نام نیک و نقش برجسته کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در تاریخچه جنبش دانشجوئی و مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران ودر تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت شده وفراموش نخواهد شد. اما نسل های آینده و پویندگان راه آزادی و سربلندی ایران خواهند پرسید چرا آن تشکیلات کلان دانشجویان ایرانی که از آن به نیکی و احترام یاد میشود به نتیجه مطلوب نرسیده از هم پاشید. کارنامه ی اعمال و رفتار آن تشکیلات دانشجوئی چه بود، دستاورد هایش کدامند. هزاران دانشجوئی ایرانی با افکاروعقاید گوناگون در سرتاسر جهان به گرد پندار مشترکی متحد شده و ازآنان نیروی عظیمی برای پشتیبانی خواسته های دمکراتیک مردم ایران و مبارزه با دیکتاتوری بوجود آمده بود، چرا نتوانستند هنگام خطربه کمک مردم ایران بشتابند ومانعی برای برپائی دیکتاتوری مذهبی و تشکل ولایت فقیه گردند. این هزاران دانشجوی ایرانی که فارغ التحصیل ازدانشگاهای معتبر دنیا بودند، چرا نتوانستند ازاحیاء قوانین بیابانگردان بادیه نشین ممانعت کنند. چراایران تنها کشوریست که با بیش ازصد سال مبارزه با استبداد برای آزادی, دمکراسی وقوانین اساسی مدرن, بازگشتی به قرون وسطی درپیش گرفت ودریک رژیم قیومت قانونی به اسارت پیوسته. درمیان کشورهای عضو سازمان ملل, ایران تنها کشوریست که بنیانگذاررژیم عقب گردانش, روح الله خمینی تصریح کرده که این قیومت قیومت شرعی قیم بر صغیر است و قیم ملت با قیم صغارازلحاظ وظیفه وموقعیت فرقی ندارد و میگوید؛ مردم جاهل, ناقص وناکاملند, آنها نیازمند کمالند وشرعن احتیاج به قیم دارند. چه شده بود که بسیاری از سرکردگان تشکیلات دانشجویان ایرانی به پابوسی خمینی شتافتند واورابه رهبری پذیرفتند. آیا حزب توده بدلیل وابستگی علنی به شوروی سوسیالیستی سیاست های ضد امپریالیستی را به مرکز ثقل مبارزات دانشجویی تبدیل نموده بود. آیا نفوذ گسترده حزب توده حمایت وپشتیبانی ازمبارزات نیروهای مذهبی رابر علیه شاه وآمریکا ازآغازدردستورکارها قرار داده بود تا ایران را به سیاهچال قرون وسطی سرنگون کند.
پس ازشهریور 1320 با آزادی گروه ۵۳ نفره چپهای زندانی، حزب توده تشکل یافت و اندکی پس ازآن اتحادیه دانشجویی دردانشگاه تهران زیر نظر سازمان جوانان حزب توده اغاز به فعالیت کرد. اولین فعالیت این سازمان در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران آغاز شد و مقامات دانشگاه آنها را به عنوان نمایندگان رسمی دانشجویان دانشکده پذیرفتند. با گذشت دوتا سه سال سال محدوده فعالیت اتحادیه به دانشکدههای حقوق، فنی، ادبیات و کشاورزی نیز گسترش یافت. سرعت نفوذ این گروه مارکسیستی در دانشگاه تهران به حدی بود که در سال ۱۳۲۵ با گذشت ۳ سال از آغاز فعالیت آن رئیس دانشگاه تهران به سفیر انگلیس میگوید که اکثر ۴۰۰۰ نفر دانشجوی این دانشگاه تحت تاثیر شدید حزب توده قرار گرفتهاند. در سال 1326، خلیل ملکی و گروهی از سران حزب توده به دلیل وابستگی علنی حزب به شوروی وعدول ازاصول حزبی، حزب نیروی سوم راتشکیل دادند وبنام سوسیالیست های ایران به فعالیت پرداختند. ملکی و یارانش، بعدها به جبهه ملی پیوستند و باتشکیل شاخه سوسیالیستی، به دلیل سابقه فعالیتهای حزبی و داشتن اطلاعات سیاسی و اجتماعی و سازمان دهی، موجب نمو وگسترش "سازمان نگهبان آزادی" درمیان کارگران، روشنفکران ودانشجویان شدند. در سال ۱۳۲۷ و همزمان با غیرقانونی اعلام شدن حزب توده، اتحادیه دانشجویی هم امکان فعالیت قانونی را از دست داد. بدین جهت حزب توده اقدام به تشکیل سازمان دانشجویان دانشگاه تهران کرد. این سازمان ارتباط تشکیلاتی قوی ای با انجمن بینالمللی دانشجویان در پراگ برقرار کرد.
با تاسیس اتحادیه دانشجویی و سپس سازمان دانشجویان، حزب توده با نفوذی گسترده ازایده های اشتراکی ومارکسیستی، با مغزشوئی دانشگاه های ایران را کاملاً در اختیارگرفته بود. با گذشت زمان ایدئولوژی چپ کمونیستی بصورت شدیدی رشد و قدرت مییافت. همین غلبه فوق تصور گفتمان چپ بر فضای دانشگاهها بود که موجب ایجاد تشکلهای رقیب شد. در این بین نیروهای اسلام گرا در کنار ملی گرایان لیبرل در جهت تقابل با تودهایها در دانشگاه سعی در ایجاد تشکیلات مستقل کردند. جبههٔ ملی، به ویژه شاخهٔ سوسیالیستی آن، به مقابله بااثرات نفوذ حزب توده بر دانشگاه برخاست. در سال ۱۳۲۹ جبهه ملی ایران "سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران" را ایجاد کرد که ابدا امکان رقابت با "سازمان دانشجویان" حزب توده را نداشت. اما درطی این دوران دکترمحمد مصدق حزب جبههٔ ملی وسوسیالیست ها، محوریت حزب توده را به چالش کشیدند وبه تضعیفش پرداختند. پس از ۲۸ مرداد با افشای سازمان نظامی حزب توده، مبارزه گستردهای حزب غیر قانونی توده اعمال شد وتشکیلات حزب توده، از جمله سازمان نظامی آن بشدت در هم شکست وازتاسیسات عریض وطویل حزب توده چیزی بر جای نماند، اما از نفوذ ایدئولوژیک آن همچنان پایدارما ند، کانونهای فرهنگی، محفلهای روشنفکری، هنری، فضای مطبوعاتی ودانشگاهها با قدرت بیشتری تداوم بخشید وحزب توده به فعالیت مخفی خود ادامه داد.
پس ازبیست وهشتم مرداد ۱۳۳۲، فعالیت های دانشجوئی مانند سایرکارهای سیاسی در داخل ایران شدیدا محدود شد. لذا درخارج از کشور فعالیتهای صنفی ـ سیاسی دانشجویان ایرانی، در فرانسه، انگلستان، آلمان و ایالات متحده با استقبال اکثریت آغاز گشت وتا 1975 ادامه یافت. بخصوص در فرانسه، انگلستان، آلمان و ایالات متحده این فعالیت ها ازاواخر دههٔ ۱۹۵۰ با انتشار نشریات مختلف دانشجویی وبحث وتبادل نظروانتخاب نماینده وسخنگو گسترش یافت. نخستین نشریه دانشجوئی "نامه پارسی" اواسط 1959 در500 نسخه چاپ شد ومورد استقبال شدید دانشجویان ایرانی قرار گرفت. در آوریل ۱۹۶۰ نمایندگان سازمانهای دانشجویی ازکشورهای فرانسه، آلمان و بریتانیا درهایدلبرگ ـ آلمان گردهم آمده وکنفدراسیون دانشجویان ایرانی رابا همبستگی سازمانهای اروپائی تأسیس کردند. کنگره هایدلبرگ اهداف سازمان جدید را در"بیانیه" خود به این شکل اعلام کرد: "هماهنگ کردن تمام دانشجویان ایرانی در اروپا و انجمنها و سازمانها و اتحادیههای محلی ایشان به صورت یک کنفدراسیون به منظور ایجاد و حفظ و استواری روح همکاری بین ایشان در اروپا و آگاهانیدن بیشتر آنها به حقوق و وظایف صنفی خویش و تدارک وسائل تشکیلاتی به منظور ارتباط همه محصلین ایرانی و مطالعه در شرایط کار و چارهجویی درباره مسائلی که بر قشر دانشجو و تحصیل کرده طبق منافع میهن ما معلوم است". ازمشخصات این سند سیاسی نبودآن واهمیت آن درجهت کمک وهمکاری بود. فعالین سازمانهای دانشجوئی نمیخواستند بااعلام موجودیت تشکل های سیاسی حساسیت رژیم را نسبت به سازمانهای دانشجویی برانگیزند. تشکیلات را گروهی به نام "هیئت دبیران" که یک عضو ازسازمان دانشجوئی هر کشوری درآن شرکت داشت اداره میکرد. تعدادی کمیته؛ مانند کمیته اطلاعات یا کمیته انتشارات انجام وظایف هیئت دبیران را مشخص میکرد. این هیئت میتوانست، با دو سوم اکثریت آرا، در فاصلهٔ بین کنگرهها خط مشی وبرنامه کنفدراسیون را تعیین کند.
هیئت دبیران درآغازکاربا خردمندی ازتندروی احترازمیکرد، بمروربا دخالت حزب توده ایها، افراطی شده، بدون توجه وبیخبرازدمکراسی با استبداد وخودمحوری، برای کسب رهبری، به مبارزه وتضعیف یکدیگر برخاسته، توانمندی را درزد وخورد وشخصیت کشی مییافتند. دشمنی با شاه سرلوحه کارهای حزب توده بود و هرکسی ازآن پیروی نمیکرد ساواکی معرفی میشد. در این راه توده ایها سر نخ هارا بدست داشتند وازهیچگونه ترفندی خوداری نمیکردند. جشن های2500ساله، اگرچه برای شناساندن ایران وجلب سرمایه گذاریهای خارجی بسیار مفید وکارآمد بود، اما آنها (توده ایها) آنرا ننگی برای ایران وایرانیان میدانستند. افراد راذیکال کتاب درهجو ایران مینوشتند؛ ایران (پرسیا) نمونه یک کشور نمونکرده. Persien, Modell eines Entwicklungslandes
کنفدراسيون درآغازکار، قویا گرايش های ملی ومسالمت آمیزرا دنبال میکرد و چهارچوب قوانين جاری ايران به مبارزه با رژيم شاه تاکید وتکيه داشت، که بازتاب نقطه نظرهای گروه وسازمان های سياسی صاحب نفوذ در كنفدراسيون بود. اما رفته رفته، جريان های چپ ابتکار عمل را بدست آوردند وبه راديکال شدن کنفدراسيون افزودند. جنگ های مسلحانه وپيروزی انقلاب های خونین دركوبا والجزايروجنگ برای آزادی ويتنام راديکال گرائی را تشدید میکرد. حمایت وپشتیبانی ازمبارزات نیروهای مذهبی دردستورکار قرار گرفته بود واین یکی از دلایل نزدیکی با روحانیت سنتی ومرتجعین مذهبی بود. علاوه بر اين، سرخوردگی ازناتوانی ازدستیابی به راه های قانونی برای مبارزه در ايران به ويژه پس از پانزدهم خرداد 1342 اثر زیادی در جهت گيری كنفدراسيون داشت. گرچه بتصویب رسیدن و تکمیل قوانین اصلاحات ارضی، حمایت خانواده و حق برابری زنان با مردان ازنظرسیاسی و اجتماعی، شایسته نفی نبود.
کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در سال ۱۹۶۲ با به هم پیوستن سه سازمان: دانشجویان ایرانی در آمریکا، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا و سازمان دانشجویان دانشگاه تهران تشکیل شد. کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی، سازمانی بود متشکل از دانشجویان ایرانی مقیم خارج (عمدتاً اروپای غربی و ایالات متحده)، گرچه ازابتدا بنیان گذاری برای این هدف نشده، اما خواستار تشکل جمیع دانشجویان ایرانی بود. افزایش روزافزون دانشجویان اعزامی به خارج، تعداد اعضاء کنفدراسیون ها را نیزافزایش میداد. اما درنتیجه چیرگی ونفوذ حزب توده ایران دراعمال سیاستهای حزب کمونیست شوروی، کنفدراسیون دانشجویان به سازمانی مخالف رژیم پادشاهی ایران بدل شده و بدون برنامه مشخص جمع کثیری از دانشجویان ایرانی را علیه حکومت شاه بسیج کرده بود.
کنفدراسيون درآغاز كار، يعنی تا اوايل دهه شصت ميلادی، فعاليت های مثبت صنفی گسترده ای را انجام میداد ونظرکلی دبیران براين بود که ميان سازمانهای صنفی و سياسی می بايستی تفاوت قائل شد. اما بمرورزمان فعالین سیاسی چپ، بویژه توده ایها، کنفدراسيون دانشجویان ایرانی مقیم خارج را از مسیرخود خارج کرده به سازمانی تبدیل کردند که سیاستهای ضد امپریالیستی ـ کاپیتالیستی بلوک شرق را بطور رادیکال درپیش گرفته واعمال میکرد.
بزرگترین اشتباه درکنفدارسیون، چیرگی ونفوذ حزب توده و چپ ها درتعین خط مشی سازمان بود که استقبال ازهرتغییرو پیشرفت در جامعه ایران را نشانه سستی و سازش با شاه تلقی میکرد وتمایل به حمایت از آنرا نفی مینمود. کنفدراسیون درسالهای آخر کار خود، تمدن، لیبرالیسم وسرمایه داری غرب را مانعی بزرگ درراه حمایت ازطبقات محروم جامعه به حساب آورده وآنرا نشانه بیبند و باری تلقی میکرد. در حالیکه حکومت های مارکسیستی مدعیان اصلی ناکارآمدی سرمایه داری درمدت زمان کوتاهی درهم ریخته، بسیاری ازهم پاشیده ودیگران درانتظارسرنوشت نا مشخصی هستند. فروپاشی شوروی وتغیر به نظامی سرمایه داری، مهر تأییدیست بر ناکارآمدی آموزههای مارکسیسم برای کشور داری واداره دارائیها واقتصاد ملت ها.
فعالیت کنفدراسیون درسالهای دهه ۶0 و۷۰ به اوج خود رسید، که در این سالها مهم ترین بلندگوی اعتراض نیروهای مخالف رژیم ایران به حساب میآمد. کنفدراسیون در جنبش اعتراضی دانشجویی جهانی نیزبسیار فعال بود واز مبارزات "ضدامپریالیستی" مختلفی در سراسر جهان حمایت میکرد. منجمله مبارزات مردم ویتنام علیه آمریکا، جنبش رهاییبخش فلسطین، مبارزات کوبا و آمریکای لاتین. کنفدراسیون در سالهای60 میکوشید تا درکنگرههای بینالمللی قطعنامههائی، علیه کمکهای نظامی ازجانب دول بزرگ به دولت ایران را به تصویب برساند و آنها را در جوامع بینالمللی تبلیغ کند. در صورتیکه ارتش ایران مداماً جواب گوی تهدید ها ودخالت ها ودرگیریهای نظامی با کشورعراق بود و کمکهای نظامی ازجانب دول بزرگ دنیا را برای امور دفاعی لازم داشت. در سالهای70 افزایش قیمت فروش نفت و گاز، ایران را ازنظر اقتصادی به شکوفائی برد، بطوریکه بسیاری ازایرانیان فارغ التحصیل خارج به ایران بازگشتند ومصدرکارها شدند. زمان آماده بود که روشنفکران، درس خوانده ها و متخصصین اموربا اصلاحات بنیادی به آرامی، سکولاردمکراسی را در ایران نهادینه کنند. با رشد وگسترش حمایت های شوروی از شاه، جمهوری توده ای چین هم با تائید مترقی بودن واستقلال رژیم شاه به گسترش روابط دوستانه با ایران پرداخت. کنفدراسیون عصبی ازاین گونه تحولات بدون اینکه به بررسی علل آن به اعتراض وانتقاد های بی اساس میپرداخت وبطورکلی کنفدراسیون را کمونیست ها کنترل میکردند. شوربختانه بسیاری ازایشان بدون تفکر وتعمق خردمندانه درپی جنگ مسلحانه وانقلاب خونین بودند وبسیاری برای آموختن روش جنگ های پارتیزانی به کوبا و چین ولبنان رفتند وپس ازبازگشت درراه این ایده های خشن وبیحاصل خود کشته شدند. بسیاری دیگرراهگشای حکومت اسلامی شدندوایران را با خمینی به قرون وسطی منتقل کردند. بسیاری بنام اصلاح طلب هم اکنون در ایران یا در خارجند، میخواهند رژیم مستبد مذهبی را با اصلاحات خود سکولارـ دمکرات کنند وازبراندازی آن میهراسند.
کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در ۱۹۷۵ بر سر مسائل سیاسی بویژه گرایش به چپ واهداف خاص حزب توده وکمونیست های ساکن آلمان شرقی به انشعاب و از هم گسیختگی (لنینیست ها، مائوئیست ها، خوجه ئیستها و...) کشید. با این حال انشعابات مختلف حاصل از کنفدراسیون تا زمان تغیررژیم ایران و وقوع شورش 1979 به فعالیتهای خود ادامه داد. این سازمان همیشه سازمانی سیاسی بود و با نزدیکتر شدن به شورش 1979، سیاسی تر نیز شد. گروههای سیاسی مختلفی که درآن فعالیت داشتند، ازهم گسیختگی آن را با یکدندگی، خود کامگی، خود بزرگ بینی وبیاهمیت داشتن خرد جمعی سبب شدند. کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی میتوانست درراه گسترش آزادی ودمکراسی خدمات ذیقیمتی را به ایرانیان ارائه دهد. اما با شاه ستیزی سرسختانه، عاری ازسیاست وتدبیرکه در راستای اهداف پلید حزب توده آغاز شده بود، ادامه یافت وبدون اینکه به نتیجه مطلوب برسد از هم پاشید.
نقد وبررسی علل شکست ومتلاشی شدن کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی، از جشن وسرور برای ازدست رفته ای گرچه محبوب ونیکنام واجب تر است. آشنائی جوانان ایرانی با اشتباهات گذشته، خارج شدن ازمسیروعلت تشتت وازهم گسستن سازمان جهانی دانشجویان ایرانی ونیروی عظیم آن از اهمیت والائی برخوردار است.
دکتر بهرام آبار، ژانویه 2013
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید