شاهزادهی عزیز، جنبش مردم ما برای براندازی حکومت اسلامی به رهبری نیاز دارد
شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبهای با صدای آمریکا در دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ فرمود: «من واقعا به بچههای داخل ایران باور دارم و آنها میدانند که چه میکنند و چه میخواهند، آنها حالا به رهبری نیاز ندارند.»
ولی شاهزادهی گرامی، برای هدایت آتشفشان خشم مردم و تبدیل آن به نیرویی کارا برای براندازی رژیم و همسو کردن تمام توان مردم چون پیکان آرش بر قلب دشمن، جنبش نیاز به رهبری دارد.
رهبری و سازمان از ضروریات هر مبارزه براندازانه است به ویژه برای براندازی رژیمهای تمامیتخواه و فاشیستی مذهبی. درست است که اعتراضات خیابانی رهبران خود را پرورش میدهد. درست است شبکههای اجتماعی میتوانند عامل کارایی در مبارزه با رژیم باشند. اما وقتی ما پراکنده و جداجدا هستیم و دشمن با همهی امکانات کنترل رسانههای اجتماعی، اینترنت، تلفن و دوربینها در خیابانها و میدانها، متمرکز و سازمان یافته و با رهبری واحد و اتاق فکر ضدمردمی، بر ما برتری دارد.
رژیم اهمیت رهبری و همقدمی در جنبش را بهتر از ما درک کرده است. از اینرو شبکهها اینترنت و تلفن را در اوج مبارزات قطع و مهندسی میکند و از آنها برای سازماندهی و بسیج شبکههای خود بهره میگیرد، همزمان اگر به رهبران میدانی دست یابد آنها را با شدیدترین شکل مجازات و سرکوب میکند.
رژیم به درستی میداند که هر جنبش براندازی به رهبرانی نیاز دارد که مخالفان به آنها اعتماد کنند. از اینرو جمهوری اسلامی، عاملان نفوذی آنها در جنبش و لابیهای آنها به رهبران موثر جنبش ضد رژیم برچسبهایی چون وابسته، تجزیهطلب یا دیکتاتور میزنند تا شکلگیری هرگونه رهبری در جنبش براندازی را در نطفهی آن خفه کنند.
بیشک با تجربه تلخی که مردم ما از رهبری فردی و خودکامه دارند، با رهبری فردی با ترس برخورد میکنند. ولی یک رهبری جمعی دموکراتیک و یک ستاد رزمنده که همهی نیروهای جنبش را همجهت، هماهنگ، همقدم و پشتیبانی کند ضروری است و اینکه تاکنون شکل نگرفت یکی از ناکامیهای تاریخی ماست. امیدوارم همهی ما این ضرورت را درک و هرچه سریعتر این نقیصه را برطرف کنیم.
هم جنبش براندازی و هم دموکراسی فردا برای بازسازی ایران به سازمان نیاز دارد. یکی از اصلیترین ارکان دموکراسی وجود و آزادی احزاب و سازمانهای سیاسی و شرکت فعال آنها در برنامهریزی و مدیریت جامعه و حل مناقشات با روش قهرپرهیز پشت میزهای مذاکره است. مردم ما باید بر این تشکلگریزی حاکم در جامعه ما غلبه کنند و در احزاب راست، میانه و چپ؛ تشکلهای صنفی، مدنی، فرهنگی و زیستمحیطی متشکل شوند. دموکراسی را تمرین و سازندگی مسالمتآمیز و کثرتگرا را تجربه کنند.
مردم ما برای ساختن ایران ویران شده به همهی رهبران و سازمانهای خود احتیاج دارند. هیچ رهبری جای دیگری را تنگ نمیکند. هیچ سازمانی جای سازمان دیگر را تنگ نمیکند. رهبران باید همقدم شوند و سازمانها هماهنگ با پیوستن مردم به آنها نیرومند.
پر توان باد مبارزه مردم ما برای آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و آبادی و سربلندی ایران و ایرانیان.
احد قربانی دهناری
۵ مهر ۱۴۰۱ - ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۲
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
مطالب مرتبط:
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
وشهای غیر فعال و نظاره گرایانه وقتی جنگی در جریان است ، روشی است
این هم یکی دیگر از امضا زدنها. این روشهای غیر فعال و نظاره گرایانه وقتی جنگی در جریان است ، روشی است بسیار ناکار ، از روی رفع تکلیف و به جهات سیاسی خام .. .
این مطلب سه شنبه شب از تهران برایم آمد از کسی که در متن مبارزه است و با مرگ و زندگی ، هراس و نا امیدی می جنگد . او در پست دیگری برایم نوشت، « بدون اعتصاب حذف میشویم» . خوب اگر یک رهبری موقت بیرونی وجود داشته باشد ، که نیاز عاحل هم است، میتواند نقش برانگیزانده ، نجات دهنده ، سمت و سو دهنده داشته باشد.
نگرانی اکتیویست خیابان های تهران را چه کسی می تواند کم کند و چه پاسخش برایش دلگرم کننده است ؟
آری پاسخ او نیاز به وجود یک ارگان متحد رهبری موقت از بیرون برای غلبه بر نا امیدی و راهگشایی است.
«« كلافه ام ،خسته ام و بسيار دل آشوب ….هيچ جورى دلم ارام نميگيرد،يك بغض سنگين در گلو دارم كه براحتى خارج نميشود….هر روزى كه در اين چند روز به اوين رفتم ميزان جمعيت بيشتر ميشود و در عوض شبها كه براى دلگرمى دور دور ميكنم فرياد ازادى كمتر ! گويى كه پاره هاى تن انها كه پشت درهاى زندانها ضجه ميزنند را با خود برده اند و همين موجب شده كه هر روز از تعداد معترضان كم و به دلواپسان افزون شود …..بچه هاى ما را خفت ميكنند بى انكه به خانواده ها اطلاع دهند و زمانى كه جنگ روح و روانى نتيجه ش را داد، با هزار تهديد و تحقير وعده هاى سرخرمن براى ازادى عزيزان ميدهند …اما انها را انقدر نگه ميدارند تا به ليدرها دست يابند .ليدرهايى كه سالها طول كشيده تا به مرحله ليدرى رسيده اند و بعد هم به اسارت دژخيم درمى ايند و براى مدتى سايه سياه و سنگين كرختى بر جامعه غلبه ميكند …با خودم فكر ميكنم بين برد و باخت مانده ايم ! بغض رهايم نميكند از اينكه اگر اين سكوت ادامه دارباشد ،چه بلايى سر ليدرهاى قهرمان خواهد امد ؟ براى چند نفر ديگر دوباره بايد هشتگ نه به اعدام بزنيم و دوباره چند مادر ديگر داغدار خواهد شد …..
امشب هيچ پرنده اى را در بلوار كشاورز و حافظ و پهلوى و تجربش ووو نديدم كه براى ازادى ترانه بخواند و من عجيب نگرانم ….»»:
افزودن دیدگاه جدید