتباط داده شود و اگر فعالان ملي آذربايجاني يادآوري کنند که کارگر ترک در مناطق فارس از ستم مضاعف مهاجر بودن و بار تحقير زباني و فرهنگي را کشيدن رنج ميبرد و در رقابت براي احراز شغل و شرائط زندگي با کارگران فارس موقعيت برابر ندارد بر مي آشوبند که نباید صفوف متحد طبقه کارگر را به هم زد و اینکه  سرمايه دار، ترک و فارس نميشناسد.

اگر چپ آذربايجاني با چشم بستن به شرائط کنوني،  بدون اعتقاد به ماهیت ضد استعماري مبارزه در آذربايجان جنوبي و بدون مشارکت جدي در این مبارزه  و بخصوص بدون مرز بندی با نیروهای مرکز گرا و پان ایرانیست انتظار دارد که انديشه هاي چپ را در صفوف فعالان ملي مدني آذربايجاني ترويج کند البته راه به جائي نميتواند ببرد و بدون ترديد در اين شکست بايستي قبل از هر عامل دیگری خود را سرزنش کند.

20 اکتبر 2012

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.