رفتن به محتوای اصلی

کتلت؛ غذایی محبوب که به نماد خشم گروهی از معترضان تبدیل شد
06.01.2023 - 21:30

مقام‌های قضایی هنوز دلیلی برای دستگیری او اعلام نکرده‌اند. اما آنچه این دستگیری را به اقدامی خبرساز و جنجالی تبدیل کرده این است که نواب ابراهیمی در شامگاه سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی، دستور پخت «کتلت» را به همراه توصیه‌هایی درباره پخت «میرزا قاسمی» در اینستاگرامش منتشر کرد.

حدس بسیاری این است که او به دلیل همین کار دستگیر شده است. که البته حدس عجیبی هم نیست. در فاصله کوتاهی بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی در عراق، برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی – به ویژه توییتر – مرگ او و وضعیت جنازه‌اش را بعد از شلیک پهپادهای آمریکایی به تمسخر گرفتند.

مانند بسیاری پدیده‌های همه‌گیر از این دست، دقیقا روشن نیست که چه کسی برای نخستین بار در تمسخر وضعیت جنازه قاسم سلیمانی یاد غذای «کتلت» افتاد. اما مقایسه جنازه کسی که در آن زمان، چهره نخست سپاه پاسداران در خارج از ایران محسوب می‌شد با «کتلت»، با استقبال گروهی از کاربران شبکه‌های اجتماعی همراه شد.

قاسم سلیمانی و مخالفان

.

 

قاسم سلیمانی در سال‌های پایانی عمرش یکی از مهم‌ترین فرماندهان سپاه بود که نامش به مجموعه‌ای گسترده از تبلیغات فرهنگی و سیاسی گره خورده بود. در این تبلیغات، او نه یک فرمانده معمولی سپاه، بلکه قهرمانی از جان‌گذشته تصویر می‌شد که با ابتکارات نظامی و داستان‌هایی دراماتیک، داعش را در عراق و سوریه شکست داده بود.

این نخستین بار نبود که جمهوری اسلامی تلاش می‌کرد از میان وابستگانش – به ویژه اعضای سپاه – قهرمان‌هایی رمانتیک خلق کند؛ از کشته‌شدگان جنگ ایران و عراق تا مقام‌ها و سیاستمداران عالی‌رتبه و حتی شخص رهبر جمهوری اسلامی، حکومت بی‌وقفه در تلاش بوده (و هست) تا با تبلیغات پرهزینه، قهرمان‌های مورد نظرش را خلق کند.

تفاوت کلیدی سلیمانی با موارد مشابه دیگر، موفقیت دور از انتظار این تبلیغات بود.

اگر خامنه‌ای یا دیگر روحانیون و «سردار»های سپاه، ستاره قلب هواداران حکومت و حزب‌اللهی‌های جوان بودند، قاسم سلیمانی برای بخشی از جامعه ایران که شباهتی به این گروه عمدتا مذهبی نداشت نیز به چهره‌ای محبوب تبدیل شده بود.

این گروه که چه بسا به دلیل سبک زندگی‌شان، از آزارهای معمول حکومت در امان نبودند، کماکان از پوشیدن تی‌شرت قاسم سلیمانی یا دفاع از او در یک مهمانی خصوصی ابایی نداشتند. استدلال طرفداران سلیمانی، تکرار بخش مهمی از تبلیغات حکومت در ارتباط با فعالیت‌های سپاه قدس در خاورمیانه بود و این جمله معروف که «اگر در سوریه نجنگیم، باید در تهران بجنگیم».

در نتیجه همین تبلیغات بود که در دهه ۹۰ خورشیدی، سلیمانی آرام آرام برای برخی به قهرمانی تبدیل شد که جلوی داعش را در عراق و سوریه گرفته و در حفظ «امنیت» ایران، نقشی محوری بازی کرده است.

برای مخالفان اما سلیمانی همچنان همان فرمانده سپاه بود که در اوایل ریاست جمهوری محمد خاتمی با تهیه یک نامه، جامعه مدنی و دموکراسی‌خواهان ایران را تهدید کرد که اگر به تلاش‌هایشان برای رسیدن به آزادی‌های سیاسی ادامه دهند، با واکنش خشن سپاه پاسداران روبه‌رو خواهند شد.

