رفتن به محتوای اصلی

آخرين تحولات در بهار عربي
29.12.2012 - 16:24

عراق دوباره در بهار عربي برخاست

آنقدر مقامات و احزاب مخالف و اپوزيسيون عراق در مقابله با مالكي و دولت دست نشانده اش توسط ايران، كم كاري كردند و به حرف بسنده نمودند كه مردم عراق خود دوباره به صحنه آمدند، و خيزش دومي را در بهار عربي عراق رقم زدند و نشان دادند كه اين موج هنوز سر ايستادن ندارد.

با اين همه، بسيار خوش بينانه است، اگر تصور كنيم نيروهاي امنيتي ايراني به اين راحتي در عراق كنار مي كشند، به خصوص كه حالا سوريه را از دست مي دهند و نه تنها به عراق به جاي آن دل بسته اند، علاوه بر آن نقشه شان اين است تا عراق پلي باشد براي عمليات خرابكارانه و تروريستي در سوريه تحت حاكميت جديد تا هم آن دولت نوپا را به چالش بكشند و هم به خيال خود از اين طريق از سوريه و متحدان اش انتقام بگيرند. پس كليد سقوط دولت دست نشانده ايران در عراق با كمترين تاوان كجاست؟

البته گسترش عمومي تظاهرات و اعتصابات، موجب تقويت موضع اپوزيسيون عراق و مخالفين دولت مالكي مي شود، اما كليد سقوط كم هزينه آن در فرصتي است كه اخيراً پيش آمده است. رئيس جمهور عراق با وضعيت بيماري اي كه پيدا كرده، عملاً توان اداره امور مربوط به رئيس جمهور را ندارد، حتي اگر هنوز زنده باشد و مدتي زنده بماند. بنابراين، بايد كردها طرح عدم امكان ايفاي نقش توسط رئيس جمهور را به جريان انداخته و كسي را جانشين طالباني سازند و او به سرعت عدم صلاحيت دولت مالكي را در دستور كار قرار دهد. و گرنه با فروكش نمودن و خسته شدن قيام مردمي، مخالفين يك به يك توسط تيم امنيتي مالكي دستگير و شكنجه و اعدام مي شوند و تصرف بقيه اركان قدرت را با سرعت و قدرت بيشتري در دستور كار قرار مي دهند. عراق به سوي سوريه شدن پيش مي رود و ملاها و پاسداران ايران هيچ ابايي از آن ندارند و سوريه و عراق را سنگرهاي نخستين شان مي بينند و علناً هم آن را اعلام مي كنند و در سوريه نشان دادند كه حتي براي حفظ پايه هاي قدرت شان حاضرند، قتل عام عمومي راه بياندازند، از سلاح شيميايي استفاده كنند و از دولت هاي مورد حمايت شان يك جنايتكار جنگي بسازند و اين مهره نشد، يك مهره ديگر وابسته به خود را به قدرت برسانند. اپوزيسيون عراق به جاي اكتفا به محكوم كردن اقدامات دولت مالكي، از همين حالا كار شناسايي نيروهاي امنيتي مالكي و به خصوص نيروهاي ايراني فعال در دستگاه مالكي را شروع كرده و آماده اقدام لازم و ضربه به آن ها باشند. خواهيد فهميد تا آنان مانند مزدوران بشار اسد، يك به يك مثل سگ كشته نشوند، از قدرت كنار نمي روند و از جنايت هايشان ذره اي كوتاه نمي آيند؛ چه زود و چه دير به اين نتيجه خواهيد رسيد و تفاوت تنها در ميزان تاواني است كه براي رسيدن به اين نتيجه خواهيد پرداخت.

 

در مصر چه مي گذرد!

