رفتن به محتوای اصلی

تاملی برمحتوی کتاب «دردامگه حادثه» از منظر جامعه شناسی سیاسی، بخش چهارم
31.10.2012 - 15:37

 مصاحبه آقای  :عرفان قانعی فرد ، با آقای : پرویز ثابتی .

به قلم : کاظم رنجبر : افسر سابق ارتش ، دکتر در جامعه شناسی سیاسی ،از مدرسه عالی علوم انسانی پاریس .

Kazem.randjbar @yahoo.fr

 بخش  چهارم .

 

هر ملتی شایسته حکومتی است که بر آن ملت حکومت می کند .

سخن از : Josephe de Maister – متولد 1753- مرگ 1821.

فیلسوف – سیاستمدار – مورخ – حقوق دان  فرانسوی .

 در شش روز آینده ، یعنی 6 نوامبر 2012 ملت آمریکا برای انتخاب چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا به پای صندوق رای خواند رفت ، لازم میدانم در راستای سیاست خارجی آمریکا ، که متاسفانه  آقای پرویز ثابتی در مصاحبه خود با آقای عرفان قانعی فرد ، در کتاب 200 صفحه ای خود ،در قالب کتاب 670 صفحه ای  به خورد ملت دادند (حتی کتاب شان هم از منظر حقیقت گوئی ، دور از واقعیت است ) چند لحظه روی ماهیت نظام حکومتی آمریکا و سیاست های پشت پرده آن مکث کنیم .

*                      *                          *

ژنرال دیوایت آیزنهاور متولد 1890-مرگ 1969 ، سی و چهارمین رئیس جمهور آمریکا  از ژانویه 1953 تا 20 ژانویه 1961 ،ا فسر عالی رتبه ارتش آمریکا ، فرمانده سابق نیروهای  دولت های متحد غرب اروپا  در جنگ دوم جهانی ،  بعد از دو دوره مقام ریاست جمهوری  به عبارت دیگر ، بالاترین مقام  اجرائی اولین قدرت نظامی  اقتصادی جهان ، با این تجربه نظامی و سیاسی ، در آخرین پیام تلویزیونی که در 17 ژانویه 1961 ،  به ملت آمریکا می فرستد ، علناً اعتراف میکند ، که : ایالات متحده آمریکارا ، رئیس جمهور ، گنگره ، وسنا ، اداره نمی کنند ، بلکه آمریکا را لابی های  صنایع نظامی ، کمپانی های نفتی بانکها ، صنایع داروی ،  اداره میکنند . من صاحب این قلم ، به هموطنان ام که آشنا به زبان انگلیسی هستند ، پیشنهاد میکنم ، که این سخنرانی  ویا اعتراف  ژنرال آیزنهاور را دقیق گوش بکنند ، و بخاطر بیاورند ، که دولت ملی مصدق در 28 مرداد 1332  زمان ریاست جمهوری  آیزنهاور با کودتای  طراحی شده سیا و وسازمان اطلاعاتی انگلیس و یک مشت آخوند چون : ایت الله کاشانی و چاقوکشان  چون شعبان لی مخ های شاه پرست ، و فدائیان اسلام  سقوط کرد. و از خود  می پرسم چگونه یک افسر اطلاعاتی عالی مقام ایرانی ، نمی داند ، یا نمیخواهد بداند ، که دولتها ی بزرگ  استعماری ، چه روسیه وچین ، چه کمونیستی و چه غیر کمونیستی ، چه آمریکا و متحدان غربی شان ، دو سیاست خارجی دارند ، یک سیاست آشکار  وظاهری ، و یک سیاست پشت پرده سرٌی که حتی  خود شهروندان این کشورها از آن آگاهی ندارند .؟

 (ماخذ : http://www.youtube.com/watch?v=IUsXFf2v4j4 )

در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر و سقوط نظام شاهنشاهی در ایران ( در راستای مصلحت  سیاسی آن زمان قدرت های غربی ) ،وقتی که روزنامه نگاری از کارتر پرسید ، که چرا به شاه ایران که درحال بیماری  و مرگ است ، حتی از منظر انسانی اجازه اقامت در آمریکا را  نمی دهید ؟ کارتر جواب میدهد : برای ما ایران مهم است .!!! یعنی چی؟ یعنی همین کارتر را هم همان لابی ها  بر سر قدرت آوردند و هر موقع مصلحت دیدند ، در انتخابات آینده کنار می گذارند .