و البته او همان کسی بود که سال‌ها قبل از ظهور داعش و همزمان با آغاز اعتراض‌ها به حکومت بشار اسد، به کمک رئیس‌جمهور مادام‌العمر سوریه رفته بود و در عراق نیز از او به عنوان یکی از کسانی نام برده می‌شد که به جنگ فرقه‌ای میان شیعیان و سنی‌ها دامن زده و جلوی تثبت دموکراسی در این کشور را گرفته.

به همین دلیل سلیمانی حتی قبل از مرگش، به چهره‌ای جنجالی تبدیل شده بود که به آسانی می‌توانست ناظران رسانه‌های بین‌المللی را، به ویژه آن‌ها که در تلاش بودند تا از سیاست ایران و خاورمیانه سر در بیاورند، حسابی گیج کند؛ «ژنرال» ظاهرا کاریزماتیکی که از دل یکی از سرکوبگرترین نهادهای مسلح حاکمیت جمهوری اسلامی بیرون آمده بود و گاهی همان‌ها که به سختی توسط همین نهادها سرکوب می‌شدند، برایش هورا می‌کشیدند.

علاوه بر این پیش‌زمینه اختلاف‌آفرین، زمان کشته‌شدن قاسم سلیمانی نیز، مقطعی تاریخی و بسیار مهم از مقاومت بخشی از جامعه ایران در برابر حکومت «جمهوری اسلامی» بود. او وقتی توسط ارتش آمریکا کشته شد که رویارویی حاکمیت و مخالفانش در ایران، به دورانی کم‌سابقه و بسیار خشن رسیده بود؛ سال پر ماجرای ۱۳۹۸ که در آبان‌ماهش، افزایش قیمت بنزین، بشکه باروت نارضایتی سراسری در کشور را منفجر کرد و در مقابل، نهادهای مسلح جمهوری اسلامی اعم از سپاه و نیروی انتظامی، به اعتراض‌ها با خشونتی بسیار گسترده و کم‌سابقه پاسخ دادند.

سلیمانی ظرف کمتر از دو ماه بعد از کشتار آبان ۹۸ کشته شد؛ در دورانی که جامعه ایران - موافق و مخالف - هنوز از شوک تکان‌دهنده آنچه که گفته می‌شد ظرف حدود سه روز در کشور رخ داده، بیرون نیامده بود.

حدود ۱۰ روز قبل از کشته شدن قاسم سلیمانی نیز، خبرگزاری رویترز به نقل از سه منبع «از نزدیکان آیت‌الله خامنه‌ای» گزارش داد که او شخصا دستور داده بود تا نیروهای مسلح برای سرکوب اعتراض‌های آبان «هر کاری لازم است» انجام دهند. در این گزارش به نقل از همین منابع آمده بود که در جریان کشتار آبان‌، حدود هزار و ۵۰۰ نفر کشته شده‌اند.

در آن روزها سطح کم‌سابقه خشونت حکومت در سرکوب، در کنار تدابیر سخت‌گیرانه برای قطعی و سانسور اینترنت و رسانه‌ها، دستگیری فعالان سیاسی و مدنی و سیل خبرها درباره شکنجه و بدرفتاری‌ها با بازداشت‌شدگان اعتراض‌ها، به خفقانی سنگین دامن زده بود. حکومت در فاصله کوتاهی به اعتراض‌های خیابانی آبان‌ماه پایان داده بود و شدت سرکوب به حدی بود که حتی انتشار گزارش رویترز نیز به آغاز دوباره اعتراض‌های خیابانی منجر نشد.

آنچه برای معترضان باقی مانده بود، شبکه‌های اجتماعی بود و کاربرانی که از داخل و خارج از کشور، با تکیه بر امکان پنهان ماندن هویت واقعی‌شان، از هر ابتکار عملی برای حمله به جمهوری اسلامی و طرفدارانش استقبال می‌کردند.

مخالفان و «کتلت»

یکی از تصاویری که از خودروی حامل قاسم سلیمانی بعد از حمله منتشر شد

 

یکی از تصاویری که از خودروی حامل قاسم سلیمانی بعد از حمله منتشر شد

وقتی سلیمانی توسط نیروهای ارتش آمریکا کشته شد، قبل از هر چیز دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی کارزاری بزرگ را آغاز کرد؛ کارزاری که در آن «محبوبیت» این فرمانده سپاه در میان گروهی از شهروندان طبقه متوسط می‌توانست نقشی محوری داشته باشد.

