رفتن به محتوای اصلی

رعوفت اسلامی یعنی مرگ فوری
12.12.2022 - 09:01

وقتی بیدار شدم سرم سنگین بود ،نه اینکه سردرد داشته باشم ولی مثل این بود که در قسمت های مختلف سرم وزنه های سبک و سنگین آویزان بود . سرم را که تکان میدادم ،وزن وزنه ها بیشتر می شد و پوستم را بیشتر می کشید. چشمانم را که باز می‌کردم مثل این بود که یک وزنه سنگین را بلند کرده‌ام. همچون یک فیلم که خیلی وقت پیش دیده باشم وقایع دیروز و ديشب یادم می آمد و به هم وصل می‌شدند. خانه‌ ارمنيان، شعار دادن در خیابان،آمدن پلیس و اینکه قربان در آخر ساکت و ناراحت بود. مشکل بزرگی پیش نیامد ولی فکر کردم اگر پلیس مرا دست بند می‌زد و به اداره پلیس می برد به کجا می کشید . به خودم دلداری دادم که دیگه پیش نمیاد،اگر هم بیاد ایران نیست که اول خلخالی اعدام کند و بعد از اعدام بگویند که بی گناه بوده و چون بی‌گناه است به بهشت می رود . جلو فکر و خیالاتم را نمی توانستم بگیرم و نمی توانستم آنها را در یک ظرف، در یک حصار و یا در یک مرز محصور کنم. به آن‌سوی کوه های جنوب عشق آباد فکر کردم که،رعوفت اسلامی یعنی مرگ فوری، اعدام فوری مخالفان حکومت ؛ رحم و رعوفت اسلامی ؛در اوایل به قدرت رسیدن بود و اینکه با یک یاچند گلوله همه چیز برای خود فرد خیلی راحت تمام می شود در مقایسه با آنچه امروزه روز در زندان‌ها و شکنجه گاههای حکومت اسلامی واقع می شود. خلخالی از همان روزهای اول تصاحب قدرت توسط اوباش و آخوند ها به عنوان بلدوزر آدمکشی نظام و امام معروف شد . همه آدمکشی ها ی او مورد تحسین و تأیید امامش بود و تنها اعدام ۱۴ نفر در شیراز در ۱۲ تیر ۱۳۵۹ بود که چون مورد اختلاف اوباش پاسدار و حاکم شرع وقت بود در روزنامه‌هاي وقت درج شد، در بقیه موارد همه با هم بودند. اوباش پاسدار برای رعب و وحشت و مصادره اموال عمومی برای خود با کمک نماینده خمینی با حاکم شرع شیراز اختلاف داشتند و از آنجا که خلخالی در قتل و اعدام های مردم ترکمن و کرد وعرب معروفیت داخلی و بین‌المللی داشت ،هر جا که نظام آخوند ها و اوباش ضرورت می‌دید از این نماینده آدم کشی امام دعوت می‌کردند و بر طبق تز اسلامی امام : ،قاضی باید -جسارتاً عرض می‌کنم- قسیّ‌القلب باشد، تحت‌تأثیر واقع نشود" از قربانیان و بی گناهانی که اوباش پاسدار از قبل مشخص کرده بودند سرپایی سان می دید و دستور قتل آنها را صادر می‌کرد. در بین همان ۱۴ نفر، زنی بود که ۳ ماهه حامله بود و تا آخر نمی دانست که چرا دستگیر شده است. از همان زمان همیشه طناب های دار حکومت اسلامي بدنبال گردن می گشت. امااین حکایت و سرنوشت فعلی کشور محصول یک سا ل و دوسال که نبود . در همه جای دنیا اگر حاکمی در بیست سال، بلکه کمتر، با آن همه ثروت که به‌ پادشاه سوعد و ملکه دانمارک هدایای میلیاردی داده و همه حاکمان دنیا را در جلوی دید مردم گرسنه و تحقیر شده به ضیافت عیش و نوش دعوت می کرد ، و بقیه صرف آخوند پروری توسط خاندان نظر کرده ی امام هشتم، نمی شد به این روز نمی افتادیم. بر طبق شواهد و گفته های دست اندر کاران حکومت پهلوی ، وزیر ،وکیل و سفیر و هرکه که باید پست و مقامی می‌گرفت بعد از اینکه انتصاب اش در سفارت آمریکا باید تایید می شد ،باید در ساواک شاه عضو می شد و همه علیه هم و علیه ملت خبر چینی می کردند تا به گوش نواده کوروش که جد و آبادش در آلاشت مازندران پالاندوز بودند برسد . انتخاب شغل ساواکی، یعنی خبر چینی علیه ملت و حفظ امنیت حکومت علیه ملت انتخابی از بین ماموران حکومتی و با نظارت مشاوران زبده از واشنگتن و تل‌آویو بود و مخوف ترین زندان و شکنجه گاه رادر شمال تهران بنيان نهادند. اما الان ملیون ها لات و لمپن ،آخوند ،دله دزد و شرور محصولات انسانی حکومت پهلوی از طرف دایره های چندگانه ساواک ومسئولان ساواک به سرپرستی حسین فردوست برای خبر چینی و حفظ حکومت اسلامی سریع سازماندهی و آموزش می دیدند تا انقلابیون با سابقه را تحویل لاجوردی در شکنجه گاه اوین ،شهیاد واقعی ، برای شکنجه و مرگ تحویل دهند و برای انتقام ،ملت را به همان دوران قاجار و قوانین عصر بر بریت و شتر چرانی راهبری کنند. ذهن و پرورش خشونت و کانال ابراز آن در روستا بیشتر در رابطه با حیوانات به خصوص حیوانات وحشی نمود پیدا می‌کرد. خیلی از این خشونت‌ها را در همان چند سالی که تفنگ های سرپر مد شده بود خودم به چشم دیدم .در همه خانه ها حداقل یک تفنگ سر پر بود و تفریح عمومی مردها شده بود تیر اندازی به سنگ ،به کلاغ ،به کبو تر و هر موجودی که فکر می‌کردند می‌توانند تیر اندازی کنند.

سرخس، گذر از رودخانه خشک (1)

اکثر مردم فقط قهرمانان مرده را می خواهند (2)

از سال سیاه ۶۰ تلاشم این بود که از یاسوج هر چه دورتر باشم (3)

اینها که با زورو جنگ روزگار مردم را سیاه کرده‌اند، نمی توانند از خنده کودکان جلوگیری کنند(4)

ازپاقدم هدیه پاریسی یک طرف مملکت در جنگ میسوخت و طرف دیگر در سیلاب(5)

بستری با برگ و خاشاک ساختم ؛ دور و برم را از نگرانی وجود مار لگد زدم 6

قدم و فکر آغاز این سفرم از پشت بام خانه میر جعفرهفده سال قبل شروع شد 7

کسی بدرستی نمی‌توانست ثابت کند که از کجا شروع شد/8

کشيدن لوله های نفت با مرگ بلوطها همراه بود!/9

ستاره ها می توانند راه را نشان دهند (10)

تردید داشتم چه اسمی را انتخاب کنم(11)

چند سال بود که خودم نبودم (12)

اولین تصویری که از لباس نظامی در یاد داشتم (13)

هیچ قاعده‌ای در مورد آخوندها صدق نمی کرد،چون هم بی شرم و حیا بودند و هم موزی(14)

اولین روزی که در خاک اتحاد شوروی بودم از در بیرون رفتم(15)

شما بدون اجازه از مرز شوروی گذشتید و ما سوالاتی داریم که شما جواب دهید(16)

رسید :اسم غیر واقعی شما چیست؟(17)

لباسهای معلم مان رنگ و بوی گلهای بهاری را داشت(18)

تولد ما احتیاج به ثبت کردن نداشت!(19)

من فکر می کردم که حق تقدم برای رفتن به شوروی از آن اعضا و طرفداران حزب توده بود(20)

از نظر حکومت مذهبی هر کسی که با آنها نیست مجرم و گناهکار است(21)

حکو مت ایران با من و میلیون ها ایرانی هم در جنگ است(22)

مقام مسلمانی در ایران از جایگاه تمساح و افعی جنگل‌های سریلانکا پایین تر رفته بود(23)

کاروان‌ها در راه بودند تا مواد برای کارخانه جنگ ، تولید شهید و عذا و نوحه فراهم‌ کنند(24)

سالها قبل نا خواسته در هنگام بازی های کودکانه در دسته روس‌ها قرار داشتم(25)

مردم آن موقع بنا به خوی طبیعی خود بدون ترس تصمیم گرفته و عمل می‌کردند (26)

آهنگران ده از تکه های آهن و لوله های آبرسانی که از شهرها بدستشان می رسید تفنگ های سر پر(27)

من قربان هستم و ...!(28)

یوری گاگارین سمبل انسان شوروی(29)

آقا به شوروی خوش آمدید !(30)

کانال قراقوم از آمودریا سرچشمه می‌گیرد(31)

این کوه های بلند مانع شنیدن روزه خوانی و زوزه کشيدن آخوند هاست(32)

اینجا کمی شیر شتر میخوریم(33)

آیا شیر الاغ حلال است یا حرام؟34)

سرزمین پر گهر کجا و کی به و برای کی بوده ؟(35)

فصل تابستان است و فصل عروسي هاست ،و هرشب موزیک است(36)

اولین تصویر تلویزیون شوروی اتاق خبر بود.(37)

دوبره وی چر(38)

ناامیدی رها کردن هدف و بی عملی است!(39)

پرندگان و گنجشکان روی شاخه های لخت بادام پیر نمی نشستند.(40)

سگ و الاغ زبان همدیگر را علیرغم اینکه صداهای مختلف داشتند می‌فهمیدند.(41)

کندن قبر در زمین نمناک راحت بود.(42)

اعدام افراد بیگناه برای رعب و وحشت و نشان دادن قدرت و ابهت حکومت‌ها ی مرکزی یک قاعده بود.(43)

 توده‌ای‌ها تجربه‌ عبور از مرزها را هم فراموش کرده بودند .(44)

 خمینی، ؛رحمت الهی؛ توسط ایر فرانس به فرودگاه مهرآباد وارد شد(45)

این سالها، سال‌ها ی آوارگی عمومی در کل خاورمیانه بود .(46)

پیامد می خوری و باده نوشی بسته به این است که کی بخورد و با کی بخورد.(47)

پاییز فصل‌ مرگ بود،...(48)

شجاعت خطر کردن وتلاش برای زنده ماندن امید به آینده را در من زنده نگه می داشت!(49)

این آتش به یاد آنها،قربانیان جنگ همیشه روشن است (50)

 گردش دلبران و دلدادگان زیبای زمینی‌ نتیجه پیروزی زندگی و روشنایی بر سیاهی مذهب و محافظان آن بوده‌است.(51)

حکومت اعلیحضرت نظرکرده ،سید ملکالملوک را برای تربیت آخوند و آخوندپروری به شیراز فرستاد(52)

ژاندارمها بسیجی های اعلیحضرت بودند ولی رونق کارشون بیرون مسجد بود(53)

در دوران پیش به سوی تمدن بزرگ، ،مرغهای مصنوعی وارد بازار شد- 54

زندگی من یک داستان کوتاه بیست ودو ساله بود 55

اگر جنگ نشده بود ،انقلاب اسلامی از بین رفته بود!56

صدور دفترچه بسیج یک طرح امنیتی بود.57

سازمان چشم انداز محتمل آینده را حاکمیت فاسیشم می دید 58

 آبجو مثل قرص خواب آور بود!59

من از جاهای دور تاجيکستان به دیدن فامیلم آمده‌ام. 60

مجسمه ی لنین در عشق آباد یک کار هنری و تاریخی است.61

چند بار علیه دشمن بشریت شعار دادم!62

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ایرانگلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.