رفتن به محتوای اصلی

مبارزۀ برابر حقوقی مسالمت آمیز هم استراتژی هم تاکتیک جنبش آذربایجان
06.11.2012 - 02:39

 این نوشته بر داشت مستقل آ.ائلیار از ماهیت و اهداف و جهت و آینده جنبشهای ملی- دموکراتیک موجود است؛ و مطابق با بر داشت دیگری نیست. در حقیقت نشان دهنده راهی ست مستقل، که در صورت تطابق آن با واقعیات، و صحتش در جریان عمل، یعنی در حیات روزمره ، میتواند مورد استفاده جنبشها- بویژه جنبش آذربایجان- قرار گرفته و تکمیل شود. این نوشته قسمت چهارم مقاله اهداف بلند مدت و کوتاه مدت جنبش آذربایجان  است که در گذشته منتشر شده و اکنون با حذف و افزودن برخی قسمتها دوباره انتشار مییابد. 

*
 ماهیت جنبشهای ملی - دموکراتیک

درجنبشهای ملی - دموکراتیک همه گرایشات وجود دارد . مانند تمام گرایشاتی که در فضای سیاسی ایران به چشم میخورد.از چپ چپ تا راست راست. ولی جنبش ملی - دموکراتیک هیچ کدام از آنها نیست. براستی ماهیت این جنبش یا جنبشها چیست؟

جنبش ملی - دموکراتیک، «جنبش کسب برابری حقوقی» ست. برابری حقوقی برای همه. همهء مردمان گوناگون ، در همه زمینه ها؛ با رفع دیکتاتوری حاکم، و برقراری دموکراسی ، که سرنوشت" ایران و خود" را در فضایی آزاد ، به صورت دموکراتیک تعیین کرده و راه زندگی خود را در باهم زیستن یا جدا زیستن انتخاب کنند.

جنبش ملی - دموکراتیک ، همان طور که از نامش پیداست ،«جنبش تعیین سرنوشت و دموکراسی خواهی» ست ، در جهت ساختن جامعه ای آزاد و دموکراتیک و با رفاه و سکولار ، از راه یک نظام غیر متمرکز. از اینرو، " ملی" و "دموکراتیک" است ، و سکولار و مدرن. مقولۀ «ملی» اینجا به مفهوم «ناسیونالیسستی» نیست. و نمیتواند باشد. ناسیونالیسم آفت این جنبشهاست(1). مراد از " مبارزه ملی" مبارزه ای ست که برای رفع ستم ملی در همه عرصه ها توسط «همه مردم»  جریان مییابد. 
 صف مستقل زحمکشان

« برابری حقوقی» ، « رفع ستم ملی» ، « رفع تبعیض» هر چند برای « زحمتکشان» جامعه مفید است- در حالتی که « جنبش حق طلبانه» تسخیر و آلت دست « ناسیونالیسم» نباشد- ولی برای پاسخگویی به نیازهای « زحمتکشان» که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند کافی نیست. چرا که این نیاز ها تنها با « عدالت اجتماعی» پاسخ داده میشود. از اینرو ضروریست « زحمتکشان در همه عرصه ها «صف مستقل» خود را از طریق « هیئت های نمایندگان ، سندیکاها، اتحادیه ها- سازمانهای سیاسی » - با ویژگیهای مستقل و واقعی-متشکل کنند. و در جریان مبارزه مستقل از « عدالت اجتماعی» دفاع نمایند. جنبش ملی- دموکراتیک به خاطر ادامه دادن مبارزه برابری حقوقی - رفع ستم ملی- دوست و مکمل مبارزه زحمتکشان و همینطور مبارزه ضد تبعیض زنان و دیگران است. البته اگر توسط ناسیونالیسم تسخیر و به کجراهه برده نشود. در همه قدمها ضرورت دارد  از درهم آمیختگی « مبارزه حق طلبانه و عدالت خواهانه» با ناسیونالیسم اجتناب ورزید. و صف مستقل خود را با خواسته ها و اهداف مشخص خفظ نمود. به ویژه زحمتکشان و زنان  لازم است به این مسئله بهای بیشتری بدهند. برای شناخت ناسیونالیسم موجود به لینک مقالات پایین مراجعه شود.
 صف مستقل زحمکشان با برنامه  و مبارزه برای «کسب عدالت اجتماعی»، نباید در مبارزه ملی- دموکراتیک خود را حل کند، نباید سیاست مستقل خود را فراموش کرده از سیاست جنبش ملی -دموکراتیک دنباله روی کند. کاری که زحمکشان در رابطه با این جنبش میتوانند انجام بدهند - در صورتی که به سلامت آن اطمینان داشته باشند- تنها « حمایت متقابل» است. 

*
 مشکل مردمان تقسیم شده

حل مشکل مردمان تقسیم شده در کشورهای همسایه از راه اتحادیه منطقه ای با رفع مشکل مرزها؛ قابل حل است.

تقسیم بندیهای سیاسی نوین دیگر ، در آیندهء بسیار دور ، کار نسلهای خیلی دور است و ربطی به ما ندارد.

احزاب و سازمانها و تشکلها میتوانند برنامه های دلخواه خود را داشته باشند. ولی این برنامه ها اهداف جنبشها نیست و نمیتواند باشد.

چرا که یک جنبش ، عمومی ترین و عملی ترین برنامه های توده ای را جزو اهداف خود قرار میدهد. اگر جریان یا جریانهایی برنامه ی خود را با چنین خصوصیاتی تنظیم کرده باشند، بدیهی ست که میتواند بعنوان «بخشی» از اهداف جنبش قرار بگیرد. چرا که جنبش، حزب و سازمان نیست. در عین حال که از سازمانیابی و سیاست و اهداف مشخصی بهره مند است.
شهرهای چند ملیتی
راه حل شهرهای چند ملیتی در سیستم غیر متمرکز شهرهای « خودگران» است. مثل شهرهایی که در کشورهای اروپا به ویژه آلمان وجود دارند.( 2)

جنبش چیست؟

جنبش ملی دموکراتیک نیروی پویایی ست، که بر پایه جامعه مدنی ضعیف موجود، با توجه به منافع خود - از راه کسب برابری حقوقی - مبارزه میکند. چه در برابر نظام متمرکزاستبدادی حاضر و چه در آینده در یک نظام غیر متمرکز دموکراتیک؛ واهداف کوچک و بزرگ ، خاص و عام، تاکتیکی و استراتژیک آن نیز ، متقابلاً از یکدیگر تغذیه میشوند. خواسته این جنبش ها نوسازی جامعه است و از این پروسه حمایت و پشتیبانی می کنند.

*جنبش های ملی دموکراتیک در ایران، بطور کلی حرکتهای سیاسی و حقوقی هستند. در بعد اجتماعی و توده ای. سیاسی از این زاویه که خواهان تغییر نظام مسلط متمرکز به یک نظام غیر متمرکز هستند، و حقوقی از این جهت که مطالبه برابری حقوقی در همه زمینه های اقتصادی،فرهنگی، عدالت اجتماعی و سیاسی، مذهبی و جنسی و غیره را برای همگان پیگیری میکنند.این جنبشها،در شرایط موجود خورده جنبشها را در داخل خود گرفته اند. حرکت زنان، زحمتکشان، فرهنگیان و قلمزنان، دانشجویان و دیگر گروهها و اقشار اجتماعی را در داخل خود گنجانده اند. هر یک از این گروههای اجتماعی به نوعی با جنبش ملی-دموکراتیک درارتباط بوده وازآن تغذیه میشوند. جنبش ملی است چرا که به عموم مردم تعلق دارد و حق تعیین سرنوشت ، و برابری حقوقی همه جانبه را طلب میکند.

دموکراتیک است چرا که مخالف دیکتاتوری ست و بر اصول دموکراتیک در اداره جامعه و تشکلها و کسب آزادیهای انسانی و اجتماعی تأکید دارد. عدالت خواه است ، چرا که به تحکیم عدالت اجتماعی،کسب حقوق همه مردم ، به ویژه زحمتکشان جامعه پای میفشارد. در این جنبشها خط و مشی های گوناگونی فعال است. فدرالیسم ، چپ ، استقلال طلبی، و غیره وجود دارند. هر جریان و تشکلی در پی پیش بردن خط و مشی خود در داخل جنبش است. از طرف دیگر در بیرون از جنبش، حکومت، اصلاح طلبان ، جبهه ملی ها، سلطنت طلبان، و غیره در پی تسخیر و به خدمت گرفتن نیروی جنبش هستند.

با توجه به خواسته ها و اهدافی که جنبشهای ملی دموکراتیک در بیانیه ها و اعتراضاتشان عنوان کرده اند و جمعبند یهایی که در این خصوص صورت گرفته میتوان آنها را در خواسته های " حقوق بشری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دموکراتیک و عدالت خواهانه خلاصه کرد. و چکیده آنها نیز رفع تبعیضات یا ستم ملی، دموکراسیخواهی و عدالت طلبی و اداره امور به دست خوداست؛ برای ساختن جامعه ای آزاد و سعادتمند. اینها همه خواسته های مدنی و انسانی ست. یعنی در یک کلمه،طلب« برابری حقوقی» برای خود و همگان ؛ در جهت آزادی وسعادت انسان. راه و شیوه رسیدن به آنها را در عمل و نظر مبارزه مسالمت آمیز برگزیده اند. اگر چه برخی از احزاب و گروهها به علت پیشینه تاریخی و عدم توانایی درک شرایط حاضر از تاکتیک مبارزه مسلحانه،در یک حد معینی استفاده میکنند.

با توجه به گروهها و اقشار اجتماعی گوناگونی که در این مبارزه شرکت میکنند میتوان حرکت را اجتماعی و توده ای و عمدتاً متشکل از نسلهای جوان ارزیابی نمود.

*«تاکتیک» و «استراتژی»

«روشی» که یک جنبش برای رسیدن به هدف کوتاه مدت خود انتخاب میکند «تاکتیک»، و «شیوه» ایکه برای دستیابی به هدف بلند مدت بر میگزیند «استراتژی» خوانده میشود.

*هدف کوتاه مدت یا هدف تاکتیکی- هدف بلند مدت یا هدف استراتژیک

اهداف کوچک و کوتاه مدت و مرحله ای که برای رسیدن به هدف بزرگ و کلی دراز مدت ، در نظر گرفته میشود « اهداف تاکتیکی»؛ و آماج کلی را «هدف استراتژیک» مینامند. برای مثال «پیروزی » در یک جنگ هدف استراتژیک، و گرفتن یک «تپه» هدف تاکتیکی است. بستن راه میانگذر دریاچه ارومیه ، برای قطع ارتباط خیزش ارومیه و تبریز ، و یا وعده اختصاص پول به بحران محیط زیست، از سوی حکومت، هدف تاکتیکی ست. «حفظ دیکتاتوری و ادامه فرمانفرمایی» هدف استراتژیک محسوب میشود. در حقیقت استراتژی و تاکتیک « روشهای بکار گرفتن امکانات» برای دستیابی به اهداف بزرگ و کوچک است.

*هدف کوتاه مدت و بلند مدت جنبش ملی-دموکراتیک

برای یک جنبش ملی-دموکراتیک، هدف کلی و بزرگ و بلند مدت ، کسب برابری حقوقی همه جانبه،برای همه، و بدین ترتیب صاحب شدن به «حق انتخاب» راه زندگی، با دیگران زیستن یا جدا زیستن، یعنی حق تعیین سرنوشت خود؛ به صورت دموکراتیک ، جهت ساختن یک زندگی برابر حقوق و آزاد و سعادتمند، در صلح و دوستی با مردمان گوناگون، هدف استراتژیک است. به عبارت دیگر کسب برابری حقوقی، تعیین دموکراتیک سرنوشت، بنای یک زندگی آزاد و سعادتمند نسبی و واقعی ، همترار با زندگی مردمان جوامع پیشرفته، هدف کلی و استرا تژیک جنبش است. هدف از کسب برابری حقوقی و حق تعیین سرنوشت، ساختن جامعه ای آزاد و دموکراتیک و سعادتمند است. یعنی هدف استراتژیک یک جنبش ملی- دموکراتیک « رسیدن به جامعه ای آزاد و دموکراتیک و سعادتمند» است. باقی مراحل مرحله های استراتژیک و یا هدفهای کوتاه مدت تاکتیکی به حساب میایند.

*«اقناع» و « اجبار»

مبارزه مسالمت آمیز در برابر دیکتاتوری متضمن «اقناع» و « اجبار» است.

همانطور که ماهیت و گوهر پدیده ها و مسایل مذکور در بالا نشان میدهد، در « مراحل» مبارزه، رسیدن به راحلهای درست با روشهای دموکراتیک و مسالمت آمیز ممکن است؛ و نه با اقدامات خشونت آمیز.

راحل مشکلات بین مردم و یک حکومت دیکتاتوری، بر اساس « اقناع» و «اجبار» قرار دارد. تا زمانیکه خیزش عمومی به وجود نیامده روشهای «اقناع جمعی» و سازماندهی و آگاهی رسانی، و در وضعیت مناسب، اقدام برای کسب خواسته های تاکتیکی از راه « اعتراضات» که در نوع خود « اجبار»های کوچک اند، با تقبل هزینه های سبک، در موفقیت جنبش مؤثر میباشد؛ در این شرایط معمولاً اجبار های بزرگ و نیرومند را بعلت عدم وجود شرایط مناسب، و وجود برتری قوای حکومت، نمیتوان بکارگرفت و در صحنه پراتیک، عملکرد مثبتی نمیتواند داشته باشد. اما وقتی توازن نیرو به نفع جنبشهاست میتوان از عامل اجبار مشروع، نیرومندانه استفاده کرد. مقولات اقناع و اجبار ، هر دو، در مبارزه مسالمت آمیز وجود دارد. تحمیل خواسته های مردم از راه حرکات وسیع و عمومی به حکومت «اجبار» است. همانطور که تسخیر ارکانهای قدرت ، با هجوم میلیونی به این نهاد ها « اجبار» خوانده میشود. یعنی راحل مسایل در «اقناع» و « اجبار» ست. «حمله و دفاع» از عناصر اجبار است.

«اقناع»

روش حل دشواریها، بین جنبشهای مختلف ، گفت و گوی سیاسی از طریق اقناع ست.

در رابطه با جنبشهای مردمان گوناگون، که دارای ویژیگیهای مدنی و انسانی میباشند، لازم است روش « اقناع خستگی ناپذیر» به کار برده شود.

*

" اهداف بلند مدت و کوتاه مدت جنبش آذربایجان کدام اند؟ بعبارت دیگر اهداف استراتژیک و تاکتیکی حرکت چه میباشد؟ چه هدفی میتواند این اهداف را بعنوان " هم استراتژی و هم تاکتیک" در بر بگیرد؟

گفتیم مبارزه مدنی مردم در کل برای کسب « برابری حقوقی» ست؛ جهت ساختن جامعه ای آزاد و دموکراتیک وسعادتمند. از آنجاییکه تبعضیقات تنها مختص آذربایجان نیست، و سراسر ایران را در بر میگیرد؛ رسیدن به حقوق، با رفع دیکتاتوری، برقراری دموکراسی واقعی از راه ایجاد یک سیستم غیرمتمرکز ممکن است. پایان دادن به بیعدالتی های اجتماعی گوناگون، و« انتخاب راه آزادانه زندگی » ، یا تعیین دموکراتیک سرنوشت خود، روندی ست که میتواند طی بشود. این « حق انتخاب» از آن مردم و جزیی از « برابری حقوقی» است ، و جدا از آن نمیتواند باشد. نه میتوان آنرا حذف کرد و نه میتوان ندیده اش گرفت. ضرورت دارد برسمیت شناخته شده و محترم شمرده شود.

کسب برابری حقوقی ، به شیوه مبارزه مسالمت آمیز، سیاست به کارگرفته شده و عملی جنبش است. این مبارزه هم استراتژی و هم تاکتیک جنبش را نشان داده ، و حرکت را بسوی پیگیری و تحقق اهداف کوتاه و بلند مدت راهنمایی میکند. آذربایجان پیش از جنبش سبز این راه و روش را پیام آور است.

سیاستهایی که حرکت را به سوی خشونت و جنگ و تروریسم میراند سیاست اصلی رژیم حاکم است. سیاستی ست که، هدفش نابودی جنبش و خراب کردن وجههء آن در انظار جهانی ست. ضرورت دارد به این مسایل بسیار آگاهانه برخورد شود.

تاکتیک آذربایجان در نبرد، «مبارزه مسالمت آمیز» است. تغییر تاکتیک جنبش، کار یک گروه نیست. به ویژه که رژیم آرزویش را دارد، جنبش را زود هنگام درگیر برخورد نظامی کرده و در شرایط عدم تناسب قوا و برتری نظامی، کار را یکسره کند. همانطور که مسیر حرکت آذربایجان نشان داده تاکتیک درست جنبش «مبارزه مسالمت آمیز» است. از دیدگاه تئوریک مبارزه مسالمت آمیز هم استراتژی،هم تاکتیک جنبشهای ملی-دموکراتیک است. اگر دیکتاتوری حاکم در شرایط قیام عمومی و سراسری راه قذافی را پیش بگیرد همه آزادیخواهان ایران در تغییر «تاکتیک مقطعی» میتوانند تصمیم بگیرند. جنبشها بخوبی آگاهند دیکتاتوری به دنبال چیست .

*« حفظ استقلال و ماهیت خود جنبش»

یعنی حفظ صف مستقل با اهداف خود جنبش، نه سازمانها و احزاب.

خطرات داخلی و بیرونی که جنبشها را تهدید میکند

بدنبال خیزش دو قلب تپنده آذربایجان - ارومیه و تبریز- برای نجاب دریاچه ارومیه از خشکاندن، و پشتیبانی نیروهای سیاسی و آزادیخواه و حفظ محیط زیست در داخل و خارج، پرسشهای بسیاری برای جنبش آذربایجان مطرح شده است که میکوشم مهمترین آنها را در این نوشته مورد بحث و بررسی قرار بدهم. سئوالات مطرح عبارتند از: آیا نیروهای دیگردر ایران و آذربایجان در اندیشه مصادره جنبش آذربایجان هستند؟ با گسترش جنبش در آذربایجان و دیگر جنبشها در ایران چگونه میتوان «صف مستقل» خود را حفظ کرد؟ پیگیری اهداف جنبش چگونه امکان پذیر است؟ هژمونی طلبی گروهها و تشکلات در درون جنبش چه نقشی در کل حرکت بازی میکند. چگونه میتوان از غلتیدن به کجراهه ها مصون ماند؟ و غیره.

اینجا دو خطر جنبش را تهدید به نابودی میکند: اول خطر داخلی ، دوم خطر بیرونی:

راه حل خنثی نمودن خطر بیرونی, حفظ صف مستقل جنبش در برابر دیگر نیروها ست . راه حل خطر دوم یعنی درونی ، عبارت است از «حفظ استقلال خود جنبش» در برابر هژمونی طلبی این یا آن تشکل . چیزیکه هر دو خطر را خنثی میکند در حقیقت « حفظ استقلال و ماهیت خود جنبش» در حالتها و شرایط مختلف است. برای شناخت این مسئله توجه میکنیم که:

جنبش ، یک حرکت جمعی ست، بر ای کسب و تحقق یک سری اهداف عمومی . حرکت اجتماعی و توده ایست برای تحقق اهداف خودش نه اهداف احزاب و سازمانها. جنبش حزب و سازمان نیست. اهداف آن هم الزاماً اهداف آنها نمیباشد. جنبش مجموعه تشکلهاست. اهداف آن میتواند در تطابق یا در مخالفت با اهداف این یا آن حزب و سازمان و تشکل باشد. ولی چیزیکه مهم است اینست که موجودیت جنبش، چیزی ست غیز از موجودیت احزاب و تشکلها. و اهدافش هم همینطور. ممکن است اهداف برخی تشکلها بعنوان اهداف جنبش مورد پذیرش قرار گرفته و از آنها دفاع شود ولی این به معنای آن نیست که جنبش همان حزب و سازمان است و اهداف و خط و مشی آن هم همان خط و مشی حزب.

اهداف جنبش
جنبش آذربایجان خواسته های کوچک محیط زیستی- حل مسئله دریاچه- فرهنگی - تحصیل به زبان مادری - اقتصادی - سرمایه گذاری در منطقه بدون تبعیض و ایجاد محل کار- انتخابات آزاد- انتخاب دموکراتیک نمایندگان بومی خود- و آزادیهای سیاسی و مدنی و غیره را هنوز کسب نکرده چگونه میتواند در این مرحله از حیات خود، مسئله ء « استقلال» ، که البته با «تجزیه طلبی» فرق دارد، را مطرح کند؛ و یا حتی فدرالیسم را پیش بکشد. درست است، شعار جریانهای استقلال طلب و فدرالیست، و تجزیه طلب ، «استقلال» و «فدرالیسم» و «تجزیه» است. ولی نه شرایط جامعه و نه توازون قوا بین حکومت و جنبش ، هیچکدام در چنان مرحله ای نیست که چنین شعار هایی « اهداف» «جنبش» باشد. اینها میتواند اهداف خود گروهها باشد ولی نه جنبش. اهداف بلند مدت و کوتاه مدت «جنبش» آذربایجان همه در چهار چوبه «مبارزه برای کسب برابری حقوقی ، جهت ساختن جامعه ای آزاد و دموکراتیک و مرفه» ، درحال و آینده ، خلاصه میشود.

اهداف کوتاه مدت را در حال حاضر میتوان در برابر حکومت مطرح کرد ؛ و در بعد اجتماعی و توده ای برای پیشبرد آنها نیرو بسیج نمود. اهداف بلند مدت ، اهدافی حقوقی ست که برای کسب و تحقق آنها حتی بعد از تغییر حکومت فعلی ضرورتاً باید مبارزه کرد. مثل تصمیم گیری عمومی برای با هم زیستن یا جدا زیستن یعنی «حق تعیین سرنوشت» به صورت دموکراتیک؛ و همینطور مبارزه برای بر پایی یک نظام غیر متمرکز .

شعار استقلال، از همین حالا سرنوشت را تعیین کرده است و دیگر حقی برای انتخاب نگذاشته است بماند. همینطور فدرالیسم ، نوع نظام را در فدرالیسم مشخص نموده و سرنوشت را معین کرده است. فدرالیسم یا استقلال، هدف گروههاست و نه هدف جنبش . در حقیقت مسئله جنبش نه استقلال است و نه فدرالیسم بل «حق تعیین کردن» سرنوشت خود است.

این مرحله آخرین مرحله حیات کنونی جنبش است. بدنبال آن جنبش در احزاب و سازمانها و تشکلهای مختلف تجزیه و حل خواهد شد.

مبارزه برای کسب برابر ی حقوقی، ساختن جامعهء آزاد و مرفه، با اهداف بلند مدت و کوتاه مدت، به شیوه مسالمت آمیز، هم استراتژی ، هم تاکتیک جنبشهای ملی دموکراتیک است.از سوی دیگر جنبش دموکراسی خواهی نیز عملاً این شیوه را پذیرفته است. پس میتوان عنوان کرد مبارزه مسالمت آمیز هم استراتژی،هم تاکتیک جنبشهای ملی-دموکراتیک و جنبش دموکراسی خواهی در ایران است.

جنبشهای ملی-دموکراتیک و دموکراسی خواهی در ایران مکمل یکدیگرند. جا دارد همه آزادیخواهان ایران به این مهم دقیق شده و از راه به رسمیت شناختن حقوق و موجودیت یکدیگر همبستگی عملی عمومی را فراهم سازند.

دیدگاه تجزیه طلبی، ضربه ء سنگین به جنبشهای مدنی و رفع تبعیض ملیتها میزند. حکومت با امکانات همه جانبه ء خود میکوشد بر جنبش ملیتها نشان تحزیه طلبی زده و با تجزیه شده، نشان دادن ایران، جنبشها را منزوی کرده و باقدرت تمام به سرکوب آنها بپردازد. در چنین وضعیتی مواضع تجزیه طلبان ، در دست حکومت ، عملاً وسیله ای برای درهم کوبیدن جنبشهاست . از سوی دیگر مانع همبستگی و اتحاد عملی با جنبش دموکراسیخواهی ست. این سیاست جنبش را منزوی کرده و موجب شکست آن میشود. مسئله ایست مهم و جدی که ضرورت دارد فعالین روی آن عمیقاٌ بیندیشند.

*

همانطور که گفته شده و از مسیرطی شده نتیجه میشود هدف جنبش پیگیری حقوق خود در همه عرصه هاست. مسئله استقلال و فدرالیسم مشکل احزاب است نه مشکل جنبش. جنبش نمیتواند بار سازمانها را به دوش بکشد. سازمانها و تشکلها میتوانند از سیاستها و اهداف حرکت که ضرورتاً عمومی ست حمایت و دفاع کرده و در پیشبرد آنها در صحنه عمل شرکت کنند. جدا کردن خط سازمانی از خط عمومی جنبش وظیفه مبرم تشکلهاست. عدم توجه به این مسئله و درهم آمیزی خطوط، شدیداً به حرکت ضربه میزند.

مصادره جنبش
 مصادره جنبش از طرف یک خط و جریان آنرا به شکست میکشاند. این کار چه از داخل حرکت صورت بگیرد و چه از بیرون آن ، در هر حالت به زیان جنبش است.حمایتها لازم است استقبال شود. اگر جنبش به اهداف و استراتژی و تاکتیک خود مسلط باشد نه تنها خطری از سوی حمایتها، چه عملی و چه اعلامیه ای, متوجه آن نمیشود بلکه این پشتیبانی ها حرکت را به جلوبرده و موجب موفقیتها میشود. جنبش بدون حمایتها که اتحاد عملی را در سطح عمومی گسترش میدهد منزوی مانده و خفه میشود. حفظ استقلال و صف مستقل حرکت با حفظ اهداف استراتژیکی و تاکتیکی در شرایط همبستگی با نیروهای دیگر، ممکن و عملی است. لازم است کوشندگان توجه کنند نیرویهای مردمی و آزادیخواه با دیدگاههای مختلف میتوانند حمایت خود را از جنبش اعلام کرده واز راه آشنایی با اهداف و سیاستهای حرکت ، مورد استقبال قرار بگیرند. ضرورت دارد در جریان حفظ صف مستقل و ایجاد اتحاد عملی با دیگر نیروها از روشهای ستیزه جویی با دیگر ملیتها ، به ویژه فارسی زبانان، که ربطی به حکومت استبدادی ندارند ، و بطریقی تحت ستم دیکتاتوری هستند، اکیداً خوداری شود. جنبش برای پیروزی به پشتیبانی عملی همه ملیتها و آزادیخواهان ایران و جهان نیاز دارد. نقض حقوق ملی دموکراتیک مردم آذربایجان و دیگر مردمان ، اعمال تبعیضات گوناگون، از سوی حاکمیت صورت میگیرد ونه از طرف مردم تحت ستم فارسی زبان. باهم در آمیختن این مسایل ضربه به جنبشهاست.

همینطور «شونیست های تمرکز گرا» را نباید با «ملیت فارسی زبان» تحت ستم اشتباه کرد.

دیکتاتوری و فاشیسم و راسیسم از خصایل حاکمیت است. در برابر جنبشها این عامل عمده قرار دارد. تمرکز گرایان شونیست بیرون حکومت عامل فرعی محسوب میشوند. بیشترین نیرو در مبازره ، بدون فراموشی عامل فرعی، لازم است متوجه عامل عمده شود. از سوی دیگر در اعتراضات و حرکات جمعی نباید شعارهای این یا آن گروه خود نمایی کند. بل ضرورت دارد خواسته های عمومی درآنها بازتاب یابد. مبارزه با جریانهای تصاحب گر ضرورت دارد از طریق دیدگاهی، و مستدل و مستند صورت بگیرد؛ و برخوردهای نظری و روشنگرانه پیش برده شود.

عواملی از قبیل حمله نیروی خارجی، ناسیونالیسم افراطی و کور در بین جنبشهای ملی، تمرکز گرایان شوونیست به انضمام سلطنت طلبان آریا گرا . اصلاح طلبانی که در اندیشه روی کار آوردن جمهوری اسلامی دوم هستند، و سازمانهای سیاسی تمرکز گرا و غیر سکولار، ... در حالت عدم هشیاری میتوانند ضربات جدی به جنبشها وارد کنند. 

وجود بحران ها و حاد شدن مشکلات اجتماعی موجود ، موجب خیزش جنبش های فاشیستی، نژادپرستی، ناسیونالیسم کور و مانند اینها میشود. در این شرایط بعضی گروهها برای دستیابی به اهدافشان به اسلحه و تروریسم روی میاورند.برای نیافتادن به دام این کجراهه ها لازم است نهایت هوشیاری را بخرج داد.
 مبارزه دموکراسیخواهی مکمل مبارزه ملی دموکراتیک

جنبشهای ملی-دموکراتیک برای نیرومند نمودن خود در برابر حکومت میتوانند با سیاستهای درست جنبش دموکراسیخواهی را علیه حکومت بسیج کنند. این مسئله مهمی ایست که نباید از دیده دور بماند. در شرایط حاضر نیاز هست ، جنبشهای دیگر، در صحنه عمل آذربایجان را تنها نگذارند. حفظ صف مستقل و اهداف مشخص با استراتژی و تاکتیک مبارزه مسالمت آمیز در وضعیت کنونی، بسیج دیگر جنبشها علیه حکومت، رموز موفقیت درحرکات حاضر و آینده است. 
به رسمیت شناخته شدن اهداف جنبشهای ملی- دموکراتیک
اهداف این جنبشها را هیچ نیرویی به رسمیت نخواهد شناخت؛ مگر اینکه این جنبشها در مبارزات جاری در جامعه با راه و روش و اهداف درست- شرکت کرده - خودشان خواسته هایشان را به دیگر نیروها تحمیل کنند. شرکت نکردن در مبارزات عمومی به معنای « به رسمیت شناخته نشدن» است. کسی نیرویی را به رسمیت میشناسد که توان او را در مبارزه مشترک تجربه کند. آنگاه است که مجبور است او را به رسمیت به شناسد. باید طرف مقابل را در برابر توان مبارزاتی خود - در مبارزه مشترک- به تعظیم واداشت. در غیر اینصورت کسی ترا به رسمیت نمیشناسد.
 به جنبش دموکراسیخواهی که مکمل جنبشهای ملی دموکراتیک است، و مبحث جداگانه ای میباشد، آگاهانه، به اشاراتی بسنده شده است.

-----------
(1)

نگاهی به مقولات ناسیونالیسم موجود در آذربایجان (ایران) 1

 http://www.iranglobal.info/node/11234

نگاهی به مقولات ناسیونالیسم موجود در آذربایجان (ایران) قسمت 2

http://www.iranglobal.info/node/11554

(2)
 شهر خودمختار در نظام غیر متمرکز
 http://www.iranglobal.info/node/7654

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!