
مقاله حاضر در گرماگرم بحثهایی درباره درستنویسی خط فارسی و رویارویی "جدانویسی" و "پیوستهنویسی" نوشته شد. در آن زمان در پی مطالعات پیوسته و مداوم چندی که در زمینه خط داشتم، وارد این بحث شدم.
اکنون که دکتر کوروش صفوی مسائلی را در رابطه با لزوم تغییر خط فارسی مطرح کرده و موجب بحثها و عکسالعملهایی در این زمینه شده است، بازنشر آن را خالی از فایده نمیدانم و آن را بدون هیچ تغییری در اینترنت منتشر میکنم.
این مقاله در آذر ماه 1377 در شماره نهم نشریه ادبی-فرهنگی نیستان و چنانکه اطلاع یافتم، با فاصلهای اندک، با حذف برخی نکات که به جمهوری اسلامی مربوط میشد، در نشریات داخلی به چاپ رسید.
در بازنشر این مقاله هیچ تغییری در اصل انجام ندادم.
***
اصولا هر تغییری، در هر زمینهای، معایب و محاسن خود را دارد. بویژه در زمینههای اجتماعی و فرهنگی نمیتوان تغییری یافت که سرتاپا حسن باشد و بدون عیب و ایراد. به همین دلیل برای هر تغییری، باید لزوم تغییر و محاسن و معایب آن را مورد بحث و بررسی دقیقی قرار داد و در آخر کار تصمیم گرفت. در مورد تغییر خط فارسی امروزی (یعنی در حقیقت خط عربی) نیز چنین است.
نارساییهای خط فارسی و ناسازگاری آن با زبان فارسی و زبانهای دیگر متداول در ایران امر ناشناختهای نیست. این نارساییها از قرنها پیش شناخته شده و درباره آنها بسیار گفته و نوشته شده است. تلاشهای زیاد نافرجامی نیز برای اصلاح آن به عمل آمده است. اساس خط عربی برای نمایش صامتهاست و برای حروف صدادار نشانهای منظور نشده است. این وضع تا نیم قرن بعد از ظهور اسلام نیز ادامه داشت. سپس برای اینکه مسلمانان غیرعرب بتوانند قرآن را درست بخوانند، گویا اولین بار شخصی به نام ابو اسود دوئلی با قرار دادن نقطههایی در کنار حروف – که خود به رنگ دیگری غیر از متن اصلی نوشته میشدند تا از دیگر نقطهها متمایز باشند – حرکات را نمایش داد. این نقطهها بعدها به نشانههای حرکات (ـُ ـِ ـَ) تبدیل شدند. 1
افزودن حروفی چند به این خط (پ، چ، ژ، گ) نیزجزو اصلاحاتی بود که در این خط وارد کردند. ولی از آن پس تاکنون با وجود جنبشی که در زمان قاجار پاگرفت و بعدها هم با فراز و نشیبهایی ادامه یافت، تغییری در حروف الفبای این خط صورت نگرفت. در سالهای اخیر بحث اصلاح خط در ایران به ابتکار مجله آدینه مطرح شد و گروهی از صاحبنظران به این بحث پرداختند و پیشنهادات عملی در این زمینه را منتشر ساختند. این پیشنهادات که به دلیل سیاست حاکم بر کشور نمیتوانست به بحث پیرامون تغییر خط بیانجامد، به ابتکاراتی در حیطۀ «بافاصلهنویسی و بیفاصلهنویسی و پیوستهنویسی و گذاشتن حرکات (ـُ ـِ ـَ) در برخی واژهها و... محدود شد. اگر از دیدگاه یک قرن پیش به این پیشنهادها نگاه کنیم، مفید و سازنده به نظر میرسند زیرا باتوجه به سطح پایین پیشرفت و گستردگیِ اندک روزنامهها و نشریات و کتاب در آن زمان میتوان گفت که اصلاحاتی که امروزه مطرح میشوند، میتوانستند درد آن دوره را تاحدی تسکین دهند و راهگشای بحث و اقدامات جدی در زمینه تغییر خط باشند، ولی این اطلاحات امروزه تسکین دهنده درد پاهای ناتوان خط فارسی نیستند، زیرا این "اصلاحات" لاکپشتی و محافظهکارانه با سطح پیشرفت تکنیک و بویژه پیشرفت کامپیوتر و شبکههای وسیع اطلاعرسانی و ارتباطاتی و جهانِ بینهایت گسترده آن که با سرعت سرساماوری پیش میتازد، همخوان نیست.
اساسا خط فارسی به خوبی نشان داده است که در برآوردن نیازهای حال و آیندۀ ما ناتوان است، قابلیت نمایاندن آواهای زبان ما را ندارد، یادگیری آن بسیار مشکل و درست نوشتن و درست خواندن آن نیز مشکلتر است، راه گسترش زبان ما را در صحنه فرهنگ و ادب جهانی مسدود میسازد و ما را در دنیای کوچک خودمان زندانی میکند و... و برای کامپیوتر و شبکههای ارتباطی آن در سطح جهان، که اکنون به شاهرگ حیاتی علم و تکنولوژی و ادب و فرهنگ تبدیل شده است و روز به روز بر اهمیت آن افزوده میشود، خط مناسبی نیست.
امروزه کار برنامهریزی کامپیوتری در ایران، علیرغم امکانات وسیعی که در این زمینه در عرصه جهانی وجود دارد، با کُندی و اشکال و با صرف هزینههای سنگین عملی میشود و برنامههایی که نوشته میشوند چیزی جز "فاجعه" نیستند. درحقیقت برنامهای در ایران نوشته نمیشود بلکه برنامههای موجود در سطح بینالمللی بهعاریت گرفته شده و "ترجمه" میشوند و نتیجه کار چیزی از آب درمیآید که نه با برنامه اصلی سازگار است و نه با هیچ برنامه دیگر بجز خود! (و این را نیز باید با شک و تردید فراوان گفت) تازه، به دلیل ویژهگیهای خط فارسی، همین ترجمههای ناقص و مونتاژ و سرهمبندی شده نیز چندین برابر برنامهریزی اصلی وقت و هزینه میبرند و آخر کار هم به هیچ دردی نمیخورند و ما باید به وسیلۀ این موجودات علیلالخلقه با جهان خارج رابطه برقرار سازیم و با آنها به رقابت بپردازیم.
البته فکر نکنید که اِشکال کار از برنامهنویسان وطنی است و آنها ناتوان یا بیسوادند. نه، هم اینان توان خود در برنامهریزی را در خارج، و یا با خط لاتین با قدرت به نمایش میگذارند. اشکال از جای دیگریست، خشتها کج و معوج و سست و پوک هستند.
حال چه باید کرد؟ آیا باید با این غُل و زنجیر به زندگی ادامه داد یا اینکه باید آنها را از هم گسست؟ این واقعیتی انکارناپذیر است که با گسستن این زنجیر دریچۀ نوی به جهان امروز در پیش روی ما باز میشود و راه نسبتا همواری به سوی آینده. ولی این نیز بسیار اهمیت دارد که ما چه چیزی را از دست میدهیم؟
یکی از ایرادهای اساسی که مخالفین تغییر خط وارد میسازند این است که: در صورت تغییر دادن خط فارسی، پیوند ما با گذشته و با میراث فرهنگی-ادبیمان گسسته میشود و ما نمیتوانیم از این میراث بهره گیریم.
ایراد بسیار بجایی است. ایرادی که در ضمن، تازگی ندارد.
حدود یک قرن ونیم پیش، زمانی که میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزاملکمخان و... ابتدا مساله اصلاخ و بعد (زمانی که به درستی، به بیفایده بودن آن پی بردند) مساله تغییر آن را مطرح ساختند، حاکمان وقت و علمای دین به بهانه حفظ خط قرآن کریم و حفظ پیوند با فرهنگ اسلامی، به شدت با تغییر خط مخالفت کردند. در دوران پهلوی نیز که این بحث بالا گرفته بود، رژیم پهلوی به بهانه حفظ پیوند با تمدن 2500 ساله شاهنشاهی!!! این بحثها را در حیطه کنترل خود درآورد و اندکی بعد تقریبا بدون سروصدای زیاد، بساط این بحثها را برچید و اکنون در زمان جمهوری اسلامی در برابر هر ندای تغییری، صدای وااسلاما بلند میشود و هر تغییری در این زمینه را مخالفت با شرع اسلام و خدا و پیامبر قلمداد میکنند و به شدت از آن جلوگیری مینمایند. در اینجا به این ملاحظات سیاسی و تعصبات نژادی یا دینی نمیپردازم، ولی جنبه واقعی مساله را نیز نمیتوان از نظر دور داشت.
مسلم است که با تغییر خط فارسی-عربی، بسیاری از کتابهای ما به موره سپرده خواهند شد (البته نه همه آنها)، زیرا هیچ دولتی و هیچ مؤسسهای نمیتواند امکانات کامل تبدیل همه کتابهای موجود را به خط جدید فراهم آورد و آنها را مجدد انتشار دهد و این واقعیتی دردناک است. این مشکل طبیعتا برای نسخههای خطی که هنوز به چاپ نرسیدهاند وجود ندارد چه، این کتابها را میتوان مستقیما به خط جدید تبدیل کرد. مشکل اساسی مربوط به کتابهای فراوان چاپ شده تا مقطع تغییر خط است، واقعیتی که نشان میدهد که هرقدر ما در انجام این امر مهم مسامحه کنیم، مشکلاتمان بیشتر خواهد شد زیرا هر روز بر تعداد کتابها و نشریاتی که چاپ میشوند افزوده میشود.
