رفتن به محتوای اصلی

جوانبی از مبارزه ملی دمکراتیک در ایران
14.11.2012 - 13:25

پاسخ به پرسشها

اگر بتوانیم از واکنشهای هیستریک در برخورد با مسائل مطرح در ایران فاصله بگیریم، اگر بتوانیم با حسی موازی به گفتگو با هم بپردازیم و حس صاحبخانه بودن و  مستاجر تلقی کردن را به کناری نهیم، شاید بتوانیم با همدیگر در فضایی متعادلتر سخن بگوییم. نوشتهء زیر پاسخ به پرسشهایی است که نسبت به نوشته من (تقدم و تاخر در مبارزه برای دمکراسی و رهایی ملی) مطرح شده است. امیدوارم این پرسشها به تفاهم بیشتر کمک کند.

 

منبع آماری در نوشته من چیست؟

آقای ایرج، منبع من در مورد آمار جمعیت فارس در ایران، را میتوان در جاهای مختلفی یافت. اما منبع رسمی دولتی هم گاه و بیگاه به دلایلی بسیار مهم است. برای نمونه برنامه ریزی نظام آموزشی حتما به آمار نیاز دارد، بویژه وقتی این برنامه ریزی برای اعمال وسیع آسیمیلاسیون علیه ملتهای غیرحاکم باشد. اینست که من در این مورد به گفته وزیر آموزش و پرورش ایران تکیه کرده ام که در سال گذشته علت تغییر نظام آموزشی دوره اول دبستان  را چنین توضیح داد: هفتاد درصد کودکان در تمامی مدارس ایران دو زبانه (بخوان غیرفارس زبان) هستند. این بدان معنی است که کودکان فارس در تمامی مدارس ایران سی در صد کشور را تشکیل میدهند. روشن نیست؟ بقیه خبر و تفسیر را در لینک زیر دنبال کنید؛

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=25955

 

مطالبات معیشتی طبقات کم درآمد در مبارزات رهایبخش ملی

اگر از تبلیغات منفی آقای غلام شامقازان عزیز علیه من بگذریم، ایشان پرسش مهمی را در میان گذاشته و مینویسند: "اگر فارسها برای آزادیهای سیاسی، رفاهی، اجتماعی در گیر شدند، باید طبق نظر شما ملیتهای غیر فارس خودشان را از این مبارزه ها کنار بکشند!" پایان نقل قول

آقای غلام تصور  کرده اند که من مبارزه برای آزادیهای سیاسی و رفاه اقتصادی را از مبارزه برای حقوق ملی دمکراتیک خلق ترک و یا خلقهای غیرفارس جدا میدانم. در صورتیکه چنین نیست. مبارزه برای آزادیهای سیاسی و مبارزه برای بهتر شدن معیشت مردم و بویژه بخش های کم درآمد و زحمتکش جامعه ترک در ایران مثل دیگر جوامع موجود اموری اضطراری و تعطیل ناپذیرند. زحمتکشان، طبقات کم درآمد، کارمندان دون پایه و بدتر از آنان کارگران فصلی، زنان و بویژه بیوه زنان و جامعه بازنشستگان جامعه ترک در آذربایجان جنوبی و ایران برای اعاده حقوق خود نمیتوانند و نباید لحظه ایی از مبارزه و سازماندهی خود برای دستیابی زندگی و معیشت بهتر باز باز ایستند. آنچه که برای مبارزه ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان جنوبی و ایران اهمیت دارد، سازمانیابی مستقل بخشها مختلف جامعه ترک و اقشار و طبقات آن تحت لوای جنبش ملی دمکراتیک این خلق ماست.  مستحیل شدن این اعتراضات و قرار گرفتن آنان مثل یک زیر مجموعه در جنبش های سیاسی، طبقاتی و اجتماعی ملت حاکم، عملا به استمرار حیات ننگین دولت استبدادی و استعماری ایران کمک خواهد کرد. مبارزه و سازمانیابی مستقل طبقات، اقشار زحمتکش و گروههای مختلف اجتماعی متعلق به خلق ترک در ایران، در عین مبارزه با آسیمیلاسیون حاکم، پروسه ملت شوندگی خلق ترک را تسریع کرده و جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان جنوبی و ایران را از هر جهت تقویت میکند. بنابراین مبارزه سیاسی علیه دولت استعماری و استبدادی جمهوری اسلامی برای جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در ایران نه تنها تعطیل پذیر نیست بلکه بصورت بی امانی دنبال میشود. اساسا دستیابی به آرمان ملی دمکراتیک خلق ترک ساکن در ایران از این مسیر محقق خواهد شد.

 

آقای غلام شامقازان در ادامه پرسش دیگری را نیز در میان گذاشته و نوشته اند: سوال من این است اگر مبارزات فارسها تا حدی رژیم را به عقب نشینی مجبور کرد و رژیم بک سری امتیاز های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی داد ملل غیر فارس هم از آنها استفاده بکنند و یا در جلو این امتیار ها باستند؟" پایان نقل قول

واقعا نمیتوانم خودم را از زوایه ایی که دوستمان آقای شامقازان به مسئله نگاه میکند قرار دهم تا ببینم منظر نگاه ایشان کجاست که چنین غفلتی در نگاه ایشان به مبارزات ملی دمکراتیک خلق ترک در ایران وجود دارد. اولا امروز مهمترین اهرم فشار به رژیم جمهوری اسلامی نه از مبارزات مرکز (ملت حاکم)، بلکه از مبارزات خلقهای پیرامونی (ملتهای محکوم) وارد میشود. در شرایطی که موج اعدام ها در مرکز پایین تر آمده است، اعدامهای فله ایی از افزایش این رفتار به غایت ضدانسانی در بلوچستان، عربستان، کردستان در ایران خبر میدهد. اگر مرکز دقت  خودتان را بعد از اعتراضات میدانی جنبش موسوم به سبز به آذربایجان بازگردانید، متوجه خواهید شد که بعد از سرکوبهای وحشیانه در مرکز و پیرامون، فریاد اعتراض آذربایجان به حقوق ملی و خشک شدن دریاچه اورمیه سکوت در سراسر کشور را در سالهای اخیر علیه استبداد و استعمار حاکم شکست.  اگر امروز مسئله حقوق ملیتهای غیرفارس به گفتمان سیاسی در کل کشور وارد شده است، مدیون تلاش و مبارزه ملیتهای غیرفارس و بویژه وارد شدن خلق ترک در ایران به صحنه این مبارزه است. با نگاهی گذرا فشار علیه جمهوری اسلامی و فشار جمهوری اسلامی هر دو  عمدتا در مناطق پیرامونی (ملیتهای غیرفارس) دور میزند. در عین حال ما با خلق فارس نه مشاجره ایی داریم و ته تعارضی با منافع دمکراتیک آن خلق در ایران وجود دارد. به نظر من خلق ترک با خلق فارس حداقل در یک هدف سیاسی با هم اشتراک دارند، و آن مبارزه برای برکناری رژیم جمهوری اسلامی از اریکه قدرت در ایران است. بعد از آن خلق فارس برای تحکیم مناسبات دمکراتیک در دولت جدید فارسی خود بایستی تلاش کند و خلق ما به همراه جنبش ملی دمکراتیک آن برای تحقق حق تعیین سرنوشت خود به تشکیل مجلس موسسان در آذربایجان جنوبی فراخوان بدهد و دولت ملی مورد نظر خود را در وطن آذربایجان جنوبی برپادارد. این هردو، یعنی مبارزه خلق فارس برای دمکراتیزه کردن دولت خود، و مبارزه ملی دمکراتیک خلق ترک برای برپایی دولت خود، هیچ تعارضی باهمدیگر ندارند. آنچه که در این رابطه نقش بسیار منفی دارد گرایش بسیار افراطی ناسیونال شونیسم فارس است که با تفکر استعماری تلاش میکند انقیاد دولت فارسی را در وطن خلق ترک در آذربایجان جنوبی حفظ کند.

در نهایت بایستی بگویم که مبارزات مردم ما و مردم فارس و دیگر ملیتهای ساکن در ایران به صورت همسو و برای عقب راندن رژیم جمهوری اسلامی و برای آرمانهای سیاسی آن خلقهاست. تفاوت استراتژی سیاسی در میان جنبش های سیاسی متفاوت (و بویژه استراتژی ملی دمکراتیک ملت ترک ساکن در ایران) دلیل تخاصم میان آن ملیتها نیست. هر کسی که چنین تفسیری از مسئله دارد یا ناآگاه است و یا منافعی در بهم خوردن مناسبات دوستانه ملتها با همدیگر دارد.

 

پرسش ناسیونالیسم در تقابل با انترناسیونالیسم

آقای تبریزی در کامئنت طولانی و در مخالفت با ناسیونالیسم قلم فرسایی کرده و البته قلم اشان به سمت و سوی مختلف چرخش دارد. این چرخش گاه با ربط و گاهی بی ربط است. اما من تلاش میکنم بصورت خیلی خلاصه به بعضی از نکات مطرح در نوشته ایشان بپردازم.

 

آقای تبریزی مینویسند: "ناسیونالیسم به هر سرزمینی پا گذاشته است جز ویرانی و جنگ و مرگ و بدبختی پیامدی نداشته است". پایان نقل قول

 

بهتر میبود آقای تبریزی به جای ناسیونالیسم صرف، ناسیونالیسم شان را با صفت مشخصی مزین میکردند تا بهتر بتوانیم از آن سخن بگوییم. چوخ صرف ناسیونالیسم توضیح کافی در خود نیست. اما من با ایشان در اینکه ایشان بصورت مطلق ناسیونالیسم را مردود بدانند هم نظر نیستم، چون مصدق ناسیونالیست، در مبارزه با استعمار انگلیس، حداقل نفت در ایران را ملی کرد (حواشی این بحث را به جای دیگری واگذار میکنیم و تنها برای استدلال خود در این زمینه میپردازیم)، جمال عبدالناصر در مصر، سوهارتو در اندونزی و آلنده ده شیلی با تکیه به ناسیونالیسم روشن به مبارزه علیه فشار و تعرض استعماری پرداختند. تمامی ملل استعمار زده با تکیه بر ناسیونالیسم روشن به آزادی ملل و یا کشورهای خود دست یافتند. بنابراین سیاه جلوه دادن ناسیونالیسم و همسان دیدن آن با هیتلر غیر از عوامفریبی چیز دیگری نیست.

اما اگر ایشان ناسیونالیسم افراطی را که گاه ناسیونالیسم کور نیز خواند میشود، سخن می گفتند و  آن را ویرانگر میدانستند و حتی این ناسیونالیسم اگر خود هیتلر را بازتولید نکند پدیده هایی شبیه آن را (میلوشویج... قاراجیک... که در واقع محصول ناسیونالیسم حاکم صرب در یوگسلاوی است) تولید میکنید، با آقای تبریزی هم عقیده میشدم. آقای تبریزی در این تفکر از یک چیز بسیار بسیار عمده و مهم غافل اند و آن سیطره ناسیونالیسم افراطی (فارسی) در دولتمداری ایران را از زمان رضا شاه را نمی بینند. اتفاقا و دقیقا ریشه مصیبتهای موجود در ایران همین است که که آقای تبریزی میگوید، یعنی ناسیونالیسم افراطی، اما ایشان سوراخ دعا را گم کرده و بجای تاختن و پرداختن به ناسیونالیسم شونیسم حاکم در هشتاد سال گذشته، یقه مرا و یا فعالین جنبش سیاسی در آذربایجان را می دراند که چرا ما میخواهیم خلق ترک در ایران از اسارت استعمار (داخلی) دولت فارس محور ایران خارج شود!

پاسخ من به آقای تبریزی در این نکته اینست که دقیق تشخیص داده اید که ناسیونالیسم افراطی خانمان برانداز است، اما اگر در میان ما ناسیونالیسمی هم هست ناسیونالیسم تدافعی است، صاحب قدرت نیست و لذا ظلمی هم نمیتواند روا دارد. اما شما غول بی شاخ و دم ناسیونالیسم شونیسم حاکم در دو دوره شاه و شیخ را نمی بینید و اعتراضی هم نمیکنید، اما مورچه را که هر آن در حال له و لورده شدن است، مقصر میدانید. عجب منطقی است این منطق... کمی که درون این نظر کاویده میشود آگاهانه و یا ناخودآگاه این نظر سر بسوی طرفداری از نظام حاکم را دارد و جنبش مخالف آن را که بر بنیاد حقوق بین الملل (حق تعیین سرنوشت) عمل میکند مورد سرزنش قرار میدهد.

 

آقای تبریزی مینویسند: :"فلسفه ای به نام مارکسیسم از آغاز پیدایش آن تا کنون هرگز در هیچ کجای جهان با ناسیونالیسم سازگار نبوده است" پایان نقل قول

 

باز هم در این بیان آقای تبریزی خبط و خطای زیادی دارند. اگر یکی از مهمترین مفسرین فلسفه مارکسیسم را ایلیچ لنین بدانیم، نظامی که وی در اتحاد شوروی سابق برقرار کرد به ناسیونالیسم توجه و دقت کافی داشت، هر چند که به زودی این دقت و توجه منفعت جویانهء وی برملا شد، اما این از اهمیت توجه به حقوق ملتها در برپایی یک دولت نمیکاهد. دولتی که مارکسیستها در کشور روسیه تزاری برپاداشتند اسمش "اتحاد جمهوری های شورایی" بود و نظامی که این اتحاد در آن شکل گرفت نظامی فدرال بود. حالا شما اینجا از فلسفه مارکسیسم برای ما موعظه میکنید. البته من میتوانستم تنها با این سوآل به این بیان شما پاسخ دهم که منظورتان از مارکسیسم چیست؟ و کدام مارکسیسم و کدام فلسفه منظورتان است؟ آیه که نازل نشده، برداشت کسی از مارکسیسم را میخواستید توضیح دهید. و حتما میدانید که دهها توضیح از فلسفه مارکسیسم در گوشه و کنار جهان وجود دارد. اما کدامیک از این تفسیرها از حقیقت خبر داده اند؟

 

آقای تبریزی مینویسد: "هم اکنون همه جهانیان رو به سوی جهانی شدن (globalization) و تک میهنی (اینترناسیونالیسم) آورده اند. " پایان نقل قول

 

اگر واقعا همه جهانیان به سوی جهانی شدن میرفتند که خیلی عالی بود. تا آنجا که من میدانم فعالین جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان جنوبی و ایران و خود من جهانی شدن را اگر در سمت و سوی منافع عمومی مردم جهان باشد بسیار ارزشمند و قابل تقدیر میدانیم و اساسا در این سمت و سو هم حرکت میکنیم. اما اگر این جهانی شدن منافع شرکت ها بین المللی و منافع بخشی از دولتهای معظم جهان را تامین کند نمیتوانیم موافق آن باشیم. در این رابطه گوش کنید به مباحثه من با آقای حسن شریعتمداری در خصوص گولوبالیزاسیون تحت عنوان: مسئله هویت در دنیای گولوبال/ قولوبال دونیادا هویت مسئله سی

http://www.youtube.com/watch?v=54ejJ0883vE&feature=relmfu

در مورد انترناسیونالیسم، نمیدانم منظورتان در استفاده از این مفهوم چیست؟ این مفهوم سابقه بسیار بدی از خود برجای گذاشته است. اتحاد شوروی سابق در پروسه تحولات خویش مارکسیسم را به مثابه ابزار حاکمیت خود در جهان مورد بهره برداری قرار داد و برمبنای این منافع و البته با تمسک جستن به مارکسیسم به فرموله کردن یک ایدئولوژی سیاسی و دولتی دست یازید که حتی امروز هم آثار مخرب آن را میتوان در اذهان بعضی از فعالین چپ به عینه مشاهده کرد. مرا نمیتوانید به آن انترناسیونالیسم دعوت کنید. راحتر بگویم که من با دولت کمونیستی هم بشدت مخالفم و آن را یک دولت ایدئولوژیک (یا دینی) تلقی میکنم و غیردمکراتیک میدانم. انترناسیونالیسم من این چنین است. تمامی بشریت یک خانه برای زندگی دارند و آن کره زمین است. تمامی امکانات این کره بایستی در استخدام منافع تمامی مردم جهان و در سمت و سوی خوشبختی این مردم باشد. تشکیل دولتهای در این سو و آن سو و تعارض منافع آنان در واقع منافع مردم جهان را با مشکلات عدیده ایی مواجه ساخته است. یکی از این مشکلات توافقات این دولت هاست. همچنانکه میدانید منافع دولتها گاه در تعارض با منافع عموم در جهان است. برای نمونه به گرمایش زمین دقت کنید. تمامی دولتها ضرر و زیان حاصل از این گرمایش را که میرود حیات انسان را در کره زمین تهدید کند، باخبراند، اما اقدامات وافی و کافی در این سمت انجام نمیدهند. بنابراین برای دستیابی به منافع عمومی و جمعی در جهانی مسیری غیر از دمکراتیزاسیون کشورها و یا دولتها باقی نمی ماند. مهمتر اینکه گاه خود تشکیل دولت ها پروسه برقراری یک نظام عادلانه را تسریع میکنند و تحولات دمکراتیک در این عرصه را سرعت بیشتری میدهند. جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان جنوبی  و ایران نیز دقیقا در این مرحله قرار دارد و در حال گذار از این گردنه است. این هم از انترناسیونالیسمی کی من می فهمم. انترناسیونالیسمی که هیچ تعارضی با مبارزه ملی دمکراتیک مردم ما در آذربایجان و ایران ندارد.

یک جمله را هم در خصوص سطح آگاهی سیاسی آقای تبریزی بدون اینکه تفسیر بر آن بگذارم برایتان نقل میکنم. آقای تبریزی مینویسند: "رژیم جمهوری اسلامی ایران رژیمی ناسیونالیستی نیست و رژیمی باورداشتی (ایدئولوژیک) است" پایان نقل قول

آیا واقعا این سخن درستی است؟ برای روشن شدن مسئله لینک زیر را بخوانید:

http://www.facebook.com/notes/yunes-shameli-ii/%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/450820984961245

البته هر کدام از پرسشهای مطرح به بحث و بررسیهای طولانی نیاز دارد. اما در حد جهتگیری فکری من پاسخ به این پرسشها را در کوتاه ترین شکل فرموله کردم تا حداقل توضیحی برای خوانندگان و پاسخی برای پرسش کنندگان باشد.

Yunes.shameli@gmail.com

202121114

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

یونس شاملی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.