
تنفر از روحانیت
آقای محقق داماد شب پیش خبردار شد که نفرت از روحانیت در ایران دیگر حد و مرزی ندارد. موضوعی که جامعهشناسان ایرانی دستکم از سال 98 مکرر به دولت هوشدار میدادند اما، گویا آن هشدارها باب طبع «آقای داماد» نبود، و ایشان منتظر ماندند تا بعد از گذشت چند سال که همه نوع امکان چارهاندیشیی بود، تنها از کانال ویژهای خبردار گردد. در حالی که در تمام آن گزارشها و پژوهشهای ارسالی به دولت، تنفر از روحانیت بسیار برجسته بود و نقش محوری داشت.
تنفر از روحانیت در ایران بهقدری ریشهدارست که دیگر بحث کلیدی بر سر روحانیان خوب و بد، سنتی و غیرسنتی، اصلاحطلب و اصولگر، دولتی و غیردولتی نیست؛ حتی بحث بر سر یک موضوع مهمی چون نحوهی زندگی هم نیست که کدام بخش از روحانیون خارج از دایره رانت و نظام رانتینه زندگی میکردند و نان و ماست حاصل از زحمت خودشان را میخوردند؛ بلکه علت بنیانی تنفر و مرزبندی اصلی مردم با آخوندها بر سر روحانیان مسئولیتپذیر و غیرمسئولیتپذیر هست.
با توجه به دادههای بغایت مهم بالا و دیگر دادههای موثق و مستندی که جامعهشناسان ایرانی از داخل گزارش میدهند، جامعه و بهویژه تهران را "آبستن یک شورش سهمگین و کور" میبینند؛ اگر چنین اتفاقی بیفتد _که میافتد_ با یقین کامل باطلاع عمومی میرسانم که بجز خانواده آیتاله منتظری که پدر و پسر مسئولیت پذیرفتند و بعضی از خبرهای زندان و مناسبات رانتی بیرون از زندان را افشاء کردند؛ مآبقی، در خطر تهاجم و مرگ قرار دارند.
ناگفته نگذرم که اگر چنین اتفاق بسیار وحشتناک و غیرانسانیای در ایران رُخ دهد، همه ما دوباره گرفتار عواقب فاجعه باری شبیه انقلاب 57 خواهیم شد که رهبری کمکلاس اما عوامفریب، دوباره سوار موج کور و سهمگینی خواهد شد برای راه انداختن رودی پُر خون. از من گفتن!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید