رفتن به محتوای اصلی

اگر حوصله داشتید خواندنش خالی از لطف نیست /
ما وجوانان 
01.10.2022 - 21:27

انتخاب شده از مجموعه گفتگوهای من با چند جوان ایرانی در رابطه با فالوی چند میلیونی جوانان از " امیرتتلو". بتاریخ  20019 .  که شاید خالی از لطف نبوده وتا حدودی بیانگرحال امروز باشد.مسائلی که هرگز جدی نگرفتیم.
 ... رو به"پیتر" جوانی که تازه مسیحی شده به خنده می گویم "پس مسیحی شده ائی؟"جواب می دهد|" بهتر از کمونیست شدن شما و حمایتتان ازخمینی است."می گویم "مگر مارا و سیاست های ما را می دانی ؟" لختی عمیق نگاهم میکد و می گوید " ناراحت نمی شوید چیزی را بگویم ؟ " "مسلما بگو!" !"
می گوید:" شما در رابطه با نسل ما چه می دانید؟ هیچ ! به اندازه ای که در روز نامه های حکومتی می خوانید. این نسل با تمام مشکلاتش به مراتب بیشتر از نسل شما می داند در ثانیه ای تمام اطلاعات مربوط به شما و سازمان شما را می ریزد بیرون ،درچشم بهم زدنی در سرتا سر دنیا می چرخد وبرمی گردد. کاری که در زمان شما حتی یک صدم آن ممکن نبود.
این گونه راحت و ساده به ما نگاه نکنید حتی به آن جوان معتاد نشسته کنار خیابان. اوهم خوب می داند در دنیا چه می گذرد. آن هم در ایران که جوان ها از بدبختی و بیکاری کاری جز ور رفتن با انیترنت ندارند .هرجا می روی از سیاست حرف می زنند.از فساد ،دزدی و جنگ با امریکا و اسرائیل.".....
می پرسد" شما چه ؟ شماهم ازاصلاح طلبان حمایت کردید؟" می گویم" من هم متاسفانه جز کسانی بودم که به این جماعت دل بسته بودم و فکر می کردم که امکان تغیر در این سیستم توسط آن ها وجوددارد. 
به تلخی می خندد."دل بستن شما با ما بسیار تفاوت دارد. شما از نظر سیاسی به مسئله نگاه می کردید و خواهان تغیر بودید.اماجوان ایرانی با تمام رگ وریشه خود خواهان این تغیر بود.
جوان ایرانی تحلیلش ساده است .اگر این ها بیایند چقدر به نفع ماست! وگرنه نه عاشق چشم وابروی رفسنجانی بودند! نه خاتمی و نه میر حسین .این که سر کار آمدنشان چقدر به نفع ماست !چقدر قدرت دارد. به خصوص چقدر واقعا دلشان می خواهد به جوان ها آزادی و فرصت بدهند.مورد نظر ما بود.
همین طور که امروز به آقای رضا پهلوی هم از نطراین که تو مخالف ها بیشتراز همه قدرت دارد وامریکا و ایرانی های صاحب سرمایه خارج از کشور پشت سر اوهستند وبیشتر طرف صحبتش با جوان هاست نگاه می کنند.
جوانان امروزایرانی مسئله شان این است . چه کسی می تواند آن ها را از این وضعیت بلا تکلیفی و راستش بی پولی و بیکاری و تنگنا نجات دهد.فرقی نمی کند چه کسی باشد!
ما در جریان سال هشتاد و هشت حس می کردیم که اصلاح طلب ها هم نیرو دارند و هم مرد میدانند و تا آخر می ایستند.  به ما جوان ها هم جدا از این که با جمهوری اسلامی موافق یا مخالفیم دل می سوزانند.
ما تغیرو گشایش در زندگی خود را جستجو می کردیم. کار ، آزادی این که بتوانیم نفس بکشیم . ما می خواستیم شاهد جا یگزینی افراد متخصص ودلسوزاز خودمان به جای این حزب الهی های فرصت طلب و بی کله ای باشیم که کشوررا قرق کرده اند. ما می خواستیم حداقل بخشی از نیاز های ما جواب داده شود.حد اقل فضای آزاد ی باز شود که ما هم در سطح جامعه وجهان دیده شویم.
اما افسوس که تمام این آرزو ها بر باد رفت. 
سرکوب شدیم و کشته دادیم! بسیار امید ها در هم شکست وشما اسم آنرا شکست سیاسی اصلاح طلبان گذاشتید!ما نابودی آرزو هایمان! شما هم ما را که قربانیان اصلی بودیم ندیدید.اصولا هیچوقت ما طرف صحبت و نظر خواهی شما ها نبودیم.
شما بر باد رفتن و پرتاب شدن بیشترما رابه قعر جهنمی که جمهوری اسلامی ساخته است ندید.ضربات روحی که روزانه به ما وارد می شود کسی نمی بیند.روانشناس ها می گویند "بیست میلیون ایرانی از اختلال روانی رنج می برند. " درست نیست ما جوان ها همه روانی شدیم .کسی که الاف است دیروزش با امروز و امروزش با فردا فرق نمی کند. هیچ چشم اندازی ندارد. هیچ کجا به بازی گرفته نمی شود. کسی ارزشی برای او قائل نیست! روانی که چه عرض کنم دیوانه می شود.
این گروه های سیاسی هرگز درک نخواهد کرد! که چه بر نسل حوان ایران رفته و می رود. شما هیچوقت درد واندوه مارا وقتی که به دهانت می گوبند و هر لات کف خیابانی به خودش اجازه می دهد که بتو توهین کند دست رویت بلند نماید و نتوانی کوچکترین اعتراض بکنی احساس نخواهید کرد!
وقتی که هیچ امنیتی از هیچ لحاظ نه افتصادی ، نه اجتماعی و.. احساس نمی کنی وحشت برت می دارد .چطور برای شما وحشت، درد و رنجی را که یک جوان و نوجوان ایرانی می کشد ترسیم کنم ؟
هیچ چیز بدتر از این نیست که همیشه جیبت خالی باشد، نتوانی آزادانه نظرت را بگوئی! برای آینده خودت تصمیم بگیری آینده ای که وجود ندارد. 
همه چیز محو وتاریک است...
نبودید! نمی دانید! چه بلائی سر این ملت آوردند .تمام زیر ساخت ها ویران شده. مدیران خوب یا از ایران رفته اند یا با درد خانه نشین شده اند. چوب حراج به هست نیست این کشور زده اند.
بالائی ها برای دزدی و غارت خودشان هیچ مرزی نمی شناسند و کوچکترین دلسوزی برای سرنوشت این ملت ندارند و پائینی های وابسته هم لفت ولبسی می کنند. حالیشان نیست! 
مشتی اوباش ودهاتیکه فرصت دستشان افتاده هر چه از کله عقب مانده شان تراوش می کند سر مردم بقیولانند.از عذا خوردن گرفته تا لباس پوشیدن. متاسفانه خیلی ها هم خودشان را ول دادند و به رنگ آن ها در آمده اند. تا حداقلی از به چاپ به چاپ ها نصیب شان شود.
بی فرهنگی غریبی بر جامعه حاکم شده .همه ماهواره دارند. دلشان می خواهد مثل کسائی که در تلویزیون های فرضا من وتو ویا کانال های ترکی نشان می دهند زندگی کنند.  آنوقت بیرون خانه با آدم ها و قید وبند هائی مواجه می شوند که مال عهد حجر است. هضم کردن این همه تفاوت بخصوص برای طبقه متوسط بسیار سخت است.بیشترین آسیب های روانی هم مربوط به همین بخش از جامعه هست. بیشترین تین ایجر های مدرن که لباس های متفاوت می پوشند ، متفاوت رفتار می کنند. قانون شکنی می نمایند. بی خیال همه چیزهستند از همین بخش جامعه اند.
چرا که بیشتراز دنیای خارج خبر دارند وپدر و مادر که تحصیل کرده و به گونه ای هم فکرند همراهیشان می کنند. به بهای بسیار سنگین دار وندارشان را می فروشند تا هر طور شده از ایران خارج شوند. هیچ دلخوشی ودلبستگی به ایران نمانده. 
هیچ گاه فاصله نسل جوان با والدین و جامعه تا این میزان نبوده .در خانه ، بیرون از خانه، رفتار، سبک زندگی، نگاه به مسائل اجتماعی ،آقتصادی و فرهنگی .همه و همه با دید جوان های امروزی ایران ،با نسل شما و والدین متفاوت است.