تبدیل کتابهای ضروری (با تشخیص مؤسسات علمی و ادبی و دانشمندان و صاحبنظران) به خط جدید را میتوان با تکیه بر تکنولوژی جدید و برنامههای ویژۀ کامپیوتری سازمان داد و با سرعت و دقت نسبی انجام داد. برخی از کتابهای باقیمانده را نیز محققین و صاحبان ذوق تبدیل خواهند کرد (همچنانکه امروزه نسخههای خطی تصحیح و چاپ میشوند).
در همین جا دو سؤال اساسی پیش میاید که باید به آنها پاسخ داد:
1- چه کسانی مسؤلیت این "مؤسسات تبدیل خط" را برعهده خواهند داشت؟ زیرا بسته به افراد دستاندرکار و نیز رژیم حاکم، متن کتابها میتوانند "دستکاری" شوند. در این صورت آیا میتوان به متون جدید اعتماد کرد؟ و در این زمینه استدلال میشود که در حال حاضر میتوان به نسخههای متعدد و نسخههای خطی مراجعه کرد ولی در صورت تغییر خط، نسلهای بعد از ما از این امکان محروم خواهند شد.
2- اگر خط ما با کامپیوترها و با برنامههای موجود سازگار نیست، آیا درست این نخواهد بود که کامپیوترها و برنامههایی درست کنیم که با خط ما سازگار باشد؟
در مورد ایراد اول باید گفت که این مشکلی واقعی است که در حال حاضر نیز وجود دارد. همین امروز هم مثلا «حافظِ علامۀ قزوینی» و «حافظِ شاملو» و «حافظِ سایه» و... باهم متفاوتند. امروزه اگر بخواهیم «شاهنامۀ فردوسی» را بخوانیم، بسته به اینکه کدام «شاهنامۀ فردوسی» را در دست داشته باشیم، برداشتهای متفاوتی خواهیم داشت، و این را میتوان در باره هر اثری تعمیم داد. امروزه اگر محققی بخواهد، می تواند با زحمات فراوان نسخههای خطی قدیم و چاپهای مختلف یک اثر را بهدست آورد و به راحتی آنها را باهم مقایسه کند (و خواندن نسخههای قدیم شاید فقط برای این پژوهشگران راحت باشد)، ولی این محققین در مقایسه با مردم ایران تعداد اندکی هستند که در آینده هم میتوانند "قبول زحمت فرموده" و خط عربی-فارسی را در دانشکدههای ادبیات فراگیرند و مورد استفاده قرار دهند، همچنانکه مثلا خط پهلوی را فرامیگیرند، ولی برای عموم مردم، برای منِ کشاورز یا کارگر، منِ کارمند فلان اداره و یا منِ دکتر و مهندس، «حافظ» عبارت است از همان کتاب چاپ شدهای که در دست دارم، تاریخ طبری (اگر ذوق و وقت و حوصلۀ خواندنش را داشته باشم) همان متن چاپ شدهایست که در کتابخانه دوستی پیدا میکنم. مراجعه به نسخههای قدیمی و یا چاپهای متعدد یک اثر و مقایسه و تطبیق آنها مسالۀ عموم مردم و حتی روشنفکران جامعه ما نیست و در آینده هم نخواهد بود بلکه این مشکل دانشمندان و پژوهشگرانی است که کارشان این است و نباید از این بابت گِله کنند. فرزندان ما و نسلهای آینده نیز همین وضع را خواهند داشت (شاید هم بتوانند وسائلی فراهم آورند که این مشکلات را به راحتی حل کنند!!!)، آنان نیز زبانشناسان و تاریخدانان و دانشمندانی را خواهند داشت که خط عربی-فارسی را یاد بگیرند و به کار تحقیق خود ادامه دهند.
در مقابل، اگر رژیمی ارتجاعی بر کشورمان حاکم نباشد که با سیاستی ارتجاعی بخواهد در برابر سوادآموزی بایستد، تغییر خط امکان واقعا مناسبی برای یادگیری آسان خط و زبان پیشِ روی ما قرار میدهد، تعداد باسوادان در کشور به سرعت فزونی گرفته و راه نوینی برای اشاعه ادب و فرهنگ باز میشود. همچنین نباید از یاد ببریم که امروز میلیونها تن از فرزندان ایرانیان مقیم خارج از کشور به دلیل «مشکل بودن فراگیری خط "عجیب و غریب فارسی" از فراگیری زبان مادری خود روی برمیتابند و از آن محروم میشوند. با تغییر خط، زمینه برای زباناموزی ایشان و نیز برای زبانآموزی خارجیان آماده میشود.
بدین ترتیب اگرچه شاید پیوندمان با فرهنگ و ادب گذشته تاحدی سست میشود، ولی پیوند با فرهنگ و ادب حال و آیندهمان برای نسلهای آینده و برای میلیونها ایرانی و غیرایرانی در جهان آسانتر خواهد شد.
و اما در مورد ایراد دوم باید به مخالفین تغییر خط پاسخ داد:
اولا تغییر خط تنها به دلیل ناسازگاری خط فارسی با کامپیوتر پیشنهاد نمیشود واین فقط یکی از دهها علت است. ثانیا تکنولوژی بر اساس شرایط و امکانات زندگی ما بوجود میآیند و پیشرفت میکنند و در ادامه، شرایط و امکانات ما را شدیدا تحت تاثیر خود قرار داده و آنها را دگرگون میسازند، و ما باید از بسیاری از این دگرگونیها استقبال کنیم. ما نمیتوانیم تراکتور و کمباین و امکانات پیشرفته کشاورزی را با فرهنگ کشاورزی سومالیا انطباق دهیم و هیچ لزومی هم ندارد تراکتورهای خیلی کوچکی بسازیم تا با آنها کرتهای چند متر مربعیِ مزارع افغانستان را شخم بزنیم و عاقبت هم محصولی برداشت نکنیم. تراکتور و کمباین و... دستاوردهای تمدن بشری هستند که مستلزم ایجاد کشاورزی مدرن هستند. در مورد صنایع نیز چنین است. هر سطحی از پیشرفت، شرایط و امکانات نوِ مناسب با خود را میطلبد. کامپیوتر هم از این قاعده مستثنی نیست. خط ما چنان مشکلاتی را در راه استفاده از کامپیوتر بوجود میآورد که شتاب پیشرفت ما را به حداقل ممکن کاهش میدهد. این واقعیتی است که برنامهریزان کامپیوتری به آن معترفند و هر کسی که از برنامههای «فارسی شده»ی کامپیوتری استفاده میکند آن را با گوشت و پوست خود احساس میکند. اگر برنامهای که با خط لاتین (که حروف آن جدا از هم نوشته میشوند) مثلا در یک سال برنامهریزی و آماده میشود، تبدیل این برنامه حاضر و آماده به خط فارسی (که پیوسته به هم و به اشکال متفاوت نوشته میشود) چند سال به درازا میکشد و آخر کار هم خدا میداند که چه شلمشوربایی از آن درمیآید. تصورش را بکنید که صنایع کامپیوتری که شریان اصلی حیات اقتصادی و صنعتی و پیشرفت بشری است با سرعتی که هر لحظه بیشتر میشود، به پیش میتازد و ما با این خط خود که حتی نیازهای امروزمان را نیز برآورده نمیکند، با این خطی که هیچگونه سازگاری با کامپیوتر ندارد، لاکپشتوار به دنبال آن روانیم. حال در نظر آورید که با توجه به فاصلۀ عظیمی که اکنون با کشورهای پیشرفته صنعتی داریم، در قرن بیست و یکم ما کجا خواهیم بود و آنها کجا؟
همچنین باید تذکر داد که این فقط ما نیستیم که با مشکل خط و ناسازگاری آن با کامپیوتر مواجهایم. مثلا ژاپنیها نیز این مشکل را دارند. ولی ژاپنیها با وجود تعصب زیادی که دارند، امروز بطور جدی به تغییر خط خود میاندیشند.2
این واقعیتی انکارناپذیر است که تغییر خط، پیوند ما را با گذشته تاریخی-فرهنگیمان تا حدی سست خواهد ساخت (نه اینکه این پیوند را بگسلد)، ولی به هر حال باید انتخاب کرد:
حفظ پیوند با گذشته و چشمپوشی از آینده کشور و فرزندانمان،
یا:
پیوند با آینده و پیشرفت علمی و صنعتی و اندیشیدن به سعادت و راحت فرزندانمان.
---------
1- الفهرست، ابن ندیم، ترجمه م. رضا تجدد، چاپ دوم، ص 72-69
2- زبانهای جهان، کِنِت کاتسز، ترجمه رضا هیرمندی، مرکز دانشگاهی تهران، چاپ اول، 1376، ص 245
آلمان، 30 ژانویه 2013
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید