رفتن به محتوای اصلی

آيا اين زنگوله به گردن گربه خواهد افتاد؟ (در حاشيه نشست پراگ)
25.11.2012 - 03:37

در استعاره ای پر ريشه در فرهنگ ادبيات اجتماعی ما که چه بسيار از گنجينه های گران بهائی نظير کليله و دمنه بهره گرفته، گفته می شود جمعيت موش ها که همواره در معرض حمله گربه ای قوی پنجه بوده اند جمع مشاوره ای تشکيل می دهند تا راه حلی برای اين معضل پيدا کنند. در ميانه آن مشورت ها همگی بر اين خرد جمعی صحه می گذارند که ساختن زنگوله ای و بر انداختن آن به گردن گربه می تواند زنگ خطر را پيشاپيش به صدا در آورد و جان ما را در مقابل حملات آتی نجات دهد. هر يک از اعضا آن جمع بزرگ وظيفه ای به عهده گرفتند تا زنگوله ساخته شد. نشست ديگری شکل گرفت و هر يک در کيفيت و کارکرد مثبت زنگوله سخن ها سر دادند. در پايان پرسشی بزرگتر مطرح شد و آن اينکه حالا چه کسی می تواند اين زنگوله را به گردن گربه اندازد؟

گفته می شود در مثل مناقشه نيست. بدون شک گربه قوی پنجه استبداد، خود کامگی و حکومت های فردی گلوی ما را در درازنای تاريخی بس دراز فشرده و می فشارد. در ميانه ستم گری های بر خاسته از حکومت های خود کامه، ما همواره در تعزيت عزای ميرزاده های عشقی تا سياوش زمان يعنی ستار بهشتی بسيار گريسته ايم. در عبور از گذر گاهی چنين دردناک همگی به الفاظ گونه گون دوای درد را يافته ايم. از ميرزا ملکم خان که از حکومت "قانون" سخن گفت تا امروز که دموکراسی يا مردم سالاری ترجيع بند تمامی نشست های اپوزيسيون شده است همه می دانيم بايد آن زنگوله [دموکراسی] ساخته شود تا به موقع زنگ خطر را به صدا در آورده و ما در چنين سيه روزی و نکبتی به سر نبريم.

اگر به خواهيم بی هيچ غرور کاذب ملی از جمله اينکه ما نخستين ملت در جهان خاور ميانه بوديم که اولين انقلاب مشروطه را به راه انداختيم به تصوير واقعی خود در آينه عمل بنگريم حاصلی به بار نيست جز آنکه اعتراف کنيم اين زنگوله هنوز ساخته نشده چه رسد به پويش استراتژی انداختن آن به گردن گربه.

کنفرانس پراگ برگی ديگر بر اوراق پر برگ تاريخ اپوزيسيون حکومت اسلامی افزود. بی هيچ نگرش جهت داری می توان گفت واکنش فوری و رسمی وزارت اطلاعات رژيم در پس آمد اين نشست گويای بسيار نکته های قابل توجه است. در پی آمد کمتر اجلاس اپوزيسيون، وزارت اطلاعات رژيم واکنشی چنين عاجل بروز داده است. دست مايه اين گفتار اين نيست تا موفقيت يا عدم موفقيت هر کنشی از سوی اپوزيسيون را منوط به واکنش رژيم داند، چه آنکه کيهان نامه حکومت مملو است از اتهام پراکنی، فحاشی، استهزأ و ريشخند کوچکترين جهش برون مرزی که کيان دستگاه ولايت فقيه را نشانه رود.

آنچه شايسته توجه ويژه و نگاهی معقولانه به مجموعه کنش های مخالفين رژيم می باشد، بی ترديد دريافت جهت گيری دقيق اين گونه کنش ها در مسيری است که همگان تحقق دموکراسی در ايران فردا می خوانيم. مجموعه ايرادات وارد بر نشست پراگ را شايد به توان در محور های زير خلاصه کرد:
- عدم شفافيت در تامين منابع مالی
- دلبخواهی بودن معيار گزينش شرکت کنندگان و صرفا بر اساس رفاقت های شخصی
- نا روشن بودن سر چشمه مشروعيت مشارکت کنندگان
- دست آورد نازل کنفرانس به ويژه بيانيه پايانی

پرداختن به ايرادات مطروحه، جوهر نوشتار حاضر نيست چه آنکه ديگر هم وطنان به تفصيل در خصوص موارد فوق قلم زده اند. سوای از واکنش وزارت اطلاعات [که به زعم برخی موفقيت محض کنفرانس محسوب می گردد] يا طرح انتقاداتی بعضا بجا، راهی ميانه نهفته که بذل توجه به آن ممکن است رافع مشکلات پيش رو باشد. هم وطن عزيزی [جناب آقای محمد جعفری] در پايان گفتاری دوازده گانه، که بی ترديد اوراق پر ارزشی از تاريخ ۴۳ سالهء اخير محسوب می گردد، در پاسخ به اين پرسش که "آيا می دانيد چرا اين رژيم پا بر جاست؟" جمله ای طلايی می گويد: "اين رژيم پا بر جاست چون اپوزيسيون آن از جنس خود رژيم است." بی آنکه خواسته شود اين جمله دست مايه اسائه ادب به کوشندگان سياسی برون مرز گردد شايد لازم باشد پاسخ آقای محمد جعفری را در آينه های انکسار در منکسر انداخت و جوهر کلام او را بشکافيم تا به احتمال قوی راه برون رفت اپوزيسيون از انسداد موجود يافت شود.

بی ترديد نخستين بر داشت از سخن فوق اين است که هم رژيم و هم اپوزيسيون در يک پديده مشترک هستند و آن هم پديده قدرت در هندسه سياسی است. تا زمانيکه اپوزيسيون تکليف خودش را با اصل پديده قدرت روشن نکند نه تنها قادر به شکستن مدار تکرار در مکرر فعلی نخواهد بود بلکه اگر تمامی طيف های گوناگون مخالفين از راست راست تا ميانه ميانه و از چپ چپ تا آنچه اصلاح طلبان خوانده می شوند زير صد سقف هم گرد آيند نه مشکلی حل خواهد شد، نه اعتماد ملی ساخته خواهد شد، نه آلترناتيوی شکل خواهد گرفت و نه رژيم موسوم به جمهوری اسلامی جای خود را به نظامی دمکراتيک و مردم سالار خواهد داد. اپوزيسيون برون مرز نبايد (و نمی تواند) ميانه دو صندلی بنشيند. ديگر زمانه تعارف و تواضع کاذب که از يک سو چشمی به دايره قدرت پس از جهموری اسلامی داشت و از سوی ديگر شعار داد که ما صرفا دل سوختگانی هستيم که می خواهيم دموکراسی و حاکميت ملی را در ايران بر قرار سازيم و مردم را حاکم بر سر نوشت خودشان گردانيم گذشته است.

سازمان مجاهدين خلق به عنوان منسجم ترين اپوزيسيون حکومت اسلامی تکليف خودش را با پديدهء قدرت مشخص کرده و رئيس جمهوری "منتخب شان" را هم دارند. از اين لحاظ سازمان مزبور بسيار بيش از ساير اشخاص، گروه ها، احزاب و تشکلات مخالف رژيم با مردم ايران صادق بوده است. همين صداقت مردم را بدين رهيافت رسانده که حکومت موسوم به جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدين در يک پديده اشتراک دارند و آن هم عنصر قدرت در مدار سياسی می باشد. در اين ميان مشکل اساسی، ديگر بخش های اپوزيسيون هستند که در حاشيه خاکستری رنگ نشسته اند و از دل آنها نشست های تکراری بی حاصل شکل می گيرد. همين نشستن در حاشيه خاکستری رنگ نه تنها به ابهامات می افزايد بلکه هم خودشان و هم مردمی که به چنين نشست هايی چشم دوخته اند را دچار سر در گمی و در نتيجه سر خوردگی و ياس می کند. اشاره کوتاهی به ارزيابی دو تن از چهره های سر شناس که در نشست پراگ مشارکت فعال داشته اند [آقايان شهريار آهی و دکتر نوری زاده] عمق مشکل مزبور را عيان می کند. آقای دکتر آهی در برنامه افق [دوشنبه ۲۹ آبان برابر ۱۹ نوامبر] فرمودند "ما يک کاری در سطح ملی [با تاکيد می گويند ملی نه سياسی] انجام می دهيم شبيه آنچه نلسون ماندلا و گاندی کردند." سخنی که به تعبيری ديگر می گويد ما چشمداشتی به دايره قدرت آينده نداريم. آقای دکتر نوری زاده در برنامه معروف "پنجره ای رو به خانه پدری" همان روز دوشنبه در ارزيابی کنفرانس پراگ ضمن نام بردن از دو هم وطن خاص، می فرمايند چه ايرادی دارد در فردای آزادی ايران فلانی استاندار آذربايجان و فلانی فرماندار شهری در ترکمن صحرا شوند؛ ديدگاهی با نظر گاه ويژه نسبت به پديده قدرت. دو اظهار نظر متضاد از سوی دو بزرگواری که هر دو در يک نشست بوده اند. چنين سر در گمی نشان می دهد اپوزيسيون غير مجاهد خلق نسبت به پديده قدرت بلا تکليف است.

در وطن دوستی، نيت خير و قصد دل سوزانه بزرگوارانی مانند دکتر سازگارا [زندان کشيده ای که کافی بود در مقابل ولايت فقيه سر خم کند و امروز وزير، وکيل و يا رئيس جمهوری می بود]، دکتر شهريار آهی، دکتر نوری زاده و تمامی شرکت کنندگان در اجلاس پراگ هيچ شکی نيست، چرا که اگر شکی می بود وزارت اطلاعات به فوريت واکنش رسمی نشان نمی داد. مشکل اساسی در آنجا نهفته که اين دوست داران وطن و بزرگ مردان و زنانی که در راه آزادی ايران و تحقق مردم سالاری تلاش می کنند بايد تکليف خودشان را با پديده قدرت مشخص کنند زيرا همين مرز ظريف و باريک مشخص می سازد آيا اپوزيسيون پديده ای جدای از جنس خود رژيم می باشد يا نه؟ تا زمانی که مرز اين تمايز به روشنی و به ويژه در عمل ثابت نشده [در ادامه توضيح داده خواهد شد چگونه می توان در عمل ثابت کرد] آشفته بازاری از "انتخابات آزاد" تا "تشکيل آلترناتيو سکولار دموکرات انحلال طلب" کيان مملکتی کهن سال را در نوسان و ضرب آهنگ پاندولی گيج کننده گرفتار ساخته است.

در ميانه چنين آشفتگی اگر نمی خواهيم ايران ما به سر نوشت عراق، افغانستان و سوريه دچار شود تامل در موارد زير ممکن است راهی برای برون رفت از معضل فعلی تلقی گردد.

يکم: اپوزيسيون قدرت مدار و قدرت محور بسيار عقيم تر از آن است که بتواند بادی به بيد رژيم ولايت فقيه بوزاند. - مجاهدين کردند و نشد. فراموش نکنيم حافظهء تاريخی آنگونه که برخی ادعا می کنند آنچنان ضعيف نيز نيست. آقای خمينی در پاريس خود را اپوزيسيون قدرت محور معرفی نمی کرد. تمام ادعای او اين بود که من به قم خواهم رفت و به امورات مذهبی خواهم پرداخت. اعتماد ملی ملتی در کلام آقای خمينی در پاريس و عمل او در ايران به تاراج رفت. باز سازی اعتماد ملی به تاراج رفته کاری است بس دشوار ولی غير ممکن هم نيست.

دوم: مشکل امروز اپوزيسيون حکومت اسلامی، نبود وحدت، هم گرايی، اتحاد ملی ، شورای ملی، منشور ملی و ده ها - عناوينی که عملاً بيشتر به چسبی لايتچسبک شبيه هستند نيست. اين مشکل فقط و فقط از طريق کندن دندان طمع قدرت در راه ترميم اعتماد ملی آن هم در عمل و نه در حرف ميسر است. بی پرده عرض شود اگر اپوزيسيون برون مرز به دنبال اسقاط رژيم و نشستن [حتا زير نام دموکراسی] بجای آن می باشد بی هيچ تعارفی آب در هاون کوبيدن است.

سوم: چگونه می توان اعتماد ملی به تاراج رفته را در عمل ترميم کرد؟ اين امر در گرو يک نوع پشتيبانی فرا حزبی و فرا مسلکی از پتانسيل های داخل می باشد. اجازه دهيم از چند نام به عنوان مشت نمونه خروار نام برده شود: مهندس امير انتظام، حشمت الله طبرزدی، ژيلا بنی يعقوب، احمد زيد آبادی، نسرين ستوده، مجيد توکلی و ... در کدام يک از تمامی نشست های اپوزيسيون برون مرز تصوير اين شيران به زنجير کشيده شده بر افراشته شد تا اين پيام منتقل گردد ما اپوزيسيون برون مرز نظری به قدرت نداريم چرا که اين پتانسيل ها در داخل وجود دارند و ما مقوم راه آنها هستيم؟

چهارم: هفت ماه ديگر به آنچه رژيم "انتخابات" رياست جمهوری می نامد باقی مانده است. اگر اپوزيسيون قصد دارد در عمل اثبات کند از جنس رژيم جمهوری اسلامی نيست و به پديده قدرت بی نظر است آيا نمی توان بر سر يک [مثلاً طبرزدی] يا چند نفر از اين مبارزان در ميان اپوزيسيون برون مرز به توافق رسيد و او يا آنها را بطور سمبليک کانديدای رياست جمهوری معرفی کرد و حتا در مجامع جهانی نشان داده شود از ديدگاه ما برون مرزان اين شخص يا اشخاص صلاحيت رياست جمهوری واقعی را دارند نه آن فردی که رژيم معرفی می کند؟ چنين حرکت سمبليکی بسيار می تواند در باز سازی اعتماد ملی و فزونی حرمت ملت ايران نسبت به ادعای اپوزيسيون برون مرز مبنی بر آنکه ما هدفمان کسب قدرت نيست بلکه از صميم دل در راه آزادی ايران تلاش می کنيم ياری رساند. بسياری از اين شير زنان و شير مردان به زنجير کشيده شده برنده جوايز افتخار و شجاعت از سوی مجامع جهانی شده اند. آيا وقت آن فرا نرسيده تا بی طمع به عنصر قدرت اثبات کنيم ما از جنس عناصر حکومت اسلامی نيستيم؟

 
انتشار از: امير حسين موحدی
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.