رفتن به محتوای اصلی

با کولیانِ فَلَک
31.10.2012 - 08:26

 

با کولیانِ فَلَک

 

با کولیانِ فلک

بسیار رفته ام به سفر

از زیستگاهِ ناشناسِ خویش

تا آشیانِ آشنا

با کولیانِ فلک

بسیار رفته تا دوردستِ جستجو

آنجا که جانِ پنجره بسته ست

بر غربتِ دلی، یا چهره روبرو

هر شب که شعله های سرکشِ اشک

توفان کُنَد به پا

از پُشتِ میله های مرگ، درد

پروانه بوده ام آن دم

بر گِردِ معبدِ یادهای خویش

با کولیانِ فلک

کابوس ها شمرده ام به سَمَر

از اسبِ ساحرِ بادپای فصل که دَوَد

چموش وُ سرخوش وُ چرخان چو دود

از باغ، باران، بابونه ها و برگ

از برکه وُ تلواسه های سرد

با کولیانِ فلک

از هر گریوه گذر می کنم گذر

هم بر قیاسِ پیوند وُ پیمانِ خویش

در کوچه ها، در جنگلِ بلندِ جهان

پیشِ اجاقِ شقایق ز ناگهان

ایستاده ام به نظر

در وسعتِ حضورِ ساده ی هست

با رقصِ سبزه های مست

در بزمِ شباهنگ وُ بزمه های راز

در گرم گرمِ گفتگو

با کولیانِ فلک

در زورقِ لغزانِ پاییزِ رنگ

من می رَوَم به فراسویِ آسمان

ــــــــــــــــــ

سَمَر= قصه و داستان سُرایی به شب. بزمه = آوازِ شادمانی

2012 / 12 / 31

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.