رفتن به محتوای اصلی

اميدي براي كاتوليك ها؛ بازتعريفي از مسيحيت كاتوليك
20.03.2013 - 16:49

 پس از خبر بدي كه از سوءاستفاده از كودكان و آزار جنسي شان توسط برخي از كشيشان و حتي اسقف هاي كاتوليك پخش شد، و هشداري بود، براي دين باوران در هر دين و آئيني كه هيچ كس از گناه و خطا مصون نبوده و هيچ انساني را نبايد دربست پذيرفت و تنها خداوند جهانيان است كه پاك و منزه از گناه و اشتباه است و اطاعت محض را طلب مي كند (و معني حقيقي توحيد يعني اين و از هر كسي به جز خداوند و حتي پيامبر اگر اطلاعت محض كرديد، موحد نيستيد؛ اما كدام خداوند؟ خدايي كه در آسمان است! خدايي كه از رگ گردن به ما نزديك تر است و همگي انسان ها روح خداوندي را در خود دارند: يعني وجدان ما) و همگان بايد مورد بازرسي و وارسي قرار گيرند، به خصوص كساني كه مسئوليت هايي را بر عهده دارند؛ بعد از آن، شاهد چند خبر خوب بوديم.

نخستين به پاپ سابق برمي گشت كه از بهار عربي دفاع كرد و همزمان خواهان آن شد تا از كشتار و خونريزي جلوگيري شود؛ و اين يعني بازآفريني دوباره مسيحيت در دوران ما. چون بسياري از صلح طلبي برداشتي نادرست دارند و تصور مي كنند كه بي عملي و بي تفاوتي و بي مسئوليتي به وقايع اطراف ما و تكرار مداوم واژه صلح، همان پيام مسيح است؛ در حالي كه چنان كه در پيام پاپ بنديكت شانزدهم نيز دست يافتني بود، صلح طلبي اتفاقاً مسئوليت پذيري بيشتري را طلب مي كند؛ بدان ميزان كه حتي نسبت به ستمگران نيز چشم بسته حكم نكنيم و تنها بدنبال آن نباشيم كه با اسلحه جان شان را بستانيم. بسياري از فرقه هاي مسيحي (البته بيشتر پروتستان) در ايالات متحده امريكا از اولين و بزرگترين مبارزان بدون خشونت در راه تبعيض نژادي بودند و براي حقوق برابر سياه پوستان و رنگين پوستان با ديگر نژادها، بسيار تلاش كردند و بسيار رنج كشيدند و تحمل نمودند و با وجود آن، جا نزدند (با جا نزدن و كوتاهي نكردن در ستم و آدم كشي كه نزد برخي از آخوندهاي حكومتي ايران –كه بايد آنان را به تحقيق «فريسيان»[1] زمان ما شمرد- باب است، اشتباه نشود!)، تا به اين رسالت انساني شان تمام و كمال عمل كرده باشند.

خبر خوش دوم، باز به پاپ قبلي مربوط مي شد. او كه چون بسياري از روحانيون در همه اديان، در زمان گزينش اش گفته بود كه وقتي شنيده كه نام او به عنوان پاپ توسط اسقف ها بر زبان ها مي چرخد، نخست احساس مسئوليت و باري سنگين از تكليف الهي بر دوش خود كرده است (نه احساس شادي و موفقيت)، با كنار كشيدن داوطلبانه از مقام پاپي چون احساس كرده مسئوليت اش را به تمام و كمال نمي تواند انجام دهد، ثابت كرد كه از جمله معدود راستگويان روحاني بوده اند كه چنان ادعايي را داشته اند و در زمره آنان نيست كه براي پست و مقام روحاني لحظه شماري كرده و مدام در حال زدن رقيبان هستند و تنها براي تعارف مدعي مي شوند كه احساس وظيفه مي كنند، نه در جهت قدرت. چون برخلاف تصور بسياري، جاه طلبي معنوي بسيار خطرناك تر و پنهان تر از جاه طلبي مادي است و چه بسيار كساني كه جاه طلبي مادي نداشتند و از اين روي پيروان، آن پيشوايان را انسان هايي وارسته مي پنداشتند، و غافل از آن بودند كه ايشان جاه طلبي معنوي دارند و چنان ولعي كه حتي خودشان نمي فهمند كه دچار تدليس شيطان شده اند؛ يعني همان بيماري اي كه دامنگير بسياري از روحانيون ايران پس از انقلاب 57 شد؛ و باشد تا درس عبرتي باشند براي همگان.

خبر سوم خوش از واتيكان زماني رسيد كه شنيديم پاپ جديد عنوان فرانسيس (فرانچسكو) را براي خود برگزيده است. چون اين رسمي است نزد پاپ هاي منتخب كه هر يك با برگزيدن نامي از قديسان گذشته، تعلق خاطرشان را نسبت بدان ها نشان مي دهند و مي رسانند كه منش آنان بيشتر مدنظرشان است. بر اين باورم كه فرانچسكو را به حق در مسيحيت بايد تجسدي دوباره از مسيح (با عيسي اشتباه نشود) در عصري ديگر شمرد. او نيز چون پولس رسول، روح پيام محبت، خدمت و بخشش مسيح را بدرستي درك و عمل نمود. او در حالي كه از خانواده اي متمول بود، تمامي زندگي راحت و برخوردارش را رها كرد و چون روحي بي قرار بدنبال مستمندان، جزاميان و در راه ماندگان رفت تا مرهمي شود بر زخم هايشان. او از زرق و برق و تجملات كليسا و پاپ در دوران خودش گريزان بود و پاپ جديد در همين اولين روزهاي ورودش با تغييراتي كه در تقليل اين تشريفات و تجملات داده ثابت نموده كه بدان پيام تا به چه حد آگاه است. چرا كه تشريفات همچون حكومت از تمدن و دولت روم باستان به كليسا رسوخ كرد و سال هاست كه كليسا فرزند ناخواسته اول را رها كرده (حكومت)، اما از دست دومي (تشريفات و ديوان سالاري) هنوز خلاص نشده است.

