رفتن به محتوای اصلی

سرزمین پر گهر کجا و کی به و برای کی بوده ؟
23.06.2022 - 08:18

۳۶

 

 در مسیر راه به تابلو ها و نوشته‌های آنها با دقت نگاه می‌کردم ،حروف روسی را نمی شناختم و تعداد اندکی از حروف به انگلیسی شباهت داشت. مسافت با قی مانده را نمی توانستم تخمین بزنم و لزومی به پرسیدن نبود . تازه برایم چه فر قی می‌کرد ،من دوست داشتم که دورتر و دورتر بروم دورتر ار این کوه هایی که در سمت چپ من به موازات جاده سر به آسمان کشیده بودند ، و دورتر از مرزی که در میان این کوه ها کشیده‌اند ، دورتر از جایی که دنیا را برای آخرت بهشتی جهنم کرده‌اند. سرزمین پر گهر کجا و کی به و برای کی بوده ؟ پدرم می‌گفت این ولایت جای خوبیه اما نه برای ما که همیشه بوده‌ایم بلکه برای الاغ ها در بهار و غريبه ها و ترفقه ها. آنهایی که دیر آمده‌، بساط را پهن می کنند ، خورجین ها را پر می‌کنند تا دور بعدی . اما این غضب و بختکی که الان روی ما افتاده ،همه چیز را زیر چنگشان می‌گیرند،اگر نتوانستند بگیرند آتشش می‌زنند. بعداز کمی مسافت نیزار و بوی نمناک فضای بیرون را حس می‌کردم ، مرغان آبی در بالای سطح نیزار پر می‌زدند و زود در نیزار ناپدید می‌شدند. همچنانکه به جلو میرفتیم ،آفتاب نیز پایین تر می رفت ودر آخر بر نوک کوه ها سایه افتاد. باید به حومه عشق آباد رسيده بودیم ،در فاصله ده دقیقه راه در طرف جاده که عریض تر شده بود ساختمان های آپارتمانی در فواصل طولانی دیده می‌شد. در بین ساختمان‌ ها محوطه های وسیعی چمن و درختکاری بود .ترافیک سنگین تر و تفاوتی که نسبت به خیابان های تنگ و شلوغ ایران چشمگیر بود ،عرض و سیع جاده هاو خیابان ها در شهر بود. شهر و خیابان‌ها روشن و در خیابان‌ها تعداد کم رهگذران دیده می‌شد وپس از گذشتن از چند خیابان ،در خیابانی که در دو طرف آن درختان تنومند ی با شاخه های بزرگ تونل سبزی ایجاد کرده بودند ایستاد . از ماشین پیاده شدیم و در یک جاده فرعی که دو طرف آن خا نه های یک طبقه به ردیف دیده می‌شد جلو رفتیم . قربا ن در چوبی حیاط را با ز کرد و وارد یک حیاط کوچک شدیم و سپس در خانه را باز کرد و اشاره کرد که داخل شویم. از یک راهروی تنگ و کوتاه به اتاق نشیمن وارد شدیم . لامپ ها را روشن کرد و گفت در این خانه استراحت میکنیم. والری و قربان کمی با هم حرف زدند و بعد والری از ما خداحافظی کرد و قربان به آشپز خانه برای درست کردن چای رفت.

 

سرخس، گذر از رودخانه خشک (1)

اکثر مردم فقط قهرمانان مرده را می خواهند (2)

از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم (3)

اینها که با زورو جنگ روزگار مردم را سیاه کرده‌اند، نمی توانند از خنده کودکان جلوگیری کنند(4)

ازپاقدم هدیه پاریسی یک طرف مملکت در جنگ میسوخت و طرف دیگر در سیلاب(5)

بستری با برگ و خاشاک ساختم ؛ دور و برم را از نگرانی وجود مار لگد زدم 6

قدم و فکر آغاز این سفرم از پشت بام خانه میر جعفرهفده سال قبل شروع شد 7

کسی بدرستی نمی‌توانست ثابت کند که از کجا شروع شد/8

کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود!/9

ستاره ها می توانند راه را نشان دهند (10)

تردید داشتم چه اسمی را انتخاب کنم(11)

چند سال بود که خودم نبودم (12)

اولین تصویری که از لباس نظامی در یاد داشتم (13)

هیچ قاعده‌ای در مورد آخوندها صدق نمی کرد،چون هم بی شرم و حیا بودند و هم موزی(14)

اولین روزی که در خاک اتحاد شوروی بودم از در بیرون رفتم(15)

شما بدون اجازه از مرز شوروی گذشتید و ما سوالاتی داریم که شما جواب دهید(16)

رسید :اسم غیر واقعی شما چیست؟(17)

لباسهای معلم مان رنگ و بوی گلهای بهاری را داشت(18)

تولد ما احتیاج به ثبت کردن نداشت!(19)

من فکر می کردم که حق تقدم برای رفتن به شوروی از آن اعضا و طرفداران حزب توده بود(20)

از نظر حکومت مذهبی هر کسی که با آنها نیست مجرم و گناهکار است(21)

حکو مت ایران با من و میلیون ها ایرانی هم در جنگ است(22)

مقام مسلمانی در ایران از جایگاه تمساح و افعی جنگل‌های سریلانکا پایین تر رفته بود(23)

کاروان‌ها در راه بودند تا مواد برای کارخانه جنگ ، تولید شهید و عذا و نوحه فراهم‌ کنند(24)

سالها قبل نا خواسته در هنگام بازی های کودکانه در دسته روس‌ها قرار داشتم(25)

مردم آن موقع بنا به خوی طبیعی خود بدون ترس تصمیم گرفته و عمل می‌کردند (26)

آهنگران ده از تکه های آهن و لوله های آبرسانی که از شهرها بدستشان می رسید تفنگ های سر پر(27)

من قربان هستم و ...!(29)

یوری گاگارین سمبل انسان شوروی(30)

آقا به شوروی خوش آمدید !(31)

کانال قراقوم از آمودریا سرچشمه می‌گیرد(32)

این کوه های بلند مانع شنیدن روزه خوانی و زوزه کشيدن آخوند هاست(33)

اینجا کمی شیر شتر میخوریم(34)

آیا شیر الاغ حلال است یا حرام؟(36)

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.