رفتن به محتوای اصلی

سوال از خود در ارتباط با درخواست مبارزان داخل برای اتحاد اپوزیسیون خارج از کشور..
20.12.2022 - 11:18

 

بعنوان یک کنشگر سیاسی،اجتماعی بارها از خود سوال می کنم . مهم ترین وظیفه افراد،سازمان های سیاسی ،واحزاب در قبال جنبش بزرگی که هنوز ببهای بسیار سنگین ،زندانی شدن، شکنجه دیدن و کشته شدن.در سرتا سر کشور جاریست چیست؟

جواب به آخرین پیام و خواست مبارزان داخل از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشورجهت اتحادامری که باید جواب داد چه می باشد ؟

چرا این جریان های سیاسی سنتی وموسفید کرده اپوزیسیون خارج از کشور قادر نیستند برعکس ادعاهائی که دارند نبض خود را با نبض مبارزان جوان داخل کشور هماهنگ کنند و با در آمیختن تحربه پیرانه سری با نیروی جوانی یاری رسان قابل اتکائی برای مبارزان داخل باشند؟سوالی که باید جواب داد.

بعنوان عضوی جدا شده از سازمان فدائیان اکثریت که هنوز اکثریت دوستانم از یاران قدیمی جدا شده ونشده آن هستند.هنوز بیشترین خاطرات جوانی ومیان زندگیم تنیده شده باتب تاب های درون آن سازمان و پیگیر سرنوشت وحال روزاین جریان سیاسی است.

حساس ونگران نقشی که آنها امروز بعنوان یک نیرو که بخشی درون تشکیلات اکثریت،بخشی حزب چپ وبخشی بصورت جمهوری خواهان با پسوند های مختلف،گروه های کوچک وافراد مستقل ایفا می کنند هستم .

از خود سوال می کنم ؟کجاست آن شور ؟آن تب وتاب برای مردم ؟کجاست آن تلاش که باید اصمیمانه درجهت ایجاد یک جبهه فرا گیراز نیروهای مخالف جمهوری اسلامی حرکت کند؟کجاست آن روح زیبای خالی از منیت شخصی که جز بهروزی یک ملت نمیخواهد؟ وهر دستی که در راستای باری رساندن به این خیزش مردمی باشد می فشارد.

مگر این همه سر وکله هم زدن برای خاطر روشن کردن مسیر درجهت رسیدن به یک وحدت همگانی نبود؟ چرا بعد گذشت متجاوز از سه ماه مبارزه جانانه یک نسل. دیدن ،متاثرشدن ،به هیجان آمدن !متاسفانه قادر نیستند پرده پندارهای سخت و تنیده شده به دور خودرا پاره کرده !تمام قد به حمایت از تشکیل یک جبهه واحد برای مبارزه با جمهوری اسلامی برخیزند؟

چراهنوزشیوه های تجزیه تحلیل مبتنی برروش های مرسوم گذشته وشرطی شده اساس عمل است؟نگاهی که خود را محور حقیقت و بعد از کلی اشتباه هنوزپاک تر از همه می داند. چرا نمی خواهد چهره واقعی خود را در آئینه زمان ونقشی که دراین جنبش بزرگ ایفا می کند ببیند!به اندازه توان خویش یاری رسان جنبش شود .عیب همگان می بینند جز عیب خود.

چراهرگز از خود سوال نمی کنند؟ نتیجه چهل سال فعالیت ،گفتگو، سر کله هم زدن ،برای یک جمعبندی اساسی که حاصل آن بتواند به نوزائی وهماهنگ شدن با نیازهای زمانه وخواست جامعه جوان امروز ایران منجر شود!چه شد؟ کجاست؟

هرگز از خود سئوال نمی کنند ماحصل فعالیت ما چرا منجر به تکثر ،همبستگی،اعتماد آفرینی،وحدت بخشی به نیروهای خواهان مبارزه با جمهوری اسلامی نگردید ؟ چرا بجای مجموع شدن !تکه تکه شده هر کدام علم جداگانه من مرکز حقیقت هستم برداشتند ؟ چراکارشان منجربه تخریب یک دیگرگردید ؟

چرا بجای تلاش در جهت دست یافتن به افکار جدید منطبق با زمان وقبول عملی واحترام به تنوع عقاید ،در پیله خود خزیده وعیب را در وجود دیگر نیروهای اپوزیسیون حتی یاران منتقد خودجستجو کردند؟ طوری که دیگر کمتر کسی خطشان را می خواند.

آنها در عمل همان راهی را رفتند که جمهوری اسلامی در اشل یک حکومت رفت .تجزیه شد! در هر مرحله یک بخش نیروی خود را که ارزشی نمی دانست از کف داد تا سرانجام به اصول گریان ارزشی، کم مایه مانند رئیسی وافراد مورد نظر رهبر رسید.نیرو هائی که خودرا مرکز حقیقت مطلق می دانند و دیگران را توطئه گر.

می دانم خشم بسیاری از باران دیرین را بر می انگیزم .اما مگر جز این است ؟ نتیجه عملی کار خود! تصویر واقعی خود رادرسیمای افراد باقی مانده از یک دو ماراتون با مانع که حاصل درگیری های فردی ،منیت های شخصی و تسویه حساب های گذشته زیر عنوان مبارزه ایدولوؤژیک صورت گرفت نگاه کنید.آیا دستاوردتان مثبت بود ؟

کجاست این دستاورد؟ کجاست نمود این همه مبارزه جهل ساله در مبارزه امروز ؟کجاست آن تشکیلات یکدست که نیرو از هزاران عضوی بگیرد که طی این سال ها از بدنه جدا شده اند ؟ کجاست آن نقش سازنده همین رهبران باقی مانده در جوابگوئی به فرا خوان های وحدت طلبانه برای ایجاد یک جبهه واحد در مبارزه با جمهوری اسلامی ؟

چرا همین تشکیلات باقی مانده هیچگاه چه در سطح رهبری و چه در سطح افراد نمی تواند تصمیمی یکدست وروشن در رابطه اتحاد با دیگر نیروهای اپوزیسیون بگیرند؟چرا نمی توانند خود را از دست اما واگر هائی که سال هاست در برابر هر امر مشخص قرار داده واز پاسخگوئی صریح سرباز می زند رها سازند ؟ چراهرگز نمی تواند دست از قضاوت مبتنی بر پیشداوری ونیت خوانی افراد وجریان های سیاسی بر دارند ؟ قبول کنند که ایراد های وارده بر خودشان بمراتب بیشتر از ایراد هائی است که به دیگران می گیرند.

نتیجه چنین برخورد هائی است که هیچ کحا نمی توان تصویر روشن و حضور تاثیر گدار چپ را به عنوان یک نیروی اپوزیسبون که سال ها برای آزادی وبیشتر عدالت اجتماعی مبارزه کرده است مشاهده نمود.

اما چه باک نیروئی که قادر به دادن فرا خوان وجمع کردن یک جمعیت چند صد نفری نیست . وقتی پای اظهار نظر در مورد آقای حامد اسماعیلیون می رسد. اگر حضور صد هزار نفری برلین راکه بازتاب خیزش داخل و نتیجه تلاش های شبانه روزی اوست بطور وسیع در نشزیات خود درج نمی کند و حرکتی برای نزدیکی وهمگرائی بر نمی دارد .بلکه از زبان بلند پایه ترین فرد شناخته شده خود اورا فردی که سابقه سیاسیش به سه سال نمی رسد زیر سوال برده وقدمی در جهت نزدیکی به او بر نمی دارد.

هنوز ته نگاه ضد امپریالستی او بگونه ای هست که فعال سیاسی مانند مسیح علینژاد در زمره افراد ساخته پرداخته غرب تلقی کرده. بدیده تردیدبه ملاقاتش با مکرون نگاه کنند .با پیش کشیدن این سوال که هدف از این دیدارچه بود؟بهر کس این گونه ملاقات ها داده نمی شود! اورا زیر سوال ببرند.

مطلقا وهرگز از مواضع آقای رضا پهلوی حمایت نمی کنند .قدم به قدم فاصله گرفتن او از سلطنت طلبان دو آتشه .اعلام مواضع وتاکید او بر جمهوری خواهی، برپائی انتخابات آزاد زیر نظر سازمان ملل راعملی تاکتیکی قلمداد می کنند که با هدف حذب نیرو صورت می گیرد و باید جوابگوی اعمال پدر باشد.

خود قدمی از مواضع خویش کوتاه نمی آیند واین همه تغیر مثبت در مواضع ایشان را کافی نمی دانند.توان نیروهای هوادار ایشان رابحساب نمی گذارند.بهمان چشمی بر ایشان نگاه می کنند که بر فردی عادی می نگرند.نهایت هر گونه دست دراز شده بر همکاری از جانب ایشان رایکطرفه واز موضع بالاارزیابی کرده پس می زنند.

نه حاضربه تائید شورای ملی تصمیم می شوند ونه قدمی در راستای همکاری با شورای مدیریت گذار بر می دارند. همه دارای عیب ها و کاستی هائی هستند که نمی توان با آن ها کنار آمد. همان ماندن در حریم پادشاهی خود که به حوض علی می ماند .بهتر از هر گونه وفاق وهم گرائی است که می تواندجایگاه رهبران را تنزل دهد.

می نویسم جلوتر می روم متاسفانه بیشتر به این نتیجه می رسم که از این امامزاده انتظار معجزه ای نیست. کسانی که بعد از سال ها مبارزه قادر به فعالیت وایستادن کنار هم نگردیدند. از هم جدا شدند.کسانی که با گذاشتن وقت بسیار زیاد به تشکیل حزب چپ رسیدند . شادباش بیک دیگر گفتند و در فاصله ای نه چندان دور از هم جدا شدند.بخشی ترجیح دادند با کیفیت وکمیت ناچیز به همان باورهای قدیمی برگردندبخش باقی مانده نیزدر هراس از تصمیم گیری مشخص وقاطع در حال زندگی زیر یک سقف با دو هوا وشتر سواری دولا دو لا هستند. قادربه ایفای نقشی موثرجهت تشکیل یک جبهه فرا گیر واتحاد بادیگر نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیستید.

جریان هائی سیاسی نفرین شده ای که نمی توانند زبانی واحدی برای گفتگو وتعامل پیدا کنند . نمی توانند به چیزی،جایگاهی فراتر از آنجه در ذهن خود ساخته اند فکر کنند. حتی اگرجوابگوئی به نیاز خیزش عظیمی چون خیزش امروز باشد. گرفتار شدگان در چرخه رهائی ناپذیر یک نگاه ایدولوژیکی سلب. با بازتاب های شرطی شده سالیان نسبت به پدیده ها،مفاهیم، افراد ،حوادث ونیازهای زمان.(برخورد به دیگر جریان های اپوزیسیون را در حد بضاعت وتوان به نوشته دیگر موکول می کنم .) ابوالفضل محققی

تصویر

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ایرانگلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محسن کردی

عنوان مقاله
مشکل اتحاد نیست بلکه نگاه به اتحاد است!

جناب محققی عزیز، من فکر نمی کنم که مشکل اپوزیسیون اهداف باشد مشکل اتحاد که سابقا نمیشد طرفش رفت امروز شده یه بیماری از جنس نقرس که عوامل پیری است.  
سابقا قرار بود بر سر جمهوری و پادشاهی، سوسیالیسم یا لیبرالیسم یا مدل مورد نظر مجاهدین خلق - که اصلا نمیدانم اینها چرا وجود دارند!- دعوا باشد و به همین دلیل اتحادی هم به وجود نمی توانست بیاید چون جمع اضداد بود. 
واقعیت این است که ده بیست سالی هست که دیگر اختلاف نظری بر سر محتوای حکومت آینده در ایران بین اپوزیسیون برقرار نیست. اپوزیسیون ایران یک اتحاد نانوشته و بناچار در مورد محتوای پارادایم سیاسی ایران آینده بین شان برقرار است: حفظ تمامیت ارضی، سکولاریسم، دمکراسی و برقراری مجلس موسسان! اپوزیسیون ناچار است مطالبات خود را حول این محورها بصورت عام جمع و جور کند.  برای این هم الزاما نیازی به اتحاد نیست چون عملا وجود دارد و نیروهای سیاسی اپوزیسیون چه در خارج و چه در داخل آنرا رد نمی کنند. با این وجود  نمیتوان انکار کرد که یک نیاز روحی و روانی در مردم ایران برای اتحاد اپوزیسیون حس میشود که ناشی از انقلاب 57 و اتحاد زیر درخت سیب پاریس بود و این باور در میان است که چنانچه یک بار دیگر زیر درخت سیب جمع شویم فرداش این رژیم سقوط خواهد کرد. البته این تصور ساده انگارانه است اما در این که چنین نیاز روحی در میان مردم ایران وجود دارد قابل انکار نیست.  

س., 20.12.2022 - 21:56 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.