دنیای جوان های امروزی را دنیای مجازی می سازد. اختیار جوان ها دست گردانندگان دنیای مجازیست .از نوع لباس پوشیدن تا نگاهشان به مسائل . البته این تنها مربوط به جامعه ایران نیست .جهان معاصر چنین است و گردانندگان قدرتمند جهان همه چیز را معین می کنند و شکل می دهند. اما تنها تفاوتی که دارد برای جوان امریکائی ، اروپائی این امکان است. که بخشی از زندگی های نشان داده شددر فیلم ها وشبکه های دنیای مجازی را در زندگی خود انجام دهد. می تواند به راحتی دوست دختر بگیرد. دو روز آخر هفته اش را بدون دغدغه خوش بگذراند. باری ، دیسکوئی برود. لبی تر کند.
هربخش از جوان ها می توانند آزادانه هر طور که می خواهند زندگی کنند.درست است که می گویند امروز در همه جای دنیا هدایت افکار و شکل زندگی جوان ها دست رهبران گلوبال جهانی است. هر چه را که بخواهند از طریق دستگاه های تبلیغاتی خود سازمان داده وپیش می برند . اما در عین حال بسیار آزادی ها هم به دولت ها و اهالی بخصوص جوان ها می دهند! که خواسته های خودشان را بر آورده سازند. از توان جوان های مستعد حد اکثر استفاده را می کنند. تامینشان هم می سازند. به شوخی می گویم "اسارت در آزادی " با دقت به چشم هایم نگاه می کند "چه تعبیر قشنگی " واقعیت این است که در کلیت آزادی مطلقی وجود ندارد. تنها محدودیت ها فرق می کنند. کم و زیاد میشوند......
من در این جا یک محقق خارجی هستم تمام امکانات در اختیارم است که تحقیق کنم .بگذار از نتیجه تحقیقم کلی سود ببرند .اما در مقابل من هم راضیم با خیال راحت کاری که دوست دارم انجام می دهم و ترس ودلهره مرتب اذیتم نمی کند که فردا چه خواهد شد؟
اما در آن خراب شده ای که بنام جمهوری اسلامی درست کرده اند. برای فردای خودت نمی توانی برنامه بریزی .من اینجا تا پایان پروژه ام دقیق برنامه ریخته ام .خود موسسه ای که همزمان با تحقیق هفته ای سه روز در آن جا کار می کنم از اسپانسر های تحفیفات دانشگاهی است . از طریق دانشگاه معرفی شدم آن ها خودشان آمدند سراغم وکاری در رابطه با تحقیقم گرفتم. 
اما در ایران مطلقا چنین نیست !برای کوچکترین کاری در چنین رشته ای باید کانال داشته باشی. از ده ها فیلتر رد شوی. دست آخر هم از تو می خواهند که همکاری کنی .همکاری که معلوم نیست سرش به کجا بنداست .زندگیت تباه می شود. توالت رفتنت هم تحت نظر قرار می گیرد. 
تضاد بسیار عمیقی بین زندگی انیترنتی و زندگی واقعی جوان ایرانی وجود دارد .هیچ کدام از چیز هائی که از طریق انیترنت دریافت می کنی قابل اجرا نیست .برای بر آورده شدن هر کدام ازآن ها باید هزینه سنگینی را بپردازی.
تنها برای بچه پولدار های حکومتی ممکن است که همه چیز دارند یک پایشان خارج است و یک پاشون ایران. اگر ایران برای ما جهنم بود ! برای آنها بهشت است کاری که در خارج با پول نمی توانند انجام دهند در ایران به راحتی برایشان مهیا می شود.
بسیاری از جوان های بخش متوسط هم این نوع زندگی را در دنیای مجازی و زندگی بچه پولدارها ، سلبریتی های ایران می بینند و میخواهند مثل اون ها باشند و آنوقت است که فشار به خانواده شروع می شود ودرگیریها.
هر روزفاصله گرفتن و مقصر دانستن خانواده ، سرکشی ، بریدن از خانواده و افتادن در دامن مواد و تن به هر کاری دادن برای زندگی متفاوت با آنچه که خانواده اش می کنند .از بچه پولدار ها نفرت دارند .اما متاسفانه اگر پاش بیفتد مجیزشان را می گویند. 
سلیبریتی ها را دنبال می کنند با آب وتاب حرفشان را می زنند. "تتلو" این نماد متفاوت فاقد کوچکترین پرنسیپ اخلاقی راهر روز تعقیبش می کنند و برای کارهای عجیب غریبش که خودشان قادر به انجام آن نیستند لایک می زنند. تا از این طریق خط فاصل بین خود و حکومت را مشخص کنند.حمایت ازهر ورزشکار ، حمایت از هر سلیبریتی مخالف حکومت یعنی دهن کجی کردن به حکومتی که عجالتا زورشان نمی رسد واز زبان او اعتراض می کنند. 

نوعی دهان کجی تتلوئی به جامعه اسلامی. 
چه بسیارند جوانانی که شیوه زندگی این سلیبرتی ها را الگو قرار می دهند. هیجان انگیز می دانند. تلاش می کنند خودشان را به شکل و شمایل آن ها در آورند. نتیجه هر فشاری همیشه این گونه است. سالها اختناق ، تو سری زدن ، الگوی عقب مانده جامعه اسلامی دادن! نسلی را بوجود آورده که صد هشتاد درجه با خواست و شیوه زندگی اسلامی متفاوت است.
نادرند جوانانی که نماز بخوانند مگر نماز اجباری دولتی .حتی جوان های خانواده های متدین نیز نماز نمی خوانند و بد تر از همه از دین و وایمان گریزانند ونماز خواندن امروز در ایران نوئی امل بودن است و فحش دادن .وقتی میگه "برو نمازت دیر نشه" یعنی هنوز بزهستی!
 می گویم :"قرار بوداز پاتوق جوان ها بگوئید."
پسر دیگری که ساکت به کناری نشسته می گوید.پاتوق یعنی جائی ،خانه ای که اجاره اش می کنی. چند تا میز صندلی می چینی. تعدادی از دوست وآشنا ها و بچه محل ها می آیند تمام روز می نشینند آن جا. و آنجا می شود پاتوق !پاتوق من خودم یک پاتوق کوچک تو گیشا داشتم. زیر زمین خانه خواهرم. اجاره اش کرده بودم .یه سی چهل نفری جا می شد. سه سالی داشتم .حق وحساب همه را سروقت می دادم از صد ده تا اماکن، تا مفاسد که کاری به کارمان نداشته باشند .تو ورودی هم نوشته بودم بحث سیاسی ممنوع .
خدا میدونه که تو این سه سال چه ها که ندیدم.  چه ها که نشتیدم . و نکردم."پاتوق جوان ها در اساس همان چهار منطقه است...از تشکل های سیاسی خارج از کشور می پرسد. می گویم " تشکل بسختی صورت می گیرد.هنوز نه به بار است ونه به دار. دو تن از اصلی ترین افراد آن در اعتراص اعلام انصراف می کنند . جریان دیگری شکل می گیرد که هنوز چیزی نشده و کاری انجام نداده خودرا یک سر و گردن بالاتر می بیند.دیگرجریان ها نیز به هم چنین! 
چنان از خط ومرز ،اصول وپرنسیب های خود صحبت می کنند که گویا قدمی عقب نهادن آن ها از اصول کاررا انقلاب معطل خواهد کرد....
در چنین وانفسائی وضعیت اپوزیسیون خارج از کشوردارد. واقعیت این است که تنها من می توانم بگویم ذکر مصیبت کردم و ازاین که چگونه باید این گسست را از بین بردو با جوانان ارتباطی حد اقل گرفت عاجزم."
از" پیتر" جوانی که نخستین صحبت را با او کردم. پرسیدم "به نظر تو چه می توان کرد؟" گفت:" نمی دانم اما این را می دانم که شعار آزادی و عدالت هنوز مهم ترین خواسته های جوانان ایران است .اگر براستی خواهان آینده این نسل هستید برای تحقق همین دو شعار مبارزه کنید.اگر تلاشتان معطوف به جوانان باشد !ما خیلی هم ممنون خواهیم شد. مسلما اگرشرایط و بر آمدی باشد. میلیون ها جوان به تنگ آمده از خفقان به این جنبش آزادی خواهی خواهند پیوست."
چشمانم را می بندم به این دو شعار می اندیشم و به اراده اپوزیسیون خارج کشور. آیا این اپوزیسیون به راستی قادر است نه جوانان داخل کشور! بلکه همین فعالان خارج را دور هم جمع کند وباصدای واحدی آزادی را فریاد بکشد؟2019 10 22 ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.