رفتن به محتوای اصلی

باز زنی می رسد
06.03.2013 - 08:27

 

 

باز زنی می رسد

 

باز زنی می رسد؛ مژده رسانش بهار

سرخ گُلی می دَمَد، دشتِ نشاط آشکار

نغمۀ هر مرغکی همنفسِ غنچه ها

عطرِ خوشی می وَزَد از طرفِ جویبار

نرگس وُ یاس وُ سَمَن، پونه وُ بابونه؛ های!

باز زنی می رسد می گذرد انتظار

چشمه ز سنگی جهید گشت روان وُ زلال

نبضِ زمان می زند با دِلَکَت گوش دار

قاصدکی خوش خبر، آمد وُ آواز داد:

خیز! که شب می رَمَد می رسد از ره نگار

از پسِ سردیِ سال آن همه دلمردگی

باز زنی می رسد چون تَپشی پُر شرار

پاک کن از چهره ات، رنجِ نهانِ دلت

غم ز نَفَس می فتَد، خانه بشوی از غبار

پنجره ها کوچه ها، غرقِ شکوفایی اند

باز صدا می زند، خنده وُ شادی بیار

دست بدار از ملال جامِ شرابی بنوش

باز زنی می رسد جامه اش از رنگِ نار

آینۀ آسمان جِلوِگهِ جستجو

عشق چنین می پَرَد، می بَرَد از تن قرار

این همه آزادگی زادۀ زیبایی است

جان به رگ ار می تَپَد؛ زن بُوَدش کردگار

جمله جهان آنِ او، برگِ گُلِ آرزو

باز زنی می رسد؛ بر قَدَمَش سجده آر

2013 / 3 / 6

http://rezabishetab.blogfa.com‍

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.