اگر شما بیش از یک میلیون نفر را از خاورمیانه و آفریقا در طی دو دهه به کشور کوچکی بیاورید که جمعیت آن توسط یک دستگاه دولتی سوسیالیست به طور سیستماتیک تا مچ پا یکسان شده است، شما دموکراتهای سوئد SD نصیبتان خواهدشد .
این نباید کسی را متعجب کند.
اما بنا به دلایلی، بسیاری از مردم کاملاً هاج و واج شده اند . "چطور ممکن است چنین اتفاقی بیفتد ؟" متخصصان علوم سیاسی، سیاستمداران، مناظرهکنندگان و متفکران مختلف با استفاده از بند و بست های ریز تلاش دارند خانه کاغذی توجیهات خود را سر پا نگه دارند ، همه آنها برا ی فرار از پاسخ به مهمترین پرسش است :
دموکرات های سوئد نیروی جدیدی نیستند.آنها چهره های جدید ”خانه رفا ” مردمی سوئد هستند . فسیلی که هرگز نمرده بود. نمودی ازاشتیاق ودلتنگی سوئدیها به گذشته آشنا ، قابل تشخیص و فهم :
نظم، قابل پیش بینی، اعتماد.
البته نه نمود اشتیاق وخواست همه, اما حداقل ۱۷ در صد مردم سوئد. می توان با توضیحات احمقانه، اتهام نژادپرستی یا ظلم و تحقیر، بدنه ای از جامعه را که در غم و اندوه نوستالژیک افتاده است، کنار زد. این یک حماقت کوته بینانه است. ضد روشنفکری است. به معنای واقعی کلمه تهدید کننده زندگی است.
چرا؟
زیرا بدنه ای از جامعه که نگران فردای بدتری است و احساس می کند که قدرت وجود آنها را از بین می برد، بستر مناسبی برای تغییر قدرت استبدادی است. پس از قضا، واکنشها علیه SD - نه خود SD - است که میتواند به یک تغییر قدرت طلبانه در قدرت منجر شود.
همه اینها با هویت طلبی وخواست فرهنگی مردم خود را بازمی یابد”.نرم افزار بدنه اجتماعی”. تقریباً ساده شده، نرم افزار سوئد بر اساس موارد زیر است:
• خط کار لوتری
• قانون الیت
• اجتناب از تعارض
• بار دیگران را سنگین نکنید
با استفاده از این نرمافزار بهعنوان یک فرد، پاداشی دریافت میکنید، یعنی یک تضمین دولتی برای امنیت فیزیکی و مالی مادامالعمر. ولوو، ویلا، سگ ..… سوئد سرزمین بهشت گونه برای همگان . این قرارداد اجتماعی سوئد است. که اتفاقاً ربطی به رنگ پوست و دیگر مزخرفات سطحی ندارد.
افرادی که در یک بدنه اجتماعی هستند، بر اساس گفتار، زبان بدن و سایر رفتارهای ظریف، به طور باورنکردنی در ناخودآگاه مهارت دارند و به سرعت متوجه می شوند که یک غریبه نرم افزار مشابه شما را اجرا می کند.
این یک استراتژی بقای تکاملی است. اگر قضاوت کنید که یک غریبه نرم افزار مشابه شما را اجرا می کند، خیلی سریع احساس اعتماد خواهید کرد و می توانید با آن شخص همکاری کنید. این ظرفیت اجتماعی شکل گرفته از نظر تکاملی است که قبیله، روستا یا ملت را کنار هم نگه می دارد.
نظم، قابل پیش بینی، اعتماد.
ولی. مکانیسم تکاملی دیگری در بدنه جامعه وجود دارد. اغلب خوابیده است. اما زمانی فعال می شود که 1) پیچیدگی افزایش یابد، 2) اعتماد به قدرت کاهش یابد، 3) احساس اجماع/وحدت کاهش یابد و 4) ادامه فردایی امن بعید تلقی شود.مکانیزمی که وظیفه آن حذف سریع رهبری و نصب جایگزین برای بازگرداندن ثبات است. به اصطلاح «گرایش استبدادی».
حدود یک سوم جمعیت این گرایش اقتدارگرایانه را دارند - که به طور ژنتیکی به ارث رسیده است.اگر امروز به غرب نگاه کنید، هر چهار معیار در چندین جا مرتبط هستند. که منجر به ماری لوپن در فرانسه، دونالد ترامپ در ایالات متحده، برگزیت در بریتانیا و غیره شده است. اما این کمبود اطلاعات، ارزشهای بد، صفحات احمقانه در اینترنت، «فرهنگ ماچو» یا سیاستمداران پر سر و صدا در توییتر نیست که پشت آن هستند.
این یک جنون گذرا نیست که مانند یک بیماری به مردم ضربه زده باشد. این جنبشهای پوپولیستی ظاهر نشدهاند.این گرایش استبدادی است که بیدار شده است.
در قبیله 50000 سال پیش، این گرایش میتوانست توسط برخی شورشیان که رهبر قبیله را در شب به قتل برسانند ، راه خروجی پیدا کنند . یک رهبر جدید "پوپولیست" منصوب شود و قبیله به سرعت به توانایی رهبری جدید پی برد. صرفاً به این دلیل که زمان بین عمل و بازخورد کوتاه بوده است .
ارزیابی اهدافی مانند «گرسنه نبودن» و «هر شب مورد حمله کفتارها قرار نگرفتن» به اصطلاح به راحتی قابل ارزیابی هستند.
در یک دموکراسی مدرن، این مکانیسم می تواند خود را در یک حزب نارضایتی نشان دهد که به سرعت زمین های سیاسی را تسخیر می کند. با این حال، دموکراسیهای مدرن بهطور باورنکردنی پیچیدهتر هستند، با لایههایی از سیستمهای مختلف که میتوانند تأثیرات تصمیمهای بد را کاهش دهند.مزیت این است که برای رهبران بد، ایجاد خسارت بزرگ در مدت زمان کوتاه بسیار دشوار است. نقطه ضعف این است که تشخیص رهبران بد دشوارتر است و ارزیابی توانایی رهبر جدید منصوب شده دشوارتر است.
این مکانیسم برای محیطی ساخته شده است که دیگر وجود ندارد.از آنجایی که جمعیت و جغرافیا بسیار بیشتر از زمان قبیلهای است، زمان بیشتری طول میکشد تا رویدادهای یک طرف بدنه اجتماعی گسترش یابد و در طرف دیگر به بخشی از واقعیت مردم تبدیل شود، که منجر به ناهماهنگی شناختی و قطبی شدن جامعه می شود .
سوئد در حال حاضر در این روند است. به نظر می رسد این مکانیسم در برخی از بخش های جامعه سوئد بیدار شده است. ناهماهنگی و قطب شناختی عظیم بهعنوان بخشی از فرآیند، به طور همزمان اجزا را خرد میکنند.
نحوه عملکرد ما در آینده بسیار مهم است.
نرم افزار سوئدی ناپدید نخواهد شد. به خصوص هسته آن پا بر جاست . چنین فرآیندهایی بیش از یک قرن طول می کشد. تا زمانی که افراد حامل این هسته احساس کنند که قرارداد اجتماعی در معرض تهدید است، مکانیسم فعال خواهد شد. هر چه زمان طولانیتر باشد و مکانیسم افراد بیشتری فعال باشد، خطر یک تغییر واقعی اقتدارگرایانه بیشتر میشود.
جایی که تنها با نجات قرارداد اجتماعی می توان از تغییر اقتدارگرایانه در قدرت جلوگیری کرد.
چالش این است که دموکراتهای سوئد SD نشانه هستند، نه علت. کمپینها علیه نفرت پراکنی آنلاین، جمعآوری «نیروهای خوب»، بررسی نژادپرستی، تزهای نامزدی در مورد پوپولیسم، مقاومت علیه دفاع روانی، کارمثبت بر مبنای ارزشها خوب ، و غیره… این نیز نباید هدف باشد.هدف باید تامین امنیت سوئد در برابر تغییر قدرت استبدادی باشد.تنها با حفظ قرارداد اجتماعی انجام می شود.نه یک قرارداد اجتماعی که در حسرت خانه مردم باشد. چون هرگز برنمی گردد. بدون یک قرارداد اجتماعی که هدفش رو به جلو باشد و همه کسانی را که در حال حاضر اینجا هستند هدف قرار دهد.
یک قرارداد اجتماعی که در آن هسته اصلی شامل یک خط کاری است که در آن شما باری برای دیگران نیستید. پاداش، امنیت فیزیکی (پلیس، نظامی، بهداشت) و مالی (آموزش، شبکه ایمنی) است.
این همان چیزی است که بحث باید در مورد آن باشد.نه اینکه چه کسانی خوب یا بد هستند. نه کسی که می توانید یا نمی توانید با آنها صحبت کنید. یک مبارزه سیاسی که مستلزم هوشیاری و تعلیق بسیاری از چیزها باشد.برای بازگرداندن مکانیسم کارهسته اصلی جامعه.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید