رفتن به محتوای اصلی

زبان و هویت فراتر از امر و نهی ها
21.01.2013 - 18:48

 آیا تاثیر متغیر فرهنگ  در جریانات اجتماعی را باید نادیده بگیریم؟  اگر مثل ساموئل هانتینگتن قرن حاضر را قرن فرهنگ بدانیم در آن صورت مطالعۀ  تفاوت ها و تعامل ها و تعارض های فرهنگ ها در شکل گیری جریانات اجتماعی پر بیراه نخواهد بود.اوصولن باید از خود بپرسیم که چه اتفاق مهمی روی داده که سیاستمداران وعالمان و مقامات امنیتی،اقتصادی،نظامیان واستراتژیست ها بر فرهنگ و زبان ترک ها و عرب ها در ایران با حساسیت مختص خودشان توجه نشان می دهند؟ چه اتفاق مهمی روی داده است که زبان و فرهنگ ترکی عامل محوری رفتارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آزربایجان به حساب می آید؟ اگر زبان و فرهنگ مهم نیست پس این همه بگیر و ببندهای هویتی برای چیست؟ اگر متغیر زبان و فرهنگ مهم نیست پس دلیل اینهمه جدلهای نوشتاری مابین نویسندگان فارسی و ترکی  چه می تواند باشد؟ باید یاد بگیریم که تفاوت های فرهنگی و جغرافیایی را نمی توان نادیده گرفت و نابود کرد. پیامدهای فرهنگی آزربایجان مثل پیامدهای سایر فرهنگ ها چه به مذاق ها خوش بیاید و چه نیاید ارکان محوری خاص خود را دارد. باید بدانیم که تفاوت های فرهنگی به معنای دشمنی و خصومت و فاجعه نیست. کند و کاو در سطح بالای فرهنگ ترکی و فارسی – موسیقی، ادبیات، هنر –تفاوت ها و زیبایی ها را به وضوح آشکار می سازد. نوع گفتمان نویسندگان دو سوی جریان که در سطح بالای فرهنگ در دهه های اخیر روی داده  ما را به این نکته می رساند که فارس ها باید نگرش خود را نسبت به جریانات هویتی عمق ببخشند.

سطح بالایی فرهنگ فارسی تاثیر عمیقی بر سطح پایینی فرهنگ – فرهنگ عامیانه و مردمی – نهاده است. در سطح پایین فرهنگ فارسی توهین به سایر ملت ها و کوچک انگاری آنها بیداد می کند. اینترنت و فیس بوک پر از توهین های شوونیستی فارس هاست. من این نوع برخوردهای غیر فرهنگی را مولود سطح بالایی آن فرهنگ می بینم. دو آتشه های نظریۀ یکسان سازی در بسط پیامدهای منفی فرهنگی دخیلند.  

مدرن سازی باعث شده که مردم به نوعی رجعت فرهنگی و هویتی دست یازند. پایداری فرهنگ ها با توجه به این مراجعت جهانی بیش از پیش شده است. ما کیستیم؟ این سئوالی است که دغدغۀ قرن حاضر است. دغدغۀ همۀ قرن هاست.

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

هر ملتی با پیشینۀ تاریخی و فرهنگی خود به دنبال جواب سئوالی است که از خودش پرسیده است اما در ایران، زبان مسلط به پاسخگویی سئوال هویتی دیگر ملت ها زور می زند. این کار عملن بیهوده است. نیاکان و زبان و تاریخ و آداب و رسوم  ملت ها با هم فرق دارند.البته منکر اشتراک آداب دینی که مختص کشورهای اسلامی با قطب بندی شیعی و سنی می باشد نیستم. هیچ فرهنگی نمی تواند  در قالب زبان خودش به کیستی و چیستی زبان های دیگر امر و نهی دیکته کند.

رشد نیافتگی سیاسی، عدم اعتقاد به قواعد دموکراسی، هجمۀ فرهنگ استبداد حکومتی و ... در عدم درک دو سوی جریان هویتی تاثیر مستقیم دارند.

عصر حاضر و نیازمندی هایش مجبورمان می سازد که  تنها صورت های کلاسیک نظریۀ هویتی را نچسبیم و نظریه های جدید هویت جویی را به مذاکره و بحث بنشینیم. در صورت عدم درک صحیح دو سوی جریان هویتی طبیعی است که تعارض شکل بگیرد. اگر حکومت ایران و نخبگان فرهنگی بر سیاست یکسان سازی اصرار بورزند شکل گیری این تعارض را سرعت خواهند بخشید. و چنین هم می کنند. البته خاصیت نظام های غایت انگار تمرکز گرایی و سخت گیری است.نظام موجود در ایران هم که یک نظام غایت انگار می باشد به صاحبان نظریه های کلاسیک هویتی تمایل بیشتری نشان میدهد. عناصر سنت گرای اسلامی و ملی فارس زبان در تقابل با نظریه های هویتی نویسندگان آزربایجان و سایر ملت های غیر فارس  عملن بدون پاسخ مانده اند. و بعضن دیالوگ فرماندهان جنگی را به کار می گیرند. به قول مولانا:

سخت گیری و تعصب خامی است

تا جنینی کار خون آشامی است

برای امثال ما که در آمریکا زندگی می کنیم کثرت گرایی فرهنگی ، چند فرهنگی و چند نژادی واژه های غریبی نیستند. اعلامیۀ استقلال آمریکا آزادی، فردگرایی، دموکراسی، حکومت قانون و برابری  و سرمایه گذاری و تصدی خصوصی را مد نظر دارد.به قول هانتینگتن همۀ این ارزش ها محصول یک فرهنگ وحدت بخش اند و مشتی اصول انتزاعی سیاسی آن وحدت را فرو نخواهند ریخت. اتحاد شوروی و یوگسلاوی به این دلیل فرو پاشیدند که فقط با اصول سیاسی متحد مانده بودند. با مطالعه در لابلای فرهنگ های کشورهای جمهوری آزربایجان و ترکمنستان و قزاقستان و ... به این نتیجه می رسیم که زبان و فرهنگ آنها هرگز تسلیم سیاست یکسان سازی شوروی سابق نگشته اند و تکرار آن نوع سیاست در کشورهایی نظیر ایران نیز محکوم به شکست است. چین با آنهمه اقتدار خشن و سیاست حذفی و رادیکال خود نتوانسته زبان و فرهنگ ترک های اویغور را نابود کند. شاید ترک ها را بکشد اما زبان و فرهنگشان را هرگز نمی تواند از بین ببرد. از وقتی که پست مدرنیزم به تقویت زبان و فرهنگ ملت ها برخاست و به دنبال آن، ارزش های فرهنگی ملت ها را برجسته ساخت  بیم عاقلان هویتی از هویت ستیزان فرو ریخت. و این شعر مولانا:

احمقان سرور شدندست و ز بیم

عاقلان سرها کشیده در گلیم

به فراموشی سپرده شد.

 بعضی ها زبان و هویت را مسئلۀ سیاسی نمی دانند.اصولن زبان و هویت فراتر از زد وبند ها و امر و نهی هاست. فرهنگ و سیاست در طی این دو قرن اخیر نسبت به موقعیت های جغرافیایی و اشکال نظام های موجود پیامدهای خاص خود را داشته اند. گاهی با توسل به متغیر فرهنگ و گاه با توسل به متغیر سیاست دگرگونی های بیشماری در جهان اتفاق افتاده است. متغیر فرهنگ در فرو پاشی شوروی نقش برجسته ای داشت. به جرئت می توانم بگویم که شعر بولوت قارا چورلو (سهند) شاعر شهیر آذربایجان خلاصه و عصارۀ خواسته های مردم آذربایجان و سایر زبان ها و فرهنگ های تحت ستم است. شعری که بیانیۀ هویت جویی می باشد. من این شعر را با ترجمۀ فارسی آن به کسانی که دل در گرو حقیقت و آزادی بسته اند تقدیم می کنم.

 من دئمیرم,اوستون نژاد دانام من

دئمیرم, ائللریم ائللردن باشدیر,

منیم مسلکیمده, منیم یولومدا

میللت لر هامیسی دوست دور, قارداشدیر

 (من نمی گویم که نژادم برتر است و  ایل و تبارم فراتر از سایرین هستند. در مرام و قاموس من همۀ ملت ها دوست و برادر یکدیگرند.)

 چاپماق ایسته میرم من هئچ میللتین

نه دیلین, نه یئرین نه ده امگین

تحقیر ائتمه ییرم هده له مییرم

کئچمیشین, ایندیسین یا گله جگین

 (من از تاراج زبان و جغرافیا و هویت ملت ها بیزارم و گذشته و امروز و آیندۀ ملت ها را تحقیر و تهدید نمی کنم.)

 من آییرماییرام, آیری سالماییرام

قارداشی –قارداشدان, آروادی- اردن

آنانی-بالادان, اتی- دیرناقدان

اوره یی اورکدن, قانادی- پردن

(من دوست ندارم که دوری و جدایی بیندازم بین دو برادر، بین زن و مرد و  مادر و فرزند، بین گوشت و ناخن، بین دو دل عاشق، بین پر و پرواز)

 پوزماق ایسته میرم بیرلیکلری

اینسانلیق بیرلیگی ایده آلیم دیر

قارداشلیق, یولداشلیق, ابدی باریش

دونیادا ان بویوک ارزولاریمدیر

 (آرزو و هدف من وحدت و صلح بین ملت ها و انسان هاست.)

 آنجاق بیر سوزوم وار: من ده اینسانام

دیلیم وار-خلقیم وار, یوردوم-یووام وار

یئردن چیخمامیشام گوبه لک کیمی

آدامام, حقیم وار, ائلیم – اوبام وار

 (آنچه که می خواهم بگویم این است که من نیز مثل سایر ملت ها زبان و هویت و خانۀ مختص خود را دارم.)

 قول یارانمامیشام یاراناندا من

هئچ کسه اولمارام, نه قول نه اسیر

قورتولوش عصریدیر اینسانا بو عصر

اسیر اولانلاردا بوخوون کسیر.

 (آزاده زاده شده ام و بندۀ هیچ کس نخواهم شد. عصر حاضر عصر آزادی و پایان اسارت است.)

 ضرورت رسیدن به دموکراسی و آزادی و طرد گونه های مختلف استبداد ما را بر آن وا می دارد که صدای یکدیگر را بشنویم و بر خواسته های انسانی و هویتی یکدیگر احترام بگذاریم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.