رفتن به محتوای اصلی

چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود
21.01.2013 - 04:01

برای رازی عزیز*

به مناسبت نزدیک شدن روز جهانی زبان مادری

به راستی «دانستن و درک و احساس» زبانهای گوناگون خودش دنیایی ست. من با چندین زبان تا حدودی آشنایی دارم و برایم خیلی زیباست که هر کدام از آنها جهان واشیاء و پدیده ها را مثل آینه های مختلف به شیوه خاص خود-با زیبایی ویژه خود-منعکس میکنند.
احساس میکنم همه زبانها زیبا هستند و بینهایت لذت بخش. آنها به من یاد دادند که اشیاء و پدیده ها و روابط چشم انذارهای بسیار گوناگونی دارند. هر زبانی از چشم انداز ویژه ای به جهان مینگرد؛ و به روح انسان ابعاد دیگری میدهد. لذتی که شخصاً از این زاویه احساس میکنم عیرقابل وصف است.

من خیلی به زحمت توانستم زبان فارسی را تا حدودی بیاموزم. تا کلاس سوم ابتدایی همیشه هفته ای جند بار به خاطر نفهمیدن این زبان کتک میخوردم. در کلاس اول ابتدایی معلم - آقای رومیچی-که یک آذربایجانی بود -هر دفعه با کمر کتکم میزد. کاهاً میخ حلقه ی کمر به دستم فرو میرفت و زخمی میشدم.

یک بار پدرم دید دستم زخمی شده- با این تصور که باز با بچه ها دعوا کرده ام - نوازشم داد.
گفتم: «منو چرا میزنی، با کسی دعوا نکرده ام ، معلم با کمرش زده .» 
«خوب کرده باید درس بخوانی.»
کلمات فارسی را نمی توانستم به خاطر بسپارم. همینکه از مدرسه بیرون میامدم همه را فراموش میکردم. چاره ایکه اندیشیدم این بود :
با خود گفتم :
«چون اوشاغام فارسی یادیمنان چیخیر. یاخجیدی کی ائوه جن یادیمدا ساخلیییم- آناما اؤرگدیم -لازیم اولاندا اوننان سوروشوم.** »

«Çün uşağam "farsi" yadımnan çıxır, yaxcıdı ki, evəcən yadımda saxlıyım-anama örgədım -lazım olada onnan soruşum.»                                                                                                                                                             

«چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود- بهتر است تا خانه به یاد داشته باشم و به مادرم یاد بدهم . هروقت لازم شد ازاو بپرسم».

همین کار را کردم. وقتی عصر بعد از توپ بازی به خانه برگشتم پدر گفت: 
« پسرم بخوان ببینم امروز چه یاد گرفتی ؟» 
نتوانستم . همه چیز فراموشم شده بود. از مادر کمک خواستم. بلد نبود. با او دعوا کردم. 
«پسرم چرا دعوا میکنی، من که بلد نیستم!» 
« آخه من به شما یاد دادم.» 
«جانم من سواد ندارم...» 
پدر گفت :« با مادر دعوا نکن.سعی کن خودت همه چیز را به خاطر بسپاری». 

تا کلاس چهارم ابتدایی نمیدانستم «دارا» یعنی چه؟ « عروسک» یعنی چه؟ 
درکلاس اول ابتدایی درس ما این بود - که دستم را بارها زخمی کرد:
« دارا-آذر
کتاب دارا- عروسک آذر
دارا توپ بازی میکند- آذر توپ بازی میکند
توپ دارا- عروسک آذر» 

 اما دراین ایام قصه ها و ترانه ها و اشعار زیادی را از فرهنگ فلکلوریک و شفاهی خودمان بلد و حفظ بودم . 
بهرصورت خوشحالم که سرانجام تا حدودی توانستم زبان فارسی را بیاموزم و نظرم را با دیگران درمیان بگذارم. 
اما حیف و صد حیف و هزاران بار حیف که امکانش نبود- من و ما از همان ابتدا-به زبان مادریمان تحصیل کنیم. بسیاری از استعدادها به این خاطر هم از بین رفت و نابود شد. 
خیلی از بچه ها در همان دوره ابتدایی ترک تحصیل نمودند...

از همان کودکی علاقه زیادی به زبان مادریم داشتم - وقتی به دوره نوجوانی پا گذاشتم با هزار مصیبت شروع کردم به خود آموزی زبان مادری. این کارم استثنایی بود. مثل برخی کارهایم . 
الان از این زاویه هم بسیار خوشحالم که میتوانم فکر و احساسم را به زبان مادریم بیان کنم. نمونه آن هم نوشته هایم به زبان مادریست که در آرشیو نویسندگان جهت مطالعه دیگران موجود است. 
من هیچ زبانی را -برتر- از زبان دیگر  نمیدانم. و به قدرت و زیبایی هر زبانی باور دارم . 

بزرگترین آرزویم اینست، امکانی دموکراتیک فراهم شود که بیافتم به شهرها و روستاهای سرزمینم- به کوه و دشتش- و این واژه های طلایی زبان مادریم را جمع کنم. و نگذارم در لابلای لایه های زمان به فراموشی سپرده شوند. با اینکه لغت نامه های زیادی در این مورد تألیف شده اند.

کتک-جریمه پولی(انداختن پول درقلک)- رونویسی درس- پرنده از جلوی پنجره گذشت-که من آنرا در یکی از نوشته هایم با همین عنوان توضیح داده ام- مثل گذاشتن مداد لای انگشتان و فشار دست توسط معلم است ، با این تفاوت که تا پرنده ای از جلوی پنجره کلاس رد نشده آموزگار دست بردار نیست- همه آزارو اذیتهایی بودند که ما کودکان برای یاد گرفتن اجباری زبان فارسی و فراموشی زبان مادری متحمل شده ایم. 
امیدوارم روزی برسد که کودکان با میل و علاقه خود به آموختن زبان مادری و غیر مادری بپردازند.

------

*پیام رازی: ائلیار عزیز، با تشکر فراوان. البته باید نقبی بزنیم به مسائل قومی، آرزوی من این بود که می توانستم در ایران و در مدرسه ترکی آذری یاد بگیرم و اینقدر حسرت فهمیدن شعرهای آذری را نکشم و بفهمم رشید بهبودف و زینب خانلارووا و بلبل و غیره چه می خوانند. 
شما انسان خوشبختی هستید که از دو چشمه به یکسان سیراب می شوید. ایکاش همه ما ایرانیها از اولین روز مدرسه چند زبان یاد می گرفتیم. ایکاش بشود در ایران آینده نه تنها هر کسی بزبان خودش در مدرسه درس بخواند، بلکه امکان آموزش زبانهای شهرها و استانهای دیگر کشورش را هم داشته باشد. باز هم از شما متشکرم.

** جمله ترکی به زبان کتبی: «چون اوشاغام فارسجا یادیمدان چیخیر. یاخجی دیر کی ائوه جن یادیمدا ساخلاییم- آناما اؤرگدیم -لازیم اولاندا اوندان سوروشوم »

«.Çün uşağam "farsca" yadımdan çıxır, yaxcıdır ki evəcən yadımda saxlaıyım-anama örgədım-lazım olanda ondan soruşum.»

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار
برگرفته از:
کامنتهای ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!