برای مخالفان اما، این اتفاق، ضربه‌ای مهم به حکومتی بود که کمتر از دو ماه قبل «۱۵۰۰ نفر را در خیابان کشته» و به وضوح نشان داده بود که حاضر نیست هیچ مخالفتی را تحمل کند؛ حکومتی که نه فقط سبک زندگی و نوع پوشش ایرانیان را محدود کرده، بلکه متهم است با سیاست‌هایش کشور را به انزوایی تاریخی کشانده و به دلیل تحریم‌های گسترده، به اقتصاد و معیشت و سطح رفاه شهروندان ضربه زده و در آن تبعیض بی‌داد می‌کند.

در کمتر از یک هفته بعد از کشته شدن سلیمانی، دو واقعه پیاپی، اثر قابل توجهی بر روی افکار عمومی گذاشت. اول زیر دست و پا ماندن و کشته شدن نزدیک به ۶۰ نفر در جریان تشییع جنازه قاسم سلیمانی در کرمان و ۲۴ ساعت بعد از آن، شلیک سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری اوکراینی و کشته شدن همه ۱۷۶ سرنشین آن.

نبرد تبلیغاتی موافقان و مخالفان جمهوری اسلامی از سویی و موج خشم و نفرت عمومی - به ویژه بعد از فاش شدن این واقعیت که هواپیمای اوکراینی با موشک‌های سپاه سرنگون شده - از سویی دیگر، خیلی سریع در یک تشبیه نامتعارف نمود پیدا کرد: «کتلت».

نه فقط در ایران و خاورمیانه، بلکه در بسیاری جوامع دیگر، احترام به جنازه مردگان فارغ از هرگونه دوستی و دشمنی یک عرف ریشه‌دار و تاریخی است که حتی در قوانین بین‌المللی نیز بازتاب داشته. به عنوان مثال در کنوانسیون ژنو، برخورد نامناسب با جنازه کشته‌شدگان در جنگ – مانند تکه‌تکه کردن آن‌ها، انتشار تصاویر نامناسب یا به نمایش گذاشتن جنازه‌ها – در دسته «جنایات جنگی» طبقه‌بندی شده است.

وقتی قاسم سلیمانی کشته شد، شدت حمله نیروهای آمریکایی به حدی بود که هرگز تصویر کاملی از جسد او منتشر نشد. در عوض رسانه‌های نزدیک به حکومت تصاویری از خودروی حامل او و ابومهدی مهندس و همچنین عکسی از دست قطع شده‌اش منتشر کردند. تمرکز این رسانه‌ها بر روی جلب همدلی و چه بسا دامن زدن به خشم هواداران سلیمانی بود.

اما نتیجه در میان بخشی از افکار عمومی جامعه ایران که از سرکوب به تنگ آمده بود و حتی اجازه پیدا نکرده بود برای کشته‌شدگان هواپیمای اوکراینی به شکل آزادانه و علنی عزاداری کند، کاملا معکوس بود. تشبیه کردن جنازه متلاشی شده قاسم سلیمانی به «کتلت» که از زوایای مختلف، تشبیهی خشن و غیرانسانی به نظر می‌رسید، به یکی از ابزارهای تحقیر و تمسخر قدرت سپاه پاسداران تبدیل شد؛ سپاهی که گویی در گردن‌کشی برای معترضان بی‌سلاح در داخل کشور، مرزی برای خود قائل نیست اما در خارج از کشور نتوانسته حتی از فرمانده قهرمانش حفاظت کند.

با این حال میزان خشونت نهفته در این تشبیه و ابعاد غیرمتعارف آن به حدی بود که از همان روزها، این تشبیه بی‌سابقه در میان مخالفان جمهوری اسلامی، به اختلافاتی دامن زد.

علاوه بر فرهنگ جهانشمول احترام به جسد مردگان، تشبیه جنازه به یکی از غذاهای محبوب سفره ایرانیان، حتی برای بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی نیز تشبیهی نامناسب به نظر می‌رسید که تناسبی با مساله ضدیت با حکومت نداشت. به همین دلیل نیز در آن روزها، سطح فراگیری این تشبیه برای تمسخر جنازه «ژنرال» سلیمانی، محدود باقی ماند.

اما آنچه همچنان با قدرت و جدیت دنبال شد، برخورد حاکمیت «جمهوری اسلامی» و سرانش با هرگونه مخالفت بود. در این مدت نه تنها از نقض حقوق بشر و دستگیری‌های گسترده و ممنوعیت‌های فزاینده رسانه‌ها و اینترنت در ایران کاسته نشد، بلکه در سال ۱۴۰۱، رویارویی حکومت و معترضان، وارد مرحله‌ای جدید شد؛ در جریان جنبشی انقلابی که از شهریورماه امسال آغاز شده و همچنان ادامه دارد.

صدها کشته، هزاران نفر در زندان، اعدام معترضان بازداشت شده و ده‌ها روایت تکان‌دهنده از کشته‌شدن کودکان، شکنجه زنان و مردان در زندان، آزار گسترده خانواده کشته‌شدگان و دستگیرشدگان، دستگیری بی‌سابقه دانشجویان و روزنامه‌‌نگاران و حتی سرشناس‌ترین ستاره‌های سینما، در کنار رجزخوانی روزانه روحانیون و فرماندهان سپاه علیه معترضان و توهین‌های گاه بی‌گاه آنها و شخص رهبر جمهوری اسلامی به شهروندان مخالف، عمق شکاف میان حاکمیت و گروه نارضیان را به وضعیتی رسانده که چه بسا در دهه‌های اخیر سابقه نداشته است.

در چنین شرایطی، حتی از سطح اختلاف‌نظر بر سر استفاده از یک تشبیه نامتعارف مانند «کتلت» برای اشاره به جنازه قاسم سلیمانی نیز کاسته شده؛ نشانه روشنی از میزان خشمی که حالا در تحقیر خشن «قهرمان محبوب جمهوری اسلامی» بازتاب پیدا کرده و به ابزاری تبدیل شده برای یادآوری میزان نفرت توام با استیصال از حکومتی که هفته‌هاست صفت «بچه‌کش» به نامش چسبیده است.

چه بسا برای کسانی که این روزها به دلیل شدت خفقان، از هرگونه بیان مخالفت در خیابان یا در شبکه‌های اجتماعی ابا دارند، اشاره به «کتلت»، اعتراض طنزآمیز کم‌هزینه‌ای تلقی شود که در آن، وجه تسمیه اصلی این تشبیه در معنابخشیدن به پیام اعتراضی‌شان، اهمیت چندانی نداشته باشد.

به بیان دیگر گاهی حتی فارغ از اینکه «کتلت» در این پیام اعتراضی به چه تصویری اشاره دارد، صرف اشاره به این غذا می‌تواند یادآوری مهمی باشد از اینکه گوینده با تبلیغات سیاسی حکومت همدلی ندارد؛ وضعیتی که پیشتر در ارتباط با «سبزی‌پلو با ماهی» نیز رخ داد و به رغم اشاره شعار اصلی به ناسزایی زن‌ستیزانه، صحبت از این غذا برای برخی لزوما به معنای همدلی با زن‌ستیزی شعار اصلی تلقی نمی‌شد و تنها ابزاری بود برای بیان مخالفتی طنز‌آمیز با حکومت.

در مقابل دستگیری کسی مانند نواب ابراهیمی نیز نشان‌ می‌دهد که تحمل حکومت، از همیشه کمتر شده؛ نشانه‌ای از میزان اعتماد به نفس حاکمیت در برابر مخالفت‌ها و ارزیابی تشیکلات امنیتی جمهوری اسلامی از عمق تهدیدی که می‌تواند، پایه‌های بنیادین این نظام سیاسی را به لرزه درآورد و این ساختار را به مرز سقوط برساند.

حکومت «جمهوری اسلامی» در مقدس‌سازی مفاهیم و چهره‌های مورد علاقه‌اش کارنامه‌ای طولانی دارد. قاسم سلیمانی قطعا یکی از همین چهره‌هاست که شوخی یا تمسخر او و جنازه‌اش باب طبع حکومت نیست. اما دستگیری آشپزی که در یک ویدئو بدون کوچکترین اشاره به سلیمانی یا موضوعاتی سیاسی، دستور پخت «کتلت» را برای مخاطبانش توضیح می‌دهد، میزان نگرانی نیروهای امنیتی از گسترش این اشکال اعتراض را به خوبی نشان می‌دهد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
بی بی سی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.