رفتن به محتوای اصلی

کارنامه زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم در درازنای تاریخ
21.02.2013 - 11:36

در سرتاسر تاریخ پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم به هر سرزمینی پا گذاشته است جز جنگ و مرگ و کشتار و ویرانی و بدبختی و آوارگی و شکست برای مردم تیره روز آن سرزمین ها پیامدی نداشته است. هر کجا که زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم پا گذاشته است اشک چشم مردم آن سرزمین خشک نشده است و شیون بیوه زنان و گریه کودکان بی سرپرست و آواره و گرسنه همه جا را فرا گرفته است. خانمانسوزترین و ویرانگرترین جنگ ها در سرتاسر جهان و سرتاسر تاریخ ریشه در پندار پلیدی به نام ناسیونالیسم داشته اند. ناسیونالیسم از سرزمین های بهشتی دوزخ سوزان می سازد و از گلستان ها گورستان های تاریک و ترسناک. ناسیونالیسم از زندگی مرگ می سازد و از آشتی جنگ. ناسیونالیسم از شهرنشینی ویرانه نشینی می سازد و از خوشبختی بدبختی. ناسیونالیسم کینه را جایگزین مهر می کند و دشمنی را جایگزین دوستی. ناسیونالیسم دیکتاتوری را جایگزین آزادی می کند و بیداد و ستم را جایگزین داد و حق. ناسیونالیسم خشک اندیشی را جایگزین آزاداندیشی می کند و دروغبافی را جایگزین راستگوئی. ناسیونالیسم کهنه پرستی را جایگزین نوآوری می کند و پسرفت را جایگزین پیشرفت. ناسیونالیسم ننگ آوران را جایگزین نام آوران می کند و دیوانگان را جایگزین فرزانگان. با چنین دستاوردهای پندار پلشتی به نام ناسیونالیسم روشن است که چرا در سرتاسر تاریخ ناسیونالیسم و ناسیونالیست ها تنها یک فرجام داشته اند و آن هم شکست بوده است!

 اگر کسی تاریخ جنگ جهانی یکم و دوم را خوانده باشد آنگاه پی خواهد برد که این دو جنگ خانمانسوز تنها در یک چیز ریشه داشتند و آن هم پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی بودند. در جنگ جهانی یکم رژیم های ناسیونالیست اتریش و آلمان که جنگ را با انگیزه های ناسیونالیستی آغاز کرده بودند بازنده شدند اما باز هم ناسیونالیست های جنگ افروز به خود نیامدند و جنگ جهانی دوم با جنگ افروزی رژیم های ناسیونالیست آلمان و ایتالیا آغاز شد و باز هم بازندگان جنگ ناسیونالیست ها بودند. البته در جنگ جهانی دوم تنها اروپا درگیر نبود بلکه رژیم جنگ سالار (میلیتاریست) ژاپن نیز با جنگ افروزی ناسیونالیستی میلیون ها تن را به کشتن داد. در شهر نانکینگ در چین جنایتکاران ژاپنی هزاران زن و دختر چینی را برهنه کردند و پس از تجاوز جنسی آنها را کشتند و سپس روی این جنازه ها ایستادند و با خنده هائی پیروزمندانه عکس های یادگاری گرفتند! ژاپن نیز پس از جنایات فراوان که نانکینگ نمونه ای از آنها است شکست خورد. ژاپن بخش هائی از سرزمین خود مانند جزایر کوریل را از دست داد و با ترکیدن دو بمب اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی دود شدند و به هوا رفتند.

 در یوگوسلاوی نژادپرستی به نام اسلوبودان میلوشوویچ که می خواست ادای آدولف هیتلر را درآورد بر سر کار آمد و گفت که هر کس که صرب نیست باید کشته شود! جنگ بزرگی در یوگوسلاوی درگرفت و کشوری به نام یوگوسلاوی پس از به راه افتادن سیل خون و کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن تکه پاره شده و از نقشه جغرافیا پاک شد! دیکتاتور نادانی مانند صدام حسین در عراق به روی کار آمد و با جنگ افروزی های ناسیونالیستی وی میلیون ها تن کشته و زخمی و آواره شدند و عراق ویرانترین کشور خاورمیانه شد! در سریلانکا گروهی ناسیونالیست پیدا شدند و گفتند که چون زبان من این زبان است و زبان تو آن زبان است و من تامیل هستم و تو تامیل نیستی و..... جنگی را به راه انداختند که سال ها به درازا کشید و فراورده آن کشته و زخمی و آواره شدن مردمان بسیار و شکست و نابودی همان ناسیونالیست های جنگ افروز سریلانکائی بود!

 در رواندا هوتوهای ناسیونالیست جنگی را بر علیه توتسی ها و هوتوهائی که ناسیونالیست نبودند به راه انداختند که فرجام آن کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن از هوتوها و توتسی های سرزمین رواندا بود و در فرجام کار هوتوهای ناسیونالیست و جنگ افروز شکست خورده ها و بازندگان جنگی بودند که آغازگر آن بودند! زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم کشور هند را که زمانی آن چنان بزرگ بود که شبه قاره هند نامیده می شد تکه پاره کرد و میلیون ها تن کشته و زخمی و آواره شدند! پس از فروپاشی رژیم شوروی پیشین که به نام کمونیسم بدترین چهره سرمایه داری یعنی سرمایه داری دولتی را به نمایش درآورده بود زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم آتش افروز جنگ های خانمانسوزی در قراباغ و آذربایجان و نخجوان و گرجستان و داغستان و چچن و ..... شد. اینها نمونه هائی از کارنامه زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم هستند و نمونه ها بسیار بیش از اینها هستند.

  

*** چند نمونه از ویژگی های پنداری پلید و دوزخی به نام ناسیونالیسم ***

 

دیوارکشی میان خود و دیگران با بهانه تراشی های گوناگون

 

نخستین کاری که همه ناسیونالیست ها از آغاز تاریخ تا کنون انجام می دهند دیوارکشی میان خودشان و دیگرانی است که آنها را خودی نمی دانند! این دیوارکشی ها با بهانه تراشی های گوناگونی که هیچکدام از آنها با خردورزی سازگاری ندارند انجام می شوند! من چون فرانسوی هستم باید میان خودم و دیگران دیوارکشی کنم! من چون آلمانی هستم و نژاد من نژاد ژرمن است باید میان خودم و دیگران دیوارکشی کنم! من چون آریائی هستم باید میان خودم و دیگران دیوارکشی کنم! من چون ترک هستم باید میان خودم و دیگران دیوارکشی کنم! و ..... و ..... و .....

  

پاکسازی و یا سرکوب اقلیت ها

 ناسیونالیست ها اقلیتی را که خودی نمی دانند و در میان سرزمین دیوارکشی شده گیر افتاده اند یا می کشند یا می رانند یا سرکوب می کنند! نمونه ای از این پاکسازی ها کشتار شش تا ده میلیون یهودی هنگام فرمانروائی آدولف هیتلر در آلمان و اروپا است. نمونه دیگر جنگ افروزی و کشتارهای نژادپرستانه دیکتاتور ناسیونالیست یوگوسلاوی به نام اسلوبودان میلوشوویچ است که با این کار او کشوری به نام یوگوسلاوی از نقشه جغرافیا پاک شد!  

  

نژادپرستی

 در سرتاسر جهان و سرتاسر تاریخ همه ناسیونالیست ها نژادپرست بودند و نژادپرستی از اندام های جدا نشدنی ناسیونالیسم است و شما در هیچ کجای جهان و هیچ کجای تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توانید پیدا کنید که نژادپرست نباشد! چیزی به نام برابری نژادی در مغز یک ناسیونالیست جائی ندارد و ناسیونالیست ها همواره می گویند نژاد ما برتر از نژاد دیگران است و یکی از ابزارهای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی های ناسیونالیستی نژادپرستی است! ناسیونالیست ها در همه جهان با فلسفه بافی های نژادپرستانه می خواهند به همگان بباورانند که چون ما از فلان نژاد هستیم و فلان نژاد نیز نژاد برتر است از این روی تواناترین، باهوشترین، خردمندترین، پیشرفته ترین، زیباترین، دلاورترین، تندرست ترین و ..... مردم جهان هم ما هستیم! البته پوچ بودن این سخنان و این یاوه سرائی های ناسیونالیستی در ستایش از این یا آن نژاد هزاران بار در میدان کردار آشکار شده اند و نژادپرستی هیچ ارزشی از دیدگاه اندیشه خردمندانه ندارد و بودن از این نژاد یا آن نژاد یا دورگه بودن و یا چند رگه بودن نشانه برتری هیچکس نیست و چیزی به نام نژاد برتر در هیچ کجای جهان وجود ندارد. با دیدگاه پوچ نژادپرستانه و ناسیونالیستی اگر زن و مردی از دو نژاد ناهمسان عاشق هم شوند و بخواهند با همدیگر ازدواج کنند ناسیونالیست ها چنین زن و مردی را یا می کشند یا از خود می رانند و پدیده ای معنوی به نام عشق میان زن و مرد در میان ناسیونالیست ها جائی ندارد و عشق را فدای نژادپرستی کردن یکی از پلیدترین کردارهای ناسیونالیستی است.

  

زبان پرستی و بت ساختن از زبان مادری

 زبان پرستی و بت ساختن از زبان مادری و ستایش از چنین زبانی کاری است که همه ناسیونالیست ها در همه جهان انجام می دهند و یکی از بزرگترین ابزارهای ناسیونالیست ها برای دیوارکشی میان خودشان و دیگران زبان مادری است. زبان پرستی ناسیونالیستی به همراه واژه تراشی و دروغ بافی و تاریخ تراشی درباره زبان مادری از دیگر کارهائی است که ناسیونالیست ها در همه جا انجام می دهند اما از دیدگاه اندیشه خردمندانه زبان تنها ابزاری است برای پیوند میان انسان ها و جز این ارزش دیگری ندارد و سخن گفتن یا سخن نگفتن با یک زبان نشانۀ خوب بودن و بد بودن و برتری هیچکس در هیچ کجای جهان نیست. این کردار انسان ها است که آنها را خوب و بد می کند نه سخن گفتن به این زبان و آن زبان و آن چه که مردم یک سرزمین را خوشبخت یا بدبخت می کند رژیم است نه زبان!

  

کهنه پرستی

 هرگز ناسیونالیسم با نوآوری و اندیشه ها و برنامه های نوین سازگار نیست و ناسیونالیست ها به سختی گرفتار کهنه پرستی هستند. برای نمونه ناسیونالیست ها از هر سنگ و کلوخ و استخوان پوسیده ای که در هر ده کوره ای پیدا می شود برای برتری خودشان داستانسرائی می کنند تا خودشان را بهترین و دیگران را بدترین بنامند و این سنگ و کلوخ ها و استخوان های پوسیده را مانند بت می پرستند.

  

مرده پرستی

 چون ناسیونالیست ها مرده پرست هستند زندگان را فراموش کرده و به مرده پرستی روی می آورند! اگر فلان سراینده یا هنرمند یا سردار یا جنگجو یا پادشاه یا ..... که سال ها پیش مرده است در پیوند با داستانسرائی های ناسیونالیست ها باشد نام او را بر روی کودکان، خیابان، کوی، کوچه، فروشگاه، آموزشگاه، دانشگاه، ورزشگاه، باشگاه و ..... می گذارند. تندیس های فراوانی از او می سازند و عکس های او را بر دیوارها آویزان می کنند. کردارهای ناهنجار چنین مرده ای را نادیده می گیرند و این مرده را می ستایند! 

  

خاک پرستی و مرزپرستی

 ناسیونالیست ها خاک سرزمینی را که میان خودشان و دیگران پیرامون آن دیوارکشی کرده اند را می پرستند و مرزهای این سرزمین دیوارکشی شده را به هر بهائی می خواهند نگهدارند! حتی اگر رژیمی دیکتاتوری در سرزمینی که ناسیونالیست ها خاک آن را می پرستند بر سر کار باشد و از این سرزمین دوزخی بی همتا بسازد چون خاک این سرزمین و مرزهای آن را نگهداشته است می تواند پا بر جا باشد! از دیدگاه اندیشه خردمندانه خاک، کشور، مرز و سرزمین باید در راه خوشبختی انسان ها به کار گرفته شود اما ناسیونالیسم انسان ها را در راه خاک و مرز نابود می کند! شگفت آور است که ناسیونالیست ها خاک همان سرزمینی که مرزهای آن را می پرستند از دست می دهند! در زمان ناپلئون بناپارت ناسیونالیست فرانسه بخش هائی از خاکش را از دست داد! در جنگ جهانی یکم و دوم که ناسیونالیست های آلمانی از آغازگران آنها بودند آلمان بخش های بزرگی از خاکش را از دست داد! 

ایتالیا در زمان فرمانروائی بنیتو موسولینی ناسیونالیست بخش هائی از خاکش را از دست داد! ژاپن در جنگ جهانی دوم و زمان بر سر کار بودن ناسیونالیست های ژاپنی آبخوست های کوریل و بخش های دیگری از سرزمینش را از دست داد! یوگوسلاوی در زمان سردمداری اسلوبودان میلوشوویچ ناسیونالیست نابود شد و کشوری به نام یوگوسلاوی برجا نماند که از میان رفتن مرز و خاک آن نیاز به نگرانی داشته باشد! هنگام بر سر کار بودن صدام حسین ناسیونالیست در عراق خاک این کشور سانتیمتر به سانتیمتر اشغال شد! این هم از هوده مرزپرستی و خاک پرستی ناسیونالیستی!

  

گذشته پرستی، زندگی در گذشته و برای گذشته

 ناسیونالیست ها به سختی دچار گذشته پرستی هستند و ناسیونالیست ها همواره در زمان گذشته و برای گذشته زندگی می کنند و کلنجار مغزی ناسیونالیست ها در پیوند با رویدادهای زمانی به نام (گذشته) است نه زمانی به نام (اکنون) و زمانی به نام (آینده) و زمانی به نام (اکنون) برای ناسیونالیست ها وجود ندارد! برای نمونه اگر هفتاد سال پیش و یا صد سال پیش و یا دوهزار و پانصد سال پیش کسی که ناسیونالیست ها او را از خودشان می دانند کشته شده باشد همواره از او یاد می کنند اما اگر چند سال پیش ده ها هزار تن کشته شده باشند ناسیونالیست ها از این کشته ها یاد نمی کنند حتی اگر از خودی های ناسیونالیست ها باشند! ناسیونالیسم زمانی به نام (اکنون) و زمانی به نام (آینده) را فدای زمانی به نام (گذشته) می کند!

  

ستایش از نیاکان خود و بدگوئی از نیاکان دیگران

 ناسیونالیست ها همواره نیاکان خود را می ستایند و از نیاکان دیگران بدگوئی می کنند! نیاکان ناسیونالیست ها یا دانشمند هستند یا دانا هستند یا شهرنشین هستند یا دلاور هستند یا پیروز هستند یا تیزهوش هستند یا کاردان هستند و ..... اگر هم روشن شود که این نیاکان فلان گندکاری را در فلان تاریخ و فلان جا انجام داده اند ناسیونالیست ها می کوشند آن گندکاری را یا کمرنگ نشان دهند یا با ترفندهای گوناگون بپوشانند! از دیدگاه اندیشه خردمندانه هرگز تاریخ و رویدادهای تاریخی و وابستگی به فلان نیاکان نه به کسی حقی را می دهند و نه کسی را بی حق می کنند چون هر کس پاسخگوی کردار خودش است نه مرده ریگ بر یا پاسخگوی کردار دیگران اما ناسیونالیست ها خودشان را مرده ریگ بر کردار نیاکان سرافراز خودشان می دانند و دیگران را پاسخگوی کردار نیاکان بدکردارشان!

  

دروغ بافی و داستان سازی و تاریخ تراشی

 پنداری دور از خرد به نام ناسیونالیسم بدون دروغ بافی و داستان سازی و تاریخ تراشی درباره یک سرزمین و رویدادهای آن نمی تواند پابرجا باشد! اگر کسی بخواهد درباره تاریخ یک سرزمین پژوهش کند نخستین کاری که باید انجام دهد دور ریختن همه نوشته هائی است که ناسیونالیست ها درباره آن سرزمین نوشته اند چون راستگوئی در میان ناسیونالیست ها جائی ندارد! یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آلمان نازی می گفت: دروغ را آن چنان بزرگ بگوئید که همه باور کنند! و آن چنان تکرار کنید که خودتان نیز باور کنید! از این روی هنگامی که یک ناسیونالیست می خواهد سخن بگوید باید آماده شنیدن دروغ بود نه سخن راست!

  

برتر از دیگران دانستن خود

 چیزی به نام برابر با دیگران بودن در مغز یک ناسیونالیست جائی ندارد! ناسیونالیست ها همواره می گویند: نژاد ما برتر از نژاد دیگران است! زبان ما برتر از زبان دیگران است! تاریخ ما برتر از تاریخ دیگران است! سرایندگان، هنرمندان، سرداران، پادشاهان، رودخانه ها، کوه ها، جنگل ها، دشت ها، دریاها، دریاچه ها و ..... و ..... و ..... ما برترین ها و بهترین های جهان هستند!

  

ارزیابی انسان ها با نژاد و تبار

 چون در مغز ناسیونالیست ها حق پرستی جای خود را به نژادپرستی داده است ترازوی نیک و بد برای ارزیابی انسان ها نژاد و تبار است و چیزهائی مانند درستکاری و نیکوکاری و امانتداری و پرهیزکاری و انسان دوستی و یاری به دیگران و بر حق بودن و ستمدیده بودن و ..... و ..... و ..... برای یک ناسیونالیست ابزارهای بخشبندی انسان ها به نیک و بد نیست! برای نمونه به باور آدولف هیتلر ناسیونالیست که دشمن یهودی ها بود فیلسوفی به نام اسپینوزا چون از نژاد یهودی است آدم بدی است! برگسون فیلسوف فرانسوی چون یهودی نژاد است آدم بدی است! دانشمند بزرگی مانند زیگموند فروید که بنیانگزار دانش روانکاوی است چون یهودی تبار است آدم بدی است! کارل مارکس فیلسوف نامدار آلمانی چون از نژاد یهودی است آدم بدی است! آلبرت انشتین فیزیکدان نامدار آلمانی که دانش فیزیک را زیر و کرده است چون یهودی تبار است آدم بدی است و .......... اما فلان لات مردم آزار آلمانی آدم خوبی است! چرا؟ چون از نژاد ژرمن است!!!   

  

دیکتاتوری به جای مردم سالاری

 دموکراسی و ناسیونالیسم از آغاز تاریخ تا کنون در هیچ کجای جهان باهم سازگار نبوده اند و همه رژیم های ناسیونالیست در همه جهان سیاهترین رژیم های دیکتاتوری در همه تاریخ بوده اند! رژیم ناپلئون بناپارت ناسیونالیست که نام رژیم خودش را با الهام از دیدگاه های دوستش نیکلا شوون، شوونیست گذاشته بود، رژیم آدولف هیتلر ناسیونالیست و رهبر حزب نازی در آلمان، رژیم بنیتو موسولینی ناسیونالیست و رهبر حزب فاشیست در ایتالیا، رژیم جنگ سالار (میلیتاریست) و ناسیونالیست ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم که از سرزمین ژاپن چنان زندان ترسناکی ساخته بود که کسی را یارای دم زدن نبود، رژیم چیان کای چک ناسیونالیست در چین که رهبر حزب کومین تانگ بود و پس از شکست به تایوان گریخت و همانجا مرد، رژیم اسلوبودان میلوشوویچ ناسیونالیست در یوگوسلاوی که می خواست به جز صرب ها همه را در یوگوسلاوی بکشد، رژیم صدام حسین ناسیونالیست رهبر حزب بعث عراق که از عراق چنان ویرانه ای ساخت که در همه خاورمیانه بی همتا است و .......... همگی رژیم هائی بر پایه دیکتاتوری بوده اند نه دموکراسی! اگر کسی بخواهد ناسیونالیست باشد سخن گفتن چنین کسی از دموکراسی بی جا است! و اگر کسانی پیدا شده اند که ناسیونالیست بوده اند و دم از دموکراسی زده اند برای مردمفریبی و به دست آوردن هوادار بوده است نه چیز دیگر! از این روی زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم هرگز درمان بیماری دیکتاتوری نیست و در سایه باورداشتی به نام ناسیونالیسم هیچکس در هیچ کجای جهان به دموکراسی نرسیده است. پس نمی توان از یک سو باورمند به ناسیونالیسم بود و از سوی دیگر از دموکراسی سخن گفت! سخن کوتاه، یکی از این دو تا را باید برگزید: دموکراسی یا ناسیونالیسم و گزینه سومی در کار نیست!

  

ناسازگاری با سوسیالیسم

 همه جهان به سوی سوسیالیزه شدن پیش می رود و هر کس که در برابر این روند بایستد میان چرخدنده های سوسیالیزه شدن جهان خرد و نابود خواهد شد اما در هیچ کجای جهان ناسیونالیسم با ویژگی هائی که دارد با سوسیالیسم سر سازگاری نداشته است و نمی تواند داشته باشد! البته ناسیونالیست هائی هستند که نمادهای سوسیالیست ها را به کار می برند اما در فرهنگ سیاسی، کسانی که ناسیونالیست هستند و نمادهای سوسیالیستی را به کار می برند هرگز در گروه سوسیالیست ها گنجانده نمی شوند و این سازمان ها در گروه ناسیونالیست ها گنجانده می شوند. مانند حزب سوسیالیست بعث عراق به رهبری صدام حسین دیکتاتور پیشین عراق که با چسباندن واژه سوسیالیست به واژه بعث سوسیالیست نمی شود و یا حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان N.S.D.A.P یا همان حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر که با به کارگیری واژه سوسیالیست و واژه کارگران سوسیالیست نمی شود.

  

جهان خواری و کشورگشائی و دست اندازی به خاک دیگران

همه رژیم های ناسیونالیستی در همه جهان و در سرتاسر تاریخ هنگامی که در خود را تواناتر از رژیم های سرزمین های دیگر ببینند آغاز به کشورگشائی و دست اندازی به سرزمین های دیگران می کنند و این چنین است که ناسیونالیسم با جهان خواری (امپریالیسم) پیوندی ناگسستنی دارد. برای نمونه در جنگ جهانی دوم رژیم ناسیونالیست و جنگ سالار (میلیتاریست) ژاپن هنگامی که خود را توانا دید به چین و کشورهای دیگر یورش برد و پیش از ژاپن رژیم ناسیونالیست آلمان با یورش به لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. نمونه دیگر صدام حسین دیکتاتور ناسیونالیست عراق است که با ناتوان دیدن نیروهای جنگی ایران پس از نابودی رژیم پادشاهی به ایران یورش برد و پس از نافرجام ماندن جنگ با ایران به کویت یورش برد و این یورش نیز نافرجام ماند و سرانجام سرتاسر خاک عراق اشغال شد!

  

جنگ افروزی

 رژیم های ناسیونالیستی یا با سرزمین های دیگر می جنگند و یا گرفتار جنگ های درون مرزی می شوند. در سرتاسر تاریخ و سرتاسر جهان حتی یک کشور را که با رژیم ناسیونالیستی گردانده می شود نمی توان پیدا کرد که بدون جنگ افروزی روزگار بگذراند. بزرگترین جنگ های تاریخ جهان که میلیون ها کشته و زخمی و بی خانمان بر جای گذاشته اند ریشه در ناسیونالیسم داشته اند. جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته نمونه هائی از جنگ های خانمانسوز ناسیونالیستی هستند.

  

فرجامی به نام شکست

 همه ناسیونالیست ها در سرتاسر تاریخ یک فرجام داشته اند و آن هم شکست بوده است. تاریخ آموزگار بزرگی است و تاریخ نشان نداده است که در سایه ناسیونالیسم کسی به پیروزی رسیده باشد. در کجای تاریخ یک رهبر یا یک رژیم یا یک کشور با ناسیونالیسم و اندیشه های ناسیونالیستی به پیروزی رسیده اند؟ آیا ناپلئون بناپارت،آدولف هیتلر، بنیتو موسولینی، اسلوبودان میلوشوویچ، صدام حسین و ..... پیروز شدند یا شکست خوردند؟ تنها فرجامی که ناسیونالیست ها در سرتاسر تاریخ داشته اند شکست بوده است و با ناسیونالیسم و پندارهای ناسیونالیستی رسیدن به پیروزی ناشدنی است و ناسیونالیست ها بزرگترین بازندگان تاریخ بوده اند!

 

**************************************************

 فهرست چند ویژگی از ویژگی های پنداری پلید و دوزخی به نام ناسیونالیسم

  دیوارکشی میان خود و دیگران با بهانه تراشی های گوناگون - پاکسازی و یا سرکوب اقلیت ها – نژادپرستی - زبان پرستی و بت ساختن از زبان مادری - کهنه پرستی - مرده پرستی - خاک پرستی و مرزپرستی - گذشته پرستی، زندگی در گذشته و برای گذشته - ستایش از نیاکان خود و بدگوئی از نیاکان دیگران - دروغ بافی و داستان سازی و تاریخ تراشی - برتر از دیگران دانستن خود - ارزیابی انسان ها با نژاد و تبار - دیکتاتوری به جای مردم سالاری - ناسازگاری با سوسیالیسم - جهان خواری و کشورگشائی و دست اندازی به خاک دیگران - جنگ افروزی - فرجامی به نام شکست

  

**************************************************

  

میهن پرستی و دفاع از کشور برابر با ناسیونالیسم نیست

 میهن پرستی و دفاع از یک کشور و جنبش های رهائی بخش مردمی در برابر دشمن فرامرزی و درونمرزی و اشغالگران و استعمارگران بیگانه و کوشش برای پیشرفت و آبادی یک کشور برابر با ناسیونالیست بودن نیست. برای نمونه اگر ارتش رژیم آلمان نازی به شوروی حمله کند و مردم شوروی از میهنشان دفاع کنند به معنای ناسیونالیست بودن مردم شوروی نیست. پیکار مهاتما گاندی در هندوستان در برابر استعمارگران و اشغالگران انگلیسی برابر با ناسیونالیست بودن مهاتما گاندی نیست و حتی یک ناسیونالیست هندی مهاتما گاندی را برای دفاع مهاتما از حقوق کسانی که هندو نبودند با تیراندازی به سوی مهاتما کشت! نبرد مردم الجزایر با ارتش اشغالگر فرانسه برابر با ناسیونالیسم نیست. اگر ارتش رژیم میلیتاریست (جنگ سالار) ژاپن به چین حمله کند و چینی ها از سرزمینشان دفاع کنند به معنای ناسیونالیست بودن چینی ها نیست. دفاع مردم ویتنام در برابر حمله ارتش آمریکا برابر با ناسیونالیست بودن مردم ویتنام نیست و .......... چنین نبردهائی میهن پرستی و دفاع از یک سرزمین در برابر ستمگرانند نه ناسیونالیست بودن!

  

زبانشناسی و درست نویسی برابر با ناسیونالیسم نیست

 اگر کسی به زبانی با دستور زبان درست آن زبان سخن بگوید و نوشته بنویسد کردار چنین کسی برابر با ناسیونالیست بودن او نیست و کار چنین کسی را نمی توان برابر با بت ساختن از یک زبان برای دیوارکشی های ناسیونالیستی دانست. برای نمونه نوشتن به زبان پارسی سره و ویرایش زبان پارسی برابر با پان آریا بودن نیست و یا اگر کسی از دیدگاه دانش زبانشناسی ویژگی های زبان ترکی را در سنجش با زبان های دیگر بررسی کند کردار چنین کسی برابر با پان ترکیسم نیست و به هر روی هر گونه پژوهش درباره یک زبان از دیدگاه دانش زبانشناسی برابر با ناسیونالیست بودن نیست. البته برای پژوهش ارزنده درباره یک زبان نخستین کاری که باید انجام داد دور ریختن همه داستانسرائی ها و واژه تراشی ها و دروغبافی های یاوه ای است که ناسیونالیست ها درباره آن زبان گفته اند و نوشته اند! از سوی دیگر یاد گرفتن و یاد دادن یک یا چند زبان برابر با ناسیونالیست بودن و بت ناسیونالیستی ساختن از زبان و دستاویز کردن زبان برای دیوارکشی های ناسیونالیستی نیست.

  

پژوهش های باستان شناسی برابر با ناسیونالیسم نیست

 باستان شناسی و پژوهش درباره آن چه که از پیشینیان به جای مانده است برابر با ناسیونالیسم و کهنه پرستی های ناسیونالیستی نیست. روشن است که برای پژوهش های ارجدار باستان شناسی درباره آن چه که از پیشینیان به جای مانده است باید گفته ها و نوشته های ناسیونالیست هائی را که با دستاویز کردن هر سنگ و کلوخ و استخوان پوسیده ای به سود یاوه سرائی های خودشان داستانسرائی و تاریخ تراشی می کنند دور ریخت! 

  

دوست داشتن یک سرزمین برابر با ناسیونالیسم نیست

 دوست داشتن یک سرزمین و ویژگی های آن برابر با ناسیونالیست بودن نیست. دوست داشتن جنگل ها، کوه ها، رودخانه ها، دریاها، دریاچه ها، خوراکی ها، پوشاک، ورزش، هنر و .......... یک سرزمین برابر با ناسیونالیسم نیست.

  

نژادشناسی برابر با نژادپرستی و ناسیونالیسم نیست

 پژوهش درباره ویژگی های نژادهای گوناگون انسانی برای جستارهای تاریخی و مردم شناسی و بررسی بیماری های ژنتیک و یافتن درمان برای چنین بیماری هائی برابر با نژادپرستی و ناسیونالیسم نیست.

  

**************************************************

 پادزهر ناسیونالیسم چیست؟

 همه جهانیان به این هوده رسیده اند که ناسیونالیسم و همه نمادهای ناسیونالیستی را باید دور ریخت و آسوده شد. پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای به نام بوم گرائی (ناسیونالیسم) یک پادزهر دارد و آن هم تک میهنی (اینترناسیونالیسم) است: یک کشور در سرتاسر جهان به نام کره زمین برای باشنده ای به نام انسان، نابودی همه دیوارکشی ها و مرزبندی های ناسیونالیستی به همراه نابودی همه نمادهای پنداری پلید و زهرآگین و مرگبار و دوزخی به نام بوم گرائی یا ناسیونالیسم و برای رسیدن به این آرمان والا باید کار فرهنگی انجام داد تا زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم از مغزها شسته شود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.