رفتن به محتوای اصلی

آریائی ، واژه ای موهوم ،نژادی,ساختگی، سیاسی استعماری
04.04.2013 - 10:49

 

نژادآریایی،نژادی صرفاًافسانه ای است که بیشتر برای توجیه یک تسلط یا استثمار به کار گرفته است تمام این کوشش دلخراش در ابتدا یک تلاش هویت سازانه از سوی دانشگاه های اروپا بود . آ نها تلاش کردند تا دیرینه خود رابه مرکزی غنی تر ومتمدن تروصل کنند واز آنجا که مشرق زمین به واقع هم ( گهواره تمدن ) وهم مهد اخلاق وسازش وفرهنگ بوده است ، تئوری پردازان نژادی درغرب به منظور تدارک پیشینه درخشان برای خویش ناگزیرچشم به شرق به ویژه سرزمین وسیع وغنی (هندو ستان )دوختند. نخستین بار زبان شناسی به نام ( سر ویلیامز جونز) به سال1786

موضوع زبانهای (هند و اروپایی) را طرح کرد درسال 1861(ماکس مودر)مردمی را که به این زبان" نخ" می گفتند" آریایی" نامید و توضیح داد که آریایی فقط جنبه زبان شنا ختی دارد و به نژاد و خون ربطی ندارد.

از آن زمان تا دو دهه پیش که سرانجام بی حاصلی و نازائی این تلاش بر متعصب ترین پیروان آن نیز آشکار شد .زبان شناسان و باستان شناسان و مردم شناسان که مأمورصورت بندی این قضیه بوده اند،دمی از پژوهش درباره زبان و نژاد هند و اروپایی و اثبات یا َرد نظریه خواستگاه یکسان هندیان و اروپائیان نیاسودند.

بهایی که سر انجام مردم جهان براین توهم نژاد پرستانه عقب افتاده پرداختند، فاجعه بشری جنگ جهانی دوم بود که بر اساس تئوری (باور به تمدن برترهند و اروپایی و نژاد برترآریایی)شکل گرفت. بعد از آن جنگ بود که پیشروترین محققین اروپا و جهان به این تئوری نژاد پرستانه پشت کردند.

قبلا ً آریایی را یک نژاد در نظر می گرفتند و منشأ آنها را گاه شمار دریای سیاه ،گاه میان دانوب و خزرهمین طوربین دریای خزر و اورا ل گاه دره های سیحون وجیحون ، گاه شمال آفریقا و شمال اروپا و....می دانستند.این تناقضات کافی است که پوچی نظریه را بنمایاند."هوستون استوارت چمبرلن" (1927_1855)یکی از پایه گزاران تفکر آریایی در کتاب خود تحت عنوان "پایه های قرن بیستم "با استفاده ازافسانه آریایی ،به مدح آلمانی هاپرداخت و بر خلاف "دوگوبینو"که آریایی ها رامعادل طبقه اشراف می دانست! او آنها را با ملت آلمان یکی گرفت و کوشید نشان دهداهمیت یک ملت متناسب باخون اصیل آلمانی جمعیت آن است وهمه نوابغ بشریت از آلمانیان بوده اند و از لحاظ فنوتیپی،او آریایی را فردی با کله دراز و موهای بور و چشمانی آبی معرفی کرد.

نژاد آریایی پس از به قدرت رسیدن رضا شاه به ابیات سیا سی ایران وارد شد.این نژاد را غربیان به ایران معرفی کردند غربییان برای حفظ ملل تحت سلطه خود به آنان تلقین می کردند که دوران افتخارات آنها در گذشته قرارداردو ایران یکی از این ملل محکوم و تحت سلطه بود .

روشنفکران از تمدن غرب،نژاد پرستی را به ارمغان آوردند و مروج افکارآریائیسم شدند دول غربی نیز آنان رایاری نمودند . درایران آن روزگار،

برآورده نشدن آرمانهای انقلاب مشروطه وسرخوردگی مردم ، جامعه را با خلاءتئوریکی روبرو کرده بود واین دوران مصادف با اوج گیری فا شیسم اروپایی بود.

از این جهت شکل گیری تعریف و هویت ملی ایرانیان براساس اساطیر شاهنامه ، برتری نژاد موهوم آرییایی وزبان فارسی ، اروپای جنگ جهانی اول تا دوم بود.واقعیت اینکه این هیاهوی باستان پرستی

(آریایی )در عوض غارت منابع ملی ایران ، به ایران پرداخت گردید بنا به شرایط دوران حکومت رضا شاه این نژادبه همراه زبان فارسی مبنای تفکرات پان ایرانیسم و پان فارسیسم گردید. نخستین تشکیل پان فا رسیسم"هیئت میهن پرستان برلین" بود که در مجله کاوه ( 1916 - 1924) افکار

ملی گرایی نژادی-زبانی را به صورت چون محمد علی فروغی ،علامه محمد قزوینی،جمالزاده و ... با آن همکاری داشتند وسید حسن تقی زاده در

خاطرات خود به تا مین مالی مجله کاوه ازسوی آلمانی هااشاره دارد: دردوران حاکمیت نازی ها مطبوعات رایگان آریا پرستانه ازآلمان به ایران ارسال می شد وبرخی نویسندگان وتاریخ سازان با الهام از آنها ، به ابداع تاریخی باشکوه اما ساخنگی وموهوم ازایران باستان ، می پرداختند.

در تهران هم زمان با سال انقراض قاجار توسط " محمود افشار یزدی "مجله" آینده " هم درتیر ماه 1304 تا سیس گردید . محمود افشار در هند و انگلیس تحصیل نموده ودر سوئیس دکترا گرفته بود وعلی رغم آشنایی با پلورا لیسم فرهنگی موجود درسوئیس، استبداد فرهنگی راه حل مشکل وحدت ایرانی قلمدادنمود.

او درسال 1300 ه.ش" انجمن ایران جوان " راتاسیس کرد که درآن مشرف الدوله نفیس،اسماعیل مرآت، جواد عامری ،علی اکبر سیاسی واحمد کسروی فعالیت داشتند . " احمد کسروی " به تقاضای محمود افشار،قدمت قبایل ترک خوزستان را به قرن پنجم هجری تقلیل داد و زبان آذری دری !!را زبان مادری ترکان ایران معرفی نمود. محمود افشار یزدی راه وحدت ملی ومبارزه با اختلا فات ظاهری رابه صورت زیرپیشنهاد نموده است:

"ترویج زبان و ادبیات فاارسی و تاریخ آریایی به خصوص در مناطق غیر فارسی،کوچاندن ایلات ترک و عرب به مناطق فارسی ،تغییر تقسیمات کشوری ، از بین بردن اسامی ترکی و عربیمکان های جغرافیایی وفارسیزه کردن آنها ممنوعیت استفاده از زبان سایر ملل در ادارات،مدارس؛ارتش و...."همکاری وهم زبانی این افکار با طراحان "اسارت اقتصادی ایران "در عرصه های سیاسی و فرهنگی حیرت انگیز است.

"اردشیر ریپورتر"از زرتشتیان هندوستان درخدمت سرویس جاسوسی انگلیس در هندوستان بود وی در اواخر سلطنت قاجاریه به ایران آمد وساختن "تاریخ دیرین ایران "رااز طرف انگلستان شروع کرد.

اومدرسه علوم سیاسی رادرتهران بنیان نهاد وکرسی" ایران باستان "این مدرسه عهده دار شد و گروه بزرگی ازتحصیل کردگان غرب چون محمود افشار یزدی را به دور خود جمع کرد و موفق به تر ویج عرب ستیزی ، ترک ستیزی و اظهارعجزدر برابر غرب شد.از سوی دیگر او طرح روی کار آوردن یک فرد کاملا مطیع براریکه قدرت ایران را طراحی واجرا نمود. بر این اساس رضا شاه دراکتبر 1917به اردشیر جی ریپورتر معرفی شد و چهار سال تحت کنترل سرمیس جاسوسی اردشیر ریپورتر قرار داشت.

امتیازات مهم رضاشاه برای معرفی به او ؛ نداشتن هیچ نوع گذشته قابل افتخار،نداشتن اصل و نسب روشن ،ظاهر زمخت و خشن و نداشتن سواد!بودو چون سواد لازم را نداشت لازم بود که جلسات توجیحی برای وی برگذار کنند تا اینکه اواعتماد به نفس لازم را کسب کند .اردشیر ریپورتر بنیانگذار ایران نوین تبدیل می نمود . وی در خاطراتش به این امر کاملا اشاره نموده است .رضاشاهی که غیرازقلدری و خشونت چیزی در او دیده نشده بودبه یک باره با گرفتن ژست علمی وبا آموزشهای محمد علی فروغی در نقش نخستین سخنران "هزاره فردوسی "ظاهر شد او دراین سخنرانی عملا به عوامل درباری خود یاد داد که چگونه به تدوین وتئوریزه کردن تصورات شونیستی بپردازند وبه فرضیه پردازی و کتاب سازی علم تاریخ دست بزنند . افکار شوونیستی و ضد ترکی او با اجیر کردن عوامل خارجی مانند گیریشمن فرانسوی،اومستبدآمریکایی و هنینگ انگلیسی برای نگارش تاریخی مجهول تقویت شد.انها بایستی کتاب "شاهنشاهی هخامنشی"را می نگاشتند و کتاب"ایرانازاغاز تا اسلام "را به رشته تحریر در می اورند.پان فارس هاترکهای ایران راتررک زبان می نامندونه تُرک وممعتقدند که آنها قبل ازآمدن مغولانبه ایران به زبان آذری دری!!صحبت می کردندکه لهجه ای اززبان فارسی بودومغولان وسلسله های ترک ،آنان را ترک نمودند !پس اینان فقط ترک زبان هستندورجعت به زبان اصلی فارسی بر آنها فرض است وبااین طرز تلقی ، فرهنگ کشی وستم ملی بر غیر فارس هادر ایران به دلیل بازگشت به اصل نژادی وزبان آریایی توجیح می شود. دراین مورد " دکتر جواد هئیت " چنین پاسخ دادند : "... آقایان پان فارس شاید ازلهجه های مختلف ترکی اطلاع چندانی ندارند .

آنها توجیهی برای این امر ندارند که چرامغولان زبان خودرا به ایران وارد نکردند وترکی آذر بایجانی راآوردند وچرا درحالی که این مهاجمان بیشتر

در شرق ایران حکومت کردند، مناطق غربی را ترک زبان نمودند"

در بحث نظریه رجعت به اصالت اریایی ،طبق خود نظریه می توان فارس ها را هم به فارس زبان تقسیم کرد درنظر داشته باشیم که به قول اقای ناتل خانلاری (رئیس فرهنگستان آریامهری فارسی)درکتاب "تعریف هویت ملی ایرانی "،زبان فارسی تا قرن هشتم هجری درایران کنونی تکلم نمی شد وبعدها درایران رایج گشت واین زبان فارسی ربطی به پهلوی باستان ندارد.دراین صورت درنظر بگیرد برای اقایان پان فارسیسم چه فاجعه ای پیش می آمد.اگرفارس زبان هابخواهند به زبان اصلی خود رجعت کنند ،طبق این نظریات اگردراین سلسله مراتب جلوتربرویم دراین صورت بازگشت به "زبان آواها"-ی بشراولیه بدترین راه حل اختلافات زبانی است اما می دانیم که رجعت افراد به زبان باستان و تعیین منشا فقط برای این است که نزاد پرستان،ایرانی را فارس زبان می خوانندواگر هزارویک دلیل مبنی برآریایی نبودن فارس هابیاوریم وبا این که می دانیم نژاد ارایی از

نظر علمی که هیچ پشتوانه ای ندارد ، آنها بازهم حاضر نخواهند بود به زبان اجدادی خود رجوع کنند. بنابه طرح فاشیستی ، پان فارسیسم ایران را کشوری یک دست وهم زبان می خواهد از نظر آقای " ماهیار نوایی" ، لازمه این امر دایر کردن شهرهایی برای کودکان غیر فارس در آذربایجان است که در این شهرها کودکان ترک را فارس می نمایند: "آغاز کار را،ساختمان زایشگاهی بزرگ وچند کودکستان ودبستان بسنده است ورفته رفته به اقتضای سن کودکان ، دبیرستان ها وآموزشگاه های دیگر بایدبه آنها افزود . به وجود آمدن این گونه شهر ها گذشته از تعمیم وترویج زبان فارسی دارای فوائد بیشمار است ".(کتاب زبان فارسی درآذربایجان ،جلد دوم ،گرد آوری ایرج افشار ) . همچنین دکترشیخ اسلامی درکتاب خود تحت عنوان

" قتل اتابک"، سپردن کودکان غیر فارس به خانواده های فارس جهت تعلیم وتربیت وفراگیری مظاهر فرهنگ ومدنیت را ، راه عملی برای فارسیزه کردن ایران می داند !!!

راه یافتن واژه آریا وآریایی به ادبیات رایج زبان شناسان ومورخان نژاد پرست که تا آن زمان تنها مروج زبان هند واروپایی بودند. به زمان باز خوا نی کامل کتیبه های هخامنشی یعنی میان قرن نوزدهم بازمی گردد که در آن تاریخ ، " راولی سن " ترجمه نهایی کتیبه بیستون رامنتشر کرد.

بنابراین از حدود پنجاه سال پیش است که جهان بااین واژه وبااین نژاد برتر موهوم که تنها دلیل برتر شمردن آنها ذکر نامشان ؟ درکتیبه های هخامنشی است،آشنا می گردد . اما به راستی در کتیبه های هخامنشی یعنی زاینده توهمات آریایی درباره قومی به نام آریا چه نوشته شده است بی شک در تنها سند هخامنشی پیش از کتیبه بیستون ، ( یعنی درگل نوشته کورش )کمترین اشاره ای به واژه آریا نمی یابیم و مهمتراز آن درمجموعه کتیبه های بین النهرین وبه زبانهای آشوری،بابلی ومصری نیز ردی از واژه آریا به هیچ مفهومی نیست و نیز در نوشته های ایلامی واوراتوئی هم هرگز به این واژه بر نخورده ایم وازآنها مهمتر پس از زمان خشایار شاه تا قرن پیش به درازای 2400سال،هرگز نشانه ای از این واژه به معنای نژادی آن نیست .

پس در واقع آغاز وهم مرگ این واژه در دوران داریوش وخشایار شاه است.باید پذیرفت که بن واقعی واژه "آری"(آری+یا=آریا)به معنای "شورشی و شرور"است.لغتنامه های "کنت"و"شاپ"نیزواژه آری(ازآری+یا)را"شرور"ترجمه کردند.امامفسران کتیبه ها بدون توجه به این معناکه خود نیز بصورت شرور آورده اند،آنگاه که به گمان خود ممکن دیدند واژه آری را به معنای "قومی"تعبیر کنند،بر روی آن مانور دادند!شارپ و کنت بن"آری" را که خود نیز بمعنای شرور آورده اند،به فراموشی می سپارند و با افزودن وجعل واژه "زبان"در کنار بن "آری" میکوشند که یک "زبان آریائی" در کتیبه خلق کنند!!!

واژه آری حتی در کتیبه های بیستون بمعنای "نافرمان،شرور و شورشگر"آمده است داریوش و خشایار شاه در کتیبه های مذکور خود را چنین معرفی می کنند:"من فلان شاه ،شاه بزرگ،پسر فلان هخامنشی،متجاوز،شورشگر،شرور،فرزندشرور و آورنده رنج و محنت".بستن چنین القابی به خویشتن برای ترسانیدن مردمی که لجوجانه مقاومت میکردند در اسناد شرق میانه فراوان یافت میشود. از هنگامی که مقاومت های فزاینده اقوام وبومیان در برابر هجومهای متوالی در زمان آشوریان و بابلیان در تاریخ محزراست. بسیاری از سرداران کهن برای ترساندن ملت هایی که تسلط آنان را نمی پذیرفتند ،از اعتراف به رفتارهای سراسر قساوت،توسل به عناوین ترس آور وحتی بستن شاخ حیوانات به سر خود پروا نداشته اند.آنچه را که داریوش در کتیبه بیستون درباره شقاوتهای خود نسبت به سرداران مقاوم و اقوام اسیر می آورد، ادامه همین اعترافات جاری در توسل به سخت گیری و جنایت با هدف منصرف کردن بومیان واقوام از مقاومت است. بنابراین میتوان پذیرفت که داریوش تمام عناوین و القابی را که بومیان منطقه به او بخشیده بودند با خشنودی تمام پذیرفته و با لجاجت تمام تکرار کرده است.

چنین است که حتی در کتیبه های هخامنشی نیز واژه"آری" را با معنای قومی و نژادی نمی یابیم، این واژه لقب تحقیر آمیز دیگری با معنای "شورشی وشرور"است که بومیان ایران کهن به قوم سفاک هخامنشیان بخشیدند تا نهایت نفرت خود را از حضور ویران کننده آنان که عروج شرق میانه را متوقف میکردند برای آیندگان باز گفته باشند.

پس این همه هیاهوی بر سر واژه وقوم وزبان "آریایی" از چه چیز جز توهمات ودروغ پردازی های شرق شناسان مزدور یهود، بر آمده است!؟ آیا نباید اهداف و منافع آنان را در به جان هم انداختن مردم شرق میانه با توسل به چنین مفاخرات احمقانه ساختگی و بی ریشه ، نیک بشناسیم؟

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
oyaqqardashlar.blogfa.com/post-19.aspx

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.