▫️عثمان محمدپرست، هنرمند مطرح موسیقی مقامی خراسان، اهلتسنّن بود و ارادتی وثیق به اهلخانهی پیامبر داشت. همازاینرو، نام فرزنداناش را، نامِ فرزندانِ رسولِخدا گذاشت. از احمد و اللهیار و محمود تا حسین و رضا و جواد و از زهرا تا فاطمه.
▫️عثمانِسُنّی، ازسال۱۳۶۲، در کنار مجتبی کاشانیِ شیعه و نیکول فریدنیِ مسیحی، سنگبنایِ جامعهیاوری را نهادند. خیریّهای که برای بچّههای مناطقِ محرومِ جنوب خراسان، مدرسه میساخت.
▫️عثمان، روستاهای بیآبوعلفی که خیلیهایشان حتّی، تویِ نقشهی جغرافیا نبودند را پیدا میکرد، نیکول با دوربیناش، اوجِ نابهسامانی و عمقِ فاجعهی آنجاها را عکس میانداخت و کاشانی، دستِ خیّرین تهرانی را میگرفت و به آن بیغولهها میآورد. اینجا که میرسیدند، عثمان با دوتاری که برای گرهگشایی از کار مردم کوک بود و کاشانی با شعرهایی که بیتبیتشان، بندبندِ احساس آدمها را میلرزاند، آنچنان شولا و غوغایی بهپا میکردند که در هر بار رفتن و برگشتنشان، چند مدرسه و خوابگاه و حمام تعهّد میشد.
▫️عثمان که در همهی عمر، حتّی یکریال از دوتارش کاسبی نکرده، در این بازدیدها، برای خواندن و نواختناش شرط میگذاشت. او برای درآوردن صدای سازش، صِله میخواست و صِلهای کمتر از یکمدرسه یا کلاسدرس نمیپذیرفت.
▫️ماحصل آن قمارهایِعاشقانه، ۹۰۰ بنایآموزشی است. مجتبی و نیکول، سالهای۱۳۸۳و۱۳۸۶ سر بر بسترِ خاک گذاشتند و عثمان، تنها بازمانده از مثلثِیاوری شد. او حالا اگرچه ویلچرنشین شدهبود، امّا همچنان با دوتارش، ناممکنها را ممکن مینمود.
▫️و سرانجام در سال۱۳۹۸، دوتارِ ایران، به عنوان چهاردهمین اثر ناملموسِفرهنگی، در فهرست میراث جهانیِ ملل متّحد(یونسکو) ثبت شد و کیست که از کنارِ نقشِعثمان برای دیده و شنیده شدنِ اصیلترین سازِ ایرانی، به آسانی بگذرد و به احترام او، تمامقد نایستد؟!
▫️عثمان، از گوشهای پرت و دورافتاده در خواف، خیلی بیشتر از دِیناش را در حقّ سرزمین مادری و مردمانِ پاکباز و همیشهعاشقاش ادا کرد تا پساز رفتناش، همچنان در آسمان نامآوران و خادمان واقعی مردم ایرانزمین بدرخشد و به یادگار، ماندگار و پابرجا باشد.
بدرود دوتاریِ مهربان و باوقار
عثمانمحمدپرست: ۱۳۰۷- ۱۴۰۱
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید