رفتن به محتوای اصلی

تصمیم گیران دانشگاه ایلام مرا به کیسه بکس تبدیل کرده اند!
12.03.2013 - 20:00

داستان تاسف بار برخورد تصمیم گیران و در واقع صاحبان دانشگاه ایلام در مورد جذب بنده:

      از بی قانونی مطلق و اعمال سلیقه و زور آنها تا کند کاری و عدم پاسخگویی شفاف مسئولان بالاتر

 

1-  این نوشته ابتداء برای سایتها و خبرگزاری های داخلی فرستاده می شود و در صورت عدم انتشار بعد از 36 ساعت در رساناهای خارج ازکشور منتشر می شود.

2-  پس از آن، تمام سایت ها، روزنامه ها و خبرگزاری های داخل و خارج کشور مجاز به انتشار این نوشته می باشند در ضمن اینکه محتوای این نوشته بطور مختصرتر و همزمان در قالب یک فایل صوتی- تصویری در لینک زیر در پایان نوشته می آید.

3-  مسئولیت تمام مطالب این نوشته با خودم است در عین حال که بی شک مسئولیت هر گونه مشکل برای خودم یا خانواده با مسئولان و تصمیم گیران است.

4-  این نوشته مختصری از ماجرا است و در صورت لزوم و عدم پاسخگویی مطالب دیگری را نیز منتشر خواهم نمود.

 

واقعا" اگر این امکانات ارتباطی امروزی نبود نمی دانم چطور ما باید حرفمان را فریاد می زدیم در جایی که نه سیستم اداری درست و پاسخگویی وجود دارد و نه بسیار مسئولینی که کوچکترین پاسخ درست حسابی به کسی بدهند یا اصلا" ککشان بگزد از آزار و اذیت مردم و بخصوص آدمهای تحصیل کرده بالا و سرمایه های فکری جامعه.

دلیل اصلی انتشار این نوشته، همین عیب های تاسف برانگیز اداری سیستم کنونی و بسیاری از مسئولان آنچنانی اش است که خیلی از آنها نه ذره ای انسانیت، نه مردانگی و نه دین واقعی در وجودشان بواقع یافت می شود و نه قانون و مقرارت را اجرا می کنند و یا به آن معتقدند. بنده واقعا" معتقد به احترام متقابلم و هر جور با من برخورد شود من هم به هم سبک، هر چند سعی می کنم بهتر باشد و در بسیاری از موارد حتی کوتاه بیایم. محتملا" این نامه همان کاری است که عده ای از آن موجودات می خواهند من انجام دهم چراکه بقول همکار شایسته ای که از قضا غیر هم زبان و غیربومی ایلام است اینها مرا به کیسه بکسی تبدیل کرده اند و باید صبر کنم. اما نه، به چه علت و به خاطر کی و چی باید صبر کرد وقتی کسی پاسخگو نیست؟ بخاطر آنهای که با من اینطور برخورد می کنند؟ یا بخاطر این الطاف بی شمارشان در قبال امثال بنده، که تنها گناهمان این است که تمام عمر زحمت و تلاش مستمر و صادقانه در راه علم و دانش نموده ایم و اکنون هم چند سروگردن از اینان از همه لحاض بجز زر و زور و در کل مادیات، بالاتریم؟ بعد از یک سال و نیم بلاتکلیفی، شما فکر می کنید صبر آدم چقدر است آنهم کسانی که شب و روز مشغول فکر و مطالعه است و تنها بجرم همین فکر کردن و نفوذ علم واقعی در وجودش در برخورد با بی منطقان مغرض باید باز هم صبر کند. نخیر بنده دیگر صبر نمی کنم و در واقع دیگر نمی توانم صبر کنم تا مجبورم کنید آن کارهای که نباید انجام دهم و یا دستم را پیش آنانی که نباید دراز کنم در حالیکه در این مملکت عده ای آدم موذی بی سواد و در عین حال اوباش واقعی هزاران هزار میلیارد را می دزدند و در بسیاری موارد کسی هم در عمل به آنها کاری ندارد. و البته حضرات تصمیم گیر برای امثال بنده هم منتظر نباشید که بیاییم به گناه ناکرده مان اقرار کنیم و یا هر روز به چاپلوسی شما روی آوریم تا بلکه مخ های تعطیل و نظرهای پوچ آن عده از شما کمی بطرفمان متمایل شود. در سرزمینی زندگی کردیم که مردانگی، پاکی و درستی و انسانیت حرف های داشت برای گفتن ولی بنظر می رسد که اینک از آنان تنها لاف دروغی بیش نمانده است. بله من می گویم عزیز جان، علم واقعی رک است و صریح و با دلیل حرف می زند و شفاف و نه با گوشه کنایه و پیچاندن و سرکار گذاشتن. روح همین علم واقعی اگر در کسی نفوذ واقعی کند آن مخ های تعطیل که با الفبای علم و دانش واقعی هم بیگانه اند، هنگ می کنند و تنها عکس العمل واقعی شان در برابر آن طرد و جنگ و دشمنی با آن است. آنچه می آید نمونه ای است از چنین برخوردها و کارهای سلیقه ای در دانشگاهها و مراکز مختلف ایران که بنده مختصری از آنرا می آورم و امیدوارم که اگر فعلا" کسانی در سیستم هستند که از این مسائل باخبر نیستند و در عین حال جدی در مقابله با بی قانونی و اعمال سلیقه، توجه کنند در ضمن اینکه لازم است رسانه ها و افکار عمومی هم در جریان جنین اوضاعی بیشتر قرار بگیرند. همچنین، در اینجا از بومی و غیربومی و هم زبان و فرهنگ و فکر صحبت می کنم چراکه تجربه زندگی ما در این منطقه از کشور بر این واقعیت مهر تایید می زند که چه بسیار از این غیرهمزبان و فرهنگان منطقه که باعث چه ظلمهای در حق مردمان این مناطق نشده اند در ضمن اینکه بنده کماکان به تمام انسانهای شریف و بلند نظر از هر مرام و مسلکی که به فکر ترقی واقعی و حل مشکلات مردم با وسعت نظر و بدون اعمال زور و از بین بردن فرهنگ ها و خصلت های نیکوی آنها هستند احترام  می گذارم.

فرهنگ پدران و مادران ما و بخصوص محیط کوردی منطقه ما تا گذشته ای نچندان دور، پر بود از بلند نظری، آزاد منشی و شادی و راستی و درستی ولی اینک باید نشت و بر سر زد و گریه کرد برای آنچه در چند ده سال اخیر بر ما رفته و می رود. عده ای از همین مردم از آن خصلت های نیکو بریدند و به زمره و سیاقی درآمده اند که روی بعضی از جانوران را هم سفید کرده است و البته که عاقلان بخوبی علت را می دانند. در محیطی باصفا و صمیمیت و کار و کشاورزی روستاهای چند دهه پیش زاگرس بزرگ شدیم و از دبیرستان به بعد دیگر کمتر با جو اداری حاکم در شهر و استان ایلام در ارتباط بودم چه که در جاهاهی دیگر و بخصوص 8 سال تحصیلات تکمیلی در تهران، فقط درس می خواندم فقط تا دو سال پیش که وارد محیط شدم واقعی تر. تصورم این بود که در منطقه ما بخصوص که فعلا" اصالت خود را تا حدی حفظ کرده بودند هم اغلب جو صفا و صمیمیت و بزرگ منشی کوردان و در کل ساکنان زاگرس و یا حتی ایرانیان قدیم حاکم است زهی خیال باطل؛ که سیستم سراسری و یکپارچه سازی زبان، فرهنگ و هویت، دولت و اداره و .... چطور تیشه بر ریشه بسیاری از خوبیها زده و ما مانده ایم با آدمهای با هویت های جعلی و هویت های دچار مشکل شده، چند گانه رفتار و عمل، با بیداد ریاکاری و دروغگویی و صدالبته خشک اندیشی و عقب گرد تاریخی و پشت کردن به آزاد منشی و دید باز، صمیمیت و فرهنگ های ناب نچندان دورمان درکنار طرد آدمهای به راستی درست و شایسته در این مملکت و دچار دردسر کردنشان چراکه خوشایند اوشان یا ایشان نیستند در عین حال سرازیری انواع موجودات و قاطی کردن همه چیز باهم، که دیگر بقول معروف "سگ صاحبش را نمی شناسد".

کسانی سکان مدیریت استانی مانند ایلام را در خیلی از جنبه ها در اختیار دارند که متاسفانه اغلب هیچ تعلق و احساس دلسوزی در قبال مردم مظلوم این منطقه نداشته و ندارند. آنان یا اصلا" بومی و هم فرهنگ و زبان این مردم نیستند و یا بظاهر هستند ولی در عمل افکار متحجر و واپس گرایی دارند که نیاز به توصیف احوالات معلومشان نیست. عقب ماندگی و نادانی مشترک دردی جانکاه است که روح و روان آدمهای اهل تعقل با مسئولیت را می آزارد. در منطقه و استانی که آدمهای امثال بنده و خیلی هم متفکر و پخته تر از نظر عقلی و علمی از بنده و امثال بنده چه در داخل و چه خارج کشور بیداد می کنند بجز جفا بر مردمان چه دلیلی می تواند داشته باشد تا افراد دست چندم و در حد صفر از جاههای دیگر به اینجا بیایند و بر ما حکومت کنند به چه دلیلی بجز زور؟  البته که مسلما" این بحث خیلی جاههای دیگر هم هست و مدیریت ناکارآمد در جاههای مختلف کشور با تلفات بیشمار انسانی و مادی و معنوی دیگر بخصوص در سالهای اخیر، داستانی تکراری از مکررات است. اینجا من به منطقه غرب و مخصوصا" ایلام، محرومترین استان ایران، می پردازم. شاید کسی بگوید در دانشگاه و محیط علمی دیگر این جایی آنجایی کردن حرف بی جایی باشد؟ این گفته بکلی درست است ولی با دلیل می گویم این برای جایی مثل آمریکا و اروپا شاید درست باشد ولی برای ایران مسلما" فعلا" نیست. بسیاری از کسانی که از جاهاهی دیگر به این منطقه و استان می آیند از چند حالت خارج نیستند؛ یا به اجبار آمده اند که آنوقت احساس تعلق، دلسوزی و کارکردنشان با جوی که هیچ کس به هیچ کس پاسخگو نیست بخودی خود روشن است، بخصوص اگر آنها از جایی با وضعیت بهتر برایشان به جایی با امکانات کمتر و البته متفاوت از زبان و فرهنگ آنها بروند. دید برتری جویی فرهنگی و زبانی در این مملکت واقعیتی غیرقابل انکار است که عده ای از این افراد با زبان و فرهنگی خاص تصور می کنند و در واقع انتظار دارند که دیگران تابع آنها شوند و کوچکترین حق و حقوقی را حتی طبق قانون نیم بند موجود برای آنها قائل نیستند. اینان با این دید از بالا دیدن و بعبارتی دیگران را زیردست خود فرض کردن، را شما در چه دسته ای قرار می دهید؟ حتی اگر کارشان را به بهترین نحو انجام دهند بوضوح عقب مانده و دچار مشکل فکری و یا ناآگاهی هستند. اکنون تصور کنید که این آدمها بعنوان انتخاب آخر به جایی مانند ایلام بیایند. اغلب اینان متاسفانه در این استان مسئولان و تصمیم گیران اصلی می شوند و ما هم بتصورشان باید مرید بی چون و چرای آنها باشیم در حالیکه مثلا" در دانشگاه تعدادی از اینان بعنوان جایی آخر و اینکه تقریبا" هیچ جایی دیگر پذیرای آنها نبوده است آمده اند و در جایی مانند دانشگاه ایلام تصمیم گیران اصلی برای کسانی مانند بنده ساکن اصیل منطقه و کسانی که بعنوان جای اول و با شایستگی به اینجا آمده ایم، شده اند. بوضوح این قشر تا آدمی باسواد، جدی و درست حسابی و آنهم اگر اندکی منتقد باشد و احساس مسئولیت کند نسبت به خانه اش، را می بینند به بهانه های گوناگون و برچسب های خود درآوردی طرد می کنند و در این میان آدمهایی با خصلت مشترک قدرت طلبی و عقب مانده و بی هویت و مسخ شده بومی هم همراه آنها می شوند. حتی اگر با انتخاب، کسی به جایی دیگر برود قاعده این است که در خدمت آن منطقه و توسعه آن طبق قانون قرار گیرد و نه دنبال ریاست بازی و ظلم به اهالی آنجا باشد همراه با چاپیدن و دزدیدن منابع و سرمایه های آنان و در رفتن در اسرع وقت در عین حال هالو فرض کردن دیگران.

مورد بعدی درباره تفکر علمی واقعی است که در دانشگاه قاعدتا" باید حرف اول را بزند چرا که اگر علم، دلیل و استدلال در کنار قانونی حتی معیوب و مسئاله دار، حاکم باشد مسلما" در حیطه دانشگاه هر کس از هر جایی باشد مشکلی نیست کما اینکه در بیشتر نقاط توسعه یافته تر دنیا چنین است. اما در کنار مسائل بالا، این کمبود و یا نبود منطق و دلیل و علم واقعی در کنار اعمال سلیقه و خواسته های شخصی و هرکه هر چه خواست همین می شود که هست، واقعیتی تلخ و بی آبرو است. مسلما" در مراکز عملی ایران انسانهای شریف و واقعا" علمی فراوانند و بنده هم مطمئنم که در جایی کوچک و دانشگاه توسعه نیافته ای مانند ایلام هم چنین است ولی متاسفانه چنین اشخاصی اکنون یا طرد شده و یا در حاشیه اند. از میان افراد غیر بومی ساکن این استان با تعدادی از آنها تعامل دارم و از بسیاری از افراد بومی بیشتر قبول دارم چراکه آنها سالیان متمادی است که با احساس مسئولیت مانند خانه خودشان و با توان بالای علمی در عین احترام به فرهنگ و خصلت های مردم منطقه، به بهترین نحو کارشان را انجام می دهند که برای بنده نیز ارجشان والاست ولی متاسفانه اینان هم در حاشیه اند. بعد از سالها آزمایش و خطا حتی خود وزارتخانه علوم هم به این نتیجه رسید که بومی گرایی باعث توسعه پایدار است ولی بقول معروف ..... . متاسفانه تعداد بسیاری از این افراد غیر بومی و حتی بومی بی احساس تعلق و مسئولیت در استان و دانشگاهی مانند ایلام، نه تنها در اولین فرصت دنبال در رفتنند و در واقع خانه و زندگیشان هم اینجا نیست بلکه حتی کارشان را هم در حد ضعیف انجام می دهند. ماهی یک هفته حضور ندارند به ریش همه می خندند در عین حال که بلدند چگونه همگام با آنطرف باشند که شاخ نخورند! بسیاری از اینان که مسئولین ارشد هم در استان بوده اند بعد از قلع و قمع بسیاری از نیروهای توانمند و درست و حسابی منطقه و طرد تحصیل کردگان بالا از استان و فرار آنها به نقاط دیگر و یا خارج از کشور، خود هم در اولین فرصت با گندکاری های فراوان در رفته اند و خیلی هم توهین نثار مردمان اینجا ها نموده اند با آن افکار منورشان و البته باید اذعان کنم که ناآگاهی و بیگانه پرستی (شاید همان حس مهمان نوازی ما) امروزه نقطه ضعف ماست که زود خود را قاطی این چنین مناسبات و جریاناتی می کنیم که به مای در ایلام و جایی مانند ایلام، ربطی ندارند و برای کسانی خود را می بازیم که در عمل ما را به سخره گرفته اند.

باری، بنده در طول تحصیل همواره دانشجویی ممتاز بوده ام و در بهترین دانشگاههای ایران هم با رتبه های برتر، پذیرفته و فارغ التحصیل شدم و اکنون هم بی شک در حداقل سه فاز فیزیک هسته ای، ذرات بنیادی و گرانش متخصص هستم و کار مطالعاتی تحقیقاتی اصلی اکنون من نیز نظریه ریسمان است که متخصصان فیزیک و ریاضی بخوبی می دانند که در چه حدی سنگینی است با ذکر این نکته که در دانشگاههای غرب ایران تقریبا" هیچ کسی و در کل دانشگاههای ایران بیش از 3-4 دانشگاه در این زمینه فعال نیستند و البته این را هم باید گفت که دانشگاه ایلام بکل از لحاظ تعداد هیات علمی ضعیف است و از جمله رشته فیزیک که تازه شکل گرفته است. بنده بعد از فارغ التحصیلی با بهترین وضعیت از کارشناسی فیزیک کاربردی (هسته ای) از دانشگاه لرستان و کارشناسی ارشد فیزیک هسته ای از دانشگاه تهران، با رتبه اول در آزمون واقعی دکترا در دو دانشگاه برتر ایران (دانشگاه تربیت مدرس: دکترا در تمام گرایشهای فیزیک و دانشگاه صنعتی اصفهان: دکترای فیزیک هسته ای) پذیرفته قطعی شدم و نهایتا" با انتخاب تحصیل در دانشگاه اول، بورسیه وزارت علوم  شدم با انتخاب خودم برای دانشگاه ایلام در منطقه سکونت خودمان شدم. ماجراها و زجرهای از این دست که در سالهای تحصیل کشیدیم کتابی مفصل است. بعد از فارغ التحصیل شدن طبق قانون در دانشگاه ایلام مشغول بکار شدم و سهل انگاری و بی توجهی کادر اداری و مسئولان این دانشگاه باعث شد که کار اداری و استعلامات و نامه های مربوطه بنده که می بایست با توجه به بورس بودن من قبل از دفاع انجام می شد تا پنج ماه بعد از آن انجام نشود- که این هم خود واقعا" داستان مفصل دیگر است- و بعد از آن هم 7 ماه دیگر مرا در عمل بسخره گرفتند. صلاحیت علمی بنده که بی شک چندین مرتبه بالاتر از سطح دانشگاه ایلام بوده و هست (و البته اثباتش از جنبه های مختلف مشکل نیست از جمله اینکه اخیرا" دو مقاله علمی تخصصی به اسم همین دانشگاه ایلام نوشته ام که بی شک از نظر سطح علمی در تاریخ دانشگاه ایلام بی سابقه است و در واقع کسی تاکنون در این دانشگاه مقاله ای در این حد ننوشته است که براحتی اینهم قابل اثبات است) -جالب است بگویم کاشکی خیلی بی سوادتر بودم که برای آنها خوبتر می نماید- جای بحث نبود. قرار بود صلاحیت عمومی برگزار شود. یک بار برگزار شد که حاج آقای معاون نهاد رهبری دانشگاه نبود و ظاهرا" مشکلی هم وجود نداشت چرا که تمام استعلامات از دانشگاههای محل تحصیل، محل سکونت، استعلام از وزارت اطلاعات (که البته در همان ایام توسط اداره اطلاعات ایلام فراخونده شدم و از من سوالاتی در مواردی پرسیدند و من هم جوابهای واقعی و انتقادی ام را گفتم و معلوم شد که آنها نامه عدم مخالفت را بلافاصله فرستاده بودند)، بی مشکل می نمودند. در عین حال از نظر آموزشی و پژوهشی هم کارهای خود را به بهترین نحو انجام دادم و طبق نظرسنجی کیفیت تدریس دانشجویان همواره نمرات عالی بودند و اما مشکل کجا بود؟ بنده تا آن زمان بعد از گذشت نزدیک به نه ماه، با توجه به مشکل بودن ملاقات حضوری، دو نامه برای رییس دانشگاه در مورد کارم نوشتم و دو بار هم ملاقات حضوری، سومین نامه انتقادی در مورد کار بنده را محرمانه و با لحن تندتری نوشتم -که البته رییس دانشگاه، بعدا" مستقیما" به من گفت که بعلت این انتقادات و حرفهاست که کارت را انجام نمی دهیم- که بعد از آن به کمیته سه نفره (همه غیر بومی) فراخونده شدم مرکب از معاون آموزشی، معاون مالی و همان معاون نهاد رهبری دانشگاه . بله! یکی می گفت از خط قرمز عبور کرده اید! بی هیچ مدرکی در پرونده و البته بقول معروف و ادبیات خودشان "نمی دانم کجا سوخته بود که جوری دیگر خالی می کردند اوشان". معاون نهاد رهبری گفت شما از دولت، نظام و رهبری انتقاد می کنید؟! بنده گفتم بی شک در هیچ جلسه رسمی و دانشگاهی بعنوان شخص حقوقی و عضو علمی دانشگاه اگر حرفی در موارد مدنظر شما بجز حداکثر انتقادهای خیرخواهانه زده ام به کسی یا درباره شخصی خاص، مدرک بیاورید ولی در کل من انتقاد دارم و اگر قرار باشد امثال من انتقاد نکنیم کی می خواهد حرفی بزند؟ و البته من همواره سعی می کنم با دلیل و منطقی و علمی حرف بزنم و اگر هم صحبتی داشته ام که جز این بوده است بفرمایید در عین حال اینکه ما مواظب هستیم که تا در این کشور ساکن هستیم باید قانونش را رعایت کنیم ولی حداقل طبق حرفها و قوانین خود شما، انتقاد آزاد است درعین حال که ممکن است شما هم پیش دوستان و یا خانواده چه بسا حرفهای تندی هم بزنید. جالب است و دروغ را ببیند که یکی می گفت این پرونده از بالا برگشت داده شده است! در حالیکه نزد آنها خاک می خورد. آن جلسه گذشت با دید منفی آن معاون‌ نهاد دانشگاه، که با ادبیات خود بالا بینی خاصی حرف می زد و اینکه می گفت ما باید با بزرگ منشی کار شما را درست کنیم و بنده همانجا با زبان بی زبانی به ایشان فهماندم که بنده بزور و یا ناشایستگی آنجا نیستم که شما آقایان و رییس دانشگاه در حق من لطف کنید. تابستان در حال گذراندن آموزش نظامی سربازی هیات علمی بودم که بعد از برگشتن، معاون آموزشی بعد از یک سال بلاتکلیفی بنده بدون هیچ حقوق و قراردادی و مزایا و بیمه و امکاناتی در مخالفت صریح با قانون، گفت نمی خواهیم سر کارت بذاریم! ما ردت کرده ایم! در حالیکه بنده از قبل تصمیم قطعی گرفته بودم که اگر حکمم را نزنند کلاسهای برنامه ریزی شده ترم را لغو کنم، آنها آنرا رسما" انجام دادند. جالب است بعضی از همکاران و خودم که با آنها صحبت می کردیم هر کدام تقصیر را به گردن دیگران می انداختند این موجودات دورو، دروغگو و بی صداقت را ببینید در حالیکه همه در تصمیم منفی سهیم بودند ولی تصمیم گیر نهایی بی شک رییس دانشگاه و معاون نهاد رهبری بودند. اکنون در نظر بگیرید کسی که بورسیه بوده و علاوه بر آن طبق قانون در حالت عادی حداکثر 52 روز روال کاری بایستی نتیجه همه چیز معین شود به 360 روز افزایش یافت و آخر هم منت می گذارند که ردت کردیم! بنظر شما اینان چه موجوداتی هستند که شنیدم از آنان گفته بودند پرونده ای برایش درست کنیم که نتواند در وزارتخانه هم از خود دفاع کند. جالب است که هیچ گزارش منفی جدی مکتوبی در پر‌ونده من نبوده است الا برداشت خود اینان و سلیقه های محدودشان در کنار حرفهای کوته نظرانه بعضی مثلا" همکاران دانشگاهی واقعا" تعطیل و از همان دسته خاص. بعبارت صریح تر، باید بگویم که دانشگاههای محل تحصیل و محل زندگی هیچ مشکلی نبوده و در واقع نهایت سعی اینها برای درست کردن یک پرونده، تنها اظهار نظر نیروهای خاص خودشان بوده و آنهم نه چیزی جدی. در واقع با پرسش از چند نفر ظاهرا" هیات علمی و کارمند دانشگاه که اکنون تقریبا" می دانم کی هستند و در بین همکاران و هم دانشگاهیان هم بخوبی شناخته شده اند که از چه جنسی اند، سعی نموده اند که گیر اساسی درست کنند. حالا تصور کنید که نکات منفی چه بوده اند؟! الان می گویم که تقریبا" هیچ. در آن فرمهای گزینش سوالاتی هست مانند اینکه، اعتقاد این شخص به نظام، رهبری و ... چگونه است. چهار بند دارد: نمی دانم، بی تفاوت، اعتقاد دارد و یا اعتقاد ندارد. چند تا از این سوالات آن افراد خاص تنها پاسخ داده بودند: نمی دانم یا بی تفاوت! فقط همین. جالب است اکنون این موجودات متفکر با خودکار قرمز پهن نویس دور آنها را خط کشیده بودند به تاکید که بله اینهم مدرک! نمی دانیم یا بی تفاوت است!! باور کنید همین! حالا خودتان قضاوت کنید که ما با چه کسانی در این محیط و بخصوص دانشگاه محروم ایلام طرفیم.

در هرصورت، ابتدائی ترین حق بنده این است که بدانم دلایل واقعی و بدون ریاکاری و دروغگویی در چنین برخوردهایی چیست؟ اگر حرفی می زنید سندش را هم واضح و شفاف بیاورید البته اگر ذره ای علم و دانش واقعی و مردانگی دارید. اگر مشکل از نهادهای امنیتی بیرون از دانشگاه، مانند وزارت اطلاعات و یا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که بعید بنظر می رسد چنین باشد، چرا صریح نمی گویید؟ اگر مشکل از خودتان و اغراض پنهانیتان و یا مشکلتان با آدمهای توانای بومی است باز هم مثل مرد و انسانهای شریف بگویید. به زعم من، از مشکلات اینان با آدمهای جدی، مسئولیت پذیر، علمی واقعی و منتقد حتی کم، است و این است که باید گفت وای بحال علم و دانش و دانشگاههای که دست این آدمهای عقب مانده، تنگ نظر و مرید پست و مقام افتاده که به هر قیمتی حاضرند پستشان را حفظ کنند. بجز نامه های انتقادی به رییس دانشگاه و اینکه مصمم بوده و هستم که باید سعی در اصلاح امور شود و تعلل با عمر کوتاه ما گناهی نابخشودنی است و حداقل من نمی توانم منفعل زندگی کنم؛ چند بار بطور خیرخواهانه به مسئولین دانشگاه مطالبی در مورد کمبود امکانات، بی نظمی در کارهای آموزشی، پژوهشی و ... را گفتم. نگو که اینها ظاهرا" بکل از جایی دیگر آمده اند و جوابشان به کوچکترین عدم چاپلوسی همین برخوردهاست جوری که یکی از معاونان روزی می گفت تو می خواهی جذب شوی اینطور حرف نزن! و بقول معروف که بین خودشان می گویند چند سال صبر کن و بعد آزادید. این تفکر غلط و مریض را ببیند من از اول همینم و آخرم همین و تازه من که قحطی جا نبوده برایم مانند شما که در ایلام رییس هم شده اید، بلکه به منطقه خودم آمده ام و بی شک در مورد آن احساس مسئولیت می کنم و حرف منطقی و بجا خواهم زد. دوروی و ریاکاری اینها برای من کم تحمل پذیر است من سعی کرده و می کنم تا حد امکان یک شخصیت داشته باشم چه بیرون و چه درون نه 100 تا. در سه جلسه دانشگاهی علمی- عمومی و دانشجویی من به اتفاق همکاران حضور داشتم و من هم حرفهای تقریبا" صمیمانه و بعضی انتقادی زدم که اصلا" اینها به هر علت خبرش را هم پخش نکردند، درحالیکه جلسات فلان کس که دیپلم هم ندارد ولی از آنان است و یا حاشیه های خودشان را هم منتشر می کنند چرا که ملک خودشان است دانشگاه دیگر؛ شک ندارم فقط بعلت حضور من در آنها. یک بار نیز در حضور تعدادی از اعضای علمی دانشکده علوم پایه به رییس دانشگاه، انتقاداتی مختصر را نسبت به کمبود امکانات دانشگاه، نبود فضای آموزشی و پژوهشی کافی (از جمله کمبود و در واقع نبود کلاس برای تشکیل کلاسهای عادی درسی، آزمایشگاه و...) در حالیکه دانشگاههای شهرستانهای کوچک استانهای دیگر که کمتر از پنج سال است درست شده اند چندین برابر این مرکز 40 ساله فضا و امکانات و توسعه دارند، نظم و مقررات آموزشی و البته انتقاد از باری به هر جهت گذشتن و تشریفات و سیستم و کادر اغلب تنبل و بی احترام و مریض اداری و عدم مدیریت صحیح و اینکه گفتم مدیریت بخش های مختلف دانشگاه حتی المقدور بسمت انتخابی شدن برود نه اینکه کار شما انتصاب و حاشیه باشد که اینهم بیقین خودم و قول دیگران باعث برخورد بدتر آن رییس متفکر و همدستان متفکرتر ایشان در دانشگاه شد. بی شک، اینکه بنده دید مثبتی به آدمها و نیروهای تاکید می کنم نالایق و عقب مانده بومی و مخصوصا" غیر بومی در استان و از جمله دانشگاه ایلام نداشته و ندارم باعث شد کمیته چند نفره و تصمیم گیر که تقریبا" همه هم غیر بومی و در کل خارج از این منطقه اند در کنار یک رییس بومی از همه اینان آزاد اندیش تر و اینکه از جمله بنده به راستی به نماز جماعت ها با امامت اغلب معاون نهاد و مناسبت های دیگر عمومی آنها در دانشگاه نرفتم، مرا رد کردند و این دو ترم است که تمام کلاس های درسی من در دانشگاه لغو و تنها محل کار است که باقی مانده و البته مطمئنم که اگر توان این را داشتند همان را نیز می گرفتند چرا که تصمیم گیر نهایی وزارتخانه و هیات های جذب مرکزی و نهایتا" عالی کشور هستند. تامل کنید که بنده بورسیه این دانشگاه بوده ام که قبلا" برابر با استخدام بود، بومی منطقه هستم، به رشته من نیاز شدید است، نامه اولیه از طرف نیروهای مسلح و وزارت علوم برای شروع کار آمده است و در حین حال از جنبه های مختلف مشکلی جدی نداشته ام اکنون در نظر بگیرید که با هیچ کار جدی منفی و مخالفت و بی قانونی علنی از طرف بنده، این چنین برخورد شده است و اگر بواقع بنده حرفی و یا عملی و یا انتقاد و یا مخالفت جدی انجام می دادم و یا گزارش جدی منفی در موردم موجود بود، اینان چطور برخورد می کردند؟

باید گفت که مسلما" نظرسنجی دانشجویان و بررسی از کارمندان و همکاران مسئولیت پذیر بهترین راه اظهار نظر در مورد کسی است البته در جاییکه علم حاکم است و واقعا" دانشگاست. بنده علاوه بر بهترین کیفیت آموزش در طول سه ترم تدریس در دانشگاه ایلام به گواهی تقریبا" همه دانشجویان و همکاران مسئولیت پذیر و درست، نظم و انظباط کاری و اداری، کارهای پژوهشی خود را نیز دنبال کرده ام بطوری که با هزینه شخصی به اسم این دانشگاه چند کنفرانس معتبر برای ارائه مقاله رفته ام و الان هزینه آنها را هم پرداخت نمی کنند و تعدادی مقاله پژوهشی تخصصی را اگر چه برای انتشار آنها با این وضع برای این مرکز و در سطح این مرکز دلیلی نمی بینم ولی تنها بعلت احساس مسئولیتم در قبال استان و منطقه زندگم تعدادی از آنها را منتشر کرده ام هر چند که تعدادی را نیز هنوز نیمه کاره گذاشته ام.  

 پرونده بعد از آن به هیات مرکزی جذب وزارت علوم فرستاده شد و اکنون نزدیک به شش ماه است که آنجاست. بلافاصله به آنجا رفتم و حاج آقای که آنجا بود و معاون مدیرکل است بعد از ملاحضه 10 ثانیه ای! پرونده مفصل علمی و عمومی، گفت که برو تا هفته دیگر نامه های از بسیج اساتید یا نهاد رهبری آنجا یا آدمهای خاص بیار ببینیم چی می شود؟! واقعا" وضعیت ما را ببین و واقعا" باید بشینیم و گریه کنیم. بعلت برداشت شخصی یک عده، عده ای دیگر بازی دیگری را شروع می کنند در این سیستم اداری سرتاپا عیب و مشکل. بنظر شما این حرف یعنی چه؟ گفتم اینانی که شما می گویید یا حرفی نزده اند یا من را رد کرده اند چطور پیش آنها بروم در حالیکه بعدا" فهمیدم که حداقل رییس نهاد رهبری دانشگاه ظاهرا" با گزارش منفی کسی دیگر روبرو بوده است. به خانه برگشتم و به خانواده موضوع را گفتم. آنها من را در عمل مجبور کردند که پیش اشخاصی بروم از جمله نماینده کنونی حوزه شمالی استان در مجلس، که خودم رفتم. پدرم از قبل به ایشان زنگ زد و من در تاریخ معین شده رفتم که از قضا فقط یک روز در هفته و آنهم ساعت خاصی ایشان ملاقات عمومی داشت با آن همه جمعیت.  ایشان که ظاهرا" بنده را می شناخت با احترام، نامه ای برای حل مشکل نگاشتند. به اجبار خانواده پدرم مرا به اتفاق دوستش به پیش امام جمعه استان بردند ایشان هم نامه ای هر چند هیچ چیز خاصی در آن نبود، دستور داد که نوشتند. از محل زندگی، شورای شهر ایلام و چند آدم معتمد هم پدرم نامه ای استشهادی! آماده کرد و از آنجا که گفتم حداقل بخاطر خانواده ام تلاش کنم کار درست شود و مجبور نباشم به جایی دیگر بروم، آنها را به همان حاج آقا دادم همرا با نامه اعتراضی مفصلی که خودم قبلا" تحویل داده بودم. کمی تامل کنید که بنده چکار کرده ام که باید این کارها را می کردم و یا آیا آدم ناشایسته ای بودم؟ بعد از آن باز هم صبر کردم که جلسه بگذارند شاید بیش از سه ماه دیگر صبر کردم در حالیکه زنگ هم می زدم یا مراجعه می کردم چند بار، قسمت پاسخگویی آنها در هیات جذب بیشتر آدم را می پیچاند بخصوص که به تلفن هم اغلب جواب نمی دهند و این دیگر واقعا" آخرش است. اگر هم کسی گوشی را بردارد خیلی شانس بیاوری طرف در عمل فحش ندهد خوب است. خودم هم در این مدت یک سال و نیم بیش از 20 بار به وزارتخانه و جاههای مرتبط مراجعه کرده ام با این فاصله دور 24 ساعت راه رفت و برگشت و اتلاف وقت و هزینه. اینهم از مزایای بروکراسی و سیستم متمرکز و همه چیز یک کشور بزرگ را یک جا انداختن با آدمهای آنچنانی که بعضی از آنان در اولین برخورد بجای احترام به ارباب رجوع مثل شاه انتظار چاپلوسی از تو را دارند و با بغض نگاه می کنند مثل اینکه پدرکشتگی دارند با تو از اول. بعد از مدتی معلوم شد آنها هم رای اینان را تایید کرده اند و رد و البته گفته اند 15 روز فرصت دارید اعتراض کنید که اگر خودم سراغش نمی رفتم اینان در دانشگاه ایلام بی شک اصلا" خبرم نمی کردند. کماکان هم هیچ نامه و برگی به من داده نمی شود همه چیز شفاهی است! بنده اعتراض مفصلی نوشتم و دو بار هم به رئیس ‌هیات مرکزی جذب وزارتخانه حضوری مراجعه کردم. یک بارش همان حاج آقای معاوشن به من می گوید برو یک دانشگاه دیگر فراخوان ثبت نام کن و از این افاضات! واقعا" اگر مسئله خاصی هست این دانشگاه و آن دانشگاه یعنی چه! یعنی بعد از یک سال و نیم تازه از اول!! مدیر کل ظاهرا" دستور تجدید نظر داد و اینکه گزینش و این چیزها از اول انجام شود و پرونده عمومی قبلی را کنار بگذارند. در دومین بار مراجعه به ایشان می گفت آنها تو را نمی خواهند من چکار کنم! من گفتم دانشگاه و مملکت  ظاهرا" قانون دارد و جایی عمموی و اداری قاعدتا" و قانونا" ملک شخصی کسی نیست باید دلیل مستدل و محکم باشد و ایشان به من گفت همین حرفها را می زنید که ردت می کنند! همه چیز را بگیرید و انتظارات دو‌ستان را. ایشان به رییس کنونی دانشگاه ایلام ظاهرا" زنگ زد و آنهم بنظر از روی همان لجبازیش و بلندنظری اش! حرفهای بد دیگر زده بود. واقعا" آدمهای کوچک و رفتارشان را ببینید که برای حفظ یک میز و صندلی و البته برای آنها مزایای خاصش، چه می کنند. آن رییس دانشگاه و همکارانش اگر مدیر و یا مدیران خوب و دلسوزی بودند و یک درصد هم شایسته، اگر موردی در پرونده من بود که نیست باید خودش بقول خودشان حداقل امر بمعروف و نهی از منکری می کرد و یا می گفت شما مواظب باش در دانشگاه این حرف نزده را نزن! نه اینکه بعد از یک سال رد کند و بعد از یک سال و نیم بر کار اشتباهش اصرار ورزد. بنده به ایشان گفتم شما رییس هیات جذب یک وزارتخانه اید اگر شما قرار است همان حرفهای بی دلیل را بزنید که دیگر هیچ در هیچ. هر چند به زعم بنده ایشان اندکی از آنها بهترند ولی بواقع متاسفانه باید بگویم تفاوت زیاد نیست و ظاهرا" دوستان همه یک سبک تقریبا" مشابه دارند. بنده صراحتا" به ایشان گفتم در صورت بررسی نکردن عادلانه زودتر بعد از این همه صبر، موضوع را رسانه ای می کنم و البته ایشان و همچنین معاونش بعد از کمی جا خوردن، گفتند تهدید می کنید! و اینکه از شما بعید است و معاونش هم گفت که شما مثلا" استاد دانشگاهید! بله ماجرای تلخ را ببینید، این همه بی قانونی و ظلم آشکار، آنگاه مرا محکوم می کنند آقایان تا درست شوم طبق نظراتشان. نخیر آقایان من و امثال من مشکلی نداریم امثال شماها سعی کنید خودتان را درست کنید و حداقل به حرفهای که می زنید ذره ای اول بیندیشید و بعد اگر شد عمل کنید و ذره ای از مادیات و تفکرش خارج شوید و از این دنیای پوچ و به رفتن هم فکر کنید اگر سرتان خلوت شد البته. در عین حال بنده همان اوایل نامه ای به وزیر علوم، دفتر رییس جمهور و دفتر رهبری در شکایت به این مسائل نوشتم که طبق معمول چیزی عایدم نشد و البته در آنجاها هم بصراحت گفته بودم اگر بررسی نشود رسانه ای می شود. بعد از تقاضای تجدید نظر، نامه های دیگری همراه با شکایت تصمیم گیران و مسئولان دانشگاه ایلام که در واقع دیگر مطمئن شدم که مقصران اصلی بی قانونی و تصمیم سلیقه ای هستند را دوباره برای آنها فرستادم و همه این مکاتبات را همراه با نامه ای دیگر برای مقامات مسئول استان ایلام هم فرستادم که تنها نماینده حوزه شمالی استان شخصا" به بنده زنگ زدند که پیگیری می کنند، که از ایشان تشکر می کنم و البته مدیری از استانداری که راهنمایی کردند! ولی بنده باز هم نتیجه ای ندیدم. لته که ظاهرا" هیات مرکزی جذب هم مراحل کاری تجدید نظرشان را طی می کنند این شش ماه است که کند است برای من یا از قصد و یا از اینکه سرشان شلوغ است و اینکه باید پرونده های یک کشور را چند نفر بررسی کنند.  

در عین حال، از آنجا که مطمئن شدم که مشکل اصلی همین مسئولان دانشگاه ایلام هستند، قبل از انتشار این نوشته و علی رغم میل باطنی ام و تنها برای اینکه خیلی مسائل دیگر روشن شود و اینکه امثال بنده دنبال مشکل درست کردن نیستیم، یک بار دیگر نزد رییس دانشگاه ایلام رفتم و محترمانه و با صراحت گفتم که قصد دارید اشتباهی که کرده اید و مدرکی هم ندارید را جبران کنید. در عین حال که خبردار شدم نامه ای در مورد بنده از طریق هیات مرکزی جذب، شاید برای استعلام قبول یا رد بنده، به اینان ارسال شده است. برخورد ظاهری ایشان همانند دوستانش کماکان خوب است ولی کاش درون و بیرون آدمها یکی بود. ظاهرا" دوباره در جلسه هیات جذب دانشگاه مطرح کرده اند و بازهم جواب رد داده اند و اینبار دیگر تصمیم قطعی گرفتم که شروع به دنبال کردن روشی دیگر بنمایم که این نامه اول این راه است. به هر روی، این اولین نامه را منتشر می کنم تا به قول شش ماه قبل خودم، بعد از 3 بار نامه نگاری بی پاسخ به مسئولان رده بالای مملکت و اخطار انتشار چنین مسئله ای، کم توجهی و کند کاری هیات مرکزی جذب وزارت علوم و بخصوص لجبازی و غرض ورزی صاحبان دانشگاه ایلام، عمل کرده باشم و اینکه مگر اینطور بعضی از اینان بحرف بیایند و یا شاید جواب دهند و در قبال گفتار و اعمال خود پاسخگو باشند- در واقع این نامه میدان عملی برای مسئولینی است که شعار عدالت و برابری و مبارزه با فساد و ناشایستگی و بی قانونی سر می دهند و اگر برخورد و رسیدگی دیدیم بسیاری از مسائل دیگر را هم باور می کنیم. و البته که در صورت ادامه این روند در صورت لزوم و در اسرع وقت تمام نامه های قبلی را نیز منتشر خواهم کرد و طبق مثل معروف که می گویند "هر کس که پاک است از محاسبه چه باک است"، به آن مسئولان کوچک عقل و کوچک منش و رفتار با دنیاهای کوچک محدود به میز و صندلی با بادمجان دور قابلمه چینانشان، باید بگویم که آنکه باید از اینجا برود کسانی هستند که اشتباه آمده اند و آن شمایید و بی شک امثال من درست آمده ایم هم به دانشگاه و هم به منطقه خودمان با شایستگی. و اینکه شما هم می روید امروز فردا ولی بقولی "روسیاهی برای زغال است آخرش". در عین حال که بنده ترسی از کسی یا چیزی نداشته و ندارم برای گناه ناکرده و بی شک تا آنجا که آدمهای نالایق و بی اعتقاد و بی قانون واقعی و تصمیم گیر برطبق منافع شخصی و سلیقه خود را رسوا نکنم همین سبک را ادامه خواهم داد تا بفهمند که علم و دانش واقعی، پاکی و درستی و آداب و درس های سرزمین و نیاکانمان به ما اجازه نداده و نمی دهد که بی تفاوت و ظلم پذیر باشیم و باری به هرجهت زندگی کنیم.

لینک صوتی و تصویری خلاصه محتوای این نوشته در آدرس های زیر قابل دسترسی است - لینک اول کیفیت اصلی و دومی کیفیت پایین تری دارد :

http://www.4shared.com/video/yCneeMgU/Original_Qu…

http://www.4shared.com/video/k_1hM1MM/Lower_Quali…

                                                                                                                              دکتر محمد نقدی

m.naghdi@email.com

                                                                                                                                15/12/1391            

                                                                                                                                      ایلام. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
امیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.