وقتی با موهای سپیدت در آنسوی مرز هفتاد رو به روبوت ها از رعایت انسان حرف میزدی، وقتی گوشهای فلزی آهنگ هزار رنگ موسیقی و صدای تو را نمی شنیدند و نمیخواستند بشنوند؛ دلم گرفت. گفتم که یادت کنم اینجا به خاطر تو ، و به خاطر خودم، که وقتی نخستین بار موسیقی ات را شنیدم گفتم، این دیگر آغازی نوین است فراتر از دوازده سلول اسارتگر موسیقی قجری. و همراه من گفت:
نمیدانستم تنبک قجر میتواند به طبل حماسه بدل شود.
مرد حماسی!
تو موسیقی متن عصر حماسه بودی، عصری که شورشی و آشوبی بود، اما در شورآشوب او زیبایی آرزویی بزرگ بود. آرزویی که داشتن آن فضیلت بود، چه خیال بوده باشد و چه واقعیت. در عصر خفت و خواری صلیب و سنگسار؛ و سگبودگی پیش پای جهانخواران و جهانداران، برای شکستن سازت و صدایت میکوشند، چه شیخ های شرزه ی قلمرو حماقت و چه شروه خوانهای خارج نشین اقلیم جهالت.
طوقی - اسفندیار منفردزاده ، کنسرت مایستر : وحید سلمانی
دیدگاهها
Amir Mombeini
صابر جان نوشتند:
اسفندیار در نهايت رك و راست گفتند كه حتى اگر خود هيتلر هم موسيقى و تئاتر بيارد ، ايشان براى ديدن آن درنگ نخواهند كرد ! "
خوب، چه اشکالی در این حرف است؟
Saber Ahmadi
" شيخ هاى شرزه قلمرو حماقت " از هنر و هنرمندان واقعى بيزارند، چه آقاى شجريان باشد و چه آقاى منفرد زاده . و اما براى " شرزه خوانهاى خارج نشين اقليم جهالت " كه احتمالا منظورتان معترضان
امیر ممبینی: دوست گرامی صابر!
حرفهای تو وحشتناک است. میدانی، از من نرج، با دو زبان صحبت میکنیم. یکی مینویسد مار و دیگری دم مار را گرفته و دور سر میگرداند. من بارها نوشتم، این فرهنگ بضاعت اداره جامعه
صابر احمدی : شانتاژ و خفه
همانطورى كه اطلاع دارى من در كردستان بدنيا آمده ام و از وقتى كه خودم را