رفتن به محتوای اصلی

خطر پیشروی میلیتاریسم را دریابیم!
03.01.2012 - 23:02


روزهای پایانی سال ۲۰۱۱ برخلاف تمامی امیدهائی که روزها و هفته های آغازین آن، دردلها ایجاد نموده بودند، سرشارازحوادث و وقایعی گشت که نگرانی بسیاری را در رابطه با به پس رانده شدن هرچه بیشتر نیروهای صلح طلب و خواهان آزادی و دمکراسی توسط حامیان جنگ و میلیتاریسم درپهنه بزرگی که هم کشورهای درگیرتداوم «بهارعربی» و هم منطقه خاورمیانه را شامل می شود، موجب گردید. شدت گیری گمانه زنیها در رابطه با استفاده از ابزار”حمله نظامی” علیه ایران و تهدید ایران به بستن تنگه هرمز و انفجارهای چند هفته اخیردرایران، حوادث اخیرمصر و ناروشنی وضعیت لیبی، تداوم سرکوب معترضین درسوریه و مقابله نظامی نیروهای متشکل در«ارتش آزاد سوریه» با نظامیان که با چاشنی بسیارمشکوک انفجارهای دمشق همراه گشت، و نیزتداوم اعتراضات و سرکوب وحشیانه تظاهرات در یمن، ازسرگیری برخوردهای جنگی میان کردها و ارتش ترکیه، و سرگشودن “زخم چرکین” تقابلهای به ظاهر قومی و مذهبی درعراق با هدف پوشاندن جنگ قدرت به خاطر اعمال کنترل برمناطق نفتخیز، و نیز وضعیت “آرامش قبل از طوفان” در پاکستان و …

در رابطه با خطر حمله نظامی به ایران، مطالب بسیاری دررسانه های مختلف انتشاریافته اند و هنوز هم این بحثها ادامه دارند، بنابر این مقاله تلاش می کند که برخی زوایای ناروشن در ارتباط با دیگر کشورهای ذکرشده در سطور بالا را مورد بررسی قراردهد.

تحولات مصردرگروگان نظامیان
بی شک ناظرین تحولات مصر از دوران جمال عبدالناصر و نیز پس از جنگهای اعراب و اسرائیل و پی آمدهای آن در۳۰ و اندی سال پیش تا کنون، واکنش نظامیان مصر در قبال وقایعی که منجر به سقوط حسنی مبارک و سپس تغییرالیت سیاسی کشورشد، و نیزبرگزاری انتخابات و پیروزی اخوان المسلمین و نیز سلفی ها در دو مرحله انجام یافته را همچون “آرامش پیش از طوفان” می دیدند که تمام تلاش آن درخالی کردن “خیابان” و میدان تحریر، به مثابه “سمبل خیابان” و انقلاب مردم و بازگرداندن آنها به خانه هایشان، قابل تبیین بود. اما با گذشت زمان، و بویژه با روشن شدن این واقعیت که ارتش قصد آن را ندارد که میدان را به نفع “خیابان” وبویژه “اخوان المسلمین” خالی کند، اعتراضات با شدتی بیشترازآنچه که به سرنگونی مبارک منجر گشته بود، ازسرگرفته شدند.
نکته مهم دراین دور جدید اعتراضات، همراه شدن آن با آغاز روند انتخابات بود؛ اهمیت مسئله نیز در نگاه نیروهای شرکت کننده در تحولات به انتخابات و نتایج آن مربوط می شد. “اخوان المسلمین” با آگاهی به عمق نفوذش درمیان توده ها و اطمینانی که از پیروزی در انتخابات داشت، از بیم واکنش خشن نظامیان، تا حد وقوع کودتا، ازبروز اعتراضات و نا آرامیهائی که می توانستند برگزاری انتخابات را مختل و یا به تعویق بیاندازند، ناخشنود بود و حمایت گرمی از آن به عمل نمی آورد. نیروهای سکولار و دمکرات که بطورعمده در قاهره و چند شهر بزرگ مصر حضور داشتند، با آگاهی از توان اخوان المسلمین و سلفی ها نیز، بیم آن را داشتند و هنوز هم دارند که نظامیان با حفظ کنترل بر مواضع کلیدی کشور و دولت چه در عرصه سیاست و چه درعرصه اقتصاد و امنیت، با برخی سازشها در قبال فشاراخوان المسلمین و سلفی ها، مانع پیشروی تحولات درجامعه گشته و روند تحولات را با شکست مواجه سازند. اما آنچه که اتفاق افتاد، نشانگرآن بود که نتایج انتخابات به مراتب غیرمنتظره تر از برآورد و محاسبات ارتش و نیروهای امنیتی مصربود؛ نمایشی که در پی اعلام نتایج دور اول انتخابات با نام ” کنفرانس مطبوعاتی” توسط نظامیان در قاهره وآنهم درحضور فقط خبرنگاران آمریکائی و انگلیسی، بدون حضور نمایندگان رسانه ای دیگر کشورها صورت گرفت، ودر پی آن سرکوب خشن و بیرحمانه تظاهر کنندگان درخیابان های قاهره، به زبانی دیگر اعلام این امر از سوی نظامیان به همتاهای اسرائیلی و آمریکائی شان است که نظامیان قرارندارند تا به اراده مردم مصر که در انتخابات و نتایج آن تجلی یافت، پاسخ مثبت داده و به پادگان ها بازگردند. می توان گفت که پایان دور نهائی انتخابات را باید آغازی دانست برچالشی سخت آنهم نه درمیان نیروهای سکولار و مذهبی و یا بین اخوان المسلمین و سلفی ها، که درآینده به اشکال مختلف و با درجات مختلفی از شدت، شاهدش خواهیم بود، بلکه نبردی خواهد بود میان نظامیان از یکسو و ازسوی دیگر، همه نیروهای شرکت کننده در تحولات یکسال اخیر که خواهان تغییر مناسباتی اند که در بیش از سه دهه اخیر در مصر وجود داشتند.

سوریه بر لبه پرتگاه
آنچه که این روزها در سوریه به پیش می رود، به استثنای نیروهای متشکل در «هیئت هماهنگی سوریه» که در داخل سوریه حضور دارد، چه از جانب رژیم اسد و چه ازجانب مخالفان رژیم که در«شورای ملی سوریه»، شکل گرفته در ترکیه سازمان یافته اند و “ارتش آزاد سوریه” نیز تبدیل به بازوی مسلح آنان گشته است و نیزکشورهای حامی این نیرو، تلاشی است که به جز جنگ داخلی، که خیلی زود به جنگی منطقه ای فرا خواهد روئید، نتیجه دیگری ببار نخواهد آورد. تاکید برتغییر خصلت جنگ از داخلی به منطقه ای، از واکنش احتمالی ایران، ترکیه و اسرائیل است که نشات می گیرد. تغییر نسبی مواضع روسیه و چین در قبال اعمال خشونت از جانب رژیم بشار اسد، هرچند نتیجه مثبتی ببارآورد که همانا اعزام نمایندگان اتحادیه عرب به سوریه بود، و با وجودی که این تغییرمواضع ازجانب روسیه، معامله ای بود مرحله ای درقبال پذیرش روسیه به سازمان جهانی تجارت، اما هم روسیه و هم چین، برامکان نشاندن همه نیروهای درگیربه پشت میزمذاکره و جلوگیری ازشعله ور شدن آتش جنگ داخلی، همچنان پافشاری می کنند. روشن است که روند رویدادها هرروز که می گذرد، بیشتر و عمیقتر درمسیر بازگشت ناپذیری حرکت می کند. مشکل بشاراسد و هیئت حاکمه سوریه نیز مانند دیگر دیکتاتورهای برافتاده و یا در مسیر سقوط قرارگرفته یک چیز است و آن هم عدم توانائی شان دردرک این نکته که در نگاه توده ها “ریاست جمهوری های ماندگار”، علت اصلی کاهش سطح زندگی و فقر و بیکاری در جوامع آنها ست. بر اساس برخی آمار و ارقام، یکی از پی آمدهای “بحران مالی جهانی” در کشورهای عربی، زیان مالی به میزان ۲,۵ تریلیون دلاربوده است که با توجه به تداوم این بحران، این رقم نیزرو به افزایش خواهد بود. عدم توانائی “روسای جمهور ماندگار” در مقابله با این زیان و بکارگیری روشهای کهنه که فقط درسرکوب و کشتار و حفظ قدرت به هر قیمتی، تجلی می یافتند، نتیجه ای به جز طغیان توده ها را به همراه نداشت.
اکنون با حضور ناظرین اعزامی از طرف اتحادیه عرب، روزنه ای هر چند کوچک اما امیدوارکننده بوجود آمده است تا شاید این هیئت بتواند هر دو طرف را به گفتگو و مذاکره مجاب نماید. روشن است که دو حرکت مهم و بسیار تعیین کننده، می توانند درموفقیت کار این هیئت نقش کلیدی ایفا کنند. مورد نخست، کنار رفتن بشاراسد است از قدرت با تضمین مصونیت قضائی و امنیتی، و مورد دوم که باید همزمان با کناره گیری اسد صورت پذیرد، امتناع اپوزیسیون است از اقدامات مسلحانه با تضمین بیطرفی ارتش.

عراق: رقابت بر سر قدرت با توسل به”اختلافات دیرین”
وضعیت کنونی عراق را می توان همچون یک بمب ساعتی دانست که مکانیزم آن با خروج نیروهای آمریکائی، به کار انداخته شد. اگرفرض را براین پندار بگذاریم که به هنگام حمله به عراق، مقامات آمریکائی نمی توانستند ارزیابی کاملی از تمامی آنچه که در انتظارشان بود، داشته باشند، اما بسیار ساده اندیشانه خواهد بود اگر گفته شود که آنان نمی توانستند تمامی پیامدهای خروجشان ازعراق را پیش بینی کنند. پیش بینی قطعا وجود داشت، اما آنچه که بیش ازاین امکانش نبود، اقدامات پیشگیرانه در قبال وضعیتی است که امروز شاهدش هستیم و روزبروز نیز رو به وخامت بیشترمی گذارد. روشن است که آمریکائیها بالاخره روزی خاک عراق را ترک می کردند، اما به قدرت رسیدن حکومتی که به شدت تحت تاثیرمقامات رژیم ایران است، و با خروج نیروهای “بازدارنده” اکنون دست خود را برای تصفیه حسابهای گذشته بازمی بیند و کشور در عمل تبدیل به آب گل آلودی شده است که هم ایران و هم عربستان و قطر نیز، ماهیهای خود را در آن جستجو می کنند، نمی تواند بمثابه الگوئی برای دیگر کشورهای منطقه، جلوه نماید. فرار معاون اول رئیس جمهورعراق به منطقه کردستان، وقایع پیرامون “اردوگاه اشرف” و نیزسر برون آوردن برخی خواسته ها در میان ترکمن های ساکن کرکوک در روزهای اخیر، هیچ نشانه ای ازصلح و آرامش درخود ندارند که هیچ، بلکه نگرانیهای هرچه بیشتری ازآینده عراق ومنطقه را دامن میزنند. وقوع انفجار های شدید هفته گذشته را باید محکی دانست که جهت بررسی واکنش های حکومت بغداد از یکسو، و قدرت نمائی مخالفین از سوی دیگر، بوقوع پیوستند.

ترکیه: “دمکرات” در دفاع از اعراب، سرکوبگر در برابر کردها
مدتی است که در میان ناظران سیاسی و تحلیلگران منطقه این باوربوجود آمده است که ترکیه با وجود داشتن حکومتی با گرایشات نیرومند مذهبی، توانسته است درمسیری قرارگیرد که همراه با رشد اقتصادی وبهبود سطح زندگی مردم، تبدیل به وزنه ای درتعیین سیاست های منطقه ای و چه بسا فراترازمنطقه نیزگردد. مواضع تند ضد اسرائیلی و نیزحمایت فعال ازجنبش فلسطین و تلاش به شرکت در روند تحولات لیبی تا سرنگونی قذافی، واکنون نیزحمایت فعال همه جانبه ازاپوزیسیون سوریه و… چهره ای طرفداردمکراسی و حامی پیگیر اعراب درهمه جای جهان، درمیان افکار عمومی بین المللی از ترکیه ترسیم کرده است. دراینجا اما یک نکته مهم را نباید از نطرانداخت، آنهم وظیفه ای است که درمقطع کنونی،از جانب آمریکا و پیمان ناتو به ترکیه واگذار شده است. پس ازآغازروند سرنگونی رژیم صدام درسالهای پس ازآزاد سازی کویت وازهم پاشیدگی شیرازه های حکومت مقتدرعراق، توازن قوا در منطقه بسود ایران به هم خورد و اینک بازگرداندن این توازن در منطقه برعهده ترکیه گذاشته شده است. ترکیه با پیشبرد سیاستی منعطف در قبال اعراب و منتقد و اعتراضی درقبال اسرائیل، تلاش می کند تا الگوئی شود برای کشور های اسلامی در منطقه، ودر نتیجه با یک تیر چند نشان را مورد هدف قرار دهد. نخست آنکه امکان برای تحرکات ایران در منطقه محدود خواهد شد، و نکته دوم این که به نیروهای تندرو اسلامی درمجموع وبویژه نیروهای طرفدارایران مهارزده خواهد شد. تلاش های ترکیه درایفای نقش دیپلماسی صلح در وقایع لیبی، حمایت وسیع ترکیه از “اخوان المسلمین” و نیروهای مخالف رژیم سوریه، برگزاری اجلاسهای مختلف میانجیگرانه با پاکستان وافغانستان را نیز باید به این مجموعه تلاشها افزود. در سپتامبر گذشته دیداری میان وزیردفاع آمریکا و رهبر حماس، خالد مشعل، صورت گرفت که خود خبراین دیدارو نتایج بدست آمده، انعکاسی بسیارکمرنگ دررسانه های عمومی پیدا کرد. به نظرمی رسد که آمریکا قصد آن را دارد که با تداوم گفتگوها با حماس، کسب موافقت این سازمان با انتقال دفترنمایندگی اش ازسوریه به ترکیه، یکی دیگرازاهرم های اعمال نفوذ ایران درمنطقه را خنثی نماید. برای تحقق این هدف نیز، ترکیه، نقش اصلی را برعهده خواهد داشت.
آنچه که تا اینجا مورد بررسی قرارگرفت، تحرکات ترکیه درعرصه سیاست خارجی بود که بروشنی گامهائی مثبت ارزیابی می شوند، اما مگرمی توان سیاست خارجی ترکیه را تافته ای جدا بافته از سیاست داخلی آن ارزیابی نمود. ترکیه ای که همواره با “پاکتی پر” از پیشنهادات صلح آمیز دردرگیریهای تند منطقه ای اعلام حضورمی کند، هنگامی که پای صحبت دمکراسی وآزادی بیان و حقوق اقلیت های ترکیه به میان می آید، پایش به شدت می لنگد. درترکیه هنوزکردها بمباران می شوند، روزنامه نگاران به زندان می افتند، و قتل عام ارامنه که درآغازقرن گذشته بوقوع پیوست، مورد انکار قرارمی گیرد. فراموش نکنیم که درسوریه نیز منطقه کرد نشین وجود دارد ودرتحلیل نهائی، نگاه ترکیه به تغییررژیم درسوریه با ترس و بیم ازتحرکات آتی درمناطق کرد نشین سوریه، همراه است.

پاکستان: آرامش قبل از طوفان
تحولات موسوم به “بهار عربی” در یک سال اخیر و تداوم آنها، توجه جهانیان به مسائل پاکستان و افغانستان را به میزان قابل توجهی کاهش داد. توجه به این دو کشور کمتر شد، اما سرعت تحولات در هر دو کشور نه تنها کاهش نیافت، بلکه شدت نیز گرفت. بویژه در مورد پاکستان، روندها در مسیری قرار گرفتند که نظامیان تنها راه نجات را در بازسازی امکان دخالت مستقیم در تصمیم گیریهای سیاسی کشور می بینند. به جز خصلت و میل دائمی نظامیان در پاکستان که همواره از بدو تشکیل این کشور، در شرکت وسیع شان در ارگانهای کلیدی تصمیم گیری سیاسی و اقتصادی تجلی پیدا می کرد، اکنون اما وجود چند فاکتور مهم دراین سمتگیری نقش ایفا می کنند. این چند فاکتورعبارتند از: چشم اندازبسیار نزدیک تغییرات اساسی در افغانستان و طرح مجدد خطرحمله نظامی به ایران و نیزآغاز مذاکرات مسئولین اتمی پاکستان با مقامات عربستان سعودی در جهت کمک به تولید بمب اتمی برای عربستان، همگی همچون زنجیره ای، این اعتقاد را در میان نظامیان این کشورتقویت کرده است که پاسخگوئی به همه این موارد نه در امکانات و نه درتوانائی غیر نظامیان این کشور است. و پیش برد این موارد، فقط در صلاحیت آنان است و بس.
درضمن به یک نکته بسیار مهم نیز باید توجه کرد؛ تاکنون بسیاری، به اعتقاد من به اشتباه، ازپاکستان به عنوان متحد آمریکا در منطقه یاد می کنند. آمریکا همواره در پاکستان “طرف معامله موردی” داشته است و نه متحد. با کمی درنگ و بررسی موقعیت ژئوپلیتیکی پاکستان، که موضوع این مقاله نیست و نیاز به بررسی جداگانه دارد، به این نتیجه خواهیم رسید که چین متحد پاکستان در منطقه است و نه آمریکا. فقط یک نمونه “کوچک” ازاین اتحاد استراتژیک را می توان در ساخت هواپیمای جنگنده محصول مشترک دو کشور نام برد. آیا آمریکا تاکنون حتی یک اسباب بازی کودکانه هم با پاکستان ساخته است؟
پس ازاین مقدمه، بازمی گردم به موضوع بحث. نزدیک به یک ماه پیش در پاکستان واقعه ای رخ داد که به آن نام “مومی گیت” داده شد و مسئله هنوز پایان نیافته است. دادگاه عالی پاکستان بر اساس شکایتنامه نظامیان ارشد پاکستان، تحقیقاتی درمورد مطلبی درفاینانشال تایمز درارتباط با وجود درخواست کمک کتبی رئیس جمهور پاکستان آصف علی زرداری از مقامات آمریکائی، برای مقابله با کودتای در پیش ازجانب نظامیان کشور را آغاز کرد.
نکته مهم و جالب توجه، سفرآصف علی زرداری بود به امارات در روزهائی که قرار بود رای دادگاه انتشار بیرونی پیدا کند. این امر گویای این واقعیت است که آصف علی زرداری خطر نظامیان و شکستش را دراین دادگاه احساس می کرد و به خاطرموقعیت بسیار ضعیف کنونی احزاب در پاکستان، و شدت گیری جو ضد آمریکائی دراین کشور، ترجیح می داد که قبل ازگرفتار شدن به سرنوشت خانواده همسرش، بی نظیر بوتو، راه تکرارمهاجرت را برگزیند. اکنون البته براساس تضمینهائی، زرداری به پاکستان باز گشته است. اما هنوزرای دادگاه اعلام نشده و نظامیان نیز به تاکتیک جدیدی روی آورده اند. هفته گذشته تظاهرات بسیار بزرگ ضد آمریکائی در کراچی به وقوع پیوست. دعوت کننده به تظاهرات و سخنران اصلی آن نیز شخصی بود بنام عمران خان که از محبوبترین چهره های ورزش کریکت در این کشور است.

با توجه به همه موارد یاد شده در بالا، خطری که کشورما و منطقه را در بر گرفته است را باید جدی گرفت و در برابر مارش نظامیان مقاومت نمود. منطقه ما درباتلاقی فرورفته است که نابودی دستاوردهای هرچند اندک جوامع مدنی را به همراه دارد. آیا می توان این روند را متوقف کرد؟ پاسخ به این پرسش در نگاه و مسئولیت و همکاریهای همه جانبه نیروهای دمکرات منطقه نهفته است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.