 آقای پرویز تابتی  در فروپاشی نظام شاهنشاهی محمد رضا شاه ،در رابطه با نقش قدرت های خارجی  بطور روشن و آشکار ، انگلستان  را مقصر می داند ، وهرگز  آمریکا را مسئول نمیداند ، ولو اینکه  در این باره  فقط در چهارچوب اختلاف جمهوری خواهان ، و دموکرات های آمریکا ، در رابطه با  نظام خودکامه شاه ، روسای جمهور منتخب حزب دموکرات ، چون کندی و جیمی کارتر را مورد انتقاد قرار می دهند .  و در صفحه 490 در دامگه حادثه  ، آقای عرفان قانعی فرد چنین سئوال میکند : شما برای روس ها ، تاچه اندازه اهمیت قائل می شوید .. از یک طرف برای انگلستان پیدا و پنهان،  نقش قائل هستید روسها چه؟

آقای پرویز ثابتی جواب میدهد : روابط شاه با انگلیسی ها فراز و نشیب های فراوانی داشته است . در شهریور 1320 که روس و انگلیس به ایران حمله  و کشور را اشغال کردند ، مقامات انگلیسی که به علت دشمنی که با  رضا شاه پیدا کرده بودند ، مایل بودند سلسله پهلوی بکلی منقرض شود.محمد علی فروغی( ذ کاء الملک ) و برخی دیگر از سیاستمداران وطن پرست ایرانی آنها را متفاعد کرد ند که بر قراری رژیم جمهوری در ایران نه تنها به نفع ایران  بلکه به سود انگلیس نیز نخواهد بود .محمد رضاشاه نیز با برقرای تماس ها. رد و بدل  پیام ها ئی توانست اعتماد آنها را جلب و به سلطنت برسد .

  در راستای سیاست های استعماری قدرت های بزرگ ، از فرهنگ و باورهای دینی ملل عقب مانده ، ونشان دادن این واقعیت تاسف آور عقب ماندگی این ملت ها از منظر فلسفه سیاسی ، که خواسته یا ناخواسته آقای پرویز ثابتی در این مصاحبه ( فقیر از منظر آگاهی و شناخت سیاست جهانی قدرت های استعماری –چه بسا در راستای اهداف برنامه های آینده آقای پرویز ثابتی ) با تمام معذرت لازم میدانم چند لحظه روند تکا ملی شعور سیاسی فرهنگی جوامع اروپائی را به خوانندگان  این نقد ، توضیح داده ، بعداً به تحلیل و تفسیر سیاست پشت پرده آمریکا و متحدان غربی ایشان ، در پشتبانی از «اسلام سیاسی » زیربنای  تبلیغ جهالت در جهان اسلام و پشتبانی  بی قید وشرط آمریکا ، از خانواده سلطنتی ابن سعود ، خزانه دار رسمی سازمانهای  ارتجاعی – سیاسی  وتروریستی اسلامی  ، در کشور های مسلمان را ، با تکیه بر روند تکاملی شعور اجتماعی  در اروپا را  که به عصر روشنگری معروف است  چند لحظه روی آن مکث میکنیم و بعداً به سیاست های پشت پرده آمریکا نظر می اندازیم .

 عصر روشنگری در تاریخ فلسفهٔ اروپا، (Age of Enlightenment) اصطلاحی است که برای سدهٔ هجدهم میلادی و یا دورهٔ طولانی‌تر یعنی عصر خردگرایی در سده هفده بکار می‌رود.

فلسفه روشنگری فلسفه قرن هجدهم را شامل می‌شود  دیدرو  ولتر ، روسو ، منتسکیو  کانت ،  اسپینوزا ،توماس  هابز ، جان لاک  از از فیلسوفان  عصر روشنگری‌ هستند .

روشنگری اشاره   به حرکت تاریخی و روشنفکریِ است که مدافع عقل به عنوان مبنای سیستم شناخت ، اخلاق، حکومت و منطق بوده  و به فیلسوفان اجازه می‌دهد که حقیقت قابل مشاهده را در جهان بدست آورند. فلاسفه عصر روشنگری ، نقطه حرکت فکری و فلسفی شان ، تقابل و فرق : دانستن ، باورداشتن (know- believeانگلیسی -savoir –croire فرانسه  ) است .  گذر انسان از باور های متافیزیک ، به دانستن  قوانین حاکم در طبیعت ، وجوامع بشری  در ابعاد بسیار پیچیده آن ، راه را برای مدیریت جامعه بر مبنای عقل و خرد ، تجربه و علم ، که در نهایت راه را در اروپا برای حاکمیت نظام های دموکراسی (حکومت مردم بر مردم )   گشود .

خواننده  کتاب : در دامگه حادثه ، که  کتابی است بظاهر 670 صفحه ، در واقع 200 صفحه بیشتر نیست ،  با وجود اینکه ، مصاحبه کننده و مصاحبه شوند ه ، هردو تحصیلات عالی دانشگاهی دارند ، و آقای پرویز ثابتی ، سنی در حدود 76 سال و اقامت 33 سال در آمریکا ، بظاهر  یکی از دمکراسی های مدرن  دنیای امروز است ،( بنا بگفته آیزنهاور  )در طول این مصاحبه  200 صفحه ای ، هرگز به ماهیت جامعه سنتی ایران ، و نظام برخاسته از این جامعه ، چه نظام  استبداد سلطنتی ،و چه نظام  استبداد دینی ، که در حقیقت  حکومتی بر خاسته از شعور فردی و اجتماعی جامعه سنتی و غرق در خرافات و جهالت است   مشاهد نمی کند .

بعلاوه ، محققین صدیق تاریخ استعمار، بارها وبارها به استناد به واقعیت ها و اسناد  تاریخی ، نقش استعمار را در جلوگیری از رشد منطق عقلی و علمی جوامع سنتی را توسط  این قدرت ها ، در آثار شان به تعدد نوشته اند و این آثار  در کتابخانه های معتبر دنیا  و دانشگاه ها و مراکز پژوهشی ، و این اسناد در اختیار پژوهشگران قرار دارند.

در راستای نقد کتاب : در دامگه حادثه  ، در رابطه با سرنگونی  نظام شاهنشاهی  پهلوی در ایران  در 22 بهمن 1357 ، آقای پرویز  ثابتی ، نقش  قدرت های استعماری  را در پشتبانی بی قید شرط   دستگاه روحانیت شیعه در ایران ، وحتی نفوذ بی نهایت دستگاه های اطلاعاتی  و فراماسونی  انگلیس و امریکا خصوصا با پیدایش نفت در جنوب ایران در مسجد سلیمان در سال 1908 ، و بعد ها رقابت آمریکا با انگلیس  در تسلط بر نفت عربستان سعودی ، و پشتبانی بی قید وشرط آمریکا از خانواده سلطنتی  ابن سعود ، و همچنین از دستگاه دینی اسلام و روحانیت اسلام ، که در واقع دنباله سیاست استعماری انگلیس در رابطه با اسلام ، اخوان المسلمین  سید جامالدین  افغانی همراه با ادوارد براون  هردو  فراماسون  و مامور انگلیس را  که دنباله اش  در ایران ، با سازمان فدائیان اسلام  در زمان ملی شدن نفت پیوند می خورد و از بطن آن  آیت الله کاشانی ، و آیت الله خمینی ونواب صفوی و ترور های سیاسی   و کودتا  و در رقابت با قلدور دیگر  روسیه و روسیه کمونیستی ، توضیح و تفسیرنمی شود . درحالیکه  اسلام سیاسی  اگر چه در گذشته ساخته و پرداخته استعمارا نگلیس بود و هست ، ولی بعد از جنگ دوم جهانی ، سیاست نو استعماری آمریکا  نیز در رقابت با کمونیزم ، و تسلط بر منابع نفتی خاورمیانه و بازار  فروش برای کالاهای آمریکائی  در جهان اسلام ، اسلام سیاسی و پشتبانی از آن  بخشی از سیاست های استعماری آمریکا را شامل شد .

در این راستا در رابطه با نقد کتاب : در دامگه حادثه ، به ساست های آمریکا ، زیر پوشش اسلام ، بخشی از  وقایع تاریخی سیاسی  سالهای بعد از جنگ دوم و حضور بالا منازع آمریکا  در خاورمیانه اسلامی نظر می اندازیم .

 

جایگاه اسلام، به عنوان ایده ئولوژی سیاسی ، در طرح های تاکتیکی ،و استراتژیک در جنگهای منطقه ای دوران رقابت های امپریالیستی وجنگ سرد.

  پیشگفتار:در طرحهای سیاسی – استرتژیک کوتاه ،میان ،و دراز مدت  ، عوامل فرهنگی ،نژادی ، قومی ، قبیله ای ، کثرت جمعیت و ترکیب آن ، ومعادن مواد اولیه استراتژیک ، چون نفت ، گاز ، مس ، اورانیوم ، کوبالت ، طلا و موقعیت جغرافیائی ،معیارهائی هستند، که قدرت های استعماری ،بطور دقیق ،در این  مناطق ، مورد نظر مورد مطالعه  قرار می دهند ،و برای تصمیم گیری و طرحهای  عملیاتی خود ، نتایج این مطالعات رادر برنامه های خود می گنجانند.منطقه حساس خاورمیانه ، تلاقی راه خاکی و در یا ئی بین سه قارهً اروپا ، آسیا و آفریقا ، با منابع عظیم نفت و گاز ، این مادهً انرژِی زای ارزان،  برای اقتصاد غرب ، و اقوام  مختلف متشکل از :ایرانی ، ترک ، عرب ،وسایر گروهای قومی ، فرهنگی ،با دین اسلام و فرقه های مختلف آن ، در کنار پیروان مذاهب دیگر ، وایجاد  دولت اسرائیل توسط استعمار انگلیس ،و پشتبانی بدون قیدو شرط  از این دولت مصنوعی توسط ابرقدرت  های بعد از جنگ دوم جهانی ،یعنی  ابتدا شوروی و انگلیس ،بعد آمریکا ، در طراحی سیاست های این قدرت ها ، چه در گذشته ،و چه امروز نقش داشتند،و نقش دارند.

اگر به تاریخ سه قرن گذشته  و امروز  خاورمیانه ،و حضور قدرتهای استعماری ،چون انگلیس ، روسیه فرانسه ، آمریکا ، دقیق بشویم ، به راحتی خواهیم دید ،که چگونه این قدرت های استعماری ، بطور مستقیم ،و غیر مستقیم ، از نقش اسلام ، ونفوذ در دستگاه روحانیت آن در پیشبرد اهداف خود سوء استفاده کرده و استفاده می کنند.

در طول این سه قرنی که  قدرت های استعماری ، پایشان در ابتدا بنام شرکت های بازرگانی و دریا نووردی ، چون کمپانی  های هند شرقی انگلیس ، کمپانی  هند  غربی انگلیس ،کمپانی  هند شرقی فرانسه ،کمپانی  هند غربی هلند ،و کمپانی هند شرقی پرتقال ، و قتی که  به این مناطق رسید ند،  به ترتیب ، از طریق عملیات جاسوسی ، نظامی ، اختلاف افکنی قومی مذهبی ، رسمأ بخش مهم آسیا و آفریقا  را به مرور تبدیل به امپراطوری  مستعمراتی خود کردند. در این عملیات  سازمان های اطلاعاتی ، بظاهر در لباس و نیرنگ های مختلف چون   مسیونر های مذهبی ، بازرگانان  ، باستان شناسان ، زبان شناسان ،اسلام شناسان ، ایران شناسان ، عرب شناسان ، ترک شناسان ، پزشکان اروپائی  دربار شاهان و سلاطین  جهان اسلام ، و در نهایت ، دیپلمات ها ،و مشا ورین نظامی ، راه را برای استعمار  علنی ، هموار کردند.

وقتی که ناپلئون بناپارت ، برای تضعیف قدرت امپراطوری  انگلیس ، طرح لشگر کشی  به هندوستان را از طریق مصر ، سوریه  عراق ، ایران و افغانستان را در سر می پرورانید، قبلأ اغلب آثار مربوط به اسلام و هندوستان  را  مطالعه   کرده بود . این آثار شامل نوشته های :«Savary-و Volnay »  بودند. برای ناپلئون  بناپارت ، پیامبر اسلام ، یک نابغه سیاسی و نظامی بود. به همین جهت نیز  در هنگام تحصیل در مدرسه نظام در شهر :Bienne  (شهری واقع در ایالت برن سویس، که به دو زبان فرانسه و آلمانی تکلم می کنند ) داستانی با این عنوان :Le Masque du Prophète - ماسک پیامبراسلام ، نوشت .( در اینجا کلمه ماسک در زبان فرانسه به معنای استتار و استراتژی و ترفند است  ،که در جنگ ،فرماندهان صاحب درایت ،برای فریب دشمن بکار می برند ) خود ناپلئون برای  فریب مردم مسلمان مصر وقتی که به مصر رسید ، تظاهر به تغیر مذهب و گرویدن به اسلام کرد،و نام علی  را به عنوان  نام دوم برای خود انتخاب کرد !  در همین راستا نیز  وقتی که ناپلئون در تاریخ 1799  مجبور به ترک مصرو مراجعت به فرانسه شد ، جانشین او ژنرال  ژان باتیست کلبر (Kléber  - متولد 9مارس 1753- مرگ در قاهره 14 ژوئن 1800) در هنگام شورش  مردم قاهره علیه حضور سربازان بیگانه فرانسوی ، بدست شورشیان ، به قتل رسید ،و جانشین او ، ژنرال  فرانسوی ، بنام ژنرال ژاک فرانسوا مانو (Menou – متولد 1750- مرگ 13 اوت 1810) بظاهر  در راستای اهداف سیاسی و توسعه طلبی ناپلئون، به اسلام گروید ، که مصری ها او را قبول بکنند، وبرای خود  نام  عبدالله را انتحاب کرد ،و با یک دختر مصری ازدواج نمود. از این نوع حیله و نیرنگ ها  در بین جاسوسان حرفه انگلیس ،آلمان نیز   در کشور های مسلمان  در تاریخ  خیلی  نمونه داریم . چنانکه قبل از تشکیل کشورعربستان سعودی  ، ومبارزه بی امان عبدالعزیز ابن سعود ،علیه خانواده حسین شریف مکه ، به همراهی و هدایت جاسوس معروف انگلیس چون هاری

  Harry saint john Philby  - متولد 1885- مرگ 1960- که پسرش سرهنگ کیم فیلبی  Harold Adrian Russel Philby جاسوس معروف شوروی که به آن کشور فرار کرد . 

این جاسوس برای مردم فریبی و خد مت به انگلستان و بعدأ به آمریکا، در ظاهر مسلمان شده بود و اسم  عبدالله را برای خود انتخاب کرده بود.همین شخص روزها مشاور خصوصی سلطان عبد العزیز ابن سعود بود و عصرها  با لباس مبدل ، و با تسلط کامل ایکه به زبان عربی داشت ، در کوچه و بازار  ریاض به ظاهر گدائی میکرد ! همین هاری  فیلبی معروف بود که درفوریه سال 1945، ملاقات فرانکلن روزولت را در مراجعت از کنفرانس یالتا ، را با ابن سعودبر روی کشتی امریکائی بنام :us quincy  - در دریاچه  کانال سوئز لنگر انداحته بود ، فراهم کرد .در این ملاقات ، بنا به نوشته تنها شاهد این جلسه ، هرگز صحبت امتیاز  نفت  عربستان سعودی در میان نبود .بلکه بحث بر سر مهاجرات  یهودیان اروپا به فلسطین بود، وروزولت هم بر این عقیده بود ، که بعد از پایان جنگ در اروپا ، باید یهودیان ، به وطن خود در اروپا ، برگردند.اما روزولت بعد از دو ماه ، فوت می کند. فرانکلن روزولت قبل از مرگ خود ، سرهنگ  ویلیام ادی (Colonel William Eddy   ) را که در این ملاقات به عنوان مترجم  بین فرانکلن روزولت و ابن سعود ، به خدمت گرفته شده بود ، به عنوان کنسول آمریکا  در جدٌه می گمارد. اما این کلنل  ویلیام ادی کی بود؟  این سرهنگ آمریکائی ، ویلیام ادی ، یک لبنانی مسیحی تبار بود ، که در شهر تیر  لبنان بدنیا آمده بود.در جنگ دوم جهانی ، رئیس گروه عملیات جاسوسی ، سازمان :Office of Strategic Service  .دفتر خد مات استراتژیک بود .سازمان جاسوسی سیا آمریکا ،از بطن  همین سازمان بوجود آمده است . خوانندگان ملاحظه می کنند، که اهمیت  نفت ، وموقعیت استراتژیک خاورمیانه  در سیاست های قدرت های استعماری چقدر نقش دارند. تشکیل دولت اسرائیل نیز در راستای این سیاست ها بود، که در واقع پیوند زرسالاران، با شرکت های نفتی ،و تاراج ثروت های ملی ،با همکاری مستقیم  نظام های جاهل ، مستبد و فاسد و جانی  کشورهای مسلمان منطقه است، که از دین، وخرافات دینی  به عنوان وسیله کور و نادان نگاه داشتن  ملتها ی مسلمان ، نهایت استفاده را می کنند.

 همین سرهنگ  Eddy ، لبانی الاصل در1947  تبدیل به مشاور دائمی شرکت آمریکائی نفت آرامکو می شود، در اشغال لبنان توسط ارتش آمریکا در سال 1958، رئیس عملیات مخفی  ، در این منطقه  بود . به عبارت دیگر ، ترکیب عملیات نظامی ، عملیات مخفی ، و نفت ،و اشغال  مستقیم و غیر مستقیم  کشورهای نفت خیز و منطقه استراتژیک  خاورمیانه ، سیاست قدرت های استعماری  هستند.

هاری ترومن (Harry Truman- متولد 1884- مرگ 1972) ، از تشکیل دولت اسرائیل ،بی نهایت پشتیبانی می کرد، و در این سیاست ،به این اصل تاکید می کرد ،که در آمریکا به اندازه کافی راًی دهند ه عرب وجود ندارد که بتوان بطور جدٌی تظلم خواهی آنان را مورد توجه قرار داد.

همین نوع عملیات جاسوسی قدرت های بزرگ را  ما ایرانیان نیز در راستای رقابت های این قدرت های استعماراز یک طرف ، و سادگی و  خیانت حاکمان  خائن به ملت و مملکت  را از طرف دیگر  در دو جنگ اول و دوم جهانی ، چه در منطقه شمال ، و چه در منطقه جنوب و جنوب شرق ایران که میدان عملیاتی جاسوسان انگلیسی ، آلمانی ، روسی ، آمریکائی بود ، در تاریخ وطن خود شاهد بودیم .  عملیات جاسوس معروف آلمان بنام  ویلهلم واسموس ( Wilhelm Wassmuss- متولد 1880-مرگ 1931) همراه با جنگهای  معروف به تنگستان، و شرکت ایل قشقائی ، نه به عنوان یک  سازمان مقاومت ملٌی بر گرفته از آگاهی وطن دوستی ، بلکه آلت دست قرار گرفتن جاسوسان دولت های خارجی  را نیز شاهد بودیم و امروز هم شاهد هستیم.  نفوذ سیاست سلطه گری روسیه تزاری ،و روسیه کمونیستی ، توسط حزب کمونیست و حزب توده ، که بخشی از باسواد ترین و جوانان و افسران ایرانی را به دام  خود انداخت، نمونه این رقابت های بی امان قدرت های استعماری در منطقه حساس خاورمیانه  هستند.

احمد کسروی ، در  تاریخ مشروطیت خود ،  به زور گوئی و انتقام گیری روسیه تزاری  از انقلاب مشروطیت ایران ، به اشغال آذربایجان  توسط ارتش روس در 19 اردیبهشت 1288 اشاره می کند، همین روسها در عاشورای  سال 1290 ، در دی ماه همان سال ، رهبران جنبش مشروطه  در شهر تبریز را ، منجمله ثیقه الاسلام و حتی جوان 15 ساله که پدر اش علی مسیو   یکی از رهبران جنبش مشروطیت بود  بدار می کشند، این جوان 15 ساله ایرانی و آذربایجانی ، قبل رفتن به پای دار ، با صدای رسا  می گوید : زنده باد ایران ، زنده باد مشروطه .  احمد کسروی اشاره می کند، در حالیکه  سالدات های روسی ، در دهات و شهر ها ، به دهها دختر و زن ایرانی ، بانام های سکینه و فاطمه ، زهرا زینب   تجاوز می کردند، در همان روز عاشورا ،در حالی که این جنایت ها را نسبت به  به رهبران انقلاب  مشروطه انجام می دادند، یک مشت آخوند بی وطن ، بدون عرق ملی ، یک عده مردم نادان ، و غرق در خرافات را جمع کرده ،و در بازارهای تبریز مراسم زنجیر زنی و سینه زنی راه انداحته بودند، و برای داستان  کربلا و زینب و سکینه بر سر و سینه میزدند !!!

احمد کسروی توسط  سازمان فدائیان اسلام ، ساخته و پرداخته همین  قدرت های استعماری  و پشتیبانی آخوند های  نا آگاه و خرافی  وبی وطن ، وفریب یک مشت جوانان  نا آگاه توسط همین آخوند ها  به قتل رسید ، ودر  جمهوری ناب محمدیآیت الله خمینی و دارو دسته اش ، امروز  به نام نواب صفوی ، در تهران خیابان و ایستگاه متروداریم .

فقر فرهنگی و فقر فرهنگ سیاسی  بجائی رسیده است ،که همسر نواب صفوی  ادعا می کند ،که نفت ایران را نواب صفوی ملی کرد ، نه دکتر مصد ق .!!!

(همسر نواب صفوی  با اشاره به شعور اجتماعی بالای همسرش  تصریح کرد : نفت را نواب ، ملی کرد، نه مصدق، وقتی رزم آرا  گفت «ایرانی ها لوله هنگ هم نمی توانند درست کنند، مصدق نماینده مجلس بود» اما نواب در پاسخ به این سخن او گفت  تو لایق زمامداری نیستی و کناره گیری بکن و اگر پس از سه روز  نرفتی  خود مان  تورا می فرستیم» لذا خلیل طهماسبی ، شاهرگ استعمار را قطع می کند ،نه مصدق ، اما آنها ملی کردن را به اسم خودشان گذاشتند در حالی مصدق را بت کردند.(ماخذ -

 http://www.iranianuk.com/article.php?id=45671

*             *                     *

در شروع جنگ دوم  جهانی  و حتی قبل از آن ،  ولو اینکه شبکه های جاسوسی  قدرت های استعماری بخاطر موقعیت استراتژیک  و وجود منابع عظیم نفتی در خاورمیانه ،در منطقه  فعال بودند ، بر این فعالیت ها  خود افزودند. این بار جاسوسان  قدرت های بزرگ ، با تجربیاتی که از جنگ اول جهانی ،و تقسیم خاورمیانه  بین قدرت های غالب ، خصوصأ انگلیس ، و فرانسه آموخته بودند،  در فاصله این دو جنگ ، در کشور های چون مصر ، عربستان ، عراق ، اردن هاشمی ، سوریه ، لبنان ،و شیخ نشینهای منطقه خلیج فارس ، شبکه های جاسوسی ،این قدرت ها ، زیر پوشش دیپلمات ، باستان شناس ، شرق شناس ، ایران شناس ، عرب شناس ، اسلام شناس ، و رئیس شرکتهای تجاری ، خصوصأ  سازمان  های پیچیده  استخراج نفت و تصفیه  متعلق به این دولتها نفوذ داشتند. همین  نواب صفوی که اسم  واقعی او سید مجتبی میر لوحی بود ، بعد از پایان  دوره هنرستا ن صنعتی  تهران ، مدتی در شرکت نفت ، متعلق با انگلیسی ها  در آبادان به عنوان مکانیسین  در کارگاه های این شرکت ، سوهانکاری میکرد .شاید یک عده ندانند ،که شرکت نفت انگلیس در آبادان و کل ایران  لانه جاسوسی  انگلیس  ها بود. چگونه این نوجوان ، یکد فعه ، به علم سیاست و دیپلماسی  مسلط می شود، و سر از حوزه علمیه نجف الاشرف در می آورد را  من با اتکا ء به دو واقعه تاریخی  در وطن  خود ،و مصر و آمریکا ، نکاتی را بااستناد  بر آثار و نوشته های محققین  اروپائی و آمریکائی ، در اینجا  خواهم آورد ، تا خوانندگان  ایرانی  که درد وطن و استقلال واقعی  و آزادی آن را از یوغ  یک مشت مستبد ، در لباس شاه و شیخ ، وابسته به بیگانگان را دارند ، به این دو واقعه توجه بکنند ، تا متوجه بشوند ،  اخوان المسلمین و فدائیان اسلام ،ساخته و پرداخته  همین قدرت های استعماری بودند و هستنند.

 ادامه دارد . پاریس 31 اکتبر2012 .

به قلم : کاظم رنجبر .

 

بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذ کر نام نویسنده و نام سایت ، کاملأ آزاد است .

 -----------------------------------------------------------

منابع و ماً خذ:

 

http://www.iranianuk.com/article.php?id=45671

 http://contreinfo.info/article.php3?id_article=2986

http://www.rahetudeh.com/rahetude/baziye-sheytani/html/aghaz-baziye-sheytani.html

http://www.sazmanepars.com/Farsi/Gahnameh/43/43_03.htm

 Les Espions de L’or Noir 

De Gilles Munier  Editinos  Alphée .

  Devil's Game: How the United States Helped Unleash Fundamentalist Islam (American Empire Project)

Robert  Dreyfuss

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.