رفتن به محتوای اصلی

نبرد با اشباح را باید به روشنایی کشید
03.11.2012 - 19:17

برگرفته از کامنتهای ایرانگلوبال

 من برخلاف برخی قلمزنان، زیاده نویسی و نوشتن به هر بهانه ای و درباره هر کسی و هر موضوعی را نمی پسندم و آن را پیشه خود نکرده ام. از طرف دیگر شیوه کار و زندگی ام نیز متاسفانه امکان زیاد نوشتن، حتی اتمام نوشته های ناتمام را بمن نمی دهد. بنابرین همواره می کوشم فرصتهای پیش آمده را صرف نوشتن مطالبی کنم که بنظرم بسیار ضروری هستند. با این وصف می خواهم از فرصت های کوتاهی که در حین کار پیش می آیند، استفاده کنم و چند نکته درباره نوشته اخیر آقای شاملی علیه آقای قره جه لو را خاطرنشان کنم. این نکته را نیز ناگفته نگذارم که اگر نویسنده مطلب مورد اشاره، شخصی غیر از آقای شاملی و از نقابداران شبکه انحطاط بود، زحمت نوشتن و در مواردی شاید خواندن را نیز بخود هموار نمی کردم. برخوردهای آقای شاملی با نوشته آقای قره جه لو از یکسو و اشاره ایشان به «چپ» و به سایت «آذربایجان» - که من ازمدیران آنم – مرا ناچار از نوشتن این یادداشتها کرد.

نوشته آقای قره جه لو مطلبی است درباره شبکه موسوم به «مهران بهاری». شبکه ای مخفی و مرموز و ارتجاعی که سالهاست «مامور» به انحطاط کشاندن «جنبش ملی» آذربایجان است. و آقای یونس شاملی متاسفانه در مقام دفاع از این شبکه بجای آنکه به مضمون گفته های قره جه لو بپردازد، نخست فارسی نویسی قره جه لو را به باد انتقاد گرفته و این عمل او را علامت دادن به فارس ها معنی می کند. من این شیوه را می شناسم و این کار متاسفانه نامی جز فضاسازی و تلاش برای گم کردن محتوا و بازداشتن خواننده از اصل موضوع ندارد. بیاد دارم که پس از انتشار سخنرانی من بمناسبت 21 آذر 1388، بازجوی من نیز از همین در وارد شد. ایشان نیز از من به اصرار می خواست علت انتشار ترجمه متن سخنرانی ام (بزبان فارسی) را بیان کنم.

سخنرانی من بزبان آذربایجانی بود و متن پیاده شده آن نخست به همین زبان انتشار یافت و سپس به فارسی ترجمه شد. فرد مورد اشاره حتی ترجمه را نیز جایز نمی شمرد. این شیوه را می شناسیم. دوستان این شیوه را در برخورد با نوشته آقای قره جه لو نیز به کار برده اند. ایشان کوشش می کنند بجای پرداختن به اصل موضوعات به تکفیر نویسنده به پردازند تا اصل موضوع در این میان گم و گور شود. بلی! برای من بکرات ثابت شده است که ناراحتی دوستان محترم نارضایی و خشم آنان، از مضمون نوشته های منتقدین دموکرات است.

اگر فارسی نویس حرام و نشانه «کفر» است، پس چرا نوشته های اساسی شبکه مورد احترام دوست عزیز آقای یعنی شبکه مهران بهاری علی العمده بزبان فارسی است. چرا زمانی که شبکه «غائب الوجود مجهول المکان» خودش با خودش بزبان فارسی مصاحبه می کند، صدای اعتراض بر نمی خیزد؟ منظورم از مصاحبه «خودش با خودش» مصاحبه صد سئوالی با «پژوهشگر خستگی ناپذیر جناب مهران بهاری» است که به فارسی انجام گرفته است و آقای شاملی از آن بهره ها گرفته و من نشانه های این بهره ها را در نوشته های ایشان دیده ام. چرا مصاحبه گر ترک و این « آقا پسر» با هم به زبان فارسی سخن گفتند و آقای شاملی اعتراضی نکرد؟ چرا زمانی که همین کانون انحطاط با بدام انداختن بعضی اشخاص مبارز و خوشنام آذربایجانی، درباره مسائل آذربایجان بزبان فارسی مصاحبه می کرد، مصاحبه گر و مصاحبه شوندگان هر دو عزیز بودند؟

آقای شاملی حتما مقاله «گرگ در اساطیر ترک» را بخاطر دارند که برای دست و پا کردن مبنای میتولوژیک و تاریخی برای طرفدار گرگان خاکستری در آذربایجان سرهم بندی شده است. این نوشته که بزبان فارسی است!! پس چرا احدی به زبان نوشته ها اعتراضی نکرده و نویسنده جز تعظیم و تکریم و افزایش احترام شما چیز دیگری ندید؟ از این مثالها صدها نمونه میتوان زد. پس چنانکه گفتم مسئله بر سر مضامین است. آقای شاملی را مضمون نوشته قره جه لو ناراحت کرده است. و شرط اخلاق و صداقت آن بود که آقای شاملی بجای فرود آوردن چماق تکفیر بر سر قره جه لو و وارد کردن اتهام چاپلوسی و علامت دادن به فارس ها، یکسره بر سر موضوع می رفت و نظرش را درباره شبکه مهران بهاری بیان می کرد. آقای شاملی نظرتان درباره شبکه مهران بهاری و اندیشه های بویژه مقاله مذکور چیست؟

اجازه دهید سخن را در این عرصه کوتاه کنم: امروز در نتیجه 100 سال حاکمیت ناسیونالیسم افراطی فارسی، یک هزارم ملت آذربایجان (ایران) قادر به خواندن متون سیاسی بزبان مادری خود نیستند، میزان افرادی که قادر به نوشتن مقاله ای بزبان ادبی آذربایجان باشند- حتی در خارج از کشور – انگشت شمار اند. برخی از مدعیان رهبری و پیشوایی نه تنها زبان ادبی، بلکه زبان محاوره ای را بسختی می نویسند. آقای شاملی اجازه دهید از شما سئوال کنم: آیا شما خود قادرید بزبان مادری خود، ولی در سطح ادبی- آکادمیک مطلبی بنویسید؟ من به قطع می دانم که یک سبب فارسی نویسی برخی مدعیان پیشوایی آنست که قادر به نوشتن بزبان مادریشان نیستند. بنابرین فعالان دلسوز و واقع بین آذربایجانی ناگزیرند برای تامین اشتراک قشر هرچه وسیعتر آذربایجانی به مباحث حیاتی، از زبان فارسی بهره گیرند. چنانکه گرگان خاکستری و استاد مهران بهاری و دوستانشان بهره می گیرند. همان گرگان و گرگ پرستانی که حتی صرف نوشتن کلمه «آذربایجان» را نشانه پان ایرانیسم و لاجرم نویسنده را دشمن می دانند.

من بارها گفته ام، یکی از نخستین وظایف فعالان آذربایجانی «یاد گرفتن» زبان خود است. متاسفانه اکثر کسانی که ادعای رهبری نیز دارند، از این مهم غافلند. در چنین فضایی گرفتن یقه قره جه لو بخاطر فارسی نویسی، اگر جز فرار از موضوع وتحریک عوام الناس وطنی و یا جوانان کم آگاه جنبش علیه قره جه لو نیست، پس چیست؟ با عرض پوزش سئوال می کنم: فارسی نویسی آقای قره جه لو در نقد شبکه مهران بهاری - که اساسی ترین نوشته هایش بزبان فارسی است، چاپلوسی به فارسها است یا حمله شما به آقای قره جه لو – زبانم لال خود شیرینی در برابر نژادپرستانی که با آحاد ملت فارس و نیز زبانشان دشمنند و علاوه بر آن فدرالیستهای آذربایجانی را دشمن اصلی جنبش می پندارند.

آقای شاملی انتشار مقاله قره جه لو در سایتهای اخبار روز، ایران گلوبال و آذربایجان را دلیلی دیگر بر مجرمیت آقای قره جه لو ذکر کرده است. این نیز مانند اعتراض به فارسی نویسی قره جه لو، تلاشی برای انحراف افکار است. آیا تعداد مقالات فارسی آقای شاملی در سایتهای اخبار روز و ایران گلوبال کمتر از نوشته های قره جه لوست. همین الان در آرشیو مطالب اخبار روز 48 مقاله فارسی از آقای شاملی در دسترس است. و تنها دو مقاله از آقای قره جه لو. مدیران «ایران گلوبال» هم که رمز سایت را تقدیم آقای شاملی و برخی دوستانش کرده و دستشان را در انتشار مقالاتشان باز گذاشته اند!!. چه شده که اخبار روز و ایران گلوبال زمانی که نوشته جات این دوستان را منتشر می کنند، خوبند و زمانی که نوشته ای همچون نوشته آقای قره جه لو را باز می تابند، بد.

 آقای شاملی حتما می دانید که یک عضو دیگر شبکه مهران بهاری، ایران گلوبال را «توالت عمومی» نام داده است. اخلاق هم خوب چیزی است. کاش «بیش از صد سایت» عالیجنابان نیز برای نمونه یک نوشته مخالف را منتشر می کردند تا دوستان عزیز زبانی به این درازی می داشتند. اگر این سایتها متعلق به فارسهای «دارای نقص ژنتیک» هستند و یا نوشتن در آنها علنی کردن مسائل «داخلی» آذربایجان است، چرا در آنها مطلب می نویسید؟ نه! اگر سایتهایی هستند که نظرات گوناگون را منتشر می کنند، چرا انتشار مقاله قره جه لو در آنها جرم تلقی می شود؟ اگر سایتهای «دشمن» هستند و شما از تریبون «دشمن» استفاده می کنید، این کار چرا برای قره جه لو حرام شده است؟

می دانید که مسئولین و گردانندگان هر دو سایت نامبرده با رفتار خود نشان داده اند که به پرنسیپهای چپ دموکراتیک و دموکراسی پای بندند. آیا سایتهای شما دست راستی ها، یکصدم این وسعت نظر را از خود نشان داده اند که اکنون برای چپ دموکرات آذربایجان درس اخلاق می دهند؟ می دانید که چه می گویم. آقای شاملی سایت آذربایجان را جزو سایتهای ضاله !! نظیر «اخبار روز» و «ایران گلوبال» قرار داده و آنرا سایت متمایل به چپ فارس معرفی کرده است. ما از میزان علاقمندی دموکراتهای حقیقی و چپهای دموکرات آذربایجان و ایران به سایت آذربایجان آگاهیم. و همچنین از نفرت وابستگان شبکه مهران بهاری، عمال رژیم و ... از سایت خود نیز اطلاع داریم. نام «آذربایجان» تصادفی انتخاب نشده است. ما افتخار می کنیم که در طول سالهای انتشار مجله آذربایجان و سایت آذربایجان یگانه ارگانی بوده ایم که بدون ترس و وحشت از تهدیدها، بدون عوام زدگی و یا وابستگی به این یا آن منبع مالی و یا دولت و حزب از هستی ملی و حقوق ملی، از دموکراتیسم در جنبش آذربایجان دفاع کرده ایم. اگر امروز فالانژهای وطنی «تورک» از هیچ نوع اتهام، پرونده سازی و حتی تهدید به ... علیه سایت «آذربایجان» و گردانندگان آن خودداری نمی کنند، ناشی از مشی پایدار «آذربایجان» است. من و رفقایم بعنوان دموکراتهای چپ آذربایجان، دوست همه آزادیخواهان و همه چپهای دموکرات جهانیم. فاش می گوییم و از گفته خود دلشادیم.

 بر چه مبنایی ناسیونالیستهای فاناتیک و شبکه های مخفی فالانژیستی در آذربایجان، نژادپرستان ترکیه و ... را رفیق و محرم اسرار خود می دانند ولی همدلی ما با آندسته از آزادیخواهان فارس که مخالف تبعیض ملی اند - کفر محسوب می شود؟ آقای شاملی که ناسلامتی خود را – دستکم پیش گروههایی - فدرالیست هم می نامد، به این سئوال چه جوابی خواهد داد؟ دموکراتیسم، انساندوستی، تلاش برای زندگی بهتر برای توده زحمتکش، تلاش برای برابر حقوقی زن ومرد، کوشش در راه حفظ محیط زیست و بالطبع کوشش برای الغای ستم ملی و تبعیض نیز ما را دوست و رفیق همه دموکراتهای جهان و بویژه چپ دموکرات همه ملیتها اعم از ترک، فارس، کرد، عرب، امریکایی، اسرائیلی و ... ساخته است. طبیعی است که کسانی تلاش می کنند جنبش بر حق مردم آذربایجان را به مجرای نژادپرستی بکشانند و بجای نفرت علیه ارتجاع ایران و نژادپرستان «فارس» – نفرت علیه همه فارس ها را تبلیغ می کنند، از این مشی ما ناراضی خواهند بود.

 آقای شاملی حتما مصاحبه من با مدیر «فارس» سایت ایران گلوبال را بخاطر دارند که محور اساسی آن افشاگری علیه شوونیستها و ملیت پرستان فاناتیک فارس بود. این مصاحبه را یک «فارس» با من کرده و در سایت تحت مدیریت او منتشر شده است. راستی کدامیک از سایتهای شما حاضر شده است کوچکترین تنقید علیه «افراطیگری» را حتی با بیان مخالفت خود منتشر کند؟ بگذارید صریح بگویم: برای من رفتار کسانی که سایتهای فارسی را دشمن می دانند و خواندن و یا ارسال مطلب به آنها را بایکوت کرده اند، از رفتار شما قابل فهم تر است که نوشته های خود را بی مانع و رادع در ایران گلوبال منتشر می کنید و بعد نوشتن قره جه لو در آنرا نشانه ارسال سیگنال و ... می دانید. آنها دستکم به یک پرنسیپ پایبندند و در کار خود صادق.

انتقاد دیگر آقای شاملی به آقای قره جه لو این است که ایشان از ادبیات «چپ سنتی» در نوشته خود استفاده کرده است. این ادبیات کدامند؟ قره جه لو نوشته است که شبکه مهران بهاری شبکه ای است که «در تاریکی کمین کرده»، برای "به انحراف کشاندن حرکت ملی-دمکراتیک آذربایجان" و برای "جا انداختن سیاست انحرافی و عمیقا ارتجاعی" و" نفرت پراکنی در بین ملیتها" «شیادانه» تلاش می کند. کدام یک از این اوصاف نامنطبق است؟ کدام یک از این صفات نابرازنده شبکه مهران بهاری است؟ لقمه را از پشت سر بدهان گذاشتن چه ضرورتی دارد؟ آیا شبکه مورد بحث در تاریکی کمین نکرده است؟

چرا کسی جسارت آنرا ندارد که بنویسد دستکم یکی از مهران بهاری ها را می شناسد؟ آیا منحرف کردن جنبش حق طلبانه آذربایجان به سوی جنبش نژاد پرستانه و تبلیغ نفرت میان ملتها وجهه همت مهران بهاری نیست؟ پس آقای شاملی! بحث بر سر «ادبیات» نیست. آیا مضمون نوشته قره جه لو نیست که مورد نقد شماست ؟. شما قره جه لو را بخاطر نپذیرفتن تحلیل خودتان ملامت نمی کنید. بلی. ادبیات لمپنانه و کثیف و اتهام زدن و تهدید دگراندیشان را باید از مباحث آذربایجان پاک کرد. ولی این ادبیات را چه نیرویی وارد مباحث آذربایجان کرده است؟ آقای شاملی دستکم با قلم «سهند نسیمی» آشناست . کامنت نویسی از کامنت نویسان شبکه مهران بهاری که به هرزه گویی و ردیف کردن رکیک ترین دشنامها علیه دگراندیشان شهره است. من از نظر رعایت عفت کلام نمی خواهم نمونه هایی از دشنامهای این شخص علیه چپ ها، علیه آزادیخواهان و دگراندیشان را در اینجا ردیف کنم. دوستانی که این قدر حساسند چرا در برابر سهند نسیمی سکوت کردند؟ چرا قلم متین و پاکیزه قره جه لو این عزیزان را ناراحت می کند ولی صدها فحش ناموسی و دهها اتهام علیه دگراندیشان – در صفحات فیس بوک و ... اعتراض شما را بر نمی انگیزند؟ گفتم و باز هم تکرار می کنم: مضمون و هدف آن نوشته ها دوستان را خوش می آید و مضمون و هدف این مقالات خوشایندشان نیست. شاید بگویید که این اشخاص چه ربطی به شبکه «مهران بهاری» دارند. نه! این رفتارها محصول آن تفکر فالانژیستی است که بدون پای بندی اخلاق و شرافت انسانی و حقیقت، نابودی دگراندیشان را نه تنها مجاز، بلکه واجب می شمارد. حتما دشنامهای «پژوهشگر خستگی ناپذیر استاد مهران بهاری» به نقد یک نوشته ایشان توسط ادبیاتشناس دموکرات آقای محمدعلی حسینی درخاطرتان است. خواننده منصف می داند که رفتار و دشنامهای شبکه مورد حمایت شما با لیلا مجتهدی و اصغرزاده و من و... چگونه بود. این فرهنگ فالانژیستی را باید از ادبیات مباحث آذربایجان پاک کرد نه تحلیل آقای قره جه لو را.

 شبکه مهران بهاری شیاد است. من اینجا نیز با آقای قره جه لو همداستانم. شبکه مرموز که با نشر مطالبی راست و دروغ از میان کتب منتشر شده، و یا تحریر مطالبی بدیهی خود را همچون یک «پژوهشگر خستگی ناپذیر» 27 ساله خوش پوش به علاقمندان مسائل آذربایجان و مبارزین صادق جا زده، است و برای انحراف یک جنبش ملی- مردمی تلاش می کند، شیاد است یا نه؟ شبکه ای که بگفته خودش برای از بین بردن ستم ملی مبارزه نمی کند، با رژیم جمهوری اسلامی که تجسم دولتی شوونیسم است، کاری ندارد، هدفش صرفا سازماندهی دشمنی ملی میان ملتهاست و چپ و راست همه فعالین را «پان ایرانیست»، خائن و دشمن معرفی می کند، شایسته چه صفتی جز شیادی است. حتما اطلاع دارید که بنا به فتوای مهران بهاری شما، دایره خادمین جنبش چنان محدود شده است که اگر کسی «آذربایجان» بنویسد و نه «آزربایجان» یا «آزه ربایجان»، پان ایرانیست است و دشمن. یعنی نه تنها فارسها، نه تنها فارسی نویس ها، بلکه حتی فعالین آذربایجانی که کلمه «آذربایجان» را با «ذ» می نویسند و نه «ز»، خائن اند. آیا ماحصل فعالیت شبکه مهران بهاری کوچکتر و کوچکتر کردن روز افزون خادمین و افزودن مداوم «خائنین» و «پان ایرانیستها» در جنبش آذربایجان نیست؟ سمومی که هیولای زشت رو و زشت خوی ماسک دار بر جنبش پراکنده است، محدود به این یکی دو نیست.

 شما خوب می دانید که شبکه مورد حمایت شما حتی یک اسلام ترکی هم کشف کرده است که از اسلام فارس بهتر است!! دلسوزان ملت معنی این اکتشافات شبکه را خوب می فهمند. و اگر فکر می کنید که ما در شناخت ایشان خطا کرده ایم، لطفی کنید و از زبان خودتان ایشان را به ما معرفی کنید. شاید گفته شود که شیادی معنای حقوقی دیگری دارد و از ما بخواهید این صفت را در آن معنا نیز توضیح دهیم. اگر کسی پیدا شود و به اسم شما مطلبی را منتشر کند و سپس به رد آن بپردازد، چه خواهید گفت؟ حتما و حتما مقاله ایشان بنام «سیروس مددی چه می گوید؟» را بخاطر دارید که سالها قبل برای تحریک افسون شدگان و فعالین کم تجربه علیه من منتشر کرده است. دوستان شما جملاتی از زبان من ساخته و سپس آنها را «دانشمندانه» رد کرده و به «خیانت» من فتوا داده اند!! و زمانی که طی مکاتبه ای سئوال کرده ام: «این حرفها را از کدام نوشته و یا سخنرانی من نقل کرده اید» فرموده اند: «ما چنین برداشت کرده ایم!! زمانی دیگر در پاسخ شخص دیگری که همین سئوال را از ایشان کرده و مدرک خواسته اند، فرموده اند: ما « Pubilic service » نیستیم، بروید خودتان پیدا کنید!!(اگر لازم دانستید، پاسخهای ایشان را منتشر خواهم کرد) اینها شیادی نیست؟

 آقای شاملی شما خوب می دانید که همین شبکه و هواخواهانش برای بستن دهان و شکستن قلم شخص من و در تکمیل فشارهای رژیم دینی شوونیستی حاکم بر ایران به چه اقدامات ضداخلاقی و ضد شرافت انسانی علیه من دست زده اند. چون می دانید نیازی به تکرار نمی بینم که من اولین شخص بودم که پس از سالها دقت و موشکافی به ماهیت این جریان پی بردم و برای خنثی کردن تاثیر مخرب آن کوشیدم و اولین شخص بودم که ماشین اتهام و تهدید و ... سازمان مخفی علیه من تا به امروز در فعالیت است، ولی این فقط من نیستم که هدف ترور بدخواهان ملت و مردم قرار گرفته است. هر کس که در او روح جستجوی حقیقت و عشق به بهروزی مردم وجود دارد، آماج تیرهای فراوان است. مثالها را خود شما بهتر می دانید. چنانکه در بالا گفتم، این شیوه ها جزئی از آن ایدئولوژی است که جنبش دموکراتیک- ملی آذربایجان را بسوی فنا می برد. این شیوه «عرض»، آن ایدئولوژی نیست، بخشی از «جوهر» آن تفکر است. شگفتا که متهم کنندگان ما به توتالیتریسم، در نابودی اندیشه مخالف- به هر طریق ممکن- حدی و مرزی نمی شناسند. آقای شاملی! این شبکه قابل دفاع نیست. شبکه ای که برایش آذربایجان و ملت آذربایجان و زبان آذربایجانی وجود ندارد، برای لغو ستم ملی هم مبارزه نمی کند، از مبارزه علیه رژیم حاکم بر ایران گریزان است. همه تلاشش متوجه تبلیغ نفرت ملی ترک و فارس و ارمنی و روس و ... و تکفیر و ترور شیادانه دگراندیشان آذربایجان است. برای «او» آنچه مورد احترام است، «تورک» است و تورک کسی است که تورکچی و پان تورکیست باشد و در سرکوب دشمنان – یعنی در درجه اول دگراندیشان «خودی» هیچ حدی و مرزی نشناسد. برای «او» خودی چنان تنگ است که شخص فقط با نوشتن «آذربایجان» به «پان ایرانیست» تبدیل می شود، به طبقه دشمنان «تورک» سقوط می کند و بستن دهان او و شکستن قلمش به هر طریق واجب است. اینست کیفیت عمومی شبکه مهران بهاری که ما در برابر خطر آن هشدار می دهیم.

آقای شاملی! این اندیشه ها و این روش ها را باید از جنبش آذربایجان طرد کرد، نه منتقدین این مشی و منش را. خطر اینجاست. این ایدئولوژی و رفتارهاست که جنبش آذربایجان را به نابودی می کشد. شاملی عزیز من در نوشته اش از «جنبش ملی – دموکراتیک» سخن می گوید. اجازه بدهید صریح بگویم: من فکر می کنم دوستان عزیز ما، صفت «دموکراتیک» برای تزیین ویترین مورد استفاده قرار می دهند. این «مد» الان فراگیر است. (اطلاع دارم که در جمهوری آذربایجان حتی حزبی بنام «حزب ملی دموکراتیک آذربایجان شمالی (گرگان خاکستری)» نیز تشکیل شده است.) این صفت دموکراتیک ما به ازا دارد. الزاماتی دارد و خط قرمزهایی. می پذیرید که نژادپرستی، تبلیغ نفرت ملی، دگراندیش ستیزی و سرکوب دیگران با چماق تکفیر «چپ» هیچ نسبتی با دموکراتیسم ندارد. آیا ایدئولوژی و مشی و منش شبکه مهران بهاری و ... ربطی به دموکراتیسم دارند؟ بهتر از من می دانید که هم اکنون گروهی در صدد جا انداختن این تئوری اند که: «جنبش ملی» و «دموکراسی» ربطی ارگانیک بهمدیگر ندارند و «سرانجام این جنبش الزاما به دموکراسی نمی انجامد». ما مخالف این بینش هستیم. غمخواران جنبش باید از ملی دموکراتیسم در جنبش آذربایجان دفاع کنند و این وظیفه دقیقه به دقیقه ماست.

 و نکته آخر: آقای شاملی! این فقط چپ آذربایجان و بطور مشخص چپهای دموکرات آذربایجان نیستند که در برابر شبکه مهران بهاری و دیگر هماندیشان آن ایستاده و از سلامت جنبش آذربایجان دفاع می کنند. هر انسان مدافع آزادی و هر شخص آزادیخواه طرفدار لغو ستم ملی، هر انسان مخالف اندیشه ها و رفتارهای ارتجاعی این گروه مرموز و بداندیش ، مورد هجوم و ترور شبکه مهران بهاری است. بعنوان یک دوست از شما خواهش می کنم درباره این موضوعات بازاندیشی کنید. و توصیه من به آقای قره جه لو و دیگر آزادیخواهان آذربایجان این است که اکنون که گروه مرموز بداندیش افشا شده است، در افشای اندیشه های انحطاطی و زیانبار شبکه مهران بهاری بکوشند. نبرد با اشباح را باید به روشنایی کشید و در افشای ایدئولوژی و سیاست های شبکه و افسون شدگانش کوشید. و گرنه شبکه ای که هر از چند یکبار نام عوض می کند و یا همزمان از اسامی دیگر بهره می جوید، زهر خود را خواهد ریخت. زهر را باید شناساند و بهمراه آن زهرپاشان را در افکار عمومی افشا کرد. اکنون زمان این است.

 

 با احترام سیروس مددی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
کامنتهای ایرانگلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.