اينك كه در آستانه عصري جديد ايستاده ايم، كليساي كاتوليك نياز به تغييري دارد كه همخوان با عصري شود كه در آن زندگي مي كنيم. آن بايد به ميان مردم آيد و مهمتر از آن، براي نسل امروز سخني گوارا و زندگي اي مطابق با فهم و درك اش عرضه كند كه شايسته اش است و مهمتر از همه، پاسخي قابل قبول به خودمان كه وقتي در فرداي قيامت در محضر وجدان به قضاوت خود نشستيم، چه جوابي براي الگوهاي مألوف قرن هاي گذشته كه به نام دين تجويز مي كنيم، خواهيم داشت؛ و اين تغيير و اصلاح و انعطاف متقابل همواره جزئي ضروري از فرآيند كمال يابي اديان است. از جمله اين مسائل، امكان جلوگيري از بارداري، امكان انتخاب اسقف هاي زن، مسئله همجنس گرايان، امكان ازدواج كشيشان و البته گفتگوي اديان است.

در عصري بسر نمي بريم كه قادر نباشيم درك كنيم، كساني كه در احساسات جنسي شان، از خلقتي متفاوت برخوردارند، مقصر يا گناه كار نيستند و همجنس گرايان (با همجنس بازان و پدوفيلي ها اشتباه نشوند) و دوجنسي ها از اين جمله اند و اگر در زمان مسيح جزاميان، طرد شوندگان بي گناه آن دوران بود، اينك همجنسگرايان، طرد شوندگان بي گناهي هستند كه در كشش شان به همجنس شان هيچ گناه و تقصيري ندارند و آنان اين گونه خلق شده اند و حق دارند كه زندگي كنند، عشق بورزند و آرزوي رسيدن به هر هدفي را بدون تبعيض داشته باشند، همچنان كه همه ما داريم.

زنان و حقوق برابر زنان كه سال هاست به عنوان بخشي جدايي ناپذير از عدالت و حقوق برابر همه انسان پذيرفته شده، گرچه هنوز رسماً توسط مقامات و ديوان سالاري برخي از اديان اذعان و اعتراف نشده و چون خوب است كه همگي نخستين اعتراف مان را نه به شكلي قراردادي و طوطي وار، بلكهبه شكلي صادقانه و انسان وار بدين حق برابر زنان با مردان كه سال ها ناديده گرفته شد، آغاز كنيم. عدم ازدواج كشيشان نيز از ابتداي مسيحيت نبوده و اگر به تاريخ مسيحيت رجوع كنيم، درخواهيم يافت كه رهبانيت پس از قرن ها به مسيحيت رسوخ كرد و اتفاقاً بنديكت قديس (يعني كسي كه پاپ سابق عنوان او را براي خود برگزيده بود) آن را از شكلي افراطي و بي نظم بيرون آورد و در قالب راهباني كه پيمان فقر، طاعت و عفت مي بستند، در صومعه هايي در جوار كليسا و زير نظر يك كشيش سازمان داد. بي شك فرزندآوري چيزي نيست كه از روي اجبار بتوان انتظار داشت، با والديني مسئول نسبت به فرزندان شان مواجه شويم و اگر مي خواهيم مسئوليت پذيري والدين را بيش از شعاري بر زبان، به عنوان نقشي داوطلبانه و پذيرفته شده در كانون زندگي شان مشاهده كنيم، بايد امكان جلوگيري از بارداري را به مثابه يك انتخاب به هر پدر و مادري ببخشيم. بي شك پاپ بنديكت شانزدهم نيز اگر تنها به رسم مألوف عمل مي كرد، نبايد استعفا مي داد، اما با احساس مسئوليتي پذيري كه از خود نشان داد، گزينش داوطلبانه اش را به ثبوت رساند و تأكيدي ديگر است بر اين كه "در دين اجباري نيست" و هر آنچه كه از روي اجبار انجام شود، هرگز و هرگز ديني نيست، چون از قلب هاي انسان ها رخت بربسته است؛ چيزي كه در عصر امروز دين اسلام و پيروان اش بيش از ساير اديان از آن غافل اند و از اين سبب با بيشترين تنش و مشكل با پيروان اين دين در دنيا مواجه ايم.




1- فريسيان گروهي از یهودیان منتظر مسیح بودند كه شريعت را قانون جاودانه خدا مي شمردند و دينداري را التزام بدان مي دانستند، در حالي كه عيسي مسيح به شدت به پيروان اش نصيحت مي كرد كه از خميرمايه فريسيان دوري جويند و به جاي شريعت، محبت و بخشش را جايگزين نمود و «تمثيل فريسي و باجگير» عيسي در انجيل معروف است و مسيحياني كه بدين موعظه عيسي توجه خاص داشتند، به «عيسويان» معروف شدند –كه پاپ فرانسيس اول نيز از آنان است- كه در مقابل «فريسيان» به كار مي رود كه محبت و فروتني را جايگزين شريعت و برتري جويي در دين مي شمردند.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.