رفتن به محتوای اصلی

بینش راسیستی تبارگرایی
31.12.2012 - 21:21

عنوان مقاله ناصر کرمی «وابستگی نژادی صفویان تُرک آذری تبار، به امام موسی کاظم» نشان میدهد که ایشان در این نوشته به دنبال جست و جوی «نژاد یا راسه»ی آدمها هستند. 
چه کسی با این بینش به مسایل نگاه میکند؟ روشن است، کسی که به «نژاد گرایی» معتقد است. 
اگر نویسنده دیدگاه نژادگرایانه نداشته باشد مسایل را از زوایای «اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، و استبداد و دموکراسی، و یا صرفاً تاریخی و غیره» بدون مطرح کردن نژاد عرب و ترک و غیره، بررسی میکند. 
وقتی ایشان «تبار» آدمها را پیش میکشند و علت نابسامانیها را بر پایه ی نسب و نژاد -«عرب و ترک» -مینویسند دقیقاً اندیشه راسیستی خود را به وضوح بیان میکنند. 
درعبارت «شیعه گری خصوصی خاندان صفوی تُرک آذری تبار» که شیعه یک مذهب است - و انواع شیعه ی سیاسی و غیر سیاسی دارد که از هم متمایز اند- مذهب را به «تبار و نژاد» پیوند داده ، و مشکل شیعه سیاسی حکومت حاکم را به حساب «ترک و عرب» مینویسد. 
قابل توجه است که اینجا از نظر نویسنده ارتباط مشکلات امروزی به «نژاد و تبار» مطرح است- و این اندیشه که عامل بدبختیها را وابستگی نژادی آدمها تبلیغ میکند- نه این که صرفاً از نظر تاریخی میخواهد ببیند چه کسی از کدام خاندان است. 
برای این قلمزن فقط پیگیری راسه و نژاد ارزش دارد. در عبارت «تُرک تباری بر اساسِ مذهب شیعهءِ حکومتی» نیز روی «ترک و تبار»اش انگشت گذاشته است. در سراسر متن استناد به تاریخ با این هدف صورت گرفته که «تبار و نژاد
» شخصیتها را مشخص کرده و وجود حکومت حاکم را معلول وجود این مردمان نشان بدهد. عبارات « امام موسی کاظم جد تُرک تباران»-«مذهبی از سوی صفویّان تُرک تبار»- «ترکیب نژادی: از عرب، تُرک، ایرانی، یونانی، رومی، و یهودی »-«امام موسی کاظم، از خاندان علی و عرب تبار»- و مانند اینها همه با دید نژادجویی که از بینش نژادگرایی نویسنده نشأت میگیرند به نگارش درآمده اند. 
چکیده مقاله اینست که، از نظر کرمی «نظام جمهوری اسلامی- شیعه گری-انقلاب 57-دستگاه زندان و کشتار و خونریزی- و غیره، خلاصه همه نگونبختیها- به اصطلاح و تکیه کلام خود نویسنده-دستاورد «ترک تباران و عرب تباران» -  بوده است. نوشته چهره روشن راسیسم و ناسیونالیسم آریایی را به وضوح نشان میدهد . نویسنده عقاید راسیستی خود را با سوء استفاده از عبارات و نامهای تاریخی تبلیغ میکند. این مقاله هیچ ربطی به مباحث تئوریک و نظری نداشته و مسئله ای را جهت بحث و گفت و گو مطرح نمیکند. هر مسئله نظری و تئوریک قابل بحث و گفت و گوست ولی تبلیغ مسایل نژاد پرستی خلاف قوانین حقوق بشری است.
نویسنده در کامنت خود مینویسد: «من راسیست هستم و یا کسانیکه میخواهید در چهار دیوار خانهء حیاط خود، خود و همتبارانش را از دیگران جدا کند.» جدایی طلبی - یا استقلال گرایی- لزوما با بینش نژاد و تبارگرایی، یکی نیست و کاملاً متفاوت است. استقلال طلبی -درست یا نادرست- مربوط به حق و حقوق است ولی بینش تباری و نژادگرایی راسیسم آشکار است. نویسنده به همه چیز از دیدگاه راسه مینگرد. به این دلیل نیز او یک راسیست تمام عیار است.  حضرت «تبار»گرا! شما که واژه نژاد و تبار، در مورد هرکس و هر مردمی ورد زبانتان است - و با این بینش به همه چیز و همه کس نگاه میکنید- اگر راسیست نیستید پس چه هستید؟ جهان نگری شما با مقولات «تبار» و «نژاد» و «عرب» و «ترک»،  و غیره شدیداً نژادگریانه است. در نوشته هیچ قلمزن دموکراتی رد پایی از تکیه روی مقولات تبار و نژاد و نسب، نمیتوان یافت؛ مگر اینکه شخص راسیست باشد و از جهان نگری راسیستی بهره جوید. و شما دقیقاً چنین شخصی هستید.  
وجود حکومت دیکتاتوری حاکم- عقب ماندگی جامعه از قافله تمدن- استقلال طلبی بخشی از فعالان سیاسی ملیتهای ساکن ایران- همه علتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و تاریخی دارند و هیچ ارتباطی با«نژاد و تبار و نسب» ندارند. مگر اینکه شخص، مثل نویسنده مقاله مذکور با بینش راسیستی به این مسایل نگاه کرده و با مقولات راسیستی آنها را مورد توجه قرار بدهد. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!