رفتن به محتوای اصلی

یک گفتگوی تلفنی.عجالتا پنجره را باز کن!
16.10.2022 - 19:59

یک گفتگوی تلفنی.عجالتا پنجره را باز کن!
صدایش میلرزد."می بینی این بی شرف ها چکار می کنند ؟تاکی می توان در مقابل این همه جنایت ،کشت کشتار دوام آورد؟ این ها را بازمان شاه مقایسه نکن! آن زمان کی ارتش چنین بی رحمانه کشتار می کرد؟ کی زندان به آتش می کشید ؟کی بمدارس حمله می کرد؟ کی شاه محصلان را به خواندن سرودبرای تعریف از خودش وادار می ساخت ؟اگر نمی خواندند بگلوله می بست ؟اشتباه می کنی !اگر فکر می کنی که این رژیم هم به همان سادگی کنار میره !
این ها مار خورده افعی شده اند. این خامنه ای بی شرم بزرگ شده حوزه از جنس دیگراست .هرچه لات ،هر چه آدم روانی وعقب مانده تو این مملکت هست دورخودش جمع کرده .جماعتی بی هویت ،تن پرور که در خواب هم چنین روزی را نمی دیدند.
باور کن اگر شده نصف مردم را بکشند .حاضر به از دست دادن این امکانات نیستند.این ها ماندن برایشان مسئله مرگ وزندگیست. اگر این حکومت نبود کی برایشان به اندازه یک سکه ارزش قائل بود؟ این ها جائی برای رفتن ندارند.اصلا میدونی که اینها هیچکس را آدم حساب نمی کنند .این ها هنوز باور نکرده اند که جوانا ،دخترهای شانزده ساله هفده ساله پسرهای جوان بیایند خیابان روبروشان وایستن .
وایستن روبروی یک مشت الدنگ ، لندهور چاله میدانی عربده کش سر کوچه .لات ها وحمایت شده های حکومتی که در مقابل خود تعدادی بچه دانشجو،بچه محصل می بیند. که "پف" کنی در میرن .از نظر این ها کلا جماعت تحصیل کرده جگرشوندارن که با این ها یقه به یقه بشن! بچه هئیتی ها ،مداح ها ،لات های کف خیابونی.اون سردسته هاشون! هر کدومشون یک شعبان بی مخند."
 حرفهاش تمامی ندارد. یک لحظه مکث می کند."ببخش" می خندم ."تمام شد؟" نه یک دنیا حرف دارم. شما که نیستید ببیند .کاش این جا بودی ومی فهمیدی که من چه می گم ." 
"من چیزی نمیگم. فقط می پرسم تو این تظاهرات ها میری؟" می گوید:" همسن توهستم. با این سن وسال کجا برم ؟"می گم چطور دیروز برای افزایش حقوق بازنشستگیت مرتب تو خیابون بودی! زنگ می زدی از شاهکارتان می گفتی؟ حتما کنارخیابان هم نمی ایستی؟ حتی بعنوان سیاهی لشگر؟"
مکثی می کند."ازتوچه پنهان این حرف ها را میزنم. اما دلم طاقت نمی آورد. اولش از پنجره هم نگاه می کردم .اما الان فکر می کنم اگه مثل دوران جوانی نمی تونم وسط میدان برم؟ لااقل می تونم از کنار خیابان "قورخما قورخما"نترس نترس "بگم!" 
می خندم.
 "نخند! باز طبق معمول همش می خندی ."
میگم "پس این طور هم که میگی چیزهائی هست که ترا از اطاق بیرون بکشد.بیاوردت کنار خیابان. چرا فکر نمی کنی؟ خیلی از هم سن های ما! مثل توفکرنمی کنند که بیایند خیابان؟ میدانی محسن این یعنی چه؟" یعنی کنجکاوی. یعنی شورگرفتن. یعنی ته دلت یه چبزی جوانه زدن. یعنی غلغلک شدن. یعنی دوباره برای خودت نقشی قائل شدن. یعنی نوعی باور کردن وامیدوارشدن. از درون فریاد آزادی کشیدن. یعنی این که با تمام حرف ها که زدی آخرش بمیدان اومدن. خودت هم میدانی! که اعتراض امروز! جنگ امروز! این چیز هائی نیست که ترسیم کردی.
این صورت ظاهر قضیه است.این نگاه مربوط به زمانی است که جیک کسی در نمی اومد. آنوقت همین لات ها، بسیجی های بی هویت،سپاهی های جیره بگیر! در میدان یکه تازی می کردند . اما بالا غیرتا بخودت مراجعه کن! از خودت بپرس؟ چرا نمیتونی تو خونه بند بشی میآئی خیابون؟ به هزار دلیل . دیدن شهامت این بچه های جوان !که از مرگ ترسی ندارند. به خاطر سال ها تحقیر شدن. کنار گذاشته شدن.بخاطر دیدن این همه فجایع. مگه میشه پدربود؟ کشته شدن مظلومانه مهسا را دید با تنفر،خشم بر علیه این ها برنخاست؟ نه رفیق این صحبت چند جوان ونوجوان نیست. این صحبت یک ملت است .اما درجه بندی دارد زمان  بندی دارد .برای بخیابان آمدن همه مردم زمان لازم است .
جوان ها سرتا پا شورند!خشم اند!نفرت اند!نیاز اند! خواسته اند !می دانند در دنیا چه می گذرد.هزار رشته زندگی که نسبت مستقیم با سن وسال .بامسئولیت های خانوادگی،کاری ووو دارد آنها را احاطه نکرده است. حساب گر ومحافظه کارشان نساخته است.
جوانی نیاز است. شهامت است. بی باکی است وبی مرگی .بخصوص اگه به این برسی که برای رسیدن به خواسته ها وهدف هایت باید از هفت دریا بگذری. با مرگ پنجه در افکنی. تاخواسته خود را از دلش بیرون بکشی .
آنوقت نیروئی می یابی که هیچ قرمساق بی سرپائی! توان ایستادن در مقابلت را نمی یابد. چرا درکه چنین موقعی جسم او از روح تغذیه می کند .نیرو می گیرد.آن بسیجی از ساندیسی که باید بهش برسانند .
فرق است آن که برای آزادی خود وآینده که تصویرش را در ذهن دارد می جنگ! با آن که برای سرکوب آزادی آمده. هیچ تصویری از آینده جز نگاه داشتن وضع موجود ندارد.
فرق است بین آن که وقتی بمیدان می آید از حرمت واحترام یک ملت بر خوردار می شود. دل خلقی با اوست. تا اینکه در میان نگاه های شماتت بار وتحقیر آمیز ملت بمیدان بیائی. نگو که برایشان مهم نیست .برعکس شاید روزهای اول درک نکنند. اما هر قدر که جلوتر برود. این نگاه عمومی که روز به روز بیشتر می شود متزلزش می سازد .توان از آنها می گیرد .به نسبت درکشان شکاف در بین آن ها می اندازد .
فکر می کنی کشته شدن دانش آموز اردبیلی تنها خشم مخالفان حکومت را باعث شده ؟ نه این طور نیست! به نسبت معینی داخل همین نیروی سرکوب حداقل در تعدادی سوال وشرمساری ایجاد کرده است. زیاد صحبت کردم. فقط می خواهم بگویم. انقلاب نتیجه بهم خوردن تعادل نیروست. چه در عرصه افزده شدن کمی آدم ها به مخالفان حکومتی .چه تغیردرعرصه فکری واحساسات عمومی.
 رسیدن به این نتیجه که باید کاری کرد! این رسیدن عمومی زمان می برد.  اما قطعی است. هر میزان که بر خشونت رژیم افزوده شود.بر دامنه اشتباهاتش نیز افزوده می شود.  امری که برسرعت این تغیر فکر مردم ورسیدن به اینکه باید یکپارچه شد افزوده می شود. تعداد بیشتری بمیدان می آیندونقش میگیرند.این یعنی قطعیت یافتن انقلاب ."
سکوت کرده .می گویم "برو! روز شماراین سی روز را در گوگل در بیار! تغیر بالانس جامعه بسود همین جوان ها! همین نسل را خواهی یافت!"می خندند .
"هیچ چیز در تو عوض نشده. هنوزهم همان شور.همان امید واری.یعنی این که فردا از کنار پیاده رو داخل خیابان بروم!" هر دو می خندیم.
"حالا عجالتا امشب پنجره را باز کن. فریاد بکش !مرگ بر خامنه ای بگو!برای فردا آماده شو."  ابوالفضل محققی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.