برادرم و بهروز قبادی را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی گرفتند؛ رحمت اما همچنان در اوین و ممنوع الملاقات است

نعمت معادی که در کانادا زندگی می کند درباره  برادرش به کمپین گفت:« برادرم و بهروز هر دو یک مغازه در سلیمانیه عراق داشتند. حدود دو سال پیش برادرم چون کارش در سنندج نگرفت به سلیمانیه عراق رفت و به کارهای متفرقه مشغول شد. من در ونکور کانادا شرکتی به نام “آرامینا” دارم که محصولات گیاهی و کرم بهداشتی می فروشم. پارسال به سلیمانیه رفتم و با کمک برادرم دو شعبه دیگر از شرکتم را در اربیل و سلیمانیه عراق تاسیس کردم. او در آنجا آن دو شعبه را اداره می کرد و من در اینجا در کانادا بودم. رحمت الله بعدتر تصمیم گرفت که با بهروز قبادی به کشورگرجستان برود و در آنجا هم کارهای تجاری انجام دهند. »

نعمت معادی ادامه داد:« آنها اول به سنندج آمدند چون می خواستند ملاقاتی با خانواده هایشان داشته باشند و بعد به گرجستان سفر کنند. مادرم ۸۲ ساله و بیماری قلبی دارد و خواهرم مبتلا به سرطان است. برادرم می خواست قبل رفتن آنها را ببیند. قبلا هم هر چند ماه یکبار به سنندج می رفت و هیچ مشکلی نداشت. آنها پس از دیدار با خانواده ساعت ۲ نیمه شب ماشینی به مقصد تهران گرفتند چون ساعت ۱۲ ظهر فردا به مقصد گرجستان پرواز داشتند اما در ۱۲ کیلومتری راه سنندج به تهران متوقف شدند و به سنندج برگشتند و سه هفته در آنجا بودند و بعد به زندان اوین انتقال داده شدند. اما هیچکس اینها را نمی دانست تا حدود یکماه و چند روز پیش که بهروز آزاد شد واینها  را به ما گفت.»

برادر رحمت الله معادی در خصوص اینکه اتهام او چیست به کمپین گفت:« اگر می دانستیم اتهامش چیست وکیل می گرفتیم. حقیقتش بهروز وقتی به سلیمانیه عراق برگشت من به ایشان زنگ زدم و او که در حالت کما و گریه به سر می برد، (آخر بهروز و رحمت با هم یکسال در یک ساختمان زندگی می کردند و با هم در یک مغازه کار می کردند.) گفت ما نمی دانیم برای چی ما را گرفتند. گفتند به جرم اقدام علیه امنیت ملی. از بهرز که نتوانستند چیزی بگیرند. اما برادرم حدود سه ماه و نیم است که آنجاست.»

نعمت معادی در پاسخ به اینکه بهروز قبادی پس از آزادی در خصوص دوران بازجویش چه گفته است و چرا او آزاد شده اما رحمت الله همچنان در زندان اوین است، گفت:« امیدوارم کسی در جمهوری اسلامی به زندان نیفتد اما اگر کسی به زندان افتاد تا مدتی وجودش، وجود خودش نیست و دهانش بسته است. بهروز فقط می گوید ما را به اتهام اقدام علیه امنیت ملی گرفتند. در مدت کوتاهی که توانستم با او صحبت کنم با گریه به من گفت که نعمت به خدا قسم جلوی قاضی دست روی قرآن گذاشتم که هر دوی ما بی گناه هستیم و هر دو کاری نکردیم. »

نعمت معادی با اظهار اینکه تا کنون خانواده اش از هرگونه تماس تلفنی و ملاقات با او محروم بوده اند، گفت:« تا قبل از اینکه بهروز آزاد شود ما تمام مدت فکر می کردیم که آنها در زندان سنندج هستند. همسر رحمت و خواهرانم بارها به اداره اطلاعات، دادسرا و دادگاه سنندج برای پیگیری وضعیت او رفتند اما فقط گفته بودند که فعلا دنبال چیزی نگردید و هیچ پاسخ دیگری نداده بودند. پس از آزادی بهروز و وقتی متوجه شدیم او در اوین است، خواهر کوچکم و همسرش به زندان اوین رفتند اما در آنجا به آنها گفته بودند چون او هنوز در دوران بازجویی است اجازه ملاقات و تلفن ندارد و وقتی به بند عمومی بیاید اجازه تماس خواهد داشت. گفته بودند نگران نباشید، اینجاست. همین.»

نعمت معادی در پاسخ به اینکه خودش چه حدسی برای بازداشت برادرش می زند و آیا برادرش تا به حال فعالیت سیاسی داشته است، گفت:« من می توانم به انسانیت که بالاتر از همه چیز است قسم بخورم که رحمت بی گناه است و هیچ فعالیت سیاسی نداشته است. او فقط کاسب بوده و چون در ایران کارش نگرفت بلند شد به کردستان عراق رفت. او تمام فکرش زندگی عادی و درآمدی سالم بود. من حتی از بخش اطلاعات سلیمانیه عراق هم تحقیق کردم، او هیچ کار منفی و خلافی انجام نداده بود. من از دولت کردستان عراق هم خواهش دارم که برای آزادی برادرم تلاش کند چون وقتی کسی با جان و دل برای کار تجاری در سرزمینش تلاش می کند باید از او پشتیبانی شود.»

برادر رحمت معادی در خصوص اینکه بهروز قبادی فیلم ساز است یا در کار تجاری مشغول است، گفت:« بهروز در سلیمانیه عراق کار تجاری می کرد اما در کار فیلم هم بود. برادرم هم زمانی در جوانی کار فیلم می کرد اما بعد متوقف شد چون فیلم سازی که درآمد ندارد. از دولت اقلیم کردستان هم خواهش دارم پیگیر این مسئله بشود. وقتی کسی با جان و دل کار تجاری در زمینش انجام می دهد باید این پشتیبانی را انجام دهد.»

نعمت معادی در خصوص درخواستش از مقامات قضایی ایران گفت: «درخواستم این است به این قضیه رسیدگی کنند و به ما بگویند که گناهش چیست؟ همچنین حدیث قدسی از پیغمبر است که می گوید اگر کسی اتهامی به هر مسلمانی ببندد عذابش را خداوند از او می گیرد. اتهام بستن به انسان های بی گناه بی عذاب نیست. بیگناه جایش در زندان نیست و اینها باید آزاد شوند. این حرف آخر من است.»