از مجال «چلهنشینی» احمدی نژاد در ماجرای حیدر مصلحی تا بر افتادن حجاب حجب سران سه قوهٔ در نامه نگاریهای اخیر، صدها جستار گونه گون در مسیر پرتو افکنی بر ساختار توی در توی راه روهای قدرت در ساختمان وهم آلود رژیم موسوم به جمهوری اسلامی نگاشته شده است. باز گویی نمایههای مختلف این نوشتارها دست مایه گفتار حاضر نیست چه آنکه در خلوت خانه دنیای مجازی دستیابی به هر یک از آنها کار دشواری نیست. به دنبال بر افتادن پردهها یکی پس از دیگری و در سر سرای زمان از اردیبهشت ۱۳۹۰ تا آبان ۱۳۹۱ مهمترین نکته در قلم سه تن از هموطنان در وجوه توصیف، اکبر گنجی و حسین علیزاده معدلی از «وقایع اتفاقیه» کنه ماجرا و «چه باید کرد» را انعکاس میدهند.
اکبر گنجی به خوبی توضیح میدهد جنگ فعلی در ساختار نظام جدی است همان گونه که اختلاف آیت الله منتظری و آقای خمینی جدی بود. حسین علیزاده در گامی فراتر با اشاره به افسانه سلطان و شبان احمدینژاد را شبانی سلطان شده میبیند که اکنون سلطان حقیقی را در گرو گان خود گرفته است. در این میان حسین باقر زاده از سر عمل گرایی معقولانه توصیه میکند که چرا مخالفین نظام یا به اصطلاح اپوزیسیون از چنین فرصتی بهره نمیگیرند. همه این مو شکافیها در دنیایی عرضه میگردد که معلوم نیست مخاطب اصلی آنها چه کسانی هستند. مسلما مخاطبان این جستارها سردار نقدی و صدها نفر دیگر از سایندگان سر بر آستان ولایت نیستند. مخاطبان این گفتارها اگر نگوئیم عموم مردم، دست کم تمامی کسانی هستند که امروز به هر دلیلی در حلقههای پراکنده و سر جمع زیر جبههای به نام اپوزیسیون مجتمع هستند.
سالهای مدیدی خطی پر رنگ میان خارج نشینان و داخل نشینان کشیده میشد (و میشود) که دست کم سربازان نامریی نشسته در چهار راه پاسداران (سلطنت آباد پیشین) در بر ساختن چنین مرزی بی تقصیر نبوده و نیستند. در میانه جهشی سهمگین که کیان ایران در خطر و انشقاق ساختار رژیم بسیار مشهود آیا قرار است خط کش به دست پیشا پیش سهم هر یک از جبهههای درون و برون مرز را در راه زدودن تاریکیهای بال گسترده بر مام میهن اندازه گرفت؟ آنچه هست هم وطنان درون مرز بسا پیش از نگارش مقاله کنشی آقای باقرزاده با تحلیل دقیق از انشقاق در بدنه رژیم و همین طور خطر در گرفتن جنگی خانمان سوز دست به کنش زدند و کمپینی [به همت دکتر محمد ملکی و محمد نوری زاد] زیر نام کمپین صلح و آزادی به راه کشیدند. کمپینی صرفا در راه نجات ایران از خطرهای پیش رو و نه سهم خواهی در دایره موهومی از قدرت آینده که دست و پای بسیاری از ما برون مرزان را بسته شکل گرفته است. چنین کمپینی مورد عنایت هم وطنان خارج نشین قرار نگرفت. دلایل گفتنی آن به مانند کتابی سر به مهر گذاشته میشود تا دشمن در کیهان خود از آن استفاده سؤ نکند. عاقلان گویند گشودن سفره دل در مقابل دشمن اگر بلاهت نباشد دست کم خدمتی به دوست هم نخواهد بود.
در پس آمد کمپین صلح و آزادی از سوی دل سوختگان درون مرز، هم وطنانی در برون مرز آقایان پارسا جعفری و امیر حسین موحدی نیز کمپینی هم پیمان با پویش درون مرز پیش کشیدند که همچون کمپین صلح و آزادی با پدیده قدرت در هندسه سیاسی، خود بسنده انگاری، خود پسندی و خود نمایی بیگانه است. این کمپین نیز با نگاهی تیز بین به انشقاق جدی در درون رژیم با بر افراشتن پرچمی که هرگز شایسته دستان خونین رژیم ولایت فقیه نیست یعنی پرچم حقوق بشر بطور عام قصد دارد با کنشی عمل گرایانه و دور از اعلامیههای تکرار در مکرر به مجامع حقوق بشری پژواکی بلند در پهنه اقیانوسها بر خیزاند و دست کم هزینهای بزرگ بر گردهٔ رژیمی که صدای شکستن استخوانهای آن به گوش میرسد به نهد. کمپین مزبور در حال حاضر تنها در حد و اندازه یک طرح خام میباشد که شاید به توان مولفههای زیر را مترتب بر آن دانست.
یکم- همانطور که آقای باقر زاده در نوشتار خود این پرسش را مطرح کردند که چرا اپوزیسیون از انشقاق موجود در دستگاه ولایت فقیه بهره نمی گیرد، رایزنی ملی در راه تشکیل، سازماندهی و راه اندازی این کمپین ممکن است اقدامی بسیار عملی در راه بهره گیری از این انشقاق تلقی گردد. چه آنکه اپوزیسیون برون مرز به دور از اختناق و زور سر کوب رژیم دستی باز در کنشی میهن دوستانه دارد.
دوم- این کمپین زیر هر عنوانی که شکل گیرد سه ویژگی مهم خواهد داشت، نخست بر خورداری از جوهر حقوق بشر و دوم بی هیچ شناسنامه منتسب به شخص، گروه، حزب، جبهه، جناح و تشکیلاتی خاص صرفا زیر شناسنامه عباس امیر انتظام ها، طبر زدی ها، نسرین ستوده ها، شیوا نظر آهاری ها، محمد ملکی ها، زید آبادیها و صدها کنشگر درون مرز که پوستر آنها زینت بخش باد بانهای آن کشتی عظیم خواهد بود نام نویسی خواهد کرد. سوم آنکه بر خلاف جهانبینی نهفته در بینش «استشهادی»های چرخ شده در دستگاه بلاهت ولایت این کمپین پیام آور زندگی میباشد نه مرگ. قرار نیست کسی حتا از سر میهن دوستی بی جهت جانی فدا کند.
سوم- مبدأ و مقصد کمپین میتواند از ساحل کالیفرنیا [محلی که بیشترین هم وطنان برون مرز مجتمع هستند] تا ساحل بحرین باشد. این کمپین نه نقشه مجاهدین برای رفتن به عراق صدام حسین است و نه طرح جیمز باندی «هخا»منشان. هدف آن است که در طول سفری بحری با پرچم حقوق بشر و تصاویر شیران به زنجیر کشیده شده در محبس خانههای رژیم ولایت فقیه پژواکی به بلندای اورست و پهنای اقیانوسها در راه توجه جهانیان به ستم گریهای رژیم بر خیزاند. در کنار چنین ندای بلندی از سر حق طلبی، هم راهی عملی با سوخته دلان درون مرز، ترمیم اعتماد ملی و قوت قلب بخشیدن به کنشگران درون مرز نیز میتواند از دیگر دست آوردهای چنین کنشی باشد.
چهارم- از هم اکنون تا برگزاری خیمه شب بازی رژیم زیر نام انتخابات ریاست جمهوری قریب هفت ماه فرصت باقی مانده است. همانطور که میدانیم همیشه در هنگامه چنان خیمه شب بازی از یک سو درجه فشار اختناق رژیم فرو میکاهد و از سوی دیگر میزان توجه مردم به سر نوشت سیاسی کشور بالا میرود. با عنایت به این دو عامل میتوان شروع و پایان کمپین را به گونهای برنامه ریزی کرد که هم زمان با جوشش سیاسی داخل در آستانه به اصطلاح «انتخابات» ریاست جمهوری کاروان بحری به سواحل بحرین رسیده باشد. در طول این هفت ماه آن مقدار مجال هست تا تیمی قوی از هم وطنان میهن دوست مذاکراتی گسترده با دولت بحرین که دشمن خونی رژیم ولی فقیه میباشد و همین طور مجامع جهانی حقوق بشر از جمله شورای حقوق بشر سازمان ملل و همین طور احمد شهید [مخبر ویژه سازمان ملل در امر وزیت حقوق بشر در ایران] سامان دهند. ضمن آنکه کمپین نیز جهت نام نویسی گشوده خواهد شد. هر هم وطنی که دل در گرو ایران دارد قادر است به هر شکل ممکن هم راهی کند. یکی میتواند مسافر آن کاروان باشد، یکی میتواند در تامین هزینه کاروان مشارکت کند، یکی میتواند صرفا در بدرقه کاروان آرزومند سلامتی مسافران کاروان باشد، یکی میتواند فقط با یک امضا تایید گر این حرکت ملی باشد. کاروانی بحری با استحکامی از ملات همبستگی ملی، اعتماد ملی، غرور ملی و سر انجام پژواک ندای «ندا»های ایران.
انتشار از: امیرحسین موحدی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید