تعیین تکلیف آذربایجان غربی
حل مسئله ارضی در «آذربایجان غربی» جدا از تعیین تکلیف مناطق چند ملیتی دیگر -و حتی تک ملیتی- در ایران نیست. در حقیقت مسایل ارضی همه ی مناطق جغرافیای ایران چنین وضعیتی دارند. در سرتا سر ایران مناطق چند ملیتی بسیاراند. در اصل ایران مملکتی چند ملیتی ست. بزرگترین شهر ایران - تهران - یک شهر چند ملیتی ست -که مملو از فارسی زبانان و آذربایجانی زبانان و صاحبان زبانهای دیگر است. سرنوشت این شهر چگونه میتواند تعیین بشود؟ از طریق صندقهای رأی با نظارت سازمان ملل؟ یا از طریق کوچیدن ملیتها؟ یا از راه " درگیری و جنگ"؟ بدیهی ست که این راه حلها در برابر راه حل « اداره هر منطقه توسط مردم همان منطقه» یا به عبارت دیگر « اداره هر ایالت توسط مردم همان ایالت» ناکارآمد بودنشان را به خوبی نشان میدهند. حال این راه حل « ایالتی» را به همه مناطق ایران گسترش بدهیم نه تنها مسئله مناطق چند ملیتی دیگر حل میشود بل مشکل مناطق تک ملیتی نیز گشوده میشود.
نظام غیر متمرکز
ما با این راه و روش به یک نوع نظام غیر متمرکز برای سراسر ایران میرسیم. نباید روی واژه ایالت حساسیت نشان داد میتوان به جای آن واژه ی دیگری که نشان دهنده یک واحد از نظام غیر متمرکز باشد انتخاب کرد. در حقیقت راه حل ارضی جدا از اداره همان ارض نیست. و اداره یک واحد هم به نوع اداره همه واحد ها در ایران گره خورده است. و تعیین تکلیف ارضی یک شهر نیز متناسب با نوع اداره آن مشخص میشود. به نظر میرسد بهترین راه برای حل مسایل ارضی برقراری نظام غیر متمرکز مثلاً « فدرال» در ایران است. این راه میتواند ما را از جنگ و درگیری، کوچیدنها، دشمنی و خونریری ، اتکا به بیگانگان و خارج از مرزها بی نیاز کند. در واحد های نظام غیر متمرکز سراسر ایران اصل « اداره هر واحد توسط مردمان همان واحد» باید پیاده شود. و میتوان توسط مجموعه واحد ها هم نظام سراسری را مشترکاً تشکیل داد. در داخل واحدها شهرهای خودگردان و یا حتی این شهر ها خود به عنوان یک واحد میتوانند انتخاب شوند. چنان که در اروپا هم از این طریق بعضی شهرها خود یک واحد به حساب میایند و خودگردان یا خود مختار هستند. در انتخاب نام و منطقه واحد ها میتوان حد اکثر توجه را به مناطق موجود معطوف داشت. مانند آذربایجان- کردستان- بلوچستان و غیره.
دید « غیر متمرکز»
در مسئله ارضی دید « غیر متمرکز» اختلاف ارضی بین مردمان گوناگون را-به طور کلی- نسبت به هموارسازی راه استقرار یک نظام غیر متمرکز مشکل فرعی دیده و قابل حل از راههای مسالمت آمیز - حقوق واحدها - و صلح و دوستی و برادری- ارزیابی میکند. غیر از این دیدگاه، ایده ی « جدایی» یا « تجزیه » و یا « استقلال» نیز وجود دارد که ناسیونالیستهای ترک و کرد از آن دفاع میکنند.
نقطه مشترک آنها « جدایی» ست. هر کس میخواهد بخش خود را جدا کند. بعد «اختلاف ارضی » و « در هم آمیختگی مردمان» مشکلشان میشود. ببینیم تئوریهایی که این ناسیونالیستها تبلیغ و ترویج کرده اند به چه ایده ها و رفتارهایی در میان دوستدارانشان تبدیل شده اند.
ناسیونالیستهای ترک یا ترک گرایان ناسیونالیست که استقلال آذربایجان را دنبال میکنند: آذربایجان جدا بشود حقوق اقلیتها رعایت میشود. سر شماری دقیق انجام میگیرد. شهر ها به اکثریت هر ملیت متعلق اند. زیاده خواهی ها را با " ارتش آذربایجان جنوبی- آذربایجان شمالی- ترکیه - متحداً پاسخ میدهیم.
ناسیونالیستهای کرد که استقلال یا جدایی کردستان را دنبال میکنند: کردستان جدا بشود حقوق اقلیتها رعایت میشود. تکلیف شهرهای چند ملیتی از طریق رأی گیری با نظارت سازمان ملل تعیین میشود. وگرنه اختلاف ارضی با ارتش کردهای کردستان بزرگ - سوریه- ترکیه- عراق- ایران حل میشود.
هر دوی این ناسیو نالیستها با تکیه به تاریخ ملیت خود از یک وجب خاک مورد نظرشان صرف نظر نمیکنند. هردو استقلال یکدیگر را می پذیرند و نخست از راه گفتگو-سرشماری-رأی گیری، و در آخر از راه جنگ برای " حل اختلاف ارضی" میخواهند اقدام کنند. و وای به روزی که یکی از طرفین برای تسخیر یکی از شهرهای چند ملیتی اقدام کند. آنوقت دیگر حل مسئله مستقیماً از راه " جنگ" پیش خواهد رفت و هر دو در شعله های آن به همراه انسانهای بیگناه بسیار خواهند سوخت. اینجاست که ما با «تکرار کشتارهای تاریخی» روبرو خواهیم شد. چرا؟
مشکل اصلی در کجاست؟
مشکل اصلی در شرایط مشخص و پردوام منطقه راه « استقلال یا جدایی» خواهی ست. جدایی خواهی در جغرافیای ایران از جنگ تفکیک ناپذیر است. بخواهی نخواهی «در ایران راه جدایی از میان آتش و خون و نفرت میگذرد و فرجامی جز " جنایت علیه بشریت" ندارد». جدایی خواه نخست باید حکومت را در جنگ شکست بدهد- ارتش تمامیت خواه ارضی را شکست بدهد- نیروی فدرالیستها را شکست بدهد- ارتش استقلال طلب نیروی رقیب را که اختلاف ارضی با آن دارد شکست بدهد- بعد اگر از همه این جنگها و کشتارها زنده بیرون آمد- و در عرصه جهانی تأیید شد- مستقل میشود. دشواری اصلی تازه بعد از این شروع میشود. مشکل حکومت- و مردم. یک نیروی ناسیونالیست در جهان عقب نگهداشته شده که طی جنگهای داخلی پیروز در بیاید فقط میتواند ماهیتاً« حکومت دیکتاتوری ناسیونالیستی» برقرار کند نه یک «حکومت دموکراتیک». به این ترتیب کشتار مردم داخلی ادامه مییابد.
یک اتوپی
راه استقلال یا جدایی یک اتوپی ست و هیچ ربطی به " رئال پولیتیک" ندارد. از اینرو نیز غیر عملی ست. استقلال تنها در یک نظام غیر متمرکز سراسری در واحد ها امکان پذیر است. این اتوپی وقتی مضحک میشود که واژه « بزرگ» را به دنبال نام سرزمین مورد نظر اضافه میکنند.
جدایی خواهی یک حق است و باید آزاد و محترم شمرده شود. اما اقدام به جنگ و درگیری و دشمنی و نفرت ورزی نادرست و ضد انسانی ست و نمیتوان با این مسایل موافقت کرد. استقلال یا جدایی بعد از استقرار نظام دموکراتیک غیر متمرکز -در دموکراسی- از راه انتخاب اتحاد یا جدایی- حق تعیین سرنوشت- میتواند مطرح شود. و در صورت نقض شدن حقوق اساسی ملیتی- از سوی حکومت وقت - میتواند مسالمت آمیزعملی گردد.
در شرایط متضاد راحلها نیز متضاد هستند. کوشیدم نسبت به هر شرایط از راه حل مشخص سخن بگویم. ولی مسئله مطرح در این نوشته اختلاف ارضی بین ناسیونالیستها درشرایط عدم وجود نظام غیر متمرکز است - که در دوقسمت مقاله به ملاحظات ضروری در آن رابطه اشاره شد.
آزادی ما
تنظیم و تبلیغ نقشه های ارضی جهت تقسیم اراضی از سوی طرفین در خدمت تشدید اختلاف است. نباید به این دام افتاد. کشتار مردمان مختلف در گذشته از سوی هر نیرویی که صورت گرفته نادرست بوده و محکوم است . عامل کشتار فرق نمیکند از کدام ملیت باشد. کشتار انسان کشتار است و باید محکوم شود . همانطور که در قسمت نخست نوشته ام از گذشته در جهت حفظ همزیستی و دوستی و حرمت و سعادت انسان بیاموزید و رهایش کنید. نگاهها ضروریست که به سوی آینده باشد. راه درست مبارزه برای احقاق حقوق خود و همگان راه مبارزه مدنی-سیاسی با همبستگی متقابل است. که با خیزش همگانی میتواند به رفع دیکتاتوری حاکم بیانجامد. سرنوشت ما جدا از یکدیگر نبوده و نیست. لازم است به نفرت و جدایی های خیالی پایان داده شود. آزادی ما ، سعادت ما، جدا از آزادی و سعادت دیگری نیست. دید خود بین و متحجر ناسیونالیستی را رها کنید. این دید ما را به کشتارها هدایت میکند نه به آزادی و دموکراسی و سعادت نسبی.
امیدوارم خوانندگان قسمت اول نوشته، اینجا ، به جواب مسایلی که طرح کرده بودند رسیده باشند.
---------
دیدگاهها
پس چرا مطالب افراطي و به دور
اما واقعيت چيز ديگري است
.
مديريت محترم سايت ايران
نوروز جان
وفتت را با این پانترکیستها به هدر نه.. تمامی منطقه میدانند که خونریزترین گروه در خاورمیانه همان اتراک هستند...از غزان هزار سال پیش بگیرید تا نسلکشیهای ترکیه و جمهوری آذربایجان در مقابل اقلیتهایشان. خوشبختانه آن دوران که یک مشت قبایل وحشی به دهقانان و کشاورزان حمله کنند گذشته است و امروز نه تنها 20% جمهوری قلابی علیف تجزیه شده است ( و مابقی هم به لزگینستان و آواریستان و تالشستان تبدیل میشود) اما با آزادی کردهای ترکیه، دیگر هیچ مرزی به دو گروه اغوزطلب نمیماند..
اگر ادعای شما صحیح بود تا
هنوز زنده هستند كه آن عارت و
آقای بابک همه ی ادعاهای طرح
حامد گرامی، 1- توهین چه از
دوستان عزیز، مشکل این نیست که
چرا مطلب من رو درج نميكني
آنطوریکه ازشواهدپیداست گویا
جناب اژدرگرامی همیk طوریکه بدرستی نوشته اید*. اگر هر کسی در کامنتش دیگری را به "شهر نو" حواله می داد، من حتما آن کامنت را بدون درنگ و بدون توجه به محتوای کلی آن حذف و یا بقول بعضی ها "سانسور" می کردم. آقای حامد هیچ توهینی نکرده اند. اگر توهینی در کار بود، شما بعنوان عضو مدیریت مسول و موظف بودید که کامنت ایشان را عدم انتشار بزنید و نه اینکه به ایشان توهین کنید.*بله بعدازاین پیام منهم خیال کردم طرف آدرس منزلشان رامیدهد!!!من ازشما
تبریزی گرامی، اندیشه را
نورز عزيزم با اين استدلالت
"راميل صفراف" به حداکثر
http://en.wikipedia.org/wiki/Ramil_Safarov
دوست گرامی، آ.ائلیار، شما می
من كي گفتم تماميت ارضي ايران
نوشتي دادگاه عادلانه؟ واقعا
می گویید دنيا تماميت ارضي
از نظر کوردها جان انسانها
از نظر شجاعت كم نيستند
ملل خاورمیانه کاملاً شبیه به
اعتراف كردي كه مردم تبريز
در مورد جمهوري آذربايجان هم همين طور شما از دور نظاره گري و راي به ظاهر ميدي.اون چيز هايي كه نوشتي باهم در تضادند و تناقض دارند و نشون ميده كه حتي خودت هم نمي فهمي كه چي مينويسي مثلا نوشتي ارمنستان با كردستان دوست و برادرند!(البته كه اشغالگرها و غارتگرها آنهم از نوع آسالايي و پ ك ك و پژاكي اون باهم اصلا دوقلو هستند) و از سوي ديگر نوشتي كه تحركات اونها رو زير نظر داري!واقعا كه
مردم متمدن تبریز زیرکتر از آن
""" گاز پروم روسیه برنده
دوستان عزیز، «سیاست» ازسخت
سیمیتقو شاید در عشیره خود سیاستمدار بود ولی به راهی که پا گذاشته بود راه او نبود.
جناب آقاي ائليار ملاحظه
مثل اينكه مرده داره مرده شور
حسنی به عنوان جنایتکار جنگی
http://fa.wikipedia.org/wiki/کشتار_قارنا
من هم امیدوارم که ملت بزرگ
اتهام زدن کار آسانی است ولی
كمي بيمهري ميكني اليارجان
كمي بيمهري ميكني اليارجان .همين مقالات شماست كه حقايق رو افشا ميكنه،نميبينيد كه افراد پستي كه سراسر زندگيشون به غارت گذشته حالا مدينه فاضله و الگوي عده اي مليجك شده؟ تورو روح مادرت سكوت نكن.
ارومي
ارومي سوخت ،ارومي سوخت ، ارومي
كه اندر سينه اش اميد عمران
نوا نو مي دميد ازبخت ايران
به رغم خارجي ونفع بومي
حياتي تازه مي يافت شادان
خدا شر كدام آذرقدومي
سوخت ارومي!
ارومي كزخرابيهاي بيداد
پريشان ،بيقرار،آزرده مي بود
كه فرزندان خود را دير يا زود
به جلادان استبداد مي داد
ارومي كي ز آفت خواهد آسود
خداوندا كدامين بخت شومي
سوخت ارومي!
زكشت مرحمت با صدنيازي
ارومي بار بدبختي درو كرد
ارومي در كنارش مار پرورد
ارومي سوخت از مهمان نوازي
به جرم اينكه شد باختر همدرد
جلوها را رهاند ازدست رومي!
سوخت ارومي!
ارومي اعتمادات ،اعتمادات
ترا سخت امتحان كرد اندر اين كار
اسماعيل آدم كش و جلاد بي رحم
عزیز اورمو جان فدا، قربان سنه
در پاسخ به همه کسانی که در
""" انزوای تحمیلی یا انزوای
از توضیح خردمندانه شما بسیار
سلام آقاي اليار ،يك خواهشي از
ايل شكاك از ايلات مهاجر كرده
اگر منظورتون سميتقو اسماعيله؟
كتب تاريخ ١٨ ساله آذربايجان و
يعني برو جلوي خونه تون بازي
بلی در اورمیه هر کس می تواند
خانم مهین و آقای هومن احمد
چگونه "سردار" کاظم خان (به
مرحوم احمد كسروي شاهد عيني و
"چنانکه گفتیم در همین روزها در پیرامون ساوجبلاغ (مهاباد) نیز آشوب و نا ایمنی می بود و کردان عثمانی از آنسو پیش آمده در آبادیها کشتار و تاراج میکردند". (تاریخ مشروطه ایران - جلد اول - صفحه 425)
" در آذربایجان چنانکه گفتیم جنگ از دو جا آغاز شد که یکی از مرز بازرگان و از سوی ارومی و دیگری از مرز بانه و سوی ساوجبلاغ بود". (تاریخ هیجده ساله آذربایجان - جلد دوم - صفحه 600). (می بینیم که در زمان کسروی شهر بانه جزئی از خاک آذربایجان بود)
" در پیرامون ارومی گذشته از داستان روس و عثمانی، کردان و آسوریان مایه گرفتاری دیگری بودند. کردان بتاخت و تاز خو کرده همیشه چشم براه فرصتی می نشستند که بیرون ریزند و هر آبادی که بجلوشان آمد تاراج کنند .... در مهر ماه که هنوز عثمانی بجنگ در نیامده بود
این نظر شما از اساس باطل است.
آقای نوروز
اولا در انتخابات ارومیه کردها به سفارش ریش سفیدان و با توجه به ساختار عشیرتی بیش از ترکها شرکت می کنند
دوما تعداد کاندیدای ترک بسیار بیشتر از کاندیدای کرد است و آرا بین کاندیداهای ترک تقسیم می شود/ برای آگاهی بیشتر من نتایح نفرات اول انتخابات اورمیه را در زیر می نویسم
راه سومی هم وجود دارد.
جناب نوروز دو راه بیشتر نیست
در مورد بند 2 پاسختان لطفاً
دوستان عزیز، 1- لطفا جملات
جناب نوروز
می شود شما بفرمایید که کاظم خان سردار آذربایجانی در کدام شهر نزدیک 6 ماه در مقابله آسوریها و چندین ماه در مقابل سیمکو مقاومت کرد؟
- فرقه دموکرات آذربایجان با تقدیم نزدیک به هزار شهید و در جنگ مقابل سرلشکر زنگنه کدام شهر را آزاد ساخت؟
- تظاهرات سراسری خرداد 85 علیه جسارت روزنامه ایران به ترکها که منجر به شهادت دو تن از آزربایجانیان شد در کدام شهر صورت گرفت؟
- تظاهرات علیه خشکانیدن دریاچه اورمیه و دستگیری چند صد نفر در دو سال فکر می کنید که در کدام شهر صورت می گیرد؟
اما برگردیم به اسماعیل سیمکو
ایشان در چهریق سلماس به دنیا آمده است تا جایی که من می دانم و محل تسلطش هم آنجا بوده است گرچه در دوره ای تلاش برای تصرف اورمیه از طرف او صورت گرفته است اما با این مسائل نمی توانید ماهیت دومین شهر بزرگ آذربایجان را از مجموع دو شهر بزرگ کردستان یعنی مهاباد+سنندج بزرگ است را عوض کنید.
این ملاحظات ارضی در خصوص
kurdlar istir urum na yapishsin ki obiri shahrlari bikhial olakh ... diakh gordun urum bize yetishdi??!!! va sulduz,bukan,tikab ,shahin dej .....va ayri shahrlari bikhial olakh ... yokh ... yakhchi basha dushmiyiplar ... butun dedighim shaharlar bizimkidi.
man Tabrizliam va bu dedighim sozdan gorumagha sattarkhanin chakmalarin giajagham meydana galam, o guni gozluram!میخواهند مشغول اورموبشویم وشهرهای دیگر را فراموش کنیم.فکر کنیم اورمو برایمان کافی ست.سولدوز-بوکان- تیکاب-شاهین دژ...وبه شهرهای دیگر بی خیال باشیم.نه خوب درک نکرده اند-همه شهرهای گفته شده مال ماست. من اهل تبریزم. برای حفظ سخنم چکمه های ستارخان را پوشیده به میدان میایم.چشم براه آنروزم
آیا در شهری که حسنی امام جمعه
جناب الیار
۱-این ملاحظات ارضی در خصوص مناطق ترک نشین استانهای کردستان و کرمانشاه مثل سنندج ، سنقر ، بیجار، قروه، سقز، و دیواندرره هم باید تعریف و بحث بشه.
۲-اورمیه یک شهر کشاورزی و دامپروری است که تو یک دشت قرار داره اگه یک و فقط یک مغازه دار و کشاورز کرد رو تو میدان میوه و تره بار و میدان غله اورمیه پیدا کردید سلام منرو برسانید. ولی یک سری به بازار چادری اجناس قاچاقی در جاده سرو بزنید میتونید فروشندههای کرد رو پیدا کنید. البته تو بازار اصلی شهر اورمیه به مدد سیاستهای ابلهانه دولتهای خاتمی در مبارزه با قاچاق کالا تک و توک مغازه داران کرد رو میتونید پیدا کنید که این مغازه هارو به چندین برابر قیمت از مغازه داران بومی خریده اند و باسابقهترین مغازه دار کرد فوق فوقش ده سال که مغازه داری میکنه
آقای حامد ایرانی و آزاد
دوست گرامی، آ.ائلیار، آن چه
ازنوشتهایت معلوم است که
مثل بازارباش،جارچی باشی ،آغ داش ، میدان اوسته ، یددی درمان، مال میدانی،گئول اوسته،داش مسجد،الشید مسجدی،بوغدا میدانی،کئمرمیدانی و... که باتمام سعی وکوشش رژیمهای شاه وشیخ جهت تعویض اسامی، کماکان اسامی ترکی اندشما لطف کنیدبجز محله سنی ها دوسه محله بانامهای کردی درارومیه ذکرکنید.البته بعدازقیام ارومیه هم مثل تمام شهرهای دیگررشدبی برنامه کرده است که تعدادمساجدبه 75 رسیده است(بجای مدرسه وارگانهای زنان و...سازمانهای مترقی کارگری)
که فقط دومسجدکردها درمحله کشتارگاه(سالاخانا) ومنطقه راه نمائی نزدیکی های گویون گئورپسی.یعنی 75 به سه!!!
دونماینده ازسه نماینده !!!ترکهاهستند.
جناب نوروز شما کلمه اصلی را
اینکه شما تهران را به عنوان
کنفرانس پراک ادامه کنفرانسهای
جناب آقاي ائليار متاسفانه سهم
زمان آن خیلی وقت است که فرا