
هان؛مغز آن جوان که چنین هایهو گرفت
ماران ِ خسته بین که چه سان در گلو گرفت
در جوی، خون دواندی و گویی: "مطهّرم" **
وز آب ِ خون چگونه توانی وضو گرفت؟
بازیّ ِ چرخ را تو به بازی گرفته ای
باشد ز تیرِ آهی، پشتت دو تو گرفت
لم داده ای به تخت؛ جه تاریک و ترسناک
بی خواب ِ صبح شو که تو را چون عدو گرفت
نانت فسرد در رگ و جانت جهنم است
ــ این گول بین که فتح ِ وطن آرزو گرفت ــ
این شب سحر شود به هزاران نوید ِ نو ***
تا کی کلاله اش ز نسیمی سبو گرفت
فردا چونسل ِ نو به مزارها بگذرد
بر خاک ِ وی نهد گل و بر تو تفو گرفت
محمد بینش (م ــ زیبا روز)
*بیور اسب ، به معنی ده هزار اسب،لقبی بوده که ایرانیان به ضحاک داده بودند
** نوشته اند ابوخالد، از سران لشکر امویه،که در محاصرۀ شهر گرگان قسم خورد تا ازخون
مردم آنجا ، آسیاب بچرخاند و گندم آردکند ونان زهر مار کند و کرد، اما در وقت نزع از سرمای
درون خویش می لرزید. (نک،تاریخ طبری ص185)
***اشاره ای ست به نوید افکاری ورزشکار که بی دلیل گرفتار شکنجه و اعدام گشت.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید