رفتن به محتوای اصلی

تبار شناسی و چگونگی کشته شدن کوروش کبیر (با تصویر)
31.10.2012 - 13:40

پیشگفتار

این نوشتار به مناسبت زادروز کوروش بزرگ در هفتم آبان برابر با 29 اکتبر تهیّه و تنظیم شده است، امید بر آن است که گذشته از سالروزهای تولّد کوروش بزرگ، در مناسبت های دیگر از جمله روز فتح بابل و روز حقوق بشر و سایر رورهای تاریخی زمینه ای پیش آید که بتوان تاریخ راسیونال و مستند ایران را دوباره بازخوانی و بازنویسی کرد، تا بازگشت به خویشتن نسلهای آینده را بهتر میّسر کنیم. از همه مهّمتر بدون شفافیت بخشیدن به تاریخ باستان ایران و دوره های بعد از آن جایگزینی دمکراسی در ایران امکان پذیر نیست.

تبار شناسی و زندگینامه مختصر کوروش کبیر

مادها مردمانی آریای نژاد ایرانی هستند که در ابتدای قرن هفتم به فلات ایران آمدند. کارشناسانی مانند "دمُرگان" بر این گمان هستند که مادها دو هزار سال قبل از میلاد از شمال از  ناحیّهءِ قفقاز گذشته و با دولت مقتدر آرارات مواجه میشوند، امّا در نهایت ناحیّه آذربایجان و کردستان امروز را به تصرف خود در آورند و پس از آن امپراطوری مادها را بیناد گذاشتند.

 James Darmstäterباستان شناس و شرق شناس یهودی تبار فرانسوی معتقد هست که زبان اوستایی زبان مادها بوده است و در این شکی نیست که زبان مادها با زبان پارسی باستان تقریبأ یک زبان بوده است. همین باستان شناس بر این باور بود که که زبان کُردی امروز و زبانِ پُشتویِ افغانی از زبان مادها مشتق گرفته شده است. زرتشت خود مادی بودهو از سرزمین ماد به باختر رفته تا مذهب خود را ترویج دهد. مَغها ماد بودند و در واقع مُغها یکی از طوایف شش گانهء ( اسامی طوایف مادها: بوزها، پارتاگُن ها، اِسترو خات ها، اَریزانت ها، بودین ها و مُغها) مادها هستند.

● باستان شناسان مادها و پارسی ها را در امورات مختلف بسیار شبیه بهم میدانند، چنانکه مورخان یونانی برکناری دولت مادها و رویِ کار آمدنِ پارسی ها را یک واقعه و امر داخلی و  درون خاندانیِ ایران تباری میدانستند. جنگهایِ هخامنشیان (پارسی ها) را با یونانیان جنگهای مِد نامیده اند و کلمهءِ مِد(Meder  را بجای پارسی و بعکس بکار برده اند. انقراض مادها و روی کار آمدن پارسی ها را فقط میشود بنا با مقتضادی زمان و شرایط سیاسی و روابط اجتماعی آن، دست بدست شدنِ قدرتِ سیاسی در خانوادهءِ ایرانی ارزیابی کرد.

● با آنکه مدت زمان شکل گیری امپراطوری و حکومت مادها طولانی نیست، ولی در تاریخ پروسهءِ تکاملی و سنگِ زیر بنایِ قانونمندیِ ساختارهایِ عصر باستان، یک واقعهءِ بسیار مهّم بشمار می آید. برای اوّلین بار مردمان مادِ آریایی و ایرانی تبار سلطهءِ مردمانِ سامی نژاد در آسیای غربی را متزلزل ساختند و زمینهءِ به قدرت رسیدن مردمان آریایی نژاد دیگر را در آسیای غربی و آسیای میانه و در مجموع در جهان عصر آنتیک را مهیّا کردند.

▬ بدونِ وجودِ مادها و امپراطوری آنها شاید هرگز هخامنشیان و پارسی ها به قدرت نمیرسیدند. در تاریخ چنین آمده است که گویی مادها در تاریخ مأموریّت داشتند که دولت قدرتمند آشور را در هم شکنند تا  پارسی هایِ تازه نفس به قدرت برسند و راه آسیای کوچک (ترکیه امروز) بر آنان را باز کنند. در زمان هخامنشیان امرای مادی مقامات فرماندهی سپاه و رئیس بخش تشریفات و مشاور نزدیک شاهان امپراطوری هخامنشی بوده اند.

● کوروش بزرگ مادری از ماد تبار ایرانی (ماندانا دختر ایختوویگو آخرین پادشاه ماد) و پدرش  کمبوجیهء هخامنشی شاه انشان یا انزان است. کوروش و خانوادهءِ پدری اش متعلق به یکی از 10 طایفهء هخامنشی(پارسی انشانی) که با احتمال زیاد و با برداشت از نوشتهء هرودوت از طایفهءِ « مَردها » میباشد. طایفهء مَردها یکی از چهار طایفهء چادر نشین هخامنشی انشانی هستند، شش طایفهءِ دیگر از 10 طایفهءِ هخامنشی، دهستان  و شهرک نشین بوده اند. در مجموع دو تیرهء ایرانی ماد و هخامنشیان کوچگر و ساختار اجتماعی آنها عشیره ای و فئودالیته بوده است، که با دامداری و کشاورزی روزگار میگذراندند. پرورش اسب از شاخص های برجستهءِ آنهاست که در پیروزیِ ایرانیان در جنگها، اسب ها سهم بسزایی داشته اند.

 جغرافیای انشان(یا انزان،Anshan زادگاه کوروش کبیر:

● کارشناسان ایرانی تا کنون بر روی جنبهءِ سیاسی و کارهای برجستهءِ کوروش کبیر و هخامنشیان تأکید دارند ولی از پژوهش در مورد زادگاهِ اصلی کوروش و تبار شناسی او و در مجموع از ذکر و نشان دادنِ مسیر مهاجرتِ هخامنشیان و جغرافیایِ زیستی آنها دوری میجویند و یا اگر در این مورد مطلبی نوشته باشند این مطالب با دانش باستان شناسی و پژوهش در تاریخ مستند و مجسم و قانونمندِ فراگیر جهانی مطابقتی ندارند و هدف آنها (بویژه سلطنت طلبان و مشروطه خواهان) صرفأ انحصار طلبیِ مطلق و نسبت دادن تاریخ باستان و افراد مشهور ایرانی به جغرافیایِ زادگاه و به فرهنگ بومی و منطقه ای خود هستند که این عمل پایهء ایجاد بحران هویّتی و رواج آنارشیسم در تاریخ نگاری و باعث تفرقه در بین ایرانیان میباشد،در نتیجه زمینهءِ حکومت بیگانگان بر ایرانیان را آسان کرده است.

 مافیای سیاسی، اقتصادی، و حقوقی در کشور و سرزمینی زمانی امکان پذیر است که مافیایِ جعل تاریخی و فرهنگی و از خود بیگانگی بطور سیستاماتیک و برنامه ریزی شده در دستور کار خودی و بیگانگان قرار گیرد. امروز نظام جمهوری اسلامی با گروهی از احزاب و سارمانهای ایرانی از جمله سلطنت طلبان و حزب مشروطه و احزاب قومی أتنیکی، همچنین عمل ناشایستِ اغلب پژوهشگران ایرانی تبار در جعل تاریخ که پیامد آن تفرقه افکنی در بین ایرانیان هست در یک جبهه قرار دارند.

از عصر روشنگری به اینطرف دورانِ تاریخ نویسیِ روایتی و تاریخ شفاهی مانند حکومتهایِ آسمانیِ دینیِ متافیزیک به پایان رسیده است. از دوران عصر مدرنیته و روشنگری قرون هفده و هیجده هر گاه از مطلبی تاریخی و باستان شناسی سخن به میان می آید دیگر صرفأ نمی پرسند در کدام کتاب تاریخ و نوشته، بلکه این سئوال مطرح میشود و میگویند در کجا ؟ در کدام جغرافیا و منطقه ؟ آنگاه  میروند در آن مکان و جغرافیا تحقیقات حفاری و پژوهشی دانش محور تجربی را آغاز میکنند. اگر نوشته ای تاریخی و  یک تئوری مربوط به گذشته و یا به زمان حال هم مورد بحث قرار گیرد، باید این تئوری و نوشتهء تاریخی با مرحلهء عملی و مجسم با مکانِ جغرافیاییِ اوّلیّه و یا پروسهءِ جابجایی و یا مهاجرتِ آن، مطابقت خود را به اثبات رساند، در غیر اینصورت بی اعتبار هست.

▬ به عبارتی دیگر وقتی آموزگار و یا استادی از جغرافیایِ انشان زاداگاه کوروش و هخامنشیان  و مسیر مهاجرت آنها برای شاگردان و دانشجویان صحبت مکیند، نمیتواند همزمان جغرافیای شهر ری و یا تهران و یزد و کرمان و خراسان و دیگر مناطق را نشان دهد !. دیگر نمیشود  مسیر مهاجرت و ورود هخامنشیان به ایران را شاهراهِ خراسان بزرگ بنامد.

▬ برای ما ایرانیان همین بس که بگوییم و با هم به این مخرج مشترک دست یابیم که کوروش کبیر یک ایرانی بوده و به همهء ایرانیان تعلق دارد، تاریخ ایران از آنِ همهءِ ایرانیان هست و ایرانیان باید بطور شفاف مسئولیّت صفحاتِ درخشان و بدِ آنرا بپذیرند. بنا بر این از زوایهءِ تحقیقیِ مستند، جغرافیایِ انشان زادگاهِ کوروش کبیر و خاستگاه سلسلهءِ هخامنشیان در تاریخ مکتوب راسیونال مستند به شرح زیر هست:

● جغرافیای انشان Anshan : انشان پنجمین و مهّمترین ایالت دولت عیلام باستان بوده است. واژهءِ عیلام به معنیِ کوهستان است. جغرافیای انشان ناحیّهءِ کوهستانی شرق استان خوزستان امروز یعنی: ناحیّهءِ غربی "شمال غربی" استان فارس امروز، نواحی جنوبی استان اصفهان: یعنی استان کهگیلویه و بویراحمد، بخش غربی استان فارس (بیضا، سپیدان، در بند، ممسنی، اردکان، رستم، و بخشی از شهر باستانی استخر، و بخشی از کازرون)،همچنین بخش شرقی استان خوزستان( بهبهان، ایذه، مسجد سلیمان) و قسمت اعظم استان چهال محال بختیاری و بختیاری کنونی را شامل میشد که مجموعهء این جغرافیا بعلاوهء استان خوزستان و استانهای دیگر در غرب و در جنوب ایران امروز ساتراپ پارس (پارسه) نامیده شده است.

● در واقع استان کهگیلویه و بویراحمد امروز (تأکید بر بخش ناحیّهء کهگیلویهءِ آن) بخش مهّمی از ایالت انشان و دولت عیلام بوده است. مورد توجّه قرار گرفتن ایالت انشان از سوی کارشناسان خارجی تنها به مناسبت خاستگاه و جایگاهِ اصلی هخامنشیان میباشد. پایتخت ایالت انشان شهر باستانی انشان ( در نقشهءِ زیر) است که در این اواخر بوسیلهء کارشناسان خارجی کشف شد.

شهر انشان در دهکده و یا  »درهء ملیون  Tall-e Malyan » قرار دارد. شهر انشان در 48 کیلومتری غرب آثار باستانی تخت جمشید بطرف شهر یاسوج مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد. از گوشه و کنار بگوش میرسد که این استان را مجددأ به استان انشان نامگذاری کنند.

......................................................................................................................................

 به قدرت رسیدن کوروش بزرگ

از زندگینامهء کوروش کبیر از کودکی تا شاه شدن او مانند پیامبران و مردان و زنان بزرگ تاریخ افسانه ها و روایت بر جای مانده است. به منظور نتیجه گیری قانونمند به اجبار ضرورت هست به روایتی از زندگی کوروش اشاره شود: بر مبنای روایت و آوردهای هرودوت تاریخ نگار یونانی، و نویسندگان امروز خارجی در کتابهاب تاریخ نوشته شده است که: ایختوویگو Astyages آخرین پادشاه ماد، خواب میبیند که از دخترش ماندانا فرزندی (پسری) بدنیا خواهد آمد که تمام آسیا را تسخیر خواهد کرد. پادشاه ماد از خواب خود بیمناک و موقعیّت پادشاهی خود را در خطر می بیند و از ترس دختر خود ماندانا را به امرای صاحب نفوذ ماد به شوهری نمیدهد و او را با کمبوجیه شاه انسان به ازدواج در می آورد. انشان تحت نفوذ حکومت ماد بود و کمبوجیه هم مردی سرکش نبود و طبعی صلح جو و آرام داشت و برای ایختوویگو مشکل آفرین نبود.

● از ماندانا و کمبوجیه پسری (کوروش) بدنیا می آید، ایختوویگو شاه ماد(پدر بزرگ کوروش)، به «هارپاگُس»  Harpagos یکی از امرای بلند پایهءِ ماد مورد اعتماد خود که نسبت فامیلی با او هم داشت دستور داد که بشکلی این کودک را (کوروش) را سر به نیست کند.  هارپاگوس که ترس از آن داشت که روزی شاه ماد از عمل خود پشیمان شود و مورد غضب او قرار گیرد، کودک را به چوپان (نام این چوپان میتراداتِس Mitradates ) خود سپرد تا ترتیب او را بدهد. از قضا همسر چوپان که بتازگی فرزتدی مرده بدنیا آورده بود، کوروش را به فرزندی میپذیرد و او را بزرگ میکند.

● روایت دیگر هست که وقتی کوروش را تنها در جنگلی میگذارند تا حیوانات درنده حساب او را برسند، گرگِ خاکستری مادهء شیر داری از او مواظبت و شیر میدهد، در نتیجه کوروش بزرگ میشود. در هر حال با گذر زمان بالاخره  آشکار میگردد که این جوان (کوروش) همان پسر ماندانا و کمبوجیه است که قرار بود کشته شود ولی اکنون زنده است !.

● شاه ماد از خبر زنده بودن کوروش آشفته میشود و از هارپاگُس که بدستور او عمل نکرده و کوروش را نکشته است غضبناک میشود و دستور میدهد که پسر جوان هارپاگُس را بکشند. کوروش جوان اجازه می یابد که به زادگاه خود انشان باز گردد و پدر و مادر اصلی خود را دریابد. کوروش طبق اصول و فرهنگ هخامنشی اسب سواری و تیر اندازی و جنگجویی و استقامت و مردانگی را بخوبی می آموزد. او گذشته از شاهزاده بودن ایالت انشان، رهبری گروه اسب سواران چابک این جغرافیا را هم بر عهده داشته است.

● در تاریخ سنّتی آمده است که کوروش از رهبری شاه ماد(پدر بزرگش) سرپیچی کرده است و به مناسبت استقلال جغرافیایِ انشان محلِّ سکونت هخامنشیان بر شاه ماد لشکرکشی میکند. گویند «هارپاگُس Harpagos »سپهسار و فرماندهی سپاه ماد را بر عهده داشته و به مناسبت انتقامیگری از شاه ماد که پسر جوانش را کشته بود، سپاه ماد را تسلیم سپاه کوروش میکند و شاه ماد را هم دستگیر و به کوروش تحویل میدهد و کوروش هم او را به کرمان در تبعید میفرستد.  در مجموع مدّت زمان درگیری و کشمکش بین حکومت ماد تا شاه شدن کوروش سه سال بطول می انجامد.

 روایت دیگر از زندگینامه و شاه شدن کوروش

● در بعضی از تاریخ جدید می آید که داستان دورانِ کودکی و بزرگ شدن کوروش در خانوادهءِ یک چوپان و یا نگهداری او بوسیلهء یک گرگ خاکستری ماده همه افسانه و ساخته های خیالی هست و چنین روایت هایی صرفأ برای پیامبر گونه کردن زندگی و وجودِ کوروش است، چنانکه چنین روشی در زندگی پیامبران و شاهانِ عصر انتیک در تمدنهایِ دیگر هم مرسوم بوده است.

● همچنین کارشناسان امروز بر این عقیده هستند که این کوروش نبود که به ماد و شاه ماد لشکر کشی کرد، بلکه شاه ماد از نبوغ و محبوبیّت روزافزون کوروش جوان در میان طبقات مختلف  و امرای مادها و هخامنشیان نگران بود و بر آن شد تا سپاهی را برای دستگیری و کشتن او روانهء جغرافیایِ انشان کند. کوروش که ولیعهد و دیگر تاجدار شاه انشان بود و فرماندهی سواران و جنگوجویان منطقه ای انشان را بصورت افتخاری بر عهده داشت، در دفاع از خود در مقابل سپاه فرستاده شده از شاه ماد ایستاد. این درگیری شکلی توده ای و مردمی بخود گرفت که حتّی زنان به دفاع از کوروش به میدان جنگ آمدند.

● امری که مسلم هست تضعیف حکومت مادها و طولانی بودن حکمفرمایی ایختوویگو به تضاد و ستم طبقاتی و به فسادِ ساختاری و اداره ای و رکود در دولتِ ماد تبدیل شده بود. شرایط سیاسی همسایگان قوی دولت ماد راه چاره ای را پیش پای حکومت و امرای ماد گذاشته بود که آلتر ناتیوی را جستجو کنند. در این میان کوروش نبوغ رهبری و شایستگیهای فوق العادهءِ دیگر را به جهان پیرامونی خود انتقال داه بود و تنها  امید مادها و هخامنشیان بود.

● بنا بر این برای دولت و امرای ارتش ماد اکنون دو راه انتخاب و یا دو گزینه وجود داشت : 1- یا جنگ بر علیه کوروش و دستگیری و یا کشتن او را در پیش گیرند 2- یا سرپیچی از فرمان شاه ماد که دیگر در بین سپاه و طبقات دیگر مادها جایگاه و پایگاه خوب و محکمی نداشت و سرنوشت دولت ماد با وجود او هم در ابهام هست و با پیوستن  به کوروش و انتخاب او به عنوان شاه ماد و پارس. در نهایت فرماندهان سپاه ماد که معمولأ از امرای با نفوذ جامعهء ماد بودند، سپاه ماد را بطور اختیاری تسلیم فرمان کوروش کردند و خودِ امرای ماد، ایختوویگو شاه ماد را دستگیر و به کوروش تحویل دادند. کوروش هم شاه ماد(پدر بزرگش را) به کرمان در تبعید نفرستاد، بلکه او را  با احترام به جغرافیای اوّلیّهءِ یعنی ساتراپ ماد فرستاد و تا آخر عمر خود در قصری با حفظ موقعیّت اجتماعی و عزت روزگار گذراند. روش برخورد احترام آمیزی که کوروش با شاه ماد ایختویوگو داشت با فرمانروایان مناطق دیگر بعد از تسخیر، از جمله بایل  را رعایت و تکرار میشود.

● در حقیقت انتقال قدرت سیاسی از ماد به هخامنشی یک ضرورت تاریخی برخاسته از شرایط مادها و هخامنشیان در منطقه و نسبت به تحولات دولتهای همسایه در عصر آنتیک بوده است که میشود آنرا تغییر قدرت از پدر بزرگ به نوهء خود یعنی کوروش ارزیابی کرد. ولی باید پذیرفت که این تحول و تغییر آزادانه از سوی شاهِ ماد در مراسمی رسمی با تشریفات و همراه با جشن و پایکوبی صورت نگرفته است. امروز هم کدام حکمران و سیاست مدار هست که بطور آزادانه از تخت و تاج و موقعیّت اجتماعی خود چشم پوشی کند، بویژه در یک نظام سلطنتی باستان!.

   ● Tom Holland در کتاب  Persisches Feuer نتیجه گیری میکند که: چرا آدم  باید به همین سادگی باور کند که در بین شاه ماد ایختوویگو و کوروش بطور یقین یک جنگ هدفمند برای انتقال قدرت صورت گرفته است ؟! دلایل و نشانه های کافی در دست نیست ! آخر پیوند خانوادگی، همخونی، و نزدیکی بسیار مسائل فرهنگی بین مادها و هخامنشیان یک مجموعه ای(Indiz)  نا گسستنی را میسازد، هر دو مردمان آریایی هند و اروپایی هستند، و در آنزمان برای مردم آریایی فقط مردم غیر آریایی anariya  ، بیگانه و دشمن محسوب میشدند و بنا بر این ماد و پارس آنطور که در کتابها نوشته اند، دشمنی باهم نداشتند.

 ◄ علل جنگ با ماساژتها و کشته شدن کوروش کبیر:

● علل جنگ و چگونگی کشته شدن کوروش بزرگ با ماساژتها مانند کارنامه حیات او اسرار آمیز و پوشیده است، امّا در موردِ عللِ جنگ دو روایت مورد بحث هست: روایتِ یکم: گویند که کوروش کبیر از ملکهء ماساژت  Tomyris  تُمیریس درخواست ازدواج میکند و ملکه جوابی توهین آمیز میدهد در نتیجه شاه انشان به ماساژت لشکر کشی میکند(این روایت فقط در تاریخ ایران باستان، نوشتهءِ حسن پیرنیا به نقل قول از هرودوت آورده شده است). روایت دوّم: روایت دوّم که در کتابهای خارجی نوشته شده و با حقیقت بسیار نزدیک و منطی است، بدین قرار هست که ماساژتها به فرماندهی ملکه Tomyris  چندین بار به سرزمین مادها حمله کردند(حملهء بخش اروپایی قلمرو کوروش به بخش آسیایی آن) و کوروش بارها به ملکه هشدار داده بود که از عملِ خود کوتاه آیند و امنیّتِ مادها را اهمیّت دهند، ملکه تُمیریس فرمانرواییِ کوروش بزرگ بر سرزمین ماساژت تحت حاکمیّت خود را چند بار پذیرفته بود، امّا سپاهِ ملکه بار دیگر به سرزمین ماد حمله کرد و کوروش کبیر مجبور شد که مستقیم به آنجا لشکر کشی کند، تا افراد فرمانروایی آنجا را تغییر کند.

● ماساژت ها  Massagetes  مردمانی هند و اروپایی و ایرانی تبار و شاخه ای از مردمان سَکَها بودند که در سرزمین تحت فرماندهی ملکهء Tomyris  تُمیریس، بسر می بردند. گویند تُمریس از تهمتن و تهمورس مشتق دارد و این واژه ایرانی" تَهم" به معنی پهلوان است. همچنین واژهء نام پسر ملکه که « اسپَرگپش » نام داشته هم ایرانی میباشد. «اسپَرگپش » سپهسالار سپاه ماساژت ها بوده است که در جنگ با کوروش بزرگ اسیر میشود و خودکشی میکند.

در مورد کشته شدن کوروش کبیر هم روایت هاست که دو مورد آن برجسته  میباشد: 1-  روایت یکم: بر اساس  ادعای گزنفون Xenophonاست . گزنفون یقین دارد که کوروش هرگز در میدان جنگ کشته نشده است، و در بستر خود در پارس ( فارس امروز) وفات کرده است. بر همین پایه از سوی ایرانیان مطرح میشود که کوروش در جنگ از ناحیّه ران و پا زخمی میشود و سپاه ایران او را به ساتراپ پارس و پاسارگاد انتقال میدهند و در همین جا وفات میکند

2- روایت دوّم که در کتابهای خارجی از هرودوت گفته اند، بیانگر این هست که لشکر کوروش بعد از پیروزی اوّل بر سپاهِ ماساژت ها و اسیر شدن فرزند ملکه «اسپَرگپش »، در شرایط نا مناسب آب و هوایی و بیمار بودن کوروش در دره ای نا به هنگام مورد حمله سپاه ماساژت ها قرار میگیرد و کشته میشود و بدستور ملکه تُمیریس برای انتقامگیری خون فرزندش« اسپَرگپش » سر کوروش را از تنه اش جدا میکنند، و ملکه آنرا در طشتی پر از خون میگذارد(مطابق تصویر در پایین) و ملکه با اشاره به سر کوروش بزرگ میگوید: « تو که پیوسته تشنهء خونی بود حالا آنقدر خون بخور تا سیر شوی ». در همین کتابهای خارجی آمده است که سپاه ایران با پرداخت غرامت به ملکهء تُمیرریس، سر بریدهء کوروش را پس میگیرند و جسد کوروش را کامل به پارس انتقال و بخاک می سپارند. طبق گفتهءِ Marcus Tullius Cicero سیاست مدار، فیلسوف و حقوق دان  ساکن رُم  ایتالیا 160 سال قبل از میلاد، کوروش هنگام درگذشت 70 سال سن داشته است.

● چگونگی کشته شدن کوروش بزرگ بطور کلی به عملکرد و به جایگاه والا و بلند او در تاریخ گذشته و امروز گلوبال صدمه ای وارد نخواهد کرد، او به مناسب امنیّت شهروندان تحت فرمانروایی خود مسئولیّت پذیرفت و مبارزه کرد و در میدان جنگ به مناسبت برقرای عدالت و قانونمندی جان سپرد. او کشور گشا بود و طبیعی است و جای تعجب نیست که در یکی از این جنگها در هنگام انجام مأموریّت جان خود را از دست دهد. مهم این هست که از دوست و دشمن از همهء مردمان گوناگون جهان همه بر این موضوع نظر مشترک دارند که کوروش تسخیر نمیکرد که حکمرانی کند، او سرزمین ها و مردمان را تحت فرمانروایی خود در  می آورد تا اداره کند، مساوات، صلح، آزادی را بر قرار کند، کوروش حکومت جهانی ( جهان گلوبال امروز را) را در سر داشت، تا امنیّت و قانونمندی را برقرار کند، او میخواست به جهانیان زمان خود ثابت کند، که اگر جهان تحت فرمانروایی ایرانیان و کوروش باشد، گیتی را برای همزیستی مسالمت آمیز سامان خواهد داد. چگونگی کشته شدن کوروش کبیر، خیلی با مفهو ترم از چگونگی وفاتِ پیامبران و دولت مردان باستان تا به امروز هست.

 

............................................................................................................................

◄  قضاوت تاریخ در بارهءِ کوروش کبیر:

● گذشته از روایتها و افسانه پردازیها در مورد کوروش از دوران کودکی تا وفات او، طبق تحقیقات معتبر تاریخ نگاران با باستان و شرق شناسان، کوروش به عنوان فردی حقیقی وجود داشته است، از مشخصات جسمانی آن بینی برجسته ای (Hakennase) داشته، از استعداد و هوش سرشار (Grenzenlos) برخوردار  بوده است در شرایط سخت به عقل و خردگرایی متوسل میشده است.

چهره های فلسفی، ادبی، تاریخی یونانی از جمله: هرودوت و گزنفون کوروش را دادگستر و با سخاوت در تبادل اندیشه، مشاوره گر و نتیجه پرداز در سیاست میدانستند. گزنفون در اثر ادبی و کلاسیک یونان باستان خود، کوروش نامه (کورو پدیا به زبان یونانی) را که در 8 جلد هست به رشتهء تحریر در آورده که سیاست و دولتمردان قدیم و جدید باید آنرا میخواندند. پیامبران بنی اسرائیل کوروش را می ستودند. پلاتون کوروش را خود حقیقت میداند.

● مردمان مختلف  ارزشهای آسمانی و زمینی شایسته را در وجود کوروش دیدند و همه را به او نسبت دادند. بر سر زبانها انداختند که کوروش همان عیسی مسیح هست، او را کوروش مسیح (Christus Kyros)نامیدند. کوروش کبیر به مناسبت کشورگشایی فراگیرش مشهور نشده است، بلکه به خاطر دادگری و منش والای انسانی، جوانمردی و شجاعت او بوده است، او بیناد گذار حقوق بشر هست، بینادگذار حکومتهای چندملیّتی و چند فرهنگی است، بردگان را آزاد کرد و اموال باغنایم به غارت بردهءِ آنها را دوباره به آنها پس داد. برده داری را پست شمرد. ده هزار یهودی را آزاد ساخت، به مقدسات و به باورهای دیگران احترام گذاشت، فرهنگهای دیگران را پذیرفت، قانونمندی با  امنیّت و آسایش ایجاد کرد. زیر ساخت ها و خشت های اولیّهءِ تمدن امروز جهانی را بنا نهاد.

● کوروش بزرگ بیناد گذار فرهنگ و ساختار سیاسی پلورالیستی است، برخلاف حکمرانان آسور  و عیلام که در کتیبه های خود با افتخار  نوشته اند، چنان ممالک را تسخیر و کشتار به راه انداختند که دیگر صدای هیچ جانوری هم شنیده نمیشد، مردم وقتی رفتار بدون خشونت و انسانی و پسندیدهءِ کوروش را با اهالی و  و با پادشاهان مغلوب می دیدند حیرت زده میشدند و کوروش را پدیده ای فوق انسانی و آسمانی میدانستند.

● نباید انتظار داشت، که اصول حقوق بشر استوانهء کوروش بزرگ، با ساختار پلورالیستی حکومتی  او، آزادیها و تئوری ها دمکراسی او، و قانونهای اجتماعی و اقتصادی او، حقوق شهروندی و گروهی، حقوق زنان، و دیدگاه گلوبال کوروش با زمان امروز ما بطور مساوی یک به یک مطابقت کامل دارد، بلکه عملکرد کوروش را باید در مفهوم عمیق آن فضانورد آمریکایی دید، که وقتی بر کرهءِ ما پاگذاشت و قدم کوتاهی برداشت و گفت: من اکنون اینجا قدم کوچکی بر میدارم، امّا این قدم کوچک برای جامعهء بشریّت قدمی بزرگ است، از اکنون عصری تاریخی آغاز میشود. با کوروش در اجتماع جهانی عصری تاریخی و بیاد ماندنی آغاز شده است و پایانی ندارد.

● گزنفون Xenophon مورخ و فیلسوف یونانی در کتابهای خود که 200 سال بعد از درگذشت کوروش بزرگ نوشته شده است، میگوید: کوروش موفق شد در دل همهء انسانها امیدی بزرگ و روشنایی ایجاد کند، او با درایت جهان را طوری رهبری کرد که در تاریخ بیسابقه بوده است، خشونت را بر کنار ساخت، کوروش با حکومت جهانی خود عدالت، قانون، حقوق، قانونمندی، راستگویی  را بیناد گذاشت.    Rechtschaffenheit, Gerechtigkeit

●کوروش بزرگ موفق شد هخامنشیانِ پارسارگادی و انشانی را با مادها متحد کند و ناسیونالیسم ایرانی را بنا نهد، کوروش خورشید ناسیونالیسم ایرانی و زندگی او سرمشق فرهنگ و منبع راهبردهای نمادین نسلهای گذشته و امروز و بویژه نسلهای آینده هست.

● هر مردم و کشوری در قدم اوّل دو گنجینه دارند  1- گنجینه تاریخ و فرهنگ و تمدن 2- سرمایه های انسانهای ماهر و پیشرفت تکنولوژی و صنعت در بستر دانش تجربی و راسیونال روز افزون هست، این دو فاکتور اصلی بهم پیوسته و مکمل یکدیگر هستند، بدون یکی، شکوفایی و رشد دیگری ممکن نیست، کوروش به تنهایی خود گنجینهءِ تاریخ، تمدن، و فرهنگ ماست. بازیابی کوروش و بازسازی و پاسداری از فرهنگ او وظیفهء مبرم هر ایرانی متعهد و خود شناس هست،  کوروش پیامبر آسمانی و زمینی ماست، گفته های کوروش آنقدر خردگرا و این جهانی و مافوق پیامبر گونه متافیزیک است که جوامع انسانی امروز و فردا آنها را بکار گرفته اند و میگیرند،

پیامبران گفته های کوروش را بر گفتند و تکرار کردند، سیاست مداران و دولت مردان از  گذشته تا به امروز از کوروش آموختند و می آموزند،  اهمیّت ندادن به کوروش بزرگ و تاریخ باستان تیشه به ریشهء خود زدن و آتش گذاشتن بر گنجینهء ناسیونالیسم ایرانی، بر فرهنگ، تاریخ، و بر تمدن ایرانی و فروپاشی خانه و کاشانهء ما ایران است.

● سخن پایانی: بازیابی جایگاه، فرهنگ و منش، و اندیشهء خردگرایی کوروش بزرگ و پاسداری از آثار باستانی در قدم اوّل وظیفهءِ مردمان (بویژه نسل جوان) جغرافیای استانهای غرب، جنوب غربی و جنوب کشور که در حقیقت از بازماندگان هخامنشیان و ساسانیان و از تبار راستین کوروش بزرگ هستند، میباشد. سلطنت طلبان و مشروطه خواهان از نام کوروش و هخامنشیان سوء استفادهءِ ابزاری کرده اند و میکنند، روشنفکران دینی هم که به ستایش و بزرگ کردن بیگانگان پرداختند و میپردازند. این جغرافیای نامبرده گذشته از مرکز تمدن و آثار باستانی ایران، مرکز اصلی منابع انرژی نفت و گاز هست که از همین امروز برای حفاظت از این منابع در شرایط خلع قدرت سیاسی باید از آمادگی کامل برخوردار باشند.

| 31 اُکتبر| 2012 میلادی| آلمان| ناصر کرمی|

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.