مصريان هنوز سردرگم نشان مي دهند. براي خروج از آن، راه تقابل و تحميل خواسته هاي شان را بر يكديگر با ابزار دموكراسي برگزيده اند و غافل از آنان اند كه در دموكراسي تفاهم نيز هست و گفتگو و اجماع نيز. با آن كه جبهه نجات ملي در تأمين حقوق اقليت ها در قانون اساسي محق نشان داده، اما راه هاي مناسبي را براي رسيدن بدان برنگزيده است. همه چيز را با تحريم و اعتراض نمي توان بدست آورد و از همين حالا اپوزيسيون همچون دولتمردان جديد بايد تمرين دموكراسي را با گفتگو، اجماع و اشتراك مساعي آغاز كنند. مرسي تاكنون ظرفيت بالايي در انعطاف نسبت به خواسته هاي مخالفان از خود نشان داده و مهمتر از آن از ظرفيت پذيرش اشتباه بسيار بالايي نيز برخوردار است كه در خاورميانه كمياب است. حداقل اگر گروهي از جبهه ملي راه تحريم را بر مي گزيند، گروهي ديگر بايد بتواند با گفتگو با مرسي به نتايج مطلوبي برسد، آن هم پله به پله. اگر اندكي از انعطاف و پذيرش خطايي كه مرسي دارد، رهبران انقلاب 57 ايران داشتند، بسياري از كشتارها و به زندان انداختن ها به وقوع نمي پيوست. وقتي اخوان المسلمين و مرسي براي گفتگو درخصوص تغييراتي در قانون اساسي فرصتي ايجاد مي كنند، شما نبايد يكدست واكنش نشان دهيد؛ بلكه بايد واكنشي به ظاهر متفاوت، اما مكمل را در پيش گيريد؛ يعني گروهي به گفتگو و چانه زني روي آورند و از آن طريق تعديل هايي در آن دهند و گروهي ديگر، امكان گفتگو را منتفي بدانند. اين موجب مي شود كه پله به پله آنان به سوي شما تعديل يابند، در عين حالي كه تا كاملاً قانون اساسي را درست نكردند، از مشروعيت نزد اپوزيسيون برخودار نباشند. علاوه بر آن به تكثر آراي جبهه ملي، امكان بروز مي دهد و اگر بخواهيد همين گونه تحت عنوان وحدت نظر، اختلافات را بر اساس يك نظر نهايي، مهندسي كنيد، چيزي نخواهد گذشت كه مخالفان در اقليت، گله خواهند كرد كه استراتژي تان بي نتيجه بوده و در دام محكوم كردن يكديگر خواهيد افتاد؛ در حالي كه در روش مكمل، هم اختلاف ديدگاه ها و روش ها بروز پيدا مي كند و هم از هر دو طرف سهم مي گيريد. اسلام گرايان نيز بدانند كه همين گذشت هاي بزرگ است كه ارزش معنوي تصميمات شان را رقم مي زند، و نه تحميل شريعت به غيرمسلمانان و جامعه مدني مصر. اخوان المسلمين بروند و تاريخ پيامبرشان دوباره بخوانند كه او با گذشت هاي بزرگ اسلام را در قلب كاشت و جاودان ساخت، نه تحميل هاي بزرگ، زير قول زدن ها يا ويران نمودن ها. برويد دوباره بخوانيد تا دريابيد كه خودتان نيز همچون آن معدود غربياني كه فيلم هاي مخالف آراي تان در مورد پيامبرتان مي سازند، محمد را نمي شناسيد و در اين كوتاهي از آنان بيشتر سزاوار سرزنش ايد. و اما مرسي، از اين كه توجه به امور اقتصادي و عدالتي اجتماعي دارد، خوب است، ولي آنجا جاي نگراني است كه حقوق اقليت ها همزمان ناديده گرفته مي شود و اين شائبه ديكتاتوري هايي را پديد مي آورد كه براي سركوب مخالفان و منتقدان بدنبال عدالت اجتماعي و كمك هاي اقتصادي به مردم مي روند تا نظر اكثريت و طبقات پايين را از اين طريق تأمين كنند و سپس وقتي حساب مخالفان و منتقدان را رسيدند، حاميان مردمي زيادي برايشان نباشد؛ واقعيت آن است كه مسيري كه در مشاوره با اخوان المسلمين طي آنقدر شبيه ديكتاتوري مذهبي ايران در سال 57 است كه انگار يك فيلم را دوبار مي بينيد! آن تيمي امنيتي اي كه اين دستورات را به مشاوران اخواني شما مي دهند و آنان به عنوان راهكار، اين راه حل ها را جلوي پاي تان مي گذارند، نه دوستان كه خطرناك ترين دشمنان شما هستند و از شما براي مقطعي استفاده از ابزاري خواهند كرد و سپس مثل آب خوردن زير پاي تان را خالي مي كنند و يك اخواني با افكار متحجر، اما با ظاهري با برندنيو جاي تان مي گذارند و همان طرح هايي را كه خودشان به عنوان كمك براي گذر از بحران ها برايتان برنامه ريزي كرده بودند، لو داده و به عنوان پرونده تان، شما را به دادگاه مي كشانند، مگر اين كه كاملاً گوش به فرمان شان باشيد كه آن گاه هم دنيا و هم آخرت تان را خواهيد باخت؛ اين همان بلايي است كه سر مالكي در عراق آمد و مي آيد. اين دادستاني ديوانه اي را نيز كه تازه منسوب كرديد، كنار بگذاريد و كسي را جايگزين سازيد كه اولاً برخلاف اين يكي، از سلامت عقلي برخودار باشد و بيماري توهم توطئه نداشته باشد (اتهاماتش عليه اپوژيسون مصر، تداعي گر منطقه و جهان بيني رژيم كودتاگر مذهبي ايران است) و ثانياً مستقل باشد، نه وابسته به اخوان المسلمين و امثالهم. درضمن، سرنگوني يك دولت دموكرات از راه اعتراضات و تظاهرات و راه هاي مسالمت آميز جرم نيست، بلكه در نظام ديكتاتوري جرم است و فاصله بين قهرمان ملي شدن و خائن شدن، گاه به باريكي يك تصميم اشتباه است و اگر باور نمي كنيد مي توانيد آن را از مبارك بپرسيد و هيچ كس از مادر ديكتاتور و خائن بدنيا نمي آيد.

همين الگوي اخوان المسلمين مصر قرار است در جاهاي ديگر نيز توسط شعبه هاي اخوان المسلمين در ديگر كشورها پياده شود و آنان دنبال فضا در كشورهاي ديگر مي گردند و اساس برنامه ريزي و سازماندهي شان كاملاً يكي است؛ یعنی می خواهند پس از آن که از نردبان دموکراسی بالا رفتند، آن را از پشت به پایین پرت کنند. از اين سبب بايد از آن درس گرفت و اخوان المسلمين به عنوان دزدان بهار عربي، در هيچ كشوري نه اجازه تشكيل حزب داشته باشند و نه اجازه شركت در انتخاباتي را، چون در عمل نشان داده اند به دموكراسي معتقد و پايبند نيست. اخواني ها هم اگر مي خواهند خدمتي به آخرت خود بكنند، تنها در همان امور خيريه فعال بمانند و قطر و عربستان هر نوع كمكي را به آنان و به خصوص سلفي ها مي كردند، قطع كنند و به جاي آن كمك به جوامع مدني و دولت هاي نوپاي اين كشورها را در دستور كار قرار دهند.

 

باز هم سوريان اميد بهار عربي

سوريان ببينند كه چگونه ايستادگي شان بر راه حق و پايداري شان، اميدي شده براي ساير اقوام و ملل تحت فشار و ظلم در خاورميانه و بهار عربي با آنان است كه هنوز زنده است و عراقيان را بر سر همت آورده تا خود دست به كار شوند. چيزي نخواهد گذشت كه از مدافعان سوري اسد كسي باقي نمي ماند و دور او را سپاهيان ايراني پر خواهند كرد. ايران نه تنها تلفات جاني بيشتر در سوريه خواهد داد، بلكه در گرداب اقتصادي سوريه نيز غرق خواهد شد؛ چرا كه در سوداي پر كردن چاهي است كه ته ندارد و اين در افق درك تعدادي روضه خوان و پاسدار نيست، بلكه متخصصين علم اقتصاد را طلب مي كند! راز پيروزي ارتش آزاد سوريه، در نبرد استالين گراد نيز خفته است. براي پيروزي شوروي آن زمان بر آلمان، كارشناسان نظامي بدنبال همه چيز گشتند. اما تنها يك ديليل بزرگ در پس آن پيروزي بود: رسيدن نبرد به آستانه استيصال. وقتي حريفي به خيال در هم كوبيدن طرف مقابل هر جنايتي كرد و بي رحمانه ترين شيوه هاي مردم و عزيزان شان را نابود كرد؛ جنگ در نزد مبارزان طرف مقابل به مرحله استيصال مي رسد. آن مبارزان ديگر نمي جنگند تا از خود دفاع كنند، يا پيروز شوند يا براي آينده اي بهتر؛ بلكه آنقدر مي جنگند كه تمامي جناياتي را كه به چشم ديدند، براي طرف مقابل قصاص و تلافي كنند. رزم در سوريه چنان آستانه اي را با جنايات وحشيانه نيروهاي امنيتي اسد رد كرده است. رزمندگان سوري، حالا با تصرف پايگاه هاي متعدد رژيم، همان سلاح هاي سنگيني را كه نداشتند، بدست آوردند و با كنترل بر فرودگاه ها، هم راه هاي هوايي كمك به اسد را بستند و هم حملات با جنگده ها و هلي كوپترها را بشدت كاهش دادند و به زودي قطع خواهند كرد. سطح فرماندهي و هماهنگي شان به ميزان تكنولوژي و توان مديريتي پيشرفته ترين كشورهاي غربي افزايش يافته است و با يك وضعيت، پاسداران بيسواد ايراني كه سهل است، حتي نيروهاي ويژه روسيه وارد كارزار شوند، شانسي براي پيروزي ندارند و جملگي قتل عام خواهند شد.

روسيه اگر خواهان گفتگو با رزمندگان سوري است، بايد نخست كمك هاي نظامي اش را به اسد قطع كند، و گرنه دعوت اش تنها فرصت طلبي است. آمريكايي ها كه در مذاكرات حرفه اي هستند، به جاي ارتش آزاد سوريه با روسيه مذاكره كنند و از طريق آنان و همين طور ارتباط مستقيم با اسد، او را وادار به ترك قدرت كنند؛ همان گونه كه متفقين در انتهاي جنگ جهاني، آلمان را متقاعد به تسليم بي قيد و شرط نمودند، نه ماندن يا معامله در قدرت.